سؤال: عاقبت عبیدالله بن زیاد چه شد؟ (بخش دوم)
پاسخ: در شام با استعفای معاویه دوم فرزند یزید اوضاع ملتهب شده بود. این عبیداللهبنزیاد لعنهالله است که کاری کرد که مروان حکم پیر بنیامیه به عنوان خلیفه جدید روی کار بیاید. در همین موقعیت است که توابین به خون خواهی امام حسین علیهالسلام قیام کرده بودند و مروان هم عبیداللهبنزیاد لعنهالله را در راس لشکری برای مقابله با توابین فرستاد. توابین راه شام را پیش گرفته بودند. در جنگی به نام عینالورده که بین قوای توابین به فرماندهی سلیمانبنصرد و قوای شام به فرماندهی عبیداللهبنزیاد لعنهالله در گرفت، این ملعون موفق شد قیام توابین را درهم بشکند. سلیمان بن صرد و مسیببننجبهفزاری از بزرگان توابین کشته شدند و رفاعهبنشدادبجلی که از باقی ماندههای فرماندهان اصلی توابین بود به دیگر توابین دستور عقب نشینی داد و به کوفه رفتند و به مختار پیوستند.
اما عبیدالله بعد از این پیروزی به شام بازگشت و این بار لشکری بزرگ فراهم شد و فرماندهی آن را عبدالملک پسر مروان که بعد از پدرش به قدرت رسیده بود به عبیداللهبنزیاد لعنهالله واگذار کرد که برای حمله به قلمرو مختار حرکت کنند. مختار هم با آگاهی از این مسئله ابراهیمبنمالکاشتر را به سوی او روانه کرد و در جنگ مهیبی که بین آنها رخ داد و به نام جنگ نهر خازر معروف شد، ابراهیم بن مالک با وجود اینکه حدود بیست هزار نفر بیشتر نیرو نداشت که عموماً هم ایرانی بودند و گفته شده که در لشکر او عربی شنیده نمی شد و همه فارسی سخن می گفتند، توانست قوای شام به سرکردگی عبیداللهزیاد لعنهالله را که حدود هشتاد هزار نفر بودند در هم بشکنند.
خلال این جنگ که حدود هفتاد هزار نفر از شامیان به هلاکت رسید عبیدالله زیاد لعنهالله به دست خود ابراهیمبنمالک به دو نیم شد. آدم چاق و فربهای هم بود و ابراهیم او را نشناخته بود. او را به دو نیم کرد و بعد که به دنبال جسد متعفن او می گشتند به خاطر این که صورت او هم آسیب دیده بود از مواد معطری که استعمال کرده بود و نشانه های دیگر، جسد منحوس او شناسایی شد، سرش بریده شد و برای مختار به کوفه فرستاده شد. مختار سر این ملعون را به همراه سر عمرسعد لعنهالله برای امام سجاد علیهالسلام به مدینه فرستاد.
در نقل ها داریم که بعد از فاجعه کربلا در سال ۶۱ تا این زمان که مختار موفق شد عبیدالله زیاد لعنهالله و عمرسعد لعنهالله را از پای در آورد و سر آنها را برای امام سجاد علیهالسلام بفرستد آن وجود مقدس لبخند بر لبانش دیده نشده بود. وقتی که سر منحوس این دو عنصر فاسد و جهنمی را برای امام آوردند، حضرت شاد شدند و خدا را سپاس گفتند و به زنان بنی هاشم امر کردند که حالا دیگر از لباس سیاه بیرون بیایند، سرهای خود را شانه بزنند و مواردی را که در اثر عزای امام حسین علیهالسلام تاحالا متحمل شده بودند را کنار بگذارند.
پاسخ دهید