س: «وقتی نماز انسان قبول نباشد اعمال دیگر انسان نیز قبول نیست». آیا این با عدل خداوند ناساگار نیست؟
ج: این با حکمت خدا سازگار است. عبارت «قبول نیست» به معنی بطلان عمل نیست؛ یعنی در بالا رفتن ایمان اثر ندارد. ممکن است صحیح باشد و طبق دستور خدا باشد امّا این اثر که ایمان را بالا ببرد، ندارد. لذا انسان میبیند بعضیها شصت سال نماز میخوانند و روزه میگیرند امّا ایمانشان همان ایمان شصت سال قبل است و هیچ رشدی نکرده، به خاطر همین است؛ آنها کنار نماز، گناه میگذارند؛ کنار روزه، گناه دارند. چون خدا میخواهد مردم کار حرام و بد را که به ضرر و زیان خودشان است، انجام ندهند، فرموده: «اگر بخواهی این اثر را به این نماز بدهم، باید گناه نکنی» دعوت مردم به ترک گناه، یکی از مسایل بسیار مهمّ زندگی فردی و اجتماعی مردم است که خدا به هیچ وجه نمیگذرد؛ چون اگر اجازه بدهد، مردم هر روز چقدر انسان میکشند یا چقدر دزدی میکنند. آیا این درست است؟ بنابراین شرط قبولی اعمال خیر را ترک گناه قرار داده.
آتش جهنّم
س ۱: آیا منظور از آتش جهنّم همین آتشها است یا منظور، دوری از لطف خدا است؟
ج: آیا دور از خدا آتش است؟! در لغت به چه چیز آتش میگویند؟ آتش، آتش است. شما وقتی بگویی معنی آتش، آن است، من هم میگویم معنایش چیز دیگری است و در نتیجه اینها همهاش از بین میرود. خدا با مردم به زبان عرف حرف زده است؛ عرف از «آتش» چه میفهمد؟ همین آتش. اگر وارد آن خطّ شویم، دیگر دین و شریعت از بین میرود.
عذابهای جهنّم
س ۲: آیا ممکن است وعدههای عذاب خدا دروغ مصلحتی باشد؟
ج: دروغ مصلحتی را خدا برای ما درست کرده است؛ نه برای خودش. گاهی برایمان مشکلاتی پیش میآید و لذا گفتهاند در آن موارد، دروغ مصلحتی عیبی ندارد؛ امّا خدا مشکلی ندارد تا بخواهد دروغ مصلحتی بگوید؛ همه چیز برای خدا آسان است. این حرفها برای ما است؛ هیچکدام برای خدا نیست؛ چون خدا نه جهل دارد، نه نیاز و احتیاج. اینها مخصوص انسانهای نیازمند است که گاهی مشکلی پیش میآید و انسان دروغ میگوید؛ مثلاً در زمان شاه وقتی از شما میپرسیدند درآمدت را کم بگویی، عیبی ندارد؛ این بهتر است؛ امّا حالا نه؛ حالا دولت اسلامی است و باید دقیق و راست بگویی. آن زمان میگفتند: «این دروغ مصلحتآمیز است.» یا اگر کسی از طرف ساواک میآمد و میپرسید: «آدرس فلانی کجا است؟» و میخواستند او را بگیرند و شما آدرس عوضی میدادی، میگفتند: «عیبی ندارد.»
علّت عذاب اخروی
س ۳: خداوند از همه مهربانتر است، پس چطور حاضر میشود انسانها را تا ابد به بدترین وجه شکنجه کند؟! لطفاً در مورد فلسفهی عذابهای اخروی توضیح دهید.
ج: اگر خدا این کار را نمیکرد و به مردم وعدهی عذاب نمیداد، در این صورت همه جهنّمی میشدند و همهی انسانها از بین میرفتند و این خلاف مهر و محبّت خدا است؛ یعنی کاری میکرد که همه از بین میرفتند. امّا خدا عدّهای را عذاب میکند تا دیگران خوب شوند. این میارزد. فلسفهاش این است. با این حال که خدا انسانها را تهدید به جهنّم کرده، چه کسی گوش میدهد؟! همه دنبال یلّلی تلّلی هستند.
س ۴: «فَلَنُذیقَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا عَذاباً شَدیداً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ»[۱]، اگر ترجمه درست کرده باشند گفتهاند: اینکه به خاطر بدترین کاری که میکردند بیشتر از اعمالشان آنها را عذاب میکند یعنی چه؟ این آیه به خاطر این است که دیگران را هم گمراه کردهاند؟
ج: تهدید است دیگر، تهدید است. وقتی شما مخالفت کردی خدا حق دارد این کارها را بکند.
س ۵: در این آیه معنای عبارت «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ» دقیقاً چیست؟
ج: انسان اعمال مختلفی انجام میدهد؛ بعضی از اعمالش بد است و بعضی دیگر خیلی بد است. هر کدام جزای خاصّ خودش را دارد. آن عملی که خیلی بد است، جزایش خیلی بد است و آن عملی که کم بد است، جزایش کم بد است. خدا میفرماید: ما آن جزای بدتر را میدهیم.
س ۶: سؤال این است که هر کاری بکنیم جزایش را میبینیم؛ آنکه بدتر است عذاب بدتر و آنکه کوچکتر است عذاب کوچکتر؛ هر کدام برای خودش. در این نکته چه تهدیدی است؟
ج: خدا میفرماید: من هم میتوانم عذاب کمتر را بدهم و هم عذاب بیشتر را. وقتی بیشتر را میدهم، تهدید است.
س ۷: انسانهایی که در قیامت، خلود در جهنّم پیدا میکنند عذابهای رنگارنگ و عجیب چه فایدهای به حال انسانیت آنها دارد؟
ج: به حال زندهها مفید است. زندهها میترسند و دنبال راه آنها نمیروند. کسی که مُرده، گذشت. امّا به حال زندهها مفید است؛ هر چه عذاب شدیدتر باشد، آنها بیشتر میترسند. آن وقت حواس زندهها جمع میشود تا کاری که آنها کردند و مبتلا به عذاب ابدی شدند را نکنند و میترسند. ایجاد ترس، یکی از مطالب مهم در آدمهای معمولی است.
س ۸: آیا ممکن است عذابها محقّق نشود؟
ج: مسلّماً محقّق میشود. خدا گفته و پای آن میایستد. اگر اینها بفهمند که خدا پای آن نمیایستد، همه دنبال همانها میروند. نخیر؛ خدا پدرشان را هم در میآورد تا مردم بفهمند خدا راست میگوید.
س ۹: چرا خداوند انسانی را که خود خلق نموده و نسبت به او محبّت ویژهای دارد، بر اثر مخالفت فرمان بدین شکل عجیب عذاب میکند؟ هیچ پدری فرزند خود را اینچنین عذاب میکند؟
ج: این کار را میکند که زندهها دنبال آنها نروند؛ به خاطر این است؛ میگوید: او که از بین رفت امّا این یکی دنبال او نرود. بیشتر کارها برای اثرپذیری زندهها است.
تفکّر در مرگ
س ۱۰: برای مراقبت از دینمان به چه چیزی فکر کنیم؟
ج: اوّل در مرگ. مرگ، بند دنیا را از پای انسان شل میکند. انسان در گوشهی قبرستان در خلوت بنشیند –البتّه به شلوغی جمعیت نرود و الّا به جای تفکّر در مردن و مردهها، در زندهها فکر میکند و شیطان انسان را اذیّت میکند. به گوشهای برود و با انسانها کاری نداشته باشد و انسانها را هم نبیند. –آنجا فکر کند که چه کسانی را به آنجا میآورند. به جای پیرمرد، چند تا جوان میآورند؛ نوعاً جوانان میمیرند و پیرها کم میمیرند.
فکر کند به اینکه اینها جوانند؛ تحصیل کردهاند؛ لیسانسیهاند یا دکترند که مردهاند و آنها را میآورند. من هم مثل اینها هستم و فردا من را هم میآورند. این مردن را بر خودمان تطبیق میکنیم. همه قبول دارند که مردن حق است؛ حتّی کمونیستها و بیدینها هم قبول دارند. آنها خدا را قبول ندارند امّا مرگ را قبول دارند. لذا یکی از اسامی مرگ در زبان عربی، «یقین» است. یعنی همه یقین دارند که مرگ، آمدنی است و لو انسان یقین ندارد که کی میآید. ناگهانی و بیخبر میآید. این فکر باعث میشود که انسان باور کند که «من هم میمیرم و تنها اینها نیستند که میمیرند. فردا، پس فردا نوبت من هم هست.» انسان در نتیجهی این تفکّر، إنشاءالله کمی دست و پایش را از گناه و افراط در دنیاخواهی و دنیاپرستی جمع و جور میکند.
اصحاب بهشت در قرآن
س ۱۱: در آیهی شریفه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[۲] آیا شأن نزول این آیه در مورد اصحاب سلمان فارسی (ره) است؟
ج: خود آیه چه میخواهد بگوید؟ اگر این مطلب معلوم نشود، انسان اشتباه میکند. بعضی خیال میکنند خدا اینها را که در آیه نام برده، به بهشت میبرد. اینطور نیست. قسمت قسمت بخوانید تا ترجمه کنیم.
– «الَّذینَ هادُوا»؟
ج: کسانی که یهودی هستند؛ بعد؟
– «وَ النَّصارى»؟
ج: مسیحیها؛
– «وَ الصَّابِئینَ»؟
ج: صابئین یعنی ستارهپرستها. امروز عدّه زیادی از آنها در خوزستان هستند. وام به آنها صُبّی میگویند؛ صابئی نمیگویند.
– «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»؟
ج: این سه دسته در آن زمان بودند. در مدینه طیبه هم یهودی بود و هم مسیحی. در خوزستان ایران هم صُبّی بودند؛ صابئین بودند؛ اگر آنها مثل مسلمانان به خدا ایمان پیدا کنند و عمل صالح انجام دهند، جایشان کجا است؟ جایشان بهشت است و مثل ما میشوند. نه به وصف اینکه صابئی است، به بهشت میرود. بعضی اینطور خیال کردهاند. خدا میفرماید: «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»؛ از اینها هر کدام که ایمان به خدای ما بیاورد و اعمالش هم طبق دستور اسلام شود، بهشت میرود.
همهی بتپرستها اینطور بودند. کسی که بتپرست بود، ایمان آورد و عمل صالح انجام داد، پس شد ابوذر غفاری (ره) و عمار یاسر (ره)؛ بنابراین این آیه چیزی بیشتر از این را نمیخواهد بگوید. نمیخواهد بگوید این یهودی هم با وصف یهودیت به بهشت میرود؛ یا صبّی یا مسیحی. نه، اینها نمیروند. اگر برگشتند و توبه کردند، مثل ما مسلمان میشوند؛ مثل بتپرستی که مسلمان شده و عمل صالح انجام میدهد و بهشتی میشود.
اهل بهشت
س ۱۲: اینکه نقل شده «اَکثَرُ اهلِ الجَنّه الجُهّال» هستند منظور چیست؟
ج: نه، الجهّال نیست، «اَلبُلهَ» است.[۳] «بُله» جمع «أبلَه» است. أبلَه در عربی یعنی ساده؛ انسانهای پاکدل؛ کلک نه، حُقّهباز نه. کلکها به راه کلک میروند و جهنّمی میشوند. امّا کسی که ساده است و بلد نیست کلاه سر مردم بگذارد، راحت است. نه اینکه انسان نادان و سفیه! بهشت که تیمارستان نیست! بلکه یعنی پاک و صاف هستند و نقشهی بد به دلشان عبور نمیکند. به اینها میگویند: «اَلبُله».
۱۳: زن و شوهرها در بهشت با هم محشور میشوند؟
ج: قیامت همه با هم زنده میشوند. لذا بهشتیها با هم به بهشت میروند و جهنّمیها هم با هم میروند.
س ۱۴: امکان دارد یکی از آنها جهنّمی و یکی بهشتی باشد؟
ج: چرا نمیشود؟ خیلی از زن و شوهرها یکیشان جهنّمی است و دیگری بهشتی. بنا نیست هر زن و شوهری به بهشت بروند. ممکن است شوهر مرتد شود و به جهنّم برود، امّا زن بر اسلام باقی باشد و به بهشت برود. آنجا برایش شوهر درست میکنند تا سرش بیکلاه نباشد.
س ۱۵: دمیدن در «صور» و یا «ناقور» به چه صورت است؟ آیا به صورت دنیوی است؟
ج: وقتی مردم در صف ایستادهاند و جمعیت هم زیاد است، اگر بخواهند مطلبی را به همه برسانند، چه میکنند؟ صدای یک نفر که به همه نمیرسد؛ پس باید شیپور بزنند. آنجا هم همینطور است. جمعیت زیادی میخواهند زنده شوند؛ لذا اینطور آنها را زنده میکنند. شیپورِ آنجا مشیت الهی است.
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۱۶ الی ۲۵۷
[۱]. فصّلت، ۲۷
[۲]. بقره، ۶۲
[۳]. …دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا الْبُلْهَ- یَعْنِی بِالْبُلْهِ الْمُتَغَافِلَ عَنِ الشَّرِّ الْعَاقِلَ فِی الْخَیْرِ- وَ الَّذِینَ یَصُومُونَ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ فِی کُلِّ شَهْرٍ. (قرب الإسناد، ص ۷۵)
پاسخ دهید