آیا تفاوت دخترها و پسرها با عدالت خدا سازگار است؟ آیا این درسته که پسرها آزادتر باشند و دخترها محدود؟ آیا نصف بودن دیه و ارث دخترها، توهین به شخصیت آنها نیست؟
اگر دقت شود از دیدگاه قرآن و اسلام، تقسیم وظایف بر اساس توان مندیهای جسمی و روحی و بر اساس نظام تکوین صورت گرفته که اگر جز این میبود عدالت حاکم نبود.
زن و مرد، هر دو انسان و از یک گوهر وجودی خلق شده اند:
«…خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ»؛[۱]
«…پروردگار شما خدایی است که همه شما را از یک نفس خلق کرد».
و این گوهر وجودی مذکر و مؤنث ندارد. زن و مرد دو صنف از انسان هستند که به خاطر ماهیّت و جوهره الهی هر دو ارزشمندند.
روایات معتبری مبنی بر اهمیّت و ارزش ممتاز زن وجود دارد. روایاتی مثل:
«اکثر الخیر فی النساء»؛ «بیشترین خوبیها در زنان است»؛
«المرئه ریحانه»؛ «زن مانند گلی خوش بوست»؛
«البنات محببات، مونسات، مشفقات، مبارکات و هن باقیات الصالحات»؛ «زنان دوست داشتنی، دل سوز، رحمت، برکت هستند و منشأ خیرهایی هستند که در عرصه حیات استمرار دارد»[۲] و… .
دهها روایت دیگر، به جایگاه ممتاز زن اشاره مینماید. ولی بی شک تفاوتهایی از نظر ساختاری و ظاهری بین زن و مرد وجود دارد که این تفاوتهای ساختاری، مقتضای برخی تفاوت در تکالیف و حقوق است.
زن و مرد در اکثر قریب به اتفاق شؤون انسانی مشترک هستند، لذا در اکثر حقوق و تکالیف نیز مشترکند ولی وجود برخی از تفاوتهای ظاهری و جنسیتی – که خود به خاطر نظام احسن خلقت و لزوم تقسیم کار بین زن و مرد است- زمینهساز برخی تفاوتهای جزیی در زمینه حقوق و تکالیف بین زن و مرد است. باید توجه داشت که این تفاوت ها؛ اولاً، جنبه ارزش گذاری ندارد؛ ثانیاً، حقوق و تکالیف، دو روی یک سکه بوده و متناسب با یکدیگرند. هرجا حقی متفاوت است و به ظاهر ممکن است بیشتر باشد مطمئناً تکلیف بیشتری است و یا اگر هرجا حقی متمایز برای زن یا مرد وجود دارد در جای دیگر جبران گردیده تا اینکه به هیچ کدام به اندازه سرسوزنی ظلم نشود. اگر تفاوتی در برخی موارد بین زنان و مردان باشد، مطمئناً عدالت رعایت شده است و متوازن با این تفاوت، تکالیف هم به صورتی عادلانه متفاوت قرار داده شده است. ذهن اندیشمند و محقق، بایستی همه تفاوتها را به گونه ای سیستمی و کلی نظارهگر باشد.
به عنوان مثال ممکن است، تفاوت دیه زن و مرد موجب سؤال در ذهن باشد، نگاه سیستمی، انسان را به این حقیقت رهنمون میسازد که تفاوت در دیه – که امری اقتصادی است – مبنای ارزشگذاری نیست. یعنی تفاوت دیه به این معنا نیست که مرد ارزشمندتر از زن باشد، اگر چنین بود بایستی دیه یک انسان دانشمند و متخصص، چندبرابر یک انسان عادی باشد؛ در حالی که از نظر فقهی دیه هر دو یکسان است. این امر نشاندهنده این نکته است که:
اولاً، شارع مقدس در برنامهریزی در مورد دیه، در صدد ارزش گذاری بر انسانها نبوده است.
ثانیاً، اگر چه دیه زن و مرد در برخی مصادیق متفاوت است ولی در ساز و کارها و تکالیف دیگری که بر عهده مرد گذاشته شده، این امر جبران شده است.
بنابراین باید توجه داشت که؛ در بینش اسلامی، خلقت جهان هدف مند، حکیمانه و بر اساس لطف خداوند است و تفاوتهای طبیعی میان دو جنس، معنادار و حکیمانه است و به دلیل طبیعتِ متفاوت زن و مرد، احکام متناسبی جعل شده است. چه بسا در روابط اجتماعی، برخی امور برای مردان و برخی دیگر برای زنان ارزشمند باشد، چنانکه تأمین مخارج اقتصادی خانواده از وظایف ارزشمند مرد و تنظیم اقتصاد مصرفی خانواده از ارزش هایی به حساب میآید که زنان در آن نقش محوری ایفا میکنند. پس اگر برخی مناصب اجتماعی، مردانه به حساب آید، نمایان گر نگرش فروتری نسبت به زنان نیست، بلکه نمایان گر نوعی تقسیم وظایف برای دسترسی بهتر زن و مرد به کمال است. تشابه کامل بین زن و مرد وجود ندارد تا حقوق و تکالیف آنها یکی باشد. ازاین رو، تفاوت امری معقول و منطقی است، ولی تبعیض مردود است. در برنامه تکامل انسانی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و تساوی کامل برقرار است. در مسائل حقوقی، اگر مقصود از تساوی نظام عدل است، نظام حقوقی اصیل اسلام عین عدل می باشد.
لازم است بر این نکته نیز تأکید شود که مساوات همواره عدل نیست، بلکه گاهی مساوات ضدعدل است، مثلاً اگر یک کارگر ساده و یک متخصص عالی رتبه هر دو به مقدار مساوی مزد دریافت کنند، تساوی بین آنها برقرار شده ولی عدالت برقرار نشده است. لذا این قضیه که: «مساوات همواره عدالت است» گزاره ای نادرست می نماید. اگر از این دریچه به نظام حقوقی اسلام نظر شود، درخواهیم یافت نظام حقوقی اسلام نظامی عادلانه است.
ملاک تفاوت ها در حقوق و تکالیف زن و مرد به برخی تفاوت های تکوینی زن و مرد که با عقل و نقل و وجدان عمومی و تحقیقات علمی و روان شناسی تأیید شده و نیز فطری بودن آن به نحوی که ریشه در خلقت و آفرینش بشر دارد برمی گردد. از منظر اسلام «تعادل و تناسب میان حقوق و تکالیف زن و مرد» آری، «تشابه» خیر.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«النّاس کلّهم سواء کأسنان المشط»[۳]؛ «مردم اعم از زن و مرد مانند دندانه های شانه با هم برابرند».
البته لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، به هیچ رو نشانه تشابه صد در صد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند امّا آیا با توجّه به تفاوت های موجود و غیرقابل انکار و غیرقابل زوال، نباید هیچگونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردی در میان باشد؟! تساوی، غیر از تشابه است، تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی. اسلام هرگز امتیاز و ترجیح ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، البته با توجه به تلازم حق و تکلیف ممکن است به دلیل تکالیف بیشتری که بر عهده مردان گذاشته است احیاناً اختیارات بیشتری نیز قائل شده باشد. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه و یکنواختی حقوق آنها مخالف است.
در کانون خانواده زن و مرد به هم وابسته و محتاج، به هم متمایل و درصدد تکامل یکدیگرند و این تمایل و تکامل در هر دو مساوی است امّا متفاوت. در کارهایی که از مرد ساخته نیست، زن به کمک او میشتابد و در کارهایی که از زن ساخته نیست مرد به حمایت او میپردازد.
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) اول مرد جهان هستی با افتخار هرچه تمامتر و با اصرار در فرهنگ جاهلی آن روز درباره زن اینگونه بیان می فرماید:
«حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ ثَلَاثٌ: الطِّیبُ، وَالنِّسَاءُ، وَجُعِلَتْ قُرَّهُ عَیْنِی فِی الصَّلَاهِ»،[۴]«از دنیای شما زن و عطر را دوست دارم و نماز نور چشم من است».
اینکه حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) در این روایت از دوست داشتن خود (بلکه بالاتر، از مأمور شدن به دوست داشتن زن از سوی پروردگار) سخن میگوید، نشان از نقش عظیم و بیبدیل زن در آفرینش دارد. زن دو جذابیت برای مرد دارد که این دو نعمت و موهبت اهدایی از سوی پروردگار به زن و برای گرداندن آفرینش است. یکی زیبایی ظاهری و متفاوت با مردان و دیگری وجود وسیع عاطفی و معناگرایش.
لازم به ذکر است گلایهها و ناراحتیهای زنان و دختران ما از نگاههای جاهلانه و ظالمانه موجود به زن است که ربطی به اسلام ندارد و اسلام با تمام توان در مقابله با آنهاست. زن محبوبه هستی است. از محبوبه بودن لذت ببرید.
پی نوشت ها
[۱] – نساء، آیه ۱٫
[۲] – غررالحکم، ج ۶، ص ۳۱۸٫
[۳] – نهج الفصاحه، ص ۷۸۹٫
[۴] – وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۱۴۳٫
پاسخ دهید