- اهمّیّت ماه رجب و شعبان
- اعتکاف
- صلوات شعبانیه
- ماه مبارک رمضان
- فلسفهی روزه
- راههای ثابت شدن اوّل ماه رمضان
- نیّت روزه
- سحری خوردن
- حکم روزه نگرفتن بچّهای که تازه تکلیف شده
- آثار روزه
- درخواست حج در ماه رمضان
- وظیفهی افراد مریض در ماه رمضان
- شب قدر
- دعای شب بیست و هفتم ماه رمضان
- فطریه
- ماه ذی الحجّه
- ماه محرّم
- هدف قیام امام حسین علیه السلام
- قیام امام حسین علیه السلام
- فلسفهی عزاداری
- زیارت عاشورا
- ماه صفر
اهمّیّت ماه رجب و شعبان
س ۱: اهمّیّت ماه رجب و شعبان چیست؟
ج: وقتی پروردگار متعال روزهی ماه رمضان را واجب کرد، حرفهایی را از دو ماه جلوتر از ماه رمضان زد که انسانها را در این دو ماه آمادگی بیشتری بدهد تا وقتی وارد ماه مبارک رمضان میشوند، بتوانند کاملاً برنامهی آن را پیاده کنند؛ و الّا اگر انسانها تا قبل از ماه رمضان آزاد عمل کنند و از اوّل ماه رمضان بخواهند محدود شوند، برای نوع نفوس و طبایع سخت است؛ لذا خدا دستور داده است که ماه رجب هم روزه بگیرید؛ ماه شعبان هم روزه بگیرید؛ در ماه رجب دعا زیاد بخواهید و گناه را کم کنید تا نفوس آماده شوند و در ماه رمضان بتوانند صد درصد از مزایای مادّی و معنوی این ماه بهرمند شوند.
س ۲: عملکرد ما در ماههای رجب و شعبان چگونه باید باشد تا از رمضان بیشتر استفاده کنیم؟
ج: برای ورود به ماه مبارک رمضان در این دو ماه باید آمادگی بیشتری پیدا کنیم؛ لذا مستحبّ است انسان همهی ماه رجب و شعبان را روزه بگیرد.
س ۳: اگر از ماه رجب و شعبان استفاده نکرده باشیم، میتوانیم از ماه رمضان بهرهای ببریم؟
ج: استفاده میشود امّا به طور کامل بعید است؛ کسی که آن دو ماه را از بین برده، سومی را هم لااقل نیمه کاره میگذارد. البتّه قابل جبران است.
اعتکاف
س ۴: دربارهی اهمّیّت اعتکاف بفرمایید.
ج: یکی از عبادتهای بسیار بزرگ و سازنده، مسئلهی اعتکاف در مسجد و خانهی خداست. نبیّ معظّم صلی الله علیه و آله و سلم عملاً دههی آخر ماه رمضان را اعتکاف داشتند. دههی آخر ماه رمضان را در مسجدی که در مدینهی طیّبه ساخته بودند، معتکف میشدند. جنگ بدر در ماه مبارک رمضان اتّفاق افتاد و آن سال ایشان نتوانستند اعتکاف را انجام بدهند و لذا سال بعد قضا کردند و دو دهه در مسجد معتکف شدند.
اعتکاف، عبادتی است خالص برای خدا، در خانهی خدا، با انجام دادن کارهایی که خود خدا دستور داده است. اثرش هم بسیار بسیار ظاهر و زیاد است. منتهی هر کاری که خیلی فایده و اثر دارد، دشمن خطرناک هم در کنارش هست. نباید غفلت کرد. کسانی که مواظب بودند و اهل مراقب بودند و زحمت که میکشیدند نتیجه به دست میآورند؛ میگفتند: «بهترین نوع اعتکاف این است که انسان شب بیدار باشد در حالی که همه خوابند، مشغول عبادت باشد؛ نماز، قرآن و غیر اینها.» شب بخوابی و روز بیدار باشی، ممکن است دور هم که جمع میشوید، مسایلی پیش آید که به اعتکاف شما ضرر بزند و آن سه روزی که خیلی خیلی خدای متعال ذخایر معنوی به شما خواهد داد، اینها را از بین ببرد. بنابراین مهمترین کار این است که انسان سعی کند موفّق به اعتکاف شود و مهمتر از آن این است که جدّی باشد که نتایج آن را از دست ندهد.
صلوات شعبانیه
امام سجّاد علیه السلام در صلوات شعبانیه میفرمایند: خدایا! این ماه، ماه نبی توست. ماه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.[۱] اختصاص به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این ماه را معرّفی کردهاند و خودشان هم زحمت بیشتری در این ماه کشیدهاند. ایشان به جارچی خودشان اعلام میکردند در کوچه پس کوچههای مدینه راه بیفتد و اعلام کند که «این ماه، ماهِ شعبان است؛ ماه پیغمبر شماست؛ خدا رحمت کند کسی را که مرا در روزه و سایر عبادات این ماه کمک کند.» از این جهت این ماه تبرّک خاصّی به ایشان دارد امام سجّاد (صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند: «شَهْرُ نَبِیِّکَ».
این ماه، ماهِ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم توصیف شده و ایشان در این ماه روزه میگرفتند و نماز زیادتر میخواندند. سعی و کوشش بیشتری برای حفاظت و انجام وظایف میکردند. در روایت هست امیر المؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند: «از آن زمانی که من شنیدهام جارچی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود این ماه، ماه پیغمبر است و خدا رحمت کند کسی را که در این ماه با روزه و نماز به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کمک کند، از آن زمان روزهی این ماه از من فوت نشده است.»
ماه مبارک رمضان
فلسفهی روزه
خداوند متعال روزه را به عنوان عامل بزرگی که ایجاد تقوا میکند، واجب شرعی کرده است. خدا این آیه را نازل کرد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[۲] امّا در ادامه فرمود چرا روزه واجب شده است؟ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛[۳] به این امید که شما تقوا را بهتر بتوانید مراعات کنید. چون روزه به مراعات کردن تقوا کمک میکند. بنابراین روزه واجب شرعی شده است. لذا انسان بعد از ماه رمضان احساس میکند مثل قبل از ماه رمضان علاقه به گناه ندارد، امّا به تدریج وقتی وارد ماه شوّال و بعدش میشود، آرام آرام برمیگردد و به سراغ گناه میرود. لذا این موضوع باعث شده که خدای متعال روزه را سالی یک ماه بر همهی انسانها که واجدِ شرایط هستند، واجب کند. این رمز مسألهی روزه است که مائدهی آسمانی است؛ عبادت بسیار بزرگ و مهمی است. هم ضامن اصلاح بُعد مادّی زندگی است و هم جامع اصلاح بُعد معنوی زندگی انسان است. به مقدار زیادی انسان را از گناه باز میدارد و مسألهی خیلی خیلی مهمی است.
راههای ثابت شدن اوّل ماه رمضان
س ۵: در مورد ثابت شدن اوّل ماه رمضان و راههای ثابت شدن آن توضیح بفرمایید.
ج: خدای متعال برای ثابت شدن اوّل ماه رمضان و اوّل شوّال، دیدن و رؤیت هلال را ملاک قرار داده است؛ اگر ماه را دیدیم ثابت میشود فردا ماه رمضان است، وقتی این ماه را روزه گرفتیم بعد دوباره ماه بعد را دیدیم ثابت میشود ماه شوّال است و ماه رمضان تمام شده است. اگر خودمان ماه را دیدیم که کار خیلی آسان است؛ زیرا برای خودم ثابت میشود فردا روزه است، ولو برای دیگران ثابت نشود؛ چون من ماه را دیدم، اوّل ماه ثابت شد؛ امّا اگر خودم ماه را ندیدم و دو شاهد عادل دیدند و شهادت دادند که ما ماه را دیدیم باز برای من ثابت میشود که فردا ماه رمضان است؛ یا اینکه عدّهای گفتند ما ماه را دیدیم ولو عادل نباشند، امّا از گفتن آنها برای ما ظنّ و گمان حاصل شد که اینها درست میگویند و اشتباه نکردهاند اوّل ماه ثابت میشود. یکی هم حکم حاکم شرع است؛ فقیه عادل بگوید برای من ثابت شده که فردا ماه رمضان است باید همهی ما فردا روزه بگیریم؛ با این هم اوّل ماه ثابت میشود.
نیّت روزه
س ۶: برای گرفتن روزه نیّتهای متفاوتی وجود دارد، لطفاً آن نیّت درستی که ما را به هدف روزه میرساند بیان نمایید.
ج: روزهی ماه رمضان یکی از عبادات بسیار بزرگ است. عبادت باید با اخلاص باشد. منظور از نیّت همین اخلاص است؛ یعنی چون خدای متعال گفته این ماه را باید روزه بگیرید، من هم میگویم چَشم! این اخلاص است. هدف دیگری جستجو نمیکنم. ممکن است بعضیها چاق باشند و بخواهند با روزه لاغر شوند؛ این دیگر عبادت نیست. اگر روزه بگیریم برای لاغر شدن، روزه نیست؛ این روزهی طبّی و پزشکی است نه روزهی الهی و اسلامی؛ بنابراین نیّت روزهای که خدا دستور داده این است: «چون خدا گفته روزه بگیر، بگوییم چَشم!» تمام شد؛ نگوییم چون برای مفید است یا زخم معده چنین است. نباید در روزه دنبال سلامتی بدن بگردیم. روزه هر چه هست، خدا گفته واجب است و من هم چون خدا گفته روز بگیر، میگویم چَشم!
کلّ عبادات باید اینطور باشد. نماز بخوان، چَشم! همین. این نیّت صحیح است و اخلاص هم هست. اگر نماز بخوانی به عنوان اینکه دیسک کمرت خوب شود، این عبادت نمیشود. این به درد کمر میخورد؛ به درد عبادت نمیخورد؛ بنابراین در عبادت باید اخلاص باشد. اخلاص هم معنایش همین است: «چون ربّ العالمین که خداست دستور داده، چشم! اجرا میکنیم.» این اثر زیادی در ایجاد بندگی و تقویت روح بندگی در انسان میگذارد.
سحری خوردن
س ۷: کسی که میخواهد روزه بگیرد سحری را بر نماز شب مقدّم بدارد یا برعکس؟
ج: اگر میتواند شام را زیاد بخورد که به اندازهی سحری کفایت کند، آن وقت دیگر سحری نخورد و نماز شب را بخواند، بهتر است؛ امّا اگر لازم است که سحر آب و غذا بخورد، اوّل مقداری بخورد و بعد نماز شبش را بخواند؛ چون نماز شب هر چه به سحر و صبح نزدیکتر باشد، فضیلتش بیشتر است؛ و یکی دیگر از آثارش این است که انسان دیگر نمیخوابد تا اینکه نماز نافلهی صبح را در آن وقت مخصوص انجام بدهد؛ امّا اگر جلوتر نماز شب را بخواند ممکن است آن وقت فاصله بیفتد و چرتش بگیرد و بخوابد.
حکم روزه نگرفتن بچّهای که تازه تکلیف شده
س ۸: در ماه رمضان بعضیها هستند که تازه به سنّ بلوغ میرسند یا چند سالی هم هست که بالغ شدهاند امّا آدمهای ضعیفی هستند، پدر و مادرها راضی نمیشوند که اینها روزه بگیرند، آیا این مجوّزی هست که اینها افطار کنند مخصوصاً که اگر روزه بگیرند پدر و مادر ناراحت میشوند؟
ج: ضعف انسان باعث افطار روزه نمیشود؛ بلکه ترس از ضرر به انسان باعث افطار میشود. یک وقت آدم ضعیف است، امّا خیلی از ضعیفها هستند که از قویها بهتر روزه میگیرند، امّا یک وقت میترسد روزه برایش ضرر داشته ابشد؛ آنچه مجوّز افطار است مسألهی خوف از ضرر است؛ مثلاً اگر کسی زحم معده دارد و ترسید که روزه بگیرد برای او ضرر داشته باشد، اسلام نمیخواهد او در ضرر بیفتد تا بعد روزه را ترک کند بلکه میخواهد قبل از اینکه در ضرر بیفتد روزه را ترک کند، لذا گفته است همینقدر که ترس برایش پیدا شد و عُقَلا روی این ترس حساب باز کردند نباید روزه بگیری؛ اگر روزه بگیری و ضرر داشته باشد باید قضا هم بکنی؛ امّا ضعف باعث افطار نمیشود. ضعف اگر به اندازهای نباشد که بتوانم من با دو وعده غذا روزه بگیرم و بعد افطار بکنم باید روزه بگیرم؛ امّا اگر به اندازهای باشد که نتوانم، نباید روزه بگیرم؛ بنابراین خوف ضرر خیلی مهم است. بله؛ اگر مادری ترسید بچّهاش روزه بگیرد مشکلی پیدا کند، ضرری متوجّه او میشود اینجا اشکال ندارد که مانع روزهی بچّه شود؛ امّا ضعف تنها کافی نیست.
س ۹: اگر ما این حکم را نمیدانستیم و قبلاً روزهها را نگرفته باشیم چون پدر و مادرمان نمیگذاشتند یا ناراحت میشدند و ما نمیدانیم برای ضعف بود یا آنها خوف ضرر داشتند که بیمار شویم تکلیف ما چیست؟
ج: اگر خوف ضرر باشد عیب ندارد؛ طوری نیست روزه نگیرید؛ امّا اگر روزه گرفتن ضرر نداشته است؛ فقط مراعات پدر و مادری بوده است، باید روزهها را قضا کنید.
آثار روزه
س ۱۰: آیا روزه گرفتن در کنار مداومت بر ترک گناه در ایمان انسان اثر میگذارد؟
ج: بله؛ روزه گرفتن اثر زیادی در ترک گناه دارد. وقتی روزه گرفتی و موفّق شدی بیشتر گناه را ترک کنی، آن وقت ایمان بیشتر بالا میرود.
س ۱۱: روزه از نظر ظاهری گرسنگی است و بدن را ضعیف میکند؛ حال از لحاظ روحی چه تأثیری دارد؟
ج: شکم انسان روزهدار خالی است. شکم که خالی شد، نفس اَمّاره نمیتواند زیاد جولان بدهد و نمیتواند زیاد به طرف گناه برود. این اوّلین فایدهی روزه است؛ امّا وقتی شکم پر شد نفسِ آدم نعره میزند و به دنبال گناه میرود. اوّلین فایدهی روزه این است که نفس اَمّاره قدرت انجام کارهای حرام پیدا نمیکند. کسانی که روزه میگیرند، از ظهر به بعد احساس میکنند که حال گناه کردن ندارند، بلکه تمایلشان به طهارت و پاکی و عدالت و دیگر چیزهای خوب بیشتر میشود. این یکی از اساسیترین اثرات روزه است که پروردگار متعال سالی یک ماه واجب شرعی کرده است. این است که اگر روزه نبود، انسانها آن کارهای خیر را انجام نمیدادند، مبتلا به گناه میشدند. در اثر روزه و به برکت روزه این همه خیر و برکت عاید انسانها میشود و گناه کم میشود.
اثر دیگر روزه این است که انسان در اثر پرخوری مریض نمیشود. روزه در اصل، کمخوری است، همه چیز منظّم میشود.
س ۱۲: آثار بهداشتی روزه چیست؟
ج: انسان وقتی یاده ماه غذا میخورد، آن غذاهایی را که خوشمزه هستند، زیاد میخورد لذا چاق میشود. ماه دوازدهم که روزه میگیرد، یک وعده غذا حذف میشود. انسان وقتی یک وعده غذا را حذف کرد، احساس گرسنگی میکند. در حال گرسنگی از ذخایر بدن استفاده میکند و آن چربیهای اضافه آرام آرام مصرف میشود و انسان بعد از ماه رمضان دیگر چاق نیست. این نعمت بزرگی است؛ چون بدون روزه شاید دو، سه ماه هم ریاضت بکشیم نتوانیم چند کیلو از وزنمان را کم کنیم. از طرفی روزه ضرری نمیزند، زیرا کم کردن یک وعده غذا بیشتر نیست. تا میآید وعدهی ظهر تمام شود، افطار میرسد و کار تمام میشود.
درخواست حج در ماه رمضان
س ۱۳: چرا اینقدر در دعاهای ماه مبارک رمضان زیارت خانهی خدا خواسته شده است؟
ج: وقتی انسان روزه میگیرد، آمادهی حرفشنوی بهتر و بیشتر از خدا میشود و رابطهاش با خدا خوب میشود. یکی از برنامههای بسیار مفید و مؤثّر به عنوان عبادت، تشرّف به مکّه است. آنجا صحنههایی هست که رابطهی انسان با خدا را قویتر و گرمتر میکند. تا به آنجا نرود، این موضوع را احساس نمیکند؛ لذا در چنین حالتی گفتهاند انسان از خدا بخواهد که به آنجا مشرّف شود تا از مزایا و فضایل آنجا هم استفاده کند.
س ۱۴: بعضی میگویند خوب نیست که انسان هر سال به عمره برود؛ بهتر است مثلاً یکبار پولش را به دخترهایی که میخواهند ازدواج کنند و جهیزیه ندارند، بدهد یا به فقرا بدهد. خلاصه غیر از رفتن مکّه کارهای بهتری میشود انجام داد.
ج: یکی از آثار تشرّف به مکّه، تقویت ایمان است. اگر ایمان قوّت پیدا کرد وقتی برگشتم، کار خیر هم زیاد میکنم. امّا اگر نرفتم چطور؟ ایمانم ناقص است و از زیر کار خیر در میروم. بنابراین این حرف غلط است. خدا گفته است: «بیا!»[۴] وقتی رفتی ایمانت تقویت میشود. آن وقت میآیی بیشتر به حال مردم میرسی. پس این حرف درست نیست.
وظیفهی افراد مریض در ماه رمضان
س ۱۵: کسانی که بیمارند، نمیتوانند روزه بگیرند؛ با توجّه به فواید زیادی که برای روزه ذکر شده؛ آنها چطور میتوانند از این فواید استفاده کنند؟
ج: مریض نمیتواند روزه بگیرد؛ لذا از راه روزه نمیتواند تربیت شود؛ امّا برنامههای تربیت است؛ از راههای دیگر استفاده کند؛ نماز که میتواند بخواند؛ ذکر میتواند بگوید؛ گناه را میتواند ترک کند. همهی اینها راه تربیت و تهذیب است. چه بسا کسانی که از طریق ترک گناه میروند، به نتایج بیشتری میرسند تا کسانی که روزهی تنها میگیرند.
س: آیا خود روزه فایدهی خاصّی ندارد که با هیچ چیزی جبران نشود؟ یعنی تا روزه نگیرند نتوانند به آن برسند؟
ج: بله همینجور است؛ ولی انسان مریض هم چیزی دارد که خیلی به دردش میخورد؛ همان ضعف بدن کمک او است. نفس اَمّاره در مریض نمیتواند گناهان درشت انجام دهد؛ چون زمینهی آن آماده نیست و آن هم مثل گرسنگی در حال روزه است.
شب قدر
س ۱۷: مراد از «لَیْلَهِ الْقَدْرِ» در آیهی شریفهی «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»[۵] چیست؟
ج: قدر یعنی شرف و منزلت. به علّت حادثهای که در آن شب اتّفاق میافتد، آن شب از همهی شبها از نظر قدر و شرف و منزلت بالاتر است. زمان، خودش شرف و فضیلتی ندارد؛ امّا به اعتبار حوادث بزرگ و مهم و شیرین که در آن اتّفاق میافتد، خوب میشود و به اعتبار حوادث تلخ و مصیبت که در آن زمان و ظرف اتّفاق میافتد، بد میشود. سعد و نحس زمان مربوط به آن چیزهایی است که در زمان اتّفاق میافتد؛ و الّا خود ذات زمان همهاش یک جور است؛ نه سعد است و نه نحس؛ امّا مثلاً قحطی پیش میآید و بد میشود، یا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ظهور میکند، خوب میشود. شب قدر هم که آن حادثه برای مقام روح القدس اتّفاق میافتد، از این جهت گفتهاند شب شأن و شرف و منزلت است.
س ۱۸: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»،[۶] شب قدر از چه جهت بهتر از هزار ماه است؟
ج: به خاطر اینکه جریان علم امام علیه السلام در آن شب اتّفاق میافتد. در آن شب امام علیه السلام یک عروجی دارند و وقتی برمیگردند ملائکه اسکورتش میکنند. خدای متعال علم اتّفاقاتی که در آن شب تا سال آینده اتّفاق میافتد را به امام علیه السلام میدهد و امام علیه السلام پایین میآید.
س ۱۹: بهترین اعمال در شب قدر چیست؟
ج: هم در شب قدر و هم در شب غیر قدر گفتیم که بهترین اعمال، ترک گناه است. اگر شما در شب قدر گناه کنید حتّی اگر تا صبح «مفاتیح» بخوانید، به درد نمیخورد. ترک گناه، افضل عبادات است؛ هیچ عبادتی به مقام این عبادت نمیرسد؛ ترک گناه از همهی عبادتها بالاتر است؛ چون نتیجهاش این است که انسان هیچ واجبی را ترک نمیکند و هیچ حرامی را مرتکب نمیشود. چون اینطور است، همهی خوبیها در دلش هست. همین که فرمودند عبادت در یک شب، معادل عبادت در هزار شب است، به خاطر این است که ما را تحریک کنند در آن شب شروع به عبادت کنیم. نتیجهی عبادت چیست؟ پاک کردن روح. ما هم به همان اندازه که عبادت میکنیم، آن شب، روحمان قداست و پاکی پیدا میکند. چون در آن شب، آنکه هستهی مرکزی و ملاک شب قدر است، طهارت روح آن امام علیه السلام و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است، امّا کاری کردهاند که ما هم در آن شب بیش از سایر اوقات کارهایی انجام بدهیم که روح ما هم پاک شود. هر مقدار در آن شب کار کردیم، روح پاک میشود. بنابراین با این بیان همهی مسلمانها را در شب قدر به کار واداشتهاند. انواع و اقسام عبادتها، توبهها، دعاها انجام میگیرد. هر کدام از آنها سهمی در پاک کردن روح ما دارد. روح ما با خوردن پاک نمیشود؛ با خوابیدن پاک نمیشود، با پول زیاد درآوردن پاک نمیشود؛ بلکه با چیزهایی که خدا دستور داده پاک میشود. بنابراین این همان چیزهایی است که شب قدر همه به آن مشغولند.
س ۲۰: آیا احتمال دارد که شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان هم شب قدر باشد؟
ج: شب قدر نیست؛ امّا گفتهاند در فضیلت کمتر از آن نیست؛ یعنی کارهایی که در شب قدر باید انجام بدهیم در این شب هم باید انجام بدهیم؛ احیاء کنیم، دعا بخوانیم، توبه کنیم، عبادت کنیم و سایر کارها. لذا در روایت آمده است که امام سجّاد (صلوات الله و سلامه علیه) میفرمودند: شب بیست و هفتم کمتر از شب بیست و سوم یا بیست و یکم قدر نیست. لذا خودشان احیاء میکردند، ذکر خاصّی را مفصّل و مرتّب تا اوّل صبح میگفتند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ»[۷] این را مرتّب میگفتند. اینها مضامین خاصّی دارد. مناسب با آن شب است که فرصتی باشد زنده باشیم و آن شب را ببینیم و درک کنیم تفسیر میکنیم انشاءالله.
دعای شب بیست و هفتم ماه رمضان
س ۲۱: فرمودید که امام سجّاد علیه السلام در شب بیست و هفتم ماه رمضان دعایی را دائماً میخواندند. لطفاً توضیح دهید.
– «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ»
ج: دنیا چند تا اسم دارد: یکی از آنها دنیاست؛ یعنی زندگی دنیا. در عربی یکی هم «دارُ الْغُرُورِ» است؛ جایی که آدم گول میخورد، آدم ماشین میبیند گول میخورد. ساختمان میبیند گول میخورد. هر چه میبیند خوشش میآید میخواهد طرفش برود. آدم چقدر نیاز دارد اضافهاش گول خوردن است. اینجا آدمها را گول میزند. چقدر آدمها جنایت میکنند مال گول خوردن است. دزدی میکنند مال گول خوردن است، ظلم میکنند مال گول خوردن است. شیطان گول میزند و آنها مرتکب میشوند بعد پشیمان میشوند. پس دنیا یکی از لقبهایش «دار غُرُور» است؛ جایی است که آدمها گول میخورند.
– «وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ»
ج: خُب حالا اینجا گول میخوریم چه کار کنیم؟ میفرمایند اینجا به اندازهی نیاز باید استفاده کنی، بعد طرف آخرت بروی. آنجا موقّت نیست؛ دائمی است. ما برای زندگی کردن در آنجا نیازهای زیادتری داریم، کارهایی که خدا در دنیا و در «دار غُرُور» گفته انجام بده، همهی اینها اثاثیهای است که ما باید برای زندگی ابدیمان منتقل به آنجا کنیم. باید برگردیم به طرف جایی که همیشه آنجا هستیم که همان آخرت است.
– «وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ»
ج: خُب وقتی ما اینجا همیشه نیستیم خدا اعلام کرد: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ».[۸] کجا میرویم؟ با مرگ به عالم دیگر منتقل میشویم؛ پس باید همیشه آمادهی مرگ باشیم. آمادهی مرگ بودن چه جوری است؟ یک مشت گندم فراهم کنیم! خرما فراهم کنیم! برنج درست کنیم ببریم آنجا! نه، همین وظیفهی واجب و حرام را انجام بدهیم خدا همه چیز را با این کارت سبز آنجا به آدم میدهد. بنابراین از اینها لازم نیست؛ اینها اینجا مورد نیاز است؛ آنجا مورد نیاز نیست. شما باید آمادهی رفتن و مرگ باشید و اینکه چمدان اعمال صالحهات را باید پر کنی. نماز باید بخوانی، روزه باید بگیری، ظلم نباید بکنی، دروغ نباید بگویی، کارهایی که خدا گفته بکن و نکن اینها را تحویل بدهی چمدانت پر میشود.
فطریه
س ۲۲: لطفاً فلسفه و حکمت اینکه ما در آخر ماه رمضان باید فطریه بدهیم را بفرمایید.
ج: خدای متعال دیده جامعه فقیر هم دارد. لذا به مناسبتهای مختلف گفته است به آنها کمک کنید؛ مثلاً سرِ سال باید زکات بدهی که مال فقراست. یا اگر روزه را خوردی و نتوانستی قاضی آن را بگیری، باید به فقیر کفّاره بدهی. فطریهی ماه رمضان هم یکی از عیدیهای فُقراست. وقتی شما ماه رمضان روزه گرفتی، بعد از آن پولی به فقیر بده تا عبادتت تکمیل شود. هم به او کمک کرده باشی و هم روزه گرفتهای. وقتی فقرا خوشحال میشوند خیلی از مشکلات حل میشود. اگر مشکلاتشان حل نشود، کمکم جمع میشوند و زیاد میشوند؛ آن وقت خطر پیش میآید.
س ۲۳: اگر پدر و مادرمان تحت پوشش کمیتهی امداد هستند و فقیر هستند؛ میتوانیم فطریهمان را به آنها بدهیم؟
ج: پدر و مادر هزینهاش گردن فرزند است. حق نداری زکات به او بدهی؛ باید از جیبت به او بدهی و زکات را به فقرای دیگر بدهی. این پدر و مادر است، فقیر معمولی نیست؛ نفقهاش گردن پسر است؛ باید پسر آنها را اداره کند. زکات را هم به فقرای دیگر بدهد. نمیشود این چیزها را به پدر و مادر فقیر داد. باید از اصل پول خودت به آنها بدهی.
ماه ذی الحجّه
س ۲۴: منظور از «لَیالٍ عَشْرٍ»[۹] در قرآن چیست؟
ج: منظور دههی اوّل ماه ذی الحجّه است.
س ۲۵: چرا قسم به شب آمده است و به روزش قسم نخورده است؟
ج: هر شبی روز هم دارد دیگر؛ اگر روز نباشد شب هم نیست؛ هر وقت گفتند شب یعنی روز هم کنارش است.
س ۲۶: چرا خداوند به دههی ذی الحجّه قسم خورده است؟
ج: چیزهایی در عرف مردم با اهمّیّت و ارزشمند است و معمولاً برای اثبات مسألهای به آنها قسم میخورند. گاهی هم در آن چیز، عرف مطرح نیست. برای اوّلین بار، یک شخصیت بزرگ به چیزی قسم میخورد؛ بعد، آن چیز کسب بزرگی میکند و دیگران هم دنبالش میروند. در جاهلیت دهه ذی الحجّهای نبود؛ شفع و وتری نبود تا مردم قسم بخورند؛ و به چیزهای دیگر قسم میخوردند. امّا همین که قرآن کریم این آیات را نازل کرد و به آنها قسم خورد، اینها در نظر عدّهی زیادی ارزشمند شد. معلوم میشود این شفع و وتر یا طلوع فجر که خدا به آن قسم خروده است، دارای اهمّیّت است. یا چیزی در دههی ذی الحجّه هست که این دهه را دارای اهمّیّت کرده است. اینها کمکم معلوم میشود.
امّا دههی ذی الحجّه همین است که ما در آن هستیم[۱۰] …دههی ذی الحجّه ارزشش منحصر به این است که کارهایی که در آن وارد شده، مخصوص خداست. اعمال حج، مخصوص خداست. وسایط هدایت [معصومین علیه السلام] هم خودشان به حج میرفتند. آنها هم با رفتنشان مردم را در این عمل کمک میکردند. این عمل صرفاً خدایی است و ارتباط با بشر یا پیغمبر یا امام معصوم علیه السلام ندارد. فقط با خداست. حُجّاح مُحرم میشوند و لبّیک میگویند و طرفِ کارهایی که مُشعر بر خداست میروند؛ طواف برای خداست؛ نماز برای خداست؛ رمی جمرات؛ همهی اینها برای خداست و منظور اطاعت فرمان خداست تا تمام شود.
اعمال دههی ذی الحجّه مخصوص خداست؛ امّا جاهای دیگر وسایط هم در کار هستند؛ چون مردم بدون واسطه نمیتوانند مستقیم به سوی خدا بروند؛ لذا در غیر دههی ذی الحجّه زیاد دعا کردن برای وسایط ملاحظه شده است زیرا مردم هر چه ارتباطشان با وسایط، وثیقتر و محکمتر باشد، وسایط راحتتر میتوانند آنها را طرف خدا بفرستند. از این جهت سفارش شده است.
امّا در دههی ذی الحجّه دیگر وسایط مطرح نیست؛ خود وسایط هم به حج میرفتند. امام صادق (صلوات الله علیه و سلامه علیه) هر سال با عائله میرفتند. تنها نه؛ چون جمعیّت کم بود، خدا دوست دارد در مشاعر و مواقف جمعیّت زیاد باشند. لذا اما سجّاد (صلوات الله و سلامه علیه) از غلام سیاههای ارزان زیاد میخریدند و قبل از حج اعمال را یادشان میدادند و بعد به آنجا میبردند. اعمال که تمام میشد به آنها سرمایه میدادند و آزادشان میکردند. غرض این است که خدا دوست دارد آنجا شلوغ شود. اگر خلوت شود خوب نیست.
مشاهد مشرّفه هم همینجور است. خدا دوست دارد آنجاها شلوغ شود و مردم زیاد بروند. هر چه مردم بیشتر بروند، بیشتر استفاده میکنند. لذا تمام این برنامهی حج مربوط به خداست، حتّی وسایط هم باید بروند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میرفت و حضرات معصومین علیه السلام پای پیاده میرفتند تا مردم بفهمند که مهم است؛ لذا قابل قسم خوردن است. در این وسط اعمالی که انجام میگیرد، مال خداست. اهمّیّت زیادی دارد. اینها همهاش اعمالی است که مربوط به خداست و اخلاص در آن شرط است و وسایط در آن نیست؛ از این جهت اهمّیّت زیادی دارد. چون برنامهی اصلی این است که مردم با خدا آشنا شوند.
س ۲۷: آیا فقط با حج رفتن تنها میتوان به خدا رسید؟
ج: به هر حال حج و اعمال حج مخصوص خداست؛ لذا پروردگار متعال برای دههی ذی الحجّه حرمت خاصّی قائل است؛ به اندازهای که در قرآن کریم به آن قسم یاد کرده است تا ما هم باور کنیم. دههی ذی الحجّه به انضمام آن اعمال، مهم است. همه آنجا برویم و اگر آنجا نرفتیم همینجا مواظب بندگی و عبادت باشیم؛ انشاءالله. فرقی نمیکند؛ خدا همهجا هست؛ تنها آنجا نیست. گاهی از نظر آدمها حضور در غیر آنجا بیشتر است؛ معرفتشان بیشتر است؛ باورشان قویتر است.
غرض این است که دههی ذی الحجّه امتیازش این است. این دعاهایی هم که در این دهه وارد شده همه نشان میدهد که مخصوص خداست. دعای «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ»[۱۱] همهاش مال خداست؛ وسایط در آن نیست. یا اینکه شبها میخوانند «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ»[۱۲] اینها همه مخصوص خداست؛ در آن چیزی غیر از خدا نیست. وسایط در جاهای دیگر بیشتر است تا اینجا. آن وسایط اثر کردند، کار کردند و ذهنها را آماده کردند که مردم بتوانند این دهه را به طرف ذی المقدّمه بروند، نه به طرف مقدّمات. خود مقدّمات هم همراه با مردم حرکت میکنند و مردم را بیشتر تأیید میکنند که باید رفت.
لذا از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «افضل اعمال چیست؟» فرمودند: «اینکه وقتی از مکّه برگشتی، مشغول تهیه و تدارک وسایل سفر مکّهی بعد شوی.» اینقدر اهمّیّت دارد. قبلاً حج نمیرفتند. ایمانها ضعیف بود. با این بیانات کار به اینجا رسید. الآن به بعضیها هیجده سال بعد نوبت میرسد. کم کم اگر باز هم نوبت بدهند، ممکن است بیست و پنج، سی سال دیگر نوبت به آنها برسد. جمعیّت زیاد است. ثروتمند هم شدهاند. نفت و گاز روی زمین ریخته است و خیلیها حاجی شدهاند. عربستان هم میگوید من جا ندارم و از هر یک میلیون، میتوانم هزار بردارم؛ شما هفتاد و پنج میلیون هستی، هفتاد و پنج هزار نفر قبول میکنم؛ اینجور حرف میزند.
س ۲۸: نقش حضرات معصومین علیه السلام در حج چه بوده است؟
ج: برنامهی اصلی حج این است که مردم با خدا آشنا شوند؛ امّا این کار نمیشود الّا با واسطهای از جنس خود مردم؛ لذا خدا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان علیه السلام را آفرید که از جنس خود آدمها هستند؛ به زبان خود آدمها حرف میزنند؛ آدمها هم آنها را میبینند و حرفشان را میشنوند و با آنها دوست میشوند تا آن حرفهایی را که آنها میزنند، به کار بندند و جلو بروند. رسیدن به خدا بدون وسایط، شدنی نیست؛ لذا اینها را خدا خلق کرد. در دعای جامعهی کبیره وارد شده است: «إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ»؛[۱۳] شما مردم را به خدا دعوت میکنید و مردم را به خدا دلالت میکنید.
اینجور نیست که خدا آنها را خلق کرده باشد که مردم را به سوی خودشان دعوت کنند یا برای پرستش خودشان؛ هر کس با آنها آشنا شد، آنها او را به طرف خدا میفرستند. لذا آنها صرفاً دعوتکننده و پیشوایی هستند که جلو افتادنشان مردم را بالا میبرد. از این جهت ارزشمند هستند. آنها خدمت بزرگی میکنند، چون بدون آنها نمیشد. مردم چون خدا را نمیبینند و صدایش را نمیشوند و هیچ ارتباطی با او ندارند، خیلی سخت به طرف او میروند. مردم عادت کردهاند که ببینند؛ لذا آنها را میبینند. وقتی دیدند، آنها هم صد درصد مردم را به طرف خدا میفرستند و مشکل حل میشود.
س ۲۹: به نظر میرسد عبارت «وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ» دعای جامعهی کبیره نیز همین را به ما میرساند؟
ج: این عبارت یعنی شما شأن خدای متعال را بزرگ نشان دادید؛ کاری کردید که مردم جانب خدا را با دید بزرگی و بزرگواری نگاه کنند. به همان اندازه که پروردگار متعال بزرگ است، حرمت و عظمت دارد؛ شما در عمل میان مردم کاری کردید که مردم هر چه نزدیکتر بروند به آنجا برسند، برای خدا یک چنین قیمت و ارزشی قائل شوند. اگر شما نبودید مردم این مقدار نمیفهمیدند که خدای متعال عظمت و جلالت و بزرگی دارد. حضرات معصومین علیه السلام پیاده مکّه تشریف میبردند، امام حسن مجتبی (صلوات الله و سلامه علیه) شتر کرایه میکردند امّا پیاده میرفتند، برای خاطر اینکه در راه پیرزنی، پیرمردی، مریضی گیر بیاید سوارش کند؛ خودشان سوار نمیشدند؛ رفتن و برگشتن را پیاده میرفتند؛ این تعظیم خداست دیگر؛ یک انسان به این بزرگی و عظمت پای پیاده کجا میرود؟ راه مکّه شاید آن زمانها حدود هفتصد هشتصد کیلومتر بود، حالا راهها را مستقیم کردهاند بریدهاند، راه کج و کوله بود که میرفتند؛ با پای پیاده در این هوای گرم؛ بیابانی که هیچ چیز در آن نیست؛ با این زحمتها میرفتند برای خاطر اینکه شأن پروردگار متعال بزرگتر جلوه کند. خُب بیت، بیتِ خداست دیگر، خدا گفته بیایید؛ اینها هم به حرمت فرمان خدا میرفتند از خدا تجلیل به عمل بیاورند؛ پیاده میرفتند؛ کارهای خیر آنجا انجام میداد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن سالی که مکّه تشریف بردند به دست خودشان حدود شصت و سه تا شتر قربانی کردند؛ اینها همه تجلیل است. خدا گفته باید شتر قربانی کنی. آنجا رسیدند شصت و سه تا قربانی کردند،[۱۴] اینها تجلیل از بزرگی و بزرگواری پروردگار متعال است. اسمش را به خوبی میبردند، با احترام میبردند، پای پیاده مکّه میرفتند، هر کاری که مربوط به او بود با حرمت و احترام و بزرگی خاصّی ادا میکردند تا مردم بفهمند قدر و ارزش پروردگار متعال چقدر است، تا او را ارزان نفروشند، نتیجه اینکه فرمانش هم اثر بیشتری در انسانها میگذارد. بزرگی خدا وقتی جلوه کند وقتی فرمانی میدهد انسانها راحتتر و زودتر انجام میدهند.
س ۳۰: مهمترین اعمال در مکّه چیست؟
ج: برای کسانی که به مکّه مشرّف میشوند، یکی از اعمال مخصوص مسجد الحرام، خواندن قرآن است. بعد از طواف کردن، مهمترین عمل، مسألهی خواندن قرآن است. حضرات معصومین علیه السلام وقتی آنجا مشرّف میشدند، قرآن زیاد میخواندند. به هر حال مسألهی قرآن چیز خاصّی است.
س ۳۱: بهترین عمل در عرفات چیست؟
ج: در حج یک اعمالی هم هست که آدم نمیفهمد فلسفهاش چیست؛ مثلاً در عرفات تنها عمل، همین دعا کردن است.
عرفات بیابان است دیگر؛ چیزی در آن نیست؛ عمل خاصّی هم که ندارد؛ مدّتش هم کوتاه است؛ نصف روز بیشتر نیست؛ لذا دستشویی مرتّب و منظّم برایش درست نمیکنند، مسافرتی است. تعداد زیادی پشت دستشوییهایش صف میکشند، یک وقت یک آقایی که یک خورده سن داشت پیش من در صف ایستاده بود، به من گفت: اعمال اینجا چیست؟ من هم گفتم: همین است که اینجا بایستی و هیچ چیز نگویی! خیلیها ناراحت میشوند، آدم باید بایستد برای دستشویی صف بکشد، امّا اینجور شده است، همه مشغول هستند، خودِ این چقدر خوب است آدم مجبور شود برود آنجا بایستد، خیلی چیزها صاف میشود، خدا اینجوری کرده است. لذا من گفتم که بایستی و هیچ چیز هم نگویی. خیلیها طاقت نمیآورند، به آنها برمیخورد و میگویند چرا همچنین نمیکنند، چرا آنچنان نمیکنند، دائماً نقشه میکشند، میخواهند جاهایی را هم که خدا درست کرده است برای اینکه به حکم اجبار تربیت شوند، آنجاها را هم خراب کنند. خُب این را درست کنی طبق میل تو بشود کجا میخواهی تربیت بشوی؟ جای دیگر نیست، هر کجا بروید برای شما صلوات میفرستند و بلند میشوند ولی اینجا چطور؟ باید هر کسی پیش از تو آمده جلوتر از تو برود و ناراحت میشوی! یکی از گذشتهای بسیار بزرگ و مفید آنجا همین است که کسی نوبتش را به کس دیگری بدهد، اینقدر مسأله ارزش دارد، زیرا نوبتی است دیگر، آنجا کسی سرش نمیشود که آقا من احتیاجم بیشتر است بگذار من اوّل بروم و شما که جلوتر هستی بعداً، بعضیها این کار را میکنند و گذشت میکنند. آنجا هم سکّهها عیارشان مشخّص میشود، همه اینجور نیستند، بعضیها حاضر هستند گذشت کنند.
س ۳۲: مراد از «هجرت به سوی خدا» در آیهی شریفهی «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ»[۱۵]چیست؟
ج: هجرت به کعبهی خدا. اینهایی که حج میروند، اگر وسط راه بمیرند، خطّشان، خطّ رحلت به طرف خداست. هدفشان هم خانهی خداست؛ «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ».
س ۳۳: بعضیها میگویند مراد سلوک الی الله است؟
ج: فعلاً نه، مراد همین بیت است، همین حج است.
ماه محرّم
س ۳۴: چرا حادثهی عاشورا اتّفاق افتاد؟
ج: محرّم یکی از ماههای دوازدهگانهی اعراب حتّی در جاهلیت بود. بعد هم وارد اسلام شد و مسلمانان نخستین هم چون عرب بودند، آن را پذیرفتند و امروز هم هست. معنی محرّم این است که جنگ در این ماه حتّی در زمان جاهلیت هم حرام بود. اگر دو طایفه و قبیله با هم میجنگیدند، وقتی که هلال ماه محرّم دیده میشد، شمشیرها را بر زمین میگذاشتند؛ لذا به این ماه، محرّم گفتند.
در زمان جاهیت در مکّه دو طایفه بودند: یکی بنی امیّه و دیگری بنی هاشم. هاشم جدّ اعلای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود که قبرش در غزّه در کشور فلسطین امروزی است. این دو طایفه با هم دشمن بودند. در آن زمان دشمنی به ارث میرسید؛ و نوهها و نتیجهها هم همان دشمنی را نگه میداشتند؛ تا اینکه اسلام ظهور کرد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از نسل هاشم بود. عدّهای از عربها که اطراف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودند هم از نسل بنی امیّه بودند؛ چون هر دو نسل فرزندانی داشتند، به موازات هم جلو آمدند تا به زمان اسلام و خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند. قدرت اسلام باعث شد بنی امیّه نتوانستند در دورهی اسلام کاری بکنند. وقتی مکّه به دست پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فتح شد و بت از بین رفت، همهی آنها ظاهراً اسلام آوردند، امّا قلباً اسلام را قبول نداشتند و منتظر بودند پیشآمدی شود که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ازدنیا برود و آنها هم از اسلام برگردند و اهدافشان را پیاده کنند.
بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم اتّفاق خطرناکی افتاد و آن این بود که همهی بتپرستهایی که از ترس شمشیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مسلمان شده بودند، از اسلام برگشتند و فقط عدّهی خیلی کم و قلیلی ماندند؛ لذا امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «من دیدم همه از اسلام برگشتهاند و اگر بخواهم صحبت از امامت و خلافت کنم، جا ندارد و اسلام کاملاً نابود میشود؛ لذا من کمک کردم «موج خطرِ برگشت از اسلام از بین برود.»
معاویه بیست سال حاکم مطلق شامات بود و در این بیست سال مقدّماتی را فراهم کرد که بیست سال دوم را هم بتواند در آنجا حکومت کند. مجموعاً چهل سال شد. در این چهل سال خیلی کارها کرد؛ او فکر مردم شامات را برگرداند؛ آن دشمنی با بنی هاشم و فرزندان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم هنوز سر جایش بود؛ لذا دیدیم که میخواستند به زور از امام حسین علیه السلام برای یزید بیعت بگیرند و ایشان احساس کرد که اگر بیعت کند، دیگر اسلام از بین رفته است و لذا بیعت نکرد. بیعت نکردن همانا و کشته شدن هم همان؛ لذا ایشان آمادهی کشته شدن شد؛ چون دید چاره ای جز قبول نکردن بیعت ندارد که این هم مساوی است با کشته شدن خودش و کسانی که با او همفکر هستند.
بنی امیّه منتظر چنین برنامهای بودند که انتقام بگیرند؛ چون در جنگ بدر تعداد زیادی از آنها توسط امیر المؤمنین علیه السلام کشته شده بودند. لذا امام حسین علیه السلام برنامه را به گونهای تنظیم کرد که ریشهی بنی امیّه از بین برود؛ اگر ایشان تنها کشته میشد، کافی نبود؛ ایشان به مکّه آمدند که حجّاج هم آنجا حاضر بودند و برای آنها سخنرانی کردند؛ حقایق را دربارهی بنی امیّه گفتند؛ و وظیفهی حجّاج را تبیین کردند؛ امّا عدّهی کمی با ایشان همراه شدند. بنی امیّه نقشه کشیدند امام حسین علیه السلام را در همان مکّه و مسجد الحرام ترور کنند؛ لذا ایشان علیه السلام آنجا نماند. اگر آنجا میماند و شهید میشد، حالا که دست وهّابیها بود، آن نور خاموش میشد.
ایشان به کوفه آمدند که مرکز تشیّع بود. اگر چه شیعیان کوفه هم کمک نکردند؛ امّا زمینه آماده بود که بعدها به صورت امروز درآید؛ امّا اگر در مکّه شهید میشدند، وهّابیون همه را خراب میکردند و مثل قبرستان بقیع میشد. حضرت علیه السلام این را میدانستند و به کوفه آمدند. ایشان این را هم میدانستند که کوفیها میترسند و نمیتوانند کمک کنند. امام حسین علیه السلام برنامه را خاصّ خودشان تنظیم کردند. آمدند کربلا و جنگ را هم عقب انداختند. مدّتی با آنها حرف زدند. عدّهای از آنها به ایشان ملحق شدند و بالاخره ایشان به وضع فجیعی شهید شدند و البته جز این نمیشد.
اگر ایشان ساده کشته میشد دلها را علیه بنی امیّه تحریک نمیکرد و آنها از بین نمیرفتند. آنها کاری کردند که یهودی، مسیحی، بیدین، با دین، بتپرست، همه از این قضیه ناراحت شدند. مدّت زمانی نگذشت که بنی العبّاس که همان نسل بنی هاشم بودند، -چون پسر عموی پیغمبر اکرم بودند- بعد از جنگهای زیادی بنی امیّه را منقرض کردند و نسل بنی امیّه از بین رفت.
همانطور که خود امام حسین علیه السلام عملاً نشان داد که دفع خطر از اسلام، بدون شهادت او امکانپذیر نیست، نگهداری شهادت ایشان تا امروز و تا آینده یکی از بزرگترین عوامل نگهداری اسلام است. اگر این نگهداری در جامعه باشد اسلام هم در کنارش هست، و اگر نباشد اسلام از بین میرود؛ چون این قضیه، چیزی است که همه را تحریک میکند و زمینه را برای شنیدن حرفهای اهل بیت علیه السلام آماده میکند و جریان برائت جستن و دشمنی با دشمنان اهل بیت علیه السلام که تا اینجا آمده است؛ در نسلها ادامه پیدا خواهد کرد. اکنون که این قضیه به دست ما رسیده، ما هم باید کاری کنیم که از دست ما به نسل بعد برسد.
ما باید در عزاداری امام حسین علیه السلام خیلی خیلی کوشا و بااخلاص باشیم تا بتوانیم از آثار مثبت این نور مقدّس برای بقا و حفظ اسلام و دعوت مردم به اسلام استفاده کنیم. عزاداری امام حسین علیه السلام طبق دستور خدای متعال یکی از عبادتهای بسیار بسیار بزرگ است که به ما رسیده است؛ چون داستان کربلا نقشهای است که خود خدا کشید، منتهی توانی به امام حسین علیه السلام داد که ایشان توانست به بهترین وجهی آن را پیاده کند؛ اگر آنطور پیاده نمیشد این اثر را نداشت. خدا به ایشان توانایی داد؛ صبر داد؛ تحمّل داد؛ شجاعت و پاکی داد؛ شهرت معنوی داد، همهی اینها را به ایشان داد که ایشان بتواند در این مدّت خودش را حفظ کند و حتّی بجنگد و عدّهای از آنها را بکشد و بالاخره با آن وضع فجیع که دل مردم را تحریک میکرد به شهادت برسد.
امام حسین علیه السلام وظیفهاش را انجام داد. بعد از آن وظیفهی شیعه بود که این خون را با عزاداری زنده نگه دارد. وقتی پرچم سیاه بالا میرود، در کنار این پرچم سیاه در این دو ماه محرّم و صفر مردم چه میگویند؟ چه میکنند؟ مردم برای امام حسین علیه السلام عزاداری میکنند؛ منبر میروند؛ قرآن میخوانند؛ حدیث میخوانند؛ عدّهای مردم را به ترک گناه و به تقوا دعوت میکنند؛ مسائل اسلام مطرح میشود؛ بیخبران باخبر میشوند و میآیند؛ گناهکاران توبه میکنند و میآیند و اسلام دوباره قوّت میگیرد و دوباره بعد از محرّم و صفر شیطان میآید ایمانها را کم میکند تا محرّم آینده که دوباره پرچم امام حسین علیه السلام بالا میرود و همه را میشوید و دوباره عدّهی زیادی در تور معنوی امام حسین علیه السلام میمانند و خوب میشوند تا پرچم را به دست حضرت حجّت علیه السلام بدهند.
بنابراین داستان امام حسین علیه السلام حافظ و نگهبان اسلام است. اگر ما توانستیم آن را خوب نگه داریم و از آن قدردانی کنیم، از دست ما به دست نسلهای بعدی خواهد رسید و الّا خطر متوجّه خود اسلام میشود، و همه چیز از بین میرود. امّا خدا برنامهای تنظیم کرده که اگر ما از این جریان پاسداری کنیم، به هیچ وجه از بین نمیرود؛ بلکه به نسلهای بعد منتقل میشود.
این خلاصهی داستان محرّم است. نمیشد این قضیه، ساده انجام بگیرد؛ باید در آن اسارت باشد و بچّهی کوچک کشته شود تا مردم ناراحت شوند و بفهمند این بنی امیّه چه کسانی هستند، تا به طرف دوستی با آنها نروند و به طرف دین آنها نروند؛ لذا تمام این برنامهها و تک تک نقشهها مورد نیاز بود و طبق دستور خدای متعال انجام گرفت و امام حسین علیه السلام هم میدانست به کجا میرود و میدانست کشته میشود. بله همه را میدانست. اینطور نبود که نداند. او میدانست کجا برود که آیندهاش بهتر است؛ پس به سمت کوفه آمد که امروز اینگونه شده است. امیدواریم خداوند متعال همهی ما را قدردان خون مقدّس امام حسین علیه السلام قرار دهد و بتوانیم به گونهای عزاداری کنیم که نتیجهاش حفظ، بقا و ادامهی اسلام باشد انشاءالله.
نثار ارواح طیّبهی همهی شهدای کربلا به خصوص امام حسین (صلوات الله و سلامه علیه) و همهی اسراء صلوات ختم کنید.
هدف قیام امام حسین علیه السلام
س ۳۵: روایتی از حضرت امام باقر علیه السلام در کتاب کافی نقل کردهاند که فرمودند: «أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى النَّصْرَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى کَانَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ خُیِّرَ النَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اللَّهِ فَاخْتَارَ لِقَاءَ اللَّهِ تَعَالَى».[۱۶] چرا حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام بین نصرت الهی و لقاء خدا، لقاء را انتخاب کردند؟ اصلاً معنای روایت چیست؟
ج: منظور این است که آن زمان کاری جز این، حافظ اسلام نبود؛ لذا ایشان هم که این را میدانستند، «إِخْتَارَ لِقَاءَ اللَّهِ». این نقشهای بود که خدا کشید. آن زمان با پیروزی ایشان اسلام محو میشد. آنها میرفتند در اریکهی حکومت چند روزی بعد هم از دنیا میرفتند و باز همان آش و همان کاسه بود. امّا این جریان طوری شد که تا حالا اسلام را حفظ کرده است.
بنابراین هم خدا میدانست کار باید اینطور باشد و هم ایشان میدانست و انتخاب کرد. صحبت نصر نبود. با این عدّهی کم که انسان به جنگ سی هزار نفر نمیرود. او هم بیوفایی کوفیان را میدانست. امّا نقشهای بود که خدا تعیین کرد و آنها هم میدانستند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اواخر عمرشان هم تقسیم کار فرموده بودند؛ وظیفهی هر کس مشخّص بود به این منظور که اسلام از بین نرود و الحمدلله این اسلام را حفظ کرد و اگر این نبود همه چیز از بین رفته بود.
س ۳۶: روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کردند که حضرت فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ هَذَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ فَاعْرِفُوهُ فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهُ لَفِی الْجَنَّهِ وَ مُحِبِّیهِ فِی الْجَنَّهِ وَ مُحِبِّی مُحِبِّیهِ فِی الْجَنَّهِ».[۱۷] با توجّه به این روایت کسانی که در دنیا اهل گناه باشند بعد از مردن فقط در برزخ عذاب میشوند و در قیامت به جهنّم نمیروند؟
ج: این بیان و امثال این بیان تأثیر شدّتِ تعلّق به امام حسین علیه السلام و سایر حضرت معصومین علیه السلام را میرساند که اگر انسان به این حضرات علیه السلام علاقه داشته باشد و او را دوست داشته باشد این دوستی و محبّت او را به طرف اطاعت فرمان خدا میکشاند. بنابراین محبّت این اقتضا را دارد ولو علّت تامّه نیست امّا انسان خیلی بر خلاف محبوبش مایل نیست کاری بکند، این محبّت باعث میشود که انسان با مکتب او، با حرف او، آشنا شود و به آن عمل کند و در نتیجه نجات پیدا میکند، دیگر مرتکب گناه نمیشود تا مشکلات پیش بیاید.
قیام امام حسین علیه السلام
س ۳۷: آیا خروج حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام به سمت کربلا طبق اعتماد به همین شرایط و امور ظاهری بود یا اینکه ایشان عالم به مصیبتها بودند و وظیفهی امامتشان چنین حکمی میکرد؟
ج: خدا این وظیفه را برای ایشان معیّن کرد. اوضاع به جایی رسیده بود و خطر حذف اسلام اینقدر نزدیک شده بود که اگر این اتّفاق نمیافتد بنی امیّه همهی اسلام را از بین میبردند. لذا قرعه به نام ایشان علیه السلام افتاد. خدا به ایشان علیه السلام هم شرایطش را داده بود، ایشان علیه السلام هم خوب انجام داد و تا به امروز برکات و آثارش نصیب ما هم شده است.
اگر او نبود هیچ چیز نبود. لذا این را باید محکم نگه داشت. ما را تا اینجا آورده و از این به بعد هم همین بناست ما را ببرد؛ و الّا این نباشد نه ما هستیم و نه اسلام؛ لذا این دستور خداست. طرّاحش خدا بود. غیر از این نمیشد؛ باید کاری انجام میگرفت که با همهی انسانها سر و کار داشته باشد، این کار با عاطفه است؛ پول نمیخواهد؛ هیچ چیز نمیخواهد؛ یهودیها گریه میکنند؛ مسیحیها گریه میکنند؛ تودهایها گریه میکنند. خدا چنین برنامهای را پیاده کرد و الّا شما میبینید مسجد هست فایده ندارد، قرآن هم هست فایده ندارد، امّا این کار، همه را راه میاندازد حتّی دزد و جنایتکار و قمارباز و عرقخور، همه با یک پیراهن مشکی و یک زنجیر در محرّم راه میافتند و محرّم که تمام میشود در تور امام حسین علیه السلام میافتند؛ توبه میکنند و نماز و روزه و همه چیز را شروع میکنند. دوباره سال آینده میچرخد. کسانی که تازه وارد شدهاند انشاءالله در تور میافتند و این ادامه دارد؛ لذا بر ماست که این را حفظ کنیم. اینکه بعد از منبرها روضه میخوانند نکتهاش همین است. این باید حفظ شود. اینکه حفظ شود تودهی عوام و بی سوادها هم این را دارند. دوباره سال بعد هم پرچم سیاه بالا برود میآیند. فرد خسته هم نمیشود هر چه سنش بالا میرود علاقهی بیشتری پیدا میکند و میگوید من دارم میروم اوضاعم خراب است؛ حضرت علیه السلام شفیع ما شود و بازار گرم میشود.
س ۳۸: علّت این همه قساوت دشمنان اهل بیت علیه السلام در مورد خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چیست؟ در حالی که در جنگهای دیگر حتّی با کفّار روم و ایران و غیره چنین قساوتی را از خودشان نشان ندادند؟
ج: چون در اوّل ظهور اسلام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با عربها جنگید، و از آنها کشت، البتّه خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آدم نمیکشت، چون عربها کینهتوز بودند، اگر از یک قبیله یک نفر را میکشت هیچ کدام ایمان نمیآوردند، لذا ایشان دست خود را بست و شمشیر را به امیر المؤمنین علیه السلام داد، او میکشت، راه دیگری هم نبود. اگر شمشیر نبود آنها پیامبر را کشته بودند، چون خدا امیر المؤمنین علیه السلام را برای همین ساخت، او شمشیر پیامبر بود، خدیجه علیه السلام مال داشت خرج کرد، امیر المؤمنین علیه السلام هم شمشیر، لذا بنی امیّه با علی علیه السلام دشمن شدند، به خصوص حضرت امیر علیه السلام در جنگ بدر خیلی از دانه درشتهای بنی امیّه را کشت. نصف بتپرستهایی را که مسلمانان در جنگ بدر کشتند امیر المؤمنین علیه السلام به تنهایی کشت، باقی را دیگر مسلمانان کشتند، لذا با ایشان دشمن بودند. تا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود کاری نمیتوانستند بکنند، منتظر بودند تا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برود همه از اسلام برگردند، چون در فتح مکّه مردم از ترس شمشیر گفتند: «أشهد أن لا إله إلّا الله» ولی دلشان نگفت. بنابراین بنی امیّه با ایشان و نسل ایشان دشمن شدند، چون یک نفر بیشتر نبود، او را کشتند و شهید کردند امّا درست نشد، بچّههایش را هم کشتند، نکتهاش این بود.
فلسفهی عزاداری
س ۳۹: نیّت ما از هیئت رفتن چه چیزی باشد؟
ج: اقامهی عزای امام حسین علیه السلام. هر جا که چادر و پرچم عزا زدند و نیّتشان این است که میخواهند اقامهی عزا بکنند، جای خوبی است. امّا خدای نکرده یک وقت بچّهبازی و مانند اینها نباشد. نیّت عزاداری باشد، نه اینکه طبل و سنج و ارگ بزنند، بلکه جمع شوند دور هم برای مصیبت امام حسین علیه السلام گریه و عزاداری کنند، منظور این است، این خیلی خوب است.
س ۴۰: سینه هم بزنند؟
ج: سینه زدن هم عیب ندارد؛ امّا لخت نشوند و در خیابانها بیایند، زنها را دنبال خودشان راه بیندازند. این درست نیست.
س ۴۱: اگر در موقع روضه خواندن گریهمان نمیگیرد چه کار کنیم؟
ج: عیب ندارد، مثل آنهایی که گریه میکنند خودت را شبیه آنها بکن، اظهار تأثّر بکنی شریک هستی،[۱۸]بعضیها غدّهای اشکیشان از نظر فیزیکی خراب میشود، عیب ندارد، آب در آن غدّهها نیست هر چه فشار میآورند نمیشود که اشک بیاید، تشبّه به گریهکنها کافی است.
س ۴۲: این نشانهی قساوت قلب نیست؟
ج: نه، همیشه اینگونه نیست.
س ۴۳: آیا گریه به خودی خود برای رشد ایمان موضوعیت دارد؟
ج: سبب ارزانی است؛ همه هم دارند؛ بهترین راه است.
س ۴۴: صفت کثیر البکاء یعنی چه؟
ج: کسانی که زیاد گریه میکردند؛ یا در مصائب امام حسین علیه السلام یا در پیشگاه خدا.
س ۴۵: بعضی وقتها که داخل مجالس روضه یا مسجد یا سخنرانی هستیم حالت خوبی داریم و تصمیمهای خیلی خوبی میگیریم مثلاً دیگر کار بد نکنیم؛ امّا بعد که آدم کمکم میآید در دنیا و زندگی و خرید و فروش، این حالت کم میشود و اصلاً آدم سرد میشود و انگار نه انگار مسجدی رفته، روضهای رفته، همان زندگی عادیاش را میکند که در بینش گناه هم صورت میگیرد، چه کار کنیم آن حالت داخل مسجد حفظ شود و بیرون هم آن حالت را داشته باشیم؟
ج: اینها مال ضعف ایمان است؛ علامت ضعف ایمان است که انسان وقتی پای موعظه مینشیند حالش خوب میشود و گناه نمیکند؛ بعد کمکم حرارتش کم میشود مشغول گناه هم میشود؛ اگر در اثر ترک گناه ایمان را تقویت کنیم این مشکل حل میشود.
س ۴۶: قال علی ابن موسی الرّضا علیه السلام «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام»[۱۹] دربارهی این روایت توضیح دهید.
ج: خُب خدا به آدم چشم داده است، چشم هم دارای غدّههای اشکی است، غدّهی اشک موقعی که آدم غصّهدار میشود راه میافتد. پدر بمیرد، مادر بمیرد، زن بمیرد، فرزند بمیرد، دوست بمیرد آدم گریه میکند. در روایت میفرماید: اگر یک وقت پدرت مرد، مادرت مرد، دوستت مرد، برای آنها گریه نکن؛ مُفت گریه نکن؛ برای امام حسین علیه السلام گریه کن که اثر داشته باشد، چون برای امام علیه السلام گریه کردن دو قطرهاش اثر دارد.[۲۰] شما اگر شب تا صبح برای فامیلهایت که مردهاند گریه کنی فایده ندارد، هر وقت خواستی بر هر چیزی گریه کنی، برای امام حسین علیه السلام گریه کن.
زیارت عاشورا
س ۴۷: خواندن زیارت عاشورا هر چند روز یک بار مناسب است؟
ج: خوب آدم کار واجبتر هم دارد، هفتهای یک بار بخواند کافی است، باید درس بخوانیم، کارهای دیگر داریم.
س ۴۸: در زیارت عاشورا «وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ»[۲۱] یعنی چه؟
ج: اصحاب کربلا در اثر همین کار بزرگ پیش خدا یک مقامی دارند که آن مقام را همه تعریف میکنند، میگویند: «مقام محمود»، «محمود» یعنی همهی مردم او را ستایش میکنند، تعریف میکنند.
س ۴۹: قید «لَکُمْ» به چه معنی میشود؟
ج: خدا به اینها داده است دیگر؛ در اثر همان شهادت و تحمّل مصیبتهایک مقام بلندی خدا به آنها داده است که اسمش «مقام محمود» است.
س ۵۰: «یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ»، رسیدن به این مقام یعنی چه؟
ج: از خدا میخواهم من را هم به آن جا برساند؛ یعنی از آن کارهایی که آنها کردند و به مقام محمود رسیدند برای من پیش بیاورد تا من هم انجام بدهم و من هم به مقام محمود برسم، مجانی که [مقام] نمیدهند؛ باید یک مشکل بزرگی پیش بیاید تا آدم شایستهی آن مقام شود؛ و الّا همین جوری کسی را [بالا] نمیبرند. مثل داستان کربلا، باید یک چنین حادثهای پیش بیاید و آدم تحمّل کند و در راه خدا گذشت کند آن وقت او را به آنجا میرسانند.
س ۵۱: یعنی این مقام محمود جزء موارد انحصاری حضرات علیه السلام نیست؟
ج: نه، آن مقام خاص منحصر برای مؤسّس آن است، اینها هم دور و بر او جمع میشوند، اینجوری است، و الّا [مقام اینها] عین او و اندازهی او نیست. کاری که آنها کردند هیچ کس دیگر نمیتواند بکند، منحصر به آنهاست.
س ۵۲: در عبارت «مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ»، «إِمَامٍ هُدًى» درست است یا «مهدی»؟
ج: «هُدًى» درست است؛ «مهدی» بعداً اضافه شده است؛ اینهایی که خیلی به «مهدی» علاقهشان زیاد بود تبدیل کردند به «مهدی». لازم نیست، «هُدًى» کافی است. «هُدًى» قابل انطباق به همهی خوبهاست؛ امّا «مهدی» یکی بیشتر نیست.
س ۵۳: منظور از جملهی «مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ»[۲۲] در زیارت چیست؟
ج: در اسلام، مصیبت بزرگ و بیسابقه مثل کربلا نبوده است؛ از اوّل زندگی انسان تا امروز یک چنین مصیبتی اتّفاق نیفتاده است؛ بینظیرِ بینظیر است؛ کمنظیر نیست.
ماه صفر
س ۵۴: سند حدیثی را که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکنند که ایشان فرموده است: «هر کس به خروج ماه صفر مرا مژده دهد بهشت برایش واجب میشود» درست است؟
ج: سندش مثنوی [مولوی] است؛ او میگوید.
س ۵۵: مثنوی یعنی از خودش گفته است یا او هم یک چیزی دیده است؟
ج: او هم از یک کتاب دیگری نقل میکند؛ از کتابهای خودشان [کُتب اهل سنّت]. این را مثنوی میگوید، در روایات ما نیست. ما صفری که ما میگوییم نحس است، ما به اعتبار اسارت اهل بیت علیه السلام میگوییم امّا آنها این حرفها را قبول ندارند جور دیگر میگویند. او میگوید چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در انتهای ماه صفر از دنیا رفت، میفرمود هر کس خروج ماه صفر یعنی رفتن من که نزدیک شده است را بگوید مژدهاش را میدهم، میخواهد اینجوری بگوید.
س ۵۶: وفات پیامبر در یک روز باعث نحسی آن روز میشود؟
ج: نه به معنای اینکه ذات آن روز نحس میشود؛ امّا یک کار بدی اتّفاق افتاده است دیگر.
س ۵۷: آیا بعضی زمانها و مکانها نحس است؟
ج: نه زمان نحس است و نه مکان؛ بلکه حوادثی که در زمان و مکان اتّفاق میافتد، اگر نحس باشد تعبیر میکنند که این زمان و مکان هم نحس است، و الّا خود زمان و خود مکان فی حدّ نفسه وقتی آن را خدا خلق کرد، نه زمان نحس است و نه مکان؛ بلکه نعمت بزرگ خداست؛ منتها مثلاً در یک زمانی قومی را خدا عذاب کرده نحس میشود و در یک زمانی به قومی خدا نعمتهای بزرگ داده، سعد میشود؛ اینجوری.
س ۵۸: در آیهی «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ»[۲۳] مراد از «أَیَّامٍ نَحِساتٍ» چیست؟
ج: همین است؛ به علّت اینکه عذاب آمد، ایّام نحس شد. به اعتبار عذابی که خدا در آن زمان و مکان بر اقوام نازل میکند، نحس و سعد میشود؛ امّا خود زمان فی حدّ نفسه و خود مکان فی حدّ ذاته نحوستی ندارد؛ خدا مکان نحس خلق نکرده است؛ همهی مکانها مساوی هستند، همهی زمانها هم همینطور.
س ۵۹: چرا امر به صدقه دادن در این زمانها شده است؟
ج: چون عذاب آمده است؛ گفتهاند شما هم صدقه بده تا اگر بناست بلایی بیاید، خدا دفع کند.
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۳۵۹ الی ۳۸۳
[۱]. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، …وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ، شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَانِ…. (المزار الکبیر، ص ۴۰۱)
[۲]. بقره، ۱۸۳٫
[۳]. همان.
[۴]. … قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْحَجِّ فِی کُلِّ سَنَهٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْعِیَالُ قَالَ فَقَالَ إِذَا مِتَّ فَمَنْ لِعِیَالِکَ أَطْعِمْ عِیَالَکَ الْخَلَّ وَ الزَّیْتَ وَ حُجَّ بِهِمْ کُلَّ سَنَه. (کافی، ج ۴، ص ۲۵۶)
[۵]. قدر، ۱٫
[۶]. قدر، ۳٫
[۷]. …. قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع لَیْلَهَ سَبْعٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ یَقُولُ مِنْ أَوَّلِ اللَّیْلَهِ إِلَى آخِرِهَا اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ. (إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۲۲۸)
[۸]. الرّحمن، ۲۶٫
[۹]. فجر، ۲٫
[۱۰]. این سخنرانی در دههی ذی الحجّه سال ۱۳۹۱ در مدرسهی علمیهی حضرت صاحب الأمر (عج) برگزار گردیده است.
[۱۱]. …إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام کَانَ یَقُولُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْرِ هَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الْفَاضِلَاتُ أَوَّلُهُنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِی اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ فِی الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الرِّیَاحِ فِی الْبَرَارِی وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ إِلَى یَوْمِ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۷۲)
[۱۲]. … عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَهْدَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ علیه السلام خَمْسَ دَعَوَاتٍ جَاءَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ فَقَالَ یَا عِیسَى ادْعُ بِهَذِهِ الْخَمْسِ الدَّعَوَاتِ فَإِنَّهُ لَیْسَ [لَیْسَتْ] عِبَادَهٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ عِبَادَتِهِ فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ یَعْنِی عَشْرَ ذِی الْحِجَّهِ أَوَّلُهُنَّ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الثَّانِیَهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً وَ الثَّالِثَهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ الرَّابِعَهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ الْخَامِسَهُ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَى سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللَّهِ مُنْتَهَى أَشْهَدُ لِلَّهِ بِمَا دَعَا وَ أَنَّهُ بَرِیءٌ مِمَّنْ تَبَرَّئَ وَ أَنَّ لِلَّهِ الْآخِرَهُ وَ الْأُولى. (إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۳۲۴)
[۱۳]. زیارت جامعهی کبیره، (من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳)
[۱۴]. فَقَالَ لَا تُحِلَّ أَنْتَ فَأَشْرَکَهُ فِی الْهَدْیِ وَ جَعَلَ لَهُ سَبْعاً وَ ثَلَاثِینَ وَ نَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ فَنَحَرَهَا بِیَدِهِ ثُمَّ أَخَذَ مِنْ کُلِّ بَدَنَهٍ بَضْعَهً- فَجَعَلَهَا فِی قِدْرٍ وَاحِدٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَطُبِخَ فَأَکَلَ مِنْهُ وَ حَسَا مِنَ الْمَرَقِ وَ قَالَ قَدْ أَکَلْنَا مِنْهَا الْآنَ جَمِیعاً. (کافی، ج ۴، ص ۲۴۹)
[۱۵]. نساء، ۱۰۰٫
[۱۶]. کافی، ج ۱، ص ۲۶۰٫
[۱۷]. بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۶۲٫
[۱۸]. …عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً مِنَ الشِّعْرِ فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشَرَهً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّهُ- وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً فَبَکَى وَ أَبْکَى تِسْعَهً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّهُ فَلَمْ یَزَلْ حَتَّى قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ بَیْتاً فَبَکَى وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاکَى فَلَهُ الْجَنَّهُ. (وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۹۶)
[۱۹]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۹۹٫
[۲۰]. …یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً… (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۹۹)
[۲۱]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص ۴۸۲٫
[۲۲]. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص ۴۸۳٫
[۲۳]. فصلت، ۱۶٫
پاسخ دهید