تفسیر سوره ی حمد- بحث صراط
معنای صراط
«صِرَاط»، همان راه است. در آن آیه هم راه است؛ منتهی آنجا «هُدًی لِلنَّاسِ» بود؛ هدایت بود؛ و اینجا در سوره حمد تبدیل شده است به «صِرَاط» امّا کلمه «مستقیم» که پسوند صراط است اضافه بر آن است.
معنای مستقیم
در این آیه، «مستقیم» به معنای «معتدل» است و به معنای «راست» نیست. اگر به کتاب «قاموس اللغه» مراجعه کنید، در ماده «قَوَمَ» نوشته: «إستَقامَ یَستقیمُ: یعنی أعتَدَلَ یَعتدِلُ».[۱] عربها وقتی میخواهند بگویند: «راست»، میگویند: «علی طولٍ»؛ و «علی عرضٍ» نمیگویند؛ امّا در ایران میگویند «مستقیم» یعنی راست. معنای «مستقیم» در فارسی «راست» است امّا در عربی «راست» نیست؛ در عربی «معتدل» است. پس «الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» یعنی صراط معتدل. این اشاره به صراطهایی است که قبل از اسلام آمده. در زمان نزول اسلام دیگر آن راهها معتقد نیست. قرآن کریم از دو کتاب بیشتر نام نمیبرد؛ یکی کتاب حضرت موسی (ع) که تورات است و یکی کتاب حضرت عیسی (ع) که انجیل است. اینها دو کتاب آسمانی هستند؛ ما سومی نداریم؛ لذا آیه، این دو راه را نفی میکند. (آثار روزه در تقوی)
دین اسلام، صراط مستقیم
این راه مستقیم و این صراط معتدل است؛ یعنی افراط و تفریط در آن نیست، همانگونه که در تورات و انجیل هست. آیه، آن دو را استثنا میکند چون مستقیم نیستند. تورات فقط مسایل مادی دارد، آن هم به مقدار کم و اصلاً مسایل معنوی ندارد. از این جهت ناقص است. خدای متعال برای جبران این نقصان، حضرت عیسی مسیح (ع) را تربیت کرد و انجیل را به او داد. انجیل هم فقط مسایل معنوی دارد و درباره مادیات چیزی ندارد؛ پس الآن، هم تورات ناقص است و هم انجیل. منشأ نقصان اینها هم خدا نیست؛ چون قوم یهود به هیچ صراطی مستقیم نبودند، به همانی که خدا فرستاده بود با اینکه کم بود، عمل نمیکردند؛ لذا خدای متعال چیزی به آن اضافه نکرد.
امّا این صراطی که اسلام آورده، مستقیم و معتدل است؛ همهی نیازهای مادی و معنوی انسان را دارد، مانند نیازهای بدنی؛ مثلاً فرد ازدواج میخواهد؛ کار و کاسبی میخواهد؛ خواب میخواهد؛ جنگ دارد؛ صلح دارد و غیره؛ همهی اینها در این راه مستقیم اسلام آمده است.
از طرفی مسایل معنوی و روحی هم کاملاً در آن آمده است؛ لذا این معتدل است و آن دو ناقصند. نقصانش هم به گردن خود یهودیها است ؛ چون زیر بار دستورات نمیرفتند و معاند بودند پس خدا هم بیشتر نفرستاد؛ لذا در سوره حمد آن دو را استثنا کرد و فرمود: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛ ما را به صراط مستقیم راهنمایی فرما. این صراط مستقیم غیر از آن دو صراط تورات و انجیل است. آنها مستقیم نیستند؛ معتدل نیستند؛ نقصان و افراط و تفریط در آن دوتا است؛ امّا این راه اسلام است که سالم است. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
در آیه بعد میفرماید: «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»؛ خدایا صراط مستقیم را به من ارائه کن؛ صراط کسانی که مورد اِنعام تو قرار گرفتهاند؛ نه صراط «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و نه صراط «ضالِّین». «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» همان یهودیها هستند؛ چون خدا آنها را در قرآن کریم با این وصف «غَضَبِ اللَّهِ عَلَیْهِم»[۲] توصیف کرد. در اثر تخلّفات و عناد ورزیدن و گوش ندادن به حرف حضرت موسی (ع)، خدا بر آنها غضب کرد و آنها «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» شدند. «ضالِّین» هم در قرآن کریم صفت نصاری و مسیحیها است. قرآن درباره اینها میفرماید: «قَدْ ضَلُّوا … وَ أَضَلُّوا کَثیراً».[۳] خود آنها در اثر قائل شدن به تثلیث گمراه شدند[۴] و چون قدرت، دست سلاطین افتاد، به زور مردم را به طرف تثلیث بردند و همه را گمراه کردند. پس «ضالّین» نصاری و «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» یهودیها هستند. (آثار روزه در تقوی)
پس این راه در سوره حمد مطرح است با این دو وصف که در آن افراط و تفریط نیست؛ هر چه لازم است در این راه هست؛ مسایل مادی، مسایل مالی و مسایل معنوی. امّا دین یهود و مسیح که در زمان اسلام در مدینه طیّبه بودند، هیچکدام صراطشان معتدل نبود و به درد آن زمان به بعد نمیخورند؛ لذا نسخ شدند. قرآن کریم که این راه را مطرح کرد، بر آنها حاکم شد و این باید ادامه داشته باشد. بنابراین اینجا در سوره حمد، صراط مستقیم را مطرح کرد و این همان راهی است که آنجا در سوره بقره فرمود: «هُدىً لِلنَّاسِ». (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
علامت صراط مستقیم
این صراط مستقیم چیست؟ راه هوایی است؟ زمینی است؟ دریایی است؟ مادّی است؟ معنوی است؟ چیست این؟ این سؤال را باز هم از قرآن کریم میپرسیم تا ببینیم آیات چه جوابی به ما میدهند. چون سورهی مبارکهی حمد، روزی ده بار خوانده میشود، به خاطر طولانیتر نشدنش، گفتن مبسوط آن راه در آن مصلحت نبود. امّا خدا در اینجا علامتی داده است که معلوم کند صراط مستقیم مال چه کسانی است. اگر انسان بتواند دنبال این علامت برود، میفهمد.
در سورهی مبارکهی حمد فرموده است: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»؛ یعنی صراط مستقیم راه کسانی است که در مورد انعام خدا قرار گرفتهاند. این یکی از علائم و نشانههای صراط مستقیم است. این علامت است، این علامت را ما کجا میتوانیم بدست آوریم؟ باز هم به خود آیات مراجعه میکنیم و میبینیم که پروردگار متعال در یکی از آیات، کسانی را که از طرف خدا مورد انعام قرار گرفتهاند، معرف میکند. نتیجه این میشود که این راه، راه آنها است و صراط مستقیم راه آنها است.
خدا در آیهای دیگر فرمود: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»؛[۵] یعنی کسانی که مطیع فرمان خدا و رسول (ع) هستند، با کسانی هستند که مورد انعام خدا قرار گرفتهاند. کسانی که مورد انعام خدا قرار گرفتهاند، عبارتند از سلسلهی جلیلهی انبیا (ع)، شهدا، صدیقین و بندههای شایسته خدا. (تفسیر سوره حمد شبکه چهار سیما)
بنابراین پروردگار متعال اعلام فرموده که عدّهی زیادی در این راه هستند؛ از جمله تمام انبیا (ع) در این راه هستند؛ همهی شهدا در این راه هستند؛ همهی بندههای شایسته خدا در این راه هستند؛ ولی دیگران که نه انبیا (ع) هستند و نه بندههای شایسته خدا هستند و نه جزء صدّیقین هستند و نه جزء شهدا، از این راه بیرون هستند؛ و بیرون از این راه، فاقد همهی محسّنات خَلقی و خلُقی خواهد بود. (آثار روزه در تقوی)
این آیه بیان میکند که صراط مستقیم، صراط اینها است ؛ صراط کسانی است که مطیع فرمان خدا و مطیع فرمان رسول خدا (ص) هستند. اینها راهشان صراط مستقیم است. من نمازخوان هم راهم همان است؛ لذا از پروردگار متعال آن راه را میخواهم. این علامت بود؛ امّا آن راه چیست؟ تفسیر واضح و روشن آن راه چیست؟ من که مسلمان هستم و دوست امیر المؤمنین (ع) هستم و نماز میخوانم و روزه میگیرم، باید روزی ده بار صراط مستقیم را مکرّر از خدا بخواهم؛ یعنی هنوز آن راه را ندارم! آن چه چیزی است که نمازِ تنها آن نیست؛ روزهی تنها آن نیست؛ مسلمان بودن تنها آن نیست؛ بلکه چیزی وسیعتر از همهی اینها است و همهی اینها در دل آن گنجانده شده است؟
تفسیر صراط مستقیم در قرآن
از خود قرآن کریم میپرسیم: این صراط مستقیمی که پروردگار متعال به عنوان راه همهی انسانها در طول زندگی معرّفی کرده و نمیپذیرد احدی در غیر این راه، زندگی را به آخر برساند، تفسیرش چیست؟
پروردگار متعال آیاتی نازل فرمود و صراط مستقیم را به طور واضح و روشن تفسیر فرمود. (تفسیر سوره حمد شبکه چهار سیما) اگر خدا تفسیر صراط مستقیم را به مردم واگذار میکرد، اختلاف ایجاد میشد و نتیجهی اختلاف این بود که عدّه زیادی گمراه میشدند، و این یکی از آن کارهایی است که خود خدا باید صریحاً روشن کند؛ ما به دنبال همان میگردیم. اگر بخواهیم راه کوتاه باشد، فوراً دنبال دو آیه میرویم. یکی از آن دو آیه این است: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»؛[۶] یعنی خدا ربّ من و رب شما است؛ پس در برابر فرمان او بندگی کنید و او را اطاعت کنید؛ این صراط مستقیم است.
در این آیه، «هذَا» اسم اشارهی نزدیک، خیلی واضح به صراط مستقیم اشاره میکند. اگر پرسیدند «صراط مستقیم چیست؟» میگوییم «فَاعْبُدُوهُ»؛ صراط مستقیم، عبادت در برابر فرمان خدا است. خدا فرمان داده که این را انجام بده پس انجام بدهیم، و آن را انجام نده پس انجام ندهیم. این میشود «صراط مستقیم». کلید ورود به صراط مستقیم در زندگی، اطاعت فرمان خدا است. این مطلب از این آیه فهمیده میشود. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
آیهی دوم را هم به عنوان کمک این آیه میآوریم که هر دو مضمونشان مثل هم است. روز قیامت خدای متعال وقتی همهی مردههای مکلّف را زنده میکند، با آنها حرف میزند و میگوید: « أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»؛[۷] آیا ما توسط انبیا (ع) و کتاب انبیا (ع) به شما نگفتیم که به وساوس شیاطین گوش ندهید؟ «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»؛[۸] او دشمن آشکار شما است و شما را به طرف شقاوت و بدبختی میکشاند.
پس چه کار کنیم؟ خداوند در جواب میفرماید: «وَ أَنِ اعْبُدُونی»؛ مرا عبادت کنید؛ به حرف منِ خدا گوش دهید، نه حرف شیطان؛ «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ».[۹]وقتی خدا گفته: «وَ أَنِ اعْبُدُونی»، سپس گفت: «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»؛ یعنی این گوش دادن به فرمان منِ خدا همان صراط مستقیم است. اگر به حرف خدا گوش دهی و اطاعت کنی، در خط معتدل افتادهای و همهی نیازهایت تأمین میشود؛ چه نیازهای مادی چه معنوی. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
راه ما این است که همهی ما باید با بکار بستن دستورالعملهای خدا وارد صراط مستقیم شویم. راهش همین است؛ با کار دیگر نمیشود. هیچ چیز آدم را وارد صراط مستقیم نمیکند الّا اطاعت فرمان. اگر بخواهم جزء کسانی باشیم که در صراط مستقیم هستند، باید به حرف خدا گوش دهیم. (آثار روزه در تقوی)
صراط مستقیم یعنی بنده بودن
بحمد الله و حُسنِ توفیقه این راه پیدا شد و دیدیم خود خدا ضمن آیات کریمهی قرآن کریم این راه را خیلی واضح و روشن برای بندهها معیّن و مشخّص کرده است. همین قسمت از این آیهی کریمه کاملاً تفسیر و روشن صراط مستقیم است که فرمود: «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»؛ در برابر فرمان منِ خدا، بندهوار اطاعت کنید؛ صراط مستقیم این است.
اگر از ما پرسیدند: «صراط مستقیم در قرآن کریم به چه معنا است؟»، اگر ما همین آیه را بخوانیم، تفسیر کامل است که یعنی اطاعت فرمان خدا. خدا دو فرمان دارد: ۱٫ انجام واجبات ۲- ترک محرّمات. اگر ما این دو را اطاعت کردیم، وارد صراط مستقیم شدهایم. صراط مستقیم نه صراط آسمانی است، نه زمینی، نه دریایی و نه خاکی؛ بلکه این است که فرمان از خدا باشد و اطاعت فرمان از ما انسانها. اگر به حرف خدا گوش دادیم، وارد صراط مستقیم هستیم و الّا در مسیر جنگل و جنگلیها زندگی میکنیم و دنیا مثل حالا میشود. پس، از اوّل سن بلوغ باید با انجام واجبات و ترک محرّمات، بنده و عبد صالح خدا باشیم. (مسجد اعظم ۱۹/ ۱۲ /۸۹) هر چه را خدا به طور وجوب، فرمان داده است عمل کنیم و هر فرمانی را که به طور تحریم صادر کرده است ترک کنیم. این را بندگی و اطاعت فرمان خدا میگویند.
ادامهی این رسم و راه، انسان را وارد صراط مستقیم میکند و در آن صراط مستقیم، انسان به هدف خلقت انسانیاش خواهد رسید. اثر این راه، این است که زندگی دنیاییات تأمین و تضمین میشود و زندگیات سعادتمندانه شروع و سعادتمندانه به خاتمه میرسد و بعد از مردن هم انسان سعادتمند است. حُسن و خوبی این راه این است. هیچ راهی ضامن سعادت دنیاو آخرت ما نیست الّا این راه. راههای دیگر را انسانهای جاهل و ناآگاه یا انسانهای گرفتار شکم و شهوت تعیین کردهاند؛ ولی این راه را علم و حکمت پروردگار متعال مشخّص فرموده است.
اینجا هیچ جهلی نیست؛ ناآگاهلی که آینده را نبیند و تشخیص ندهد نیست. گذشته و حال و آینده در نظر خدا یکسان و معلوم است. داخل و بیرون انسان برای خدا مشخّص است. پروردگار متعال چیزهایی را که برای انسان، زندگی انسان، درون انسان و بیرون انسان مضرّ است، تشخیص داده و انگشت رو آن گذاشته و گفته: «نه، انجام نده»؛ چیزهایی را که در تعالی و ترقّی انسان و بهشتی کردنِ زندگی دنیایی انسان مفید و ضروری است، واجب کرده است؛ بنابراین اطاعت فرمان خدا در دو بعد واجب و حرام موجب میشود هم زندگی دنیا تأمین شود و هم سعادت آخرت؛ این امتیاز از امتیازات منحصر این راه است. راههایی که دیگران تعیین کرده و درست کردهاند، به درد خودشان میخورد. همهی آن راهها از نظر قرآن محکوم به بطلان است. (مدرسه شهیدین)
فرق صراط و سُبُل
کتاب قرآن، مال ما است. باید آن را بخوانیم و بفهمیم که از ما چه میخواهد و بعد، آنچه را خواسته، تحویلش دهیم. صراط مستقیم یکی است؛ امّا سُبُل زیاد است. سُبُل یعنی راههای جلب رضایت خدا. نماز یکی از سبل است؛ اگر نماز بخوانی، رضایت پروردگار متعال جلب میشود. روزه یکی از سبل است؛ حج یکی از سبل است؛ انفاق یکی از سبل است؛ زکات و خمس سبل هستند. همهی اینها چون دستور خدا است، راه جلب رضایت پروردگار متعال است. همهی اینها در دلِ چیزی به نام صراط مستقیم که بندی است، میباشد. نماز، بندگی است؛ حج، بندگی است؛ خمس و زکات، بندگی است؛ همهی اینها در دلِ صراط مستقیم است.
پس صراط مستقیم یکی است؛ امّا سُبُل زیاد است؛ لذا «صراط» در قرآن کریم مفرد آمده است[۱۰]و «سُبُل» جمع و متعدد است. خدا یکی است و راه زندگی ما هم یکی است. هیچ کس حق ندارد کنار این صراط مستقیم صراط دیگری درست کند. اگر کسی اقدام کرد و راهی درست کرد، خودش را مُفتَضَح کرده است و با جهل کامل پا در کفش خدا کرده و حتماً هم راهش به جایی نخواهد رسید.
مصادیق عملی صراط مستقیم
تا اینجا روشن شد که ما یک راه بیشتر نداریم. همهی انسانها سیاه و سفید، کوتاه و بلند، بیسواد و باسواد، فقیر و ثروتمند، از اوّل سنّ بلوغ تا آخر عمر، یک راه در زندگی بیشتر ندارند. اگر کسی بخواهد صراط مستقیم دیگری درست کند، خودش هم باید نماز بخواند و بگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»[۱۱] که آن هم یکی بیشتر نیست. کسانی که گفتهاند صراطهای مستقیم داریم، همهاش غلط است و فقط یکی از آنها درست است و آن هم همان است که خدا در قرآن فرمود: «أَنِ اعْبُدُونی»؛ در برابر منِ خدا که معبودم، باید همهی شما به عنوان بندگی و عبودیت، به حرفم گوش بدهید.
صبح وقتی که از خواب بلند میشویم باید ببینیم خدا چه گفته است؟ گفته است: «نماز بخوانید.» ما باید بگوییم: «چشم.» این میشود صراط مستقیم. وقتی بیرون دنبال کسب و کار رفتیم –کسب و کار واجب برای نفقهی زن و بچّه- این میشود صراط مستقیم. وقتی در راه، زنها را دیدیم به آنها نگاه نمیکنیم؛ این میشود صراط مستقیم. وقتی میخواهیم حرف بزنیم، دروغ نمیگوییم؛ این میشود صراط مستقیم؛ همین. در ضمنِ تأمینِ نیازهای مادی، این راه پیاده کردنی است. زمان خاصی نمیخواهد؛ پول نمیخواهد، ساختمان نمیخواهد؛ هیچ چیز نمیخواهد؛ همین. ضمن آن دستور خدا این راه هم پیاده میشود و آدم رشد میکند. بنابراین عبارت «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»[۱۲] تفسیر واضح و روشن و قابل فهم برای همه از کلمه صراط مستقیم و راه معتدلی است که خدا برای زندگی همهی انسانها از زمان نزول قرآن کریم به بعد دستور داده است. (مسجد اعظم ۲۹/ ۲ /۹۰)
صراط مستقیم، صراط انبیا (ع)
اوّلین پیغمبری که خدا در روی زمین برای هدایت و تربیت مردم مبعوث کرد، آدم ابوالبشر (ع) بود. خدا آن راهی را که خودش برای انسانها معین و مشخّص کرده و متناسب با آن زمان بود به دست آدم (ع) داد تا ابلاغ نماید. هر پیغمبری که آمد، خدای متعال راه را از طریق وحی به او آموخت و او هم آمد به مردم ابلاغ کرد.
در یکی از سورههای قرآن،[۱۳] آیات زیادی پشت سر هم از قول انبیا نقل میکند که آن پیغمبر آمد و گفت: «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ»[۱۴] پیغمبر دیگر هم آمد و گفت: «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ».[۱۵] در آن سوره، چند تا از انبیا (ع) را نقل میکند که همهی حرفشان این است: «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ»؛ حرفشان این بود که در برابر بت و خورشید و آب و ماه و ستاره، بندگی و بردگی نکنید؛ فقط در برابر خدا که آفریدگار شما است، بندگی و اطاعت فرمان کنید. سخن انبیا (ع) از اوّل تا آخر همین مسألهی بندگی در برابر خدا است.
قرآن کریم این مسأله را متقنتر، محکمتر، مبیّنتر و مبتنی بر فلسفهی وجود انسان بیان کرده است که فطرت هر انسانی میپذیرد. این مسأله در هیچ شریعتی –با اینکه همهی شرایع دعوت به بندگی در برابر خدا کردهاند- اینگونه که قرآن کریم توضیح داده، تفسیر فرموده و تبیین کرده، نیامده است. در هیچ کدام از کتابهای آسمانی به این صراحت و روشنی و وضوح که از راه، تعبیر به صراط مستقیم فرموده، نیامده است. خود خدا هم صراط مستقیم را تفسیر فرموده به بندگی در برابر خدا؛ یعنی همان «اعْبُدُوا اللَّهَ». (مدرسه شهیدین)
صراط مستقیم، راه پیامبر اسلام (ص)
خاتم انبیا (ص) به مردم میگفت: «بنده خدا باشید و مطیع فرمان او باشید و در برابر بت، بندگی نکنید.» این حرف همهی انبیا است؛ امّا ایشان واضحتر، روشنتر، منطقیتر و مستدلتر بیان کردند که به عقول اشخاص و فطرتها خیلی نزدیک بود. مسألهی صراط مستقیم را پروردگار متعال به همهی انبیا (ع) داد مخصوصاً به خاتم انبیا (ص) قرآن کریم صراط مستقیم را هم به بندگی در برابر خدای متعال تفسیر فرمود. اوّل خود خاتم انبیا (ص) بنده بود و بندگی میکرد. وقتی امام امّت شد، امّت را به اقتدا و دنبالهروی خود دعوت کرد. پیامبر (ص) فرمود: ببینید من به رسم زندگی چه میکنم، شما هم دنبال من انجام بدهید. کارهایی را که من به عنوان بندگی نمیکنم؛ چون خدا گفته نکن ترک میکنم؛ شما هم ترک کنید.
پیامبر (ص) بندهی خدا است. خدا بندگی صد درصد پیامبر (ص) را امضا کرده است و او شایستگی جانشینی و خلافت پروردگار متعال را پیدا کرده است. حرفهایی را که خدا میخواهد به مردم بزند، به واسطهی ایشان میزند و ایشان آن را اعلام میکند. با زبان، آیات بندگی را میخواند و راه را برای مردم توضیح میدهد. خودش هم عملاً همان راه را میرود. مردم با دیدن اخلاقش، با دیدن اعمالش و با دیدن افعالش میفهمند که انسان میتواند انسان زندگی کند و در عین حال در چارچوب بندگی و اطاعت فرمان خدا باشد. (مدرسه شهیدین)
اسلام دین بندهپروری است. بارها پروردگار متعال در قرآن کریم به جای نام بردن از پیغمبر عظیم الشأن اسلام (ص)، لقب تشریفی «عبد» را به او میدهد؛ میفرماید: «وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا».[۱۶] «عبدنا» در این آیه کیست؟! پیغمبر اکرم (ص) با همهی مقام و عظمتش عبد خدا است؛ بندهی خدا است. او آمده که ما را هم عبد تربیت کند نه آزاد؛ البتّه محدود در حدودی که پروردگار متعال دستور داده است. (مسجد اعظم ۱۹/ ۱۲ /۸۹)
اوّل سوره «یس» یادتان نرود که چیست؟ «یس، وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ، إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍٍ».[۱۷] پیغمبر ما بر صراط مستقیم است؛ یعنی او مطیع فرمان خدا و معصوم است. ما را هم به همین اطاعت فرمان دعوت میکند. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
منبع: کتاب طریق بندگی؛ صفحات ۲۶ الی ۳۴
[۱]. قاموس اللغه، فیروز آبادی، ص ۱۰۶۲
[۲]. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ. (ممتحنه، ۱۳)
[۳]. قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ. (مائده، ۷۷)
[۴]. لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ… (مائده، ۷۳)
[۵]. نساء، ۶۹
[۶]. آل عمران، ۵۱
[۷]. یس، ۶۰
[۸]. یس، ۶۰
[۹]. یس، ۶۱
[۱۰]. کلمه «صراط» ۴۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است و در تمام موارد مفرد استعمال شده است.
[۱۱]. حمد،۶
[۱۲]. یس، ۶۱
[۱۳]. اعراف، ۵۹ و ۶۵ و ۷۳ و ۸۵؛ هود، ۵۰ و ۶۱ و ۸۴
[۱۴]. اعراف، ۵۹
[۱۵]. اعراف، ۶۵
[۱۶]. بقره، ۲۳
[۱۷]. یس، ۱ تا ۴
پاسخ دهید