با عرض سلام.از نظر رهبری عزیز انقلاب آیا حقیقتا با توجه به مقاتل امام حسین طلب آب میکردند از سپاه عمر سعد ملعون. برخی از مداح ها با ضرص قاطع میگویند امام حسین میفرمودند: اَسقونی شربهً من الماء…آیا این جمله سندیتی دارد؟ آیا اینها تحریف و هتک عزت حسینی نیست؟آیا دشمنان تشیع با این حرفها طعنه به ما نمی زنند؟ اساساً آیا امام حسین طلب آب داشته اند درصحرای کربلا با توجه به گرمای هوا و شدت عطش.چون در مقتل لهوف سید بن طاووس هست کهاحوالات ایشان و هو یطلب الماء ولی شهید مطهری در جلد اول حماسه حسینی(سخنرانی های استاد) صفحه ۱۸۵ معتقد است که ظاهرا امام حسین برای بدست آوردن آب به شریعه می زدند و معنای طلب آب این است نه اینکه ایشان از لشکر دشمن طلب آب داشتند.حالا شما برای ما بفرمایید. باتشکر
انتساب جمله «اسقونی شربهً من الماء»[۱] به امام حسین تا ده قرن پس از شهادت امام در منابع کهن تاریخی وجود ندارد و دیده نشده است اما به یکباره و پس از هزار سال این جمله در کتابی تحت عنوان: المُنْتَخَب فی جمع المَراثی و الخُطَب (مشهور به «الفخری») دیده میشود. در مورد این نویسنده و کتابش میتوان به مطالب زیر اشاره نمود:
مؤلف المُنْتَخَب، فخرالدّین طُرَیْحِی ابنمحمّد بنعلی (۹۷۹ ـ ۱۰۸۵ ق) است. طُرَیْحِی را عالمی فاضل، فقیهی نبیل، محدّثی جلیلالقدر، دانشمندی ادیب، لغوی، شاعر، و از بزرگان علمای امامیّه معرفی کردهاند. او صاحب آثار و تألیفات متعدّد علمی و شروح و تعلیقاتی بر بعضی از آثار علمای گذشته در موضوعات اصولی، فقهی، حدیثی، رجالی، و … است که یکی از آنها «مجمع البحرین و مطلع النیّرین»[۲] در شرح لغات و مفردات قرآن و حدیث است. این کتاب نظیر «النِّهایه فی غریب الحدیث و الأثر» تألیف ابناثیر، مجدالدّین مبارک جَزَرِی (۵۴۴ ـ ۶۰۶ ق) از علمای اهل سنّت به شمار میرود و در موضوع خود اثری ارزنده و ماندگار و در محافل علمی همواره مورد استفاده محققان است.
المُنْتَخَب را نمیتوان یک نگاشته تاریخی درباره زندگی امام حسین و یا تاریخ قیام عاشورا و مقتل سیّدالشّهدادانست، بلکه مجموعهای از روایات و مراثی حزن برانگیز و گریهآور است که در قالب نثر خطابی و شعر سامان یافته است. بیشتر مباحث این کتاب در باره امام حسین و پارهای از آنها درباره برخی امامان دیگر است و به صورت کشکول، تدوین و نگارش شده است. این اثر، دارای دو جزء و هر یک، دارای ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثی متعدّد و بیارتباط به هم مطرح شده است. وی در نگارش این کتاب بر نقلیّات کتاب روضهالشّهدای کاشفی اعتماد کرده است و بسیاری از مطالب نادرست را از کتاب یاد شده نقل کرده است. طُرَیْحِی، برخلاف سایر آثارش در نگارش آن دقّت علمی به خرج نداده است.* مرحوم محدّث نوری، یکی از عوامل راه یافتن مطالب دروغ و بیاساس در مقاتل را، تسامح علما در این مورد دانسته آن را چنین معرفی میکند:
«استقرار سیره علماء در مؤلّفات خود بر نقل اخبار ضعیفه و ضبط روایات غیرصحیحه، در ابواب فضایل و قصص و مصائب، و مسامحه ایشان در این مقامات، خصوص مقام اخیر، چنانکه مشاهد و محسوس است».[۳] متن کتاب نشانگر آن است که وی ابتدا مطالب آن را در ایّام محرّم در محافل و مجالس روضهخوانی میخوانده و سپس آن را در قالب مجالسنگاری، سامان داده است. این کتاب به سبب نقل گزارشها و نقلیّات غیرمعتبر و بیاساس، از سوی اندیشمندان و حدیث شناسان، مورد انتقاد قرار گرفته است.[۴] با این وجود، این اثر، جایگاه خود را به خوبی در میان روضهخوانان باز کرده و بسیاری از نقلیّات آن در مقاتل بعدی منعکس شده و در قرون اخیر، زمینه تحریفات بسیاری را در مقتلخوانی امام حسین فراهم ساخته است.
برخی از نمونههای تحریفات در این کتاب
۱ – هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمرسعد[۵]
۲ – انتساب جمله «اسقونی شربهً من الماء»[۶] به امام حسین در حالی که در منابع معتبر نقل نشده است.
۳ – عروسی حضرت قاسم [۷]
۴ – کشته شدن دههزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین!؛ امّا چون تعداد لشکریان بسیار بودند، این تعداد کشته در سپاه آنان شکاف ایجاد نکرد!.[۸]
۵ – قصه ساربان امام و بریدن انگشت آن حضرت در شب یازدهم محرم[۹] که به بحارالانوار نیز راه یافته است.
۶ – گزارش قصه شیری که بر امام گریه میکرد.[۱۰]
منبع:پرسمان
[۱]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۴۵۲.
[۲]. میرزا محمّدعلی مدرّس، ریحانه الادب، ج۳، ص۳۰-۳۱.
* . طبق نقل بعضی از علمای مُطلِع ساکن نجف اشرف، مرحوم طریحی، این کتاب را در دوران جوانی، هنگام اقامت در روستای طُریح، و پیش از ورود به حوزه علمیه نجف و طی مراحل عالی علمی، نوشته بود. و بعداً راضی به رونویسی و نشر آن نبود، امّا دیگر فایده نداشت و ذاکران، آن را رونویسی میکردند و قابل جمعآوری نبود، طبق این نقل، از نوادگان او، دو روحانی فاضل به نامهای شیخ عباس و شیخ عبدالمولی در حوزه نجف بودند و شیخ عباس، به تدوین منتخب در دوران جوانی جدّش در طُریح تأکید داشت.
[۳]. محدّث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص۱۸۷.
[۴]. میرزا محمّد اشراقی معروف به ارباب، الاربعین الحسینیّه، ص۱۴، ۵۶ و ۲۰۸.
[۵]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۳۷.
[۶]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۴۵۲.
[۷]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۳۶۷ ـ ۳۶۵.
[۸]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۴۵۱.
[۹]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۹۰ ـ ۹۲.
[۱۰]. طُرَیْحی، المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، ص۳۲۲ ـ ۳۲۳.
پاسخ دهید