چگونگى تحقق عدالت در عصر ظهور نیز بحثى بسیار مهم و در خور توجه است. حضرت مهدى(عج) با ابزار و شیوههاى مختلفى عدالت فراگیر را محقق مىسازد. خداوند متعال، از این ابزار سخن مىگوید. اولین اقدام و راه تمامى پیامبران براى ایجاد قسط و عدل، کار فرهنگى و روشنگرى است. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ». امام مهدى(عج) نیز با اقدامات گسترده فرهنگى و تربیتى، به رشد فکرى و اخلاقى جامعه دست مىزند و جامعه مرده را احیا مىکند. آن گاه قرآن با توجه به اهمیت قانون عدل، از کتاب و میزان سخن به میان مىآورد. «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ». حضرت مهدى(عج) به یقین به کمک آموزههاى متعالى قرآن و دستورات عدالت محور اسلام، به اداره حکومت جهانى مىپردازد و با قوانین و سیره عادلانه، جهان را آکنده از عدل و داد مىکند. در مرحله سوم، از قدرت سلاح و نیروى نظامى با تعبیر «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»[۱] یاد کرده است. امام در این مرحله با شدت تمام به مقابله ستمگران و بیدادگرى مىپردازد و ریشه ظلم و ستم را بر مىاندازد.

 

امام باقر (علیهالسلام) با توجه به اهمیت سه عنصر فوق براى ایجاد عدالت مىفرمایند: «امامى که قرآن، دانش و سلاح نزد اوست، از ما است».[۲]

در این روایت، از اجراى عدالت بحث شده است ؛ زیرا پیشوایى مىتواند به طور کامل قسط و عدل را در جامعه اجرا و جامعه را به سوى کمال رهبرى کند که سه نیروى دانش، قانون و قدرت را داشته باشد[۳] (آن هم با عدالت و دادگرى).

باید دانست که تفاوت عمده میان مکتب اسلام با سایر مکاتب در این جهت (عدالت) این است که اسلام، معنویت را پایه و اساس عدالت مىشمارد. حساسیتى که اسلام در زمینه عدالت و ترکیب آن با معنویت اسلامى از خود نشان مىدهد در هیچ مکتب دیگرى نظیر و مانند ندارد.[۴]

 

چرایى عدم تحقق عدالت:

براساس سنت الهى، هر یک از انبیاء و اولیاء با ویژگىهاى خاص خود با مأموریتى ویژه در زمینه اجتماعى منحصر به فرد خود، حضور یافته و به هدایت مردم پرداختهاند. اینان براساس منطقى معیّن و مقصدى واحد، هدایت گر مردمى بودهاند که در سیستمهاى اجتماعى گوناگون مىزیستهاند و همه على رغم تفاوتهاى ظاهرى، رسالتى واحد داشتهاند. منتها در برابر حوادث گوناگون، برخوردهاى متفاوتى داشته و راه کارهاى متنوعى براى نجات بشریت معرفى کردهاند. بنابراین تفاوتى میان حکومت و سیره انبیاء و اولیاى الهى وجود ندارد.

یکى از اغراض اصلى بعث انبیا، تشکیل جامعه ایده آل براساس خداپرستى و ارزشهاى الهى و گسترش عدل و داد در سراسر زمین بوده و هر کدام در حد امکان قدمى در این راه برداشتهاند و بعضى از آنها توانستهاند در محدوده جغرافیایى و زمانى خاصى حکومت الهى را برقرار سازند، ولى براى هیچ یک از ایشان شرایط حکومت عدل جهانى، فراهم نگشت. البته فراهم نشدن چنین شرایطى به معناى نارسایى تعالیم و برنامههاى انبیاء و یا نقص مدیریت و رهبرىایشان نبوده و نیز به معناى تحقق نیافتن هدف الهى از بعثت ایشان نمىباشد زیرا هدف الهى فراهم شدن زمینه و شرایط براى سیر و حرکت اختیارى انسانها است.

 

«لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»[۵] نه الزام و اجبار مردم بر پذیرفتن این حق و پیروى از رهبران الهى و این هدف تا این اندازه تحقق یافته است. اما در عین حال خداوند متعال وعده تحقق حکومت الهى را در تمامى کره زمین داده است که مىتوان آن را نوعى پیشگویى نسبت به فراهم شدن زمینه پذیرش حق در سطح وسیعى از جامعه انسانى به حساب آورد که با استفاده از افراد و گروههاى بسیار ممتاز و مددهاى غیبى الهى، موانع تشکیل حکومت جهانى از سر راه برداشته شده عدل و داد به نفع تودههاى ستمدیده مردم – که از بیداد ستمگران به ستوه آمده و از همه مکتبها و رژیمها ناامید شدهاند – گسترش خواهد یافت. اما این شرایط نه در زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) حاصل بود و نه در زمان ائمه دیگر و نه حتى اکنون. در عصر رسول اکرم، ایشان نهایت تلاششان این بود که دین تازه را تبیین و ارکان آن را تقویم بخشند. علاوه بر آنکه مخالفت مخالفان نگذاشت حتى الگوى مدینه النبى فراتر از این شهر رفته و عدالت حتى در جزیرهالعرب مستقر گردد، چه رسد به ممالک دیگر و همه کره زمین.

 

بعد از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیز علاوه بر آن که تلاش ایشان در بدنه حکومت تداوم نیافت تا شرایط تبلیغ اسلام در سرزمینهاى گستردهاى فراهم آید، بلکه حکومت از مجراى حق خود خارج گشت و نابسامانىهاى فراوانى در ممالک اسلامى پدیدار شد که نمىتوان در این مجال اندک حتى آنها را شمارش کرد. حضرت على (علیهالسلام) نیز که بالاجبار مسئولیت حکومت را پذیرفت، چنان با مشکلات داخلى و تحریفات و تبعیضات و انحرافات مواجه شد که در دوران حکومت چند ساله اندک خود نتوانست آن طور که خود مىخواست عدالت را در محدوده قلمرو مرکز حکومت خود محقق سازند، چه رسد به ممالک دیگر!! در واقع امام على (علیهالسلام) پس از ۲۵ سال با جامعهاى مواجه شد که در آن، عامه مردم مشتاق احیاى تمدن نبوى بوده و او را به مثابه رهنمایى مسیر بازگشت به دوران درخشان گذشته برگزیدند ؛ اما طبقات نخبگان و هیئتها و مسائل گوناگون، مسیرهاى متفاوت و گاهى بسیار منحرف را در پیش پاى عامه مردم مىگذاشتند. اهتمام به احیاى جامعه عدل در چنین وضعیتى، بدون برخوردارى از قدرت نظیر و قاطع وحى و همزیستى با مردمى که کورکورانه از رؤساى مزدور قبایل خود تبعیت مىکنند و در جست و جوى حق، به باطل دست مىیابند و در جهل مرکب غوطهور مىگردند، براى امامى که جز هدایت مردم دغدغهاى براى حاکمیت ندارد، شرایطى طاقت فرسا ایجاد مىکند!! وضعیت در دوران سایر ائمه نیز روشن است و آنان در موقعیتى قرار گرفتند که جامعه پذیراى عدالت واقعى نبود. اما وضعیت در عصر ظهور مهدى بسیار متفاوت از گذشته خواهد بود و حکومت در دست صالحان و حق طلبان قرار خواهد گرفت و مردم همراهى لازم را با حکومت جهانى خواهند داشت.

 

به قول یکى از نویسندگان: «آنچه مسلّم است، شهر عدل موعود، شهر عدالت پایدار است ؛ شهر بلوغ یافتگان، شهر مردمى که حق ر ا مىجویند و باطل را وا مىگذارند. مردمى که بر ارزش حیات در این مدینه وقوف یافتهاند. مردمى که از پیروى چپ و راست به ستوه آمدهاند و دیگر در زیر پرچمى به جز بیرق حق گرد هم نمىآیند! امیدشان فقط و فقط تحقق امر خداوند است ؛ خلافت در شهرى زیبا و مقید به اصول عقلانى شهر پایدارى و جاودانگى جامعه عدل را ضمانت مىکند. شهرى که در آن رفتار عامه مردم، منطبق با رفتار امام آنها است. مردمى که امام خود را به درستى مىشناسند و چون او رفتار مىکنند. آنان همراه و هم گام با امام خویش، خلافت زمین را جملگى به ارث مىبرند و کمترین امتیاز طبقاتى میان آنان رایج نیست…».[۶]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – حدید ۵۷، آیه ۲۵٫

[۲] – چشم اندازى به حکومت مهدى، ص ۱۷۸٫

[۳] – ر.ک: فصلنامه انتظار، ش ۱۴، ص ۸۲ و ۸۳٫

[۴] – ر.ک: شهید مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، ص ۱۵۳٫

[۵] – نساء ۴، آیه ۱۶۵٫

[۶] – ر.ک: ششمین گفتمان مهدویت، ص ۱۵۷٫