افضل اذکار
س ۱: چه ذکری برای تقوا بیشتر مؤثّر است؟
ج: در روایت هست که پیغمبر اکرم صل الله و علیه و آله و سلم فرمودند: «گفتن کلمهی «لَا إِلَهَ إلَّا الله»؛ بهترین صفتی است که انبیای گذشته داشتند من هم دارم میگویم.»[۱] چون این ذکر مربوط به خدا است و خدا چون اشرف موجودات است از این جهت ذکر هم اشرف اذکار است. و باز هم در روایت هست: «أَفْضَلَ النَّاسِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَهَ مَرَّهٍ وَ أعظَمُ مِنهُم مَن زادَ».[۲] افضل از این صد بار گفتن، این است که بیشتر از همه بگوید، این ذکر ذکر خدا است و زیاد باید گفته شود.
استغفار
س ۲: آیا این درست است که کسی که در ابتدای راه است، باید بیشتر ذکر استغفار بگوید و در مراتب بعدی ذکر «لَا إلَهَ إلَّا اللهُ» را ادامه بدهد؟
ج: نخیر؛ استغفار توبه نیست. توبه واجب است و پلهی اوّل انجام واجب و ترک گناه است و عمل بر خلاف اینها، توبه لازم دارد. اگر استغفار هم نکنی، کافی است. همین که تصمیم بگیری گناه نکنی، کافی است. استغفار چیز دیگری است. از اوّل باید با ذکر تهلیل، شروع کنیم به حضور پروردگار متعال.
س ۳: یعنی آن ذکر استغفار هم بعد از تهلیل است؟
ج: لازم نیست؛ واجب، آن توبه است.
س ۴: با انجام این اعمال همراه با استغفار، چه چیز را از خدا میخواهیم که پاک کنیم؟
ج: استغفار اضافه است؛ یک چیز اضافه است برای پوشش انداختن روی آثار گناهان؛ لذا فرمودهاند: هفتاد بار استغفار کن. توبه یک بار بیشتر واجب نیست. این اضافه است، اثرش مساعد با توبه است.
س ۵: چه کنیم که دائم الذکر باشیم؟
ج: اگر گناه نکنیم، ایمان بالا میرود. ایمان که بالا رفت، عقربهی دل، خود به خود به سمت خدا میرود و ارزش خدا و عظمت خدا در نظر انسان زیاد میشود. انسان عاقل اگر چیز به درد بخور داشته باشد، هیچ وقت به دنبال آشغال نمیرود. ترک گناه راه رسیدن به این نقطه است.
س ۶: اصلاً دائم الذکر بودن یعنی چه؟
ج: یعنی کمتر خدا و دستورات خدا را فراموش کنیم.
س ۷: کمتر فراموش کنیم یا هیچ وقت فراموش نکنیم؟
ج: کمتر فراموش کنیم؛ چون خودِ خدا دستور داده است یک مقداری فراموش کن.
س ۸: کجا فرموده است؟
ج: خود خدا گفته است: «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا»؛[۳] یعنی مقداری را برای دنیا بگذار و مقداری هم برای او باشد. امّا شما همه را به دنیا دادهای؛ و الّا خود خدا اجازه میدهد.
یاد خدا
س ۹: از امام رضا علیه السلام نقل کردهاند که امیر المؤمنین علیه السلام میفرمود: «طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَهَ وَ الدُّعَاءَ وَ لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَیْنَاهُ وَ لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِیَ غَیْرُهُ»[۴] در این حدیث، عبارت «وَ لَمْ یَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَیْنَاهُ»؟
ج: چشم انسان چیزهایی میبیند که دلش فوراً مشغول میشود و به دنبالش میرود که من هم میخواهم؛ ماشین مدل بالا میبیند؛ ساختمانهای امروزی میبیند؛ بعضی چیزهای دیگر دلش میخواهد. خواستنِ دل، گذرنامه نمیخواهد. هر کس ببیند، میخواهد. آن وقت به دنبالش میرود و به خطر میافتد. از آنجا که اسباب رسیدنش را ندارد، یا باید دزدی کند و یا باید از راههای دیگر به آنها برسد.
س ۱۰: ادامهی حدیث: «وَ لَمْ یَنْسَ ذِکْرَ اللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ»؟
ج: انسان هر چه شنید دنبالش میرود و از خدا غافل میشود. بنابراین هر چیزی که با گوش شنیدیم، نباید دنبالش برویم تا از خدا غافل نشویم. آنچه خدا دستور داده باید دنبال آن برویم.
س ۱۱: ادامهی حدیث: «وَ لَمْ یَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِیَ غَیْرُهُ»؟
ج: همهی جامعه در ثروت، همسان نیستند. بعضی از نظر مالی پایین هستند و بعضی بالا. پایینی وقتی بالایی را میبیند، چطور میشود؟ ناراحت میشود و میگوید: «چرا او دارد و من ندارم.» اینجا حسد پیش میآید. حسد که پیش آمد، دنبال راههایی میگردد که به او لطمه بزند تا نعتم از دستش سلب شود.
ذکر قلبی
س ۱۲: آیا مرحلهی ذکر قلبی آن است که مفاهیم را بدون لفظ در ذهن حاضر کند یا بالاتر از آن است؟
ج: منظور از ذکر، توجّه به خود خدا است، نه مفاهیم؛ خود خدا. چطور انسان مدتی که به مسافرت میرود و از پدر و مادر فاصله دارد، به یاد پدر و مادر میافتد؟! اینطور یاد خدا کن، بَل «أَشَدَّ ذِکْراً».[۵]
س ۱۳: این حضور بالاتر از این ذکر است؟
ج: بله؛ غرض از ذکر، همان حضور است؛ منتها حاصل نمیشود؛ لذا فرمودهاند: ذکر بگویید. بعضی از اذکار با حضور انجام میگیرد. همین ذکر تکرار شود، زمینهی حضور را بهتر میکند؛ و الّا ذکر اصلی همان [حضور] است.
س ۱۴: منظور این است که یعنی حضور، یک مخاطبی دارد، امّا یاد خدا ممکن است یاد خدای غایب باشد. اینها دو مرحله هست؟
ج: حضور، خدای غایب را حاضر میکند. نکتهاش این است. خدا غایب است؛ الآن نیست؛ من به یادش نیستم؛ وقتی به یادش باشم، حاضر میشود. این مقصود است. خدا هر چه بیشتر حاضر باشد، انسان کمتر گناه میکند.
س ۱۵: گاهی ممکن است فرد به یاد خدا باشد ولی به خاطر فشار نفس، گناه هم بکند. این حضورش اشکال داشته یا اینکه مشکل جای دیگر بوده؟
ج: حضور گناه با حضور خدا سازگار نیست. حتماً گناه در لحظات غفلت است نه حضور. این را انسان خودش هم میتواند احساس کند. حضور، معنایی است که نمیگذارد انسان گناه کند. امّا در غیبت، انسان گناه میکند. مثل اینکه کسی باشد و انسان خجالت میکشد جلوی او گناه کند و اگر نباشد، آزاد است. آنجا هم همینطور است.
س ۱۶: قبلاً فرمودید در ایمان پایین ممکن است فردی غفلت هم نداشته باشد ولی فشار نفسش باعث میشود با اینکه توجّه دارد که این کار گناه است، گناه هم بکند؟
ج: فشار نفس اگر پیش رفت، یعنی همان غفلت میشود.
اثر فراموشی خدا
س ۱۷: با توجّه به آیهی شریفهی «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً»[۶] چرا خیلی از کسانی که از خدا غافل هستند زندگیشان خوب است؟
ج: منظور از معیشت، پولدار بودن نیست. منظور، اصل زندگی است. بعضیها خیلی پولدارند امّا زندگیشان تنگ و سخت است؛ مثلاً پسرش منحرف یا معتاد شده است، یا دخترش از یک راه دیگر رفته، یا زنش یک ساز دیگر میزند. اینها زندگی را تخل میکند. خدا مرضی میدهد به یکی از اینها که دائماً گرفتارند. اینها همه سختی است. گاهی پول، زیاد است و پست هم بالا است، ولی زندگی سخت است.
س ۱۸: اگر موسیقی آدم را به یاد خدا بیندازد یا به آدم آرامش دهد یا گاهی وقتها باعث گریهی آدم بشود، گوش دادن به این موسیقی باز هم حرام است؟
ج: این گریه درست نیست؛ این آرامش هم درست نیست؛ این مقدمهی تفرقه است؛ فکر آدم را جاهای دیگر میبرد. تمام مجالس لهو و لعب که تشکیل میشود دو جزء لاینفک دارد: یکی موسیقی است، یکی هم زن است.
ج- توبه
س ۱: آیا بعد از گناه توبه واجب است؟
ج: توبه بعد از گناه واجب فوری است؛ نه فقط واجب است، بلکه واجب فوری است. اگر آن را عقب بیندازی، گناه کردهای.
س ۲: اگر در مسیر حرکت به سوی خداوند به زمین خوردیم، چگونه خودمان را جمع و جور کنیم؟
ج: جمع و جور کردنش با توبه است؛ بگو:«غلط کردم و دیگر گناه نمیکنم» و بلند شو. اگر بخوابی، کارت تمام شده است. وقتی زمین خوردی، بلند شو و توبه کن و راه بیفت. دوباره تصمیم بگیر تا چهل روز، پنجاه روز راه میافتی. اگر زمین خوردی، دوباره تصمیم بگیر. کم کم کاری میکنی که دیگر تصمیم نمیخواهد و با یک تصمیم تا آخر عمر، گناه ترک میشود إنشاءالله.
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۱۶ الی ۲۱۹
[۱]. …قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله و سلم مَا قُلْتُ وَ لَا قَالَ الْقَائِلُونَ قَبْلِی مِثْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. (بحار الأنوار، ج ۹۰، ص ۱۹۵)
[۲]. …قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَهَ مَرَّهٍ کَانَ أَفْضَلَ النَّاسِ ذَلِکَ الْیَوْمَ عَمَلًا إِلَّا مَنْ زَادَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ: قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صل الله و علیه و آله و سلم خَیْرُ الْعِبَادَهِ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. (ثواب الأعمال و عقاب الأعما، ص ۴)
[۳]. وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا… (قصص، ۷۷)
[۴]. کافی، ج ۲، ص ۱۶
[۵]. فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً (بقره، ۲۰۰)
[۶]. طه، ۱۲۴
پاسخ دهید