ملاحظه میکنید شیطان در ملائکه بود، شش هزار سال در بین ملائکه بود. هیچ کسی هم از باطن شیطان خبر نداشت. ظاهراً رکوع میکرد، سجده میکرد، عبادت میکرد، همهی کارهایی که ملائکه انجام میدادند، شیطان هم میکرد، امّا خدای متعال یک امتحانی پیش آورد، بعد از شش هزار سال که یک فرد قشری بوده، فقط ظاهربین بوده است، کارهای ظاهری هم انجام میداده است. شکل ملائکه را هم در ظاهر به خودش گرفته بوده، جزء ملائکه به حساب میآمده است. تا آن وقت هیچ کس نمیدانست او چه باطنی دارد، همه فکر میکردند ملک است، خدا هم او را از ملائکه استثناء میکند، چون اصلاً جزء ملائکه شده بود، شناسنامهی ملک پیدا کرده بود «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ»[۱] همهی ملائکه سجده کردند غیر از ابلیس، ابلیس هم در بین ملائکه بود ولی سجده نکرد. با این سجده نکردن معلوم شد که ملک نبوده است «کانَ مِنَ الْجِنِّ»[۲]، «وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»[۳]. این امتحان آمد باطن او را ظاهر کرد، اگر این تفاوت نبود امتحان…
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
[۱]– سورهی بقره، آیه ۳۴٫
[۲]– سورهی کهف، آیه ۵۰٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۳۴٫
پاسخ دهید