دین الهی؛ تنها نسخهی نجات
«دین» معانی متعدّد و موارد استعمال متعدّدی دارد، یکیاش همین است که میگوییم دین یهود، دین مسیحیّت، دین اسلام. مجموعه چیزهایی را که از طرف خدا برای اصلاح بشر و محیط زندگی بشر نازل شده است دین میگویند.
یکی از معانیاش هم جَزا و پاداش است. «کَمَا تَدِینُ تُدَانُ»؛[۱] هر جوری جزا بدهی جزا داده میشوی. «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»،[۲] مالک یوم جزاست؛ روزی که میخواهد جزا و پاداش به اعمال انسانها بدهد، آنجا همه کاره خداست.
یکی از معانی دین هم اطاعت فرمان است. فرمان از مصدر جلال صادر شده است و مردم باید در برابر فرمان خدا مطیع باشند و گوش به حرف خدا بدهند. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۰۶/ ۰۸ /۹۱)
خدای متعال برای تربیت فرد و جامعه، برنامهی دین را تنظیم کرده است. مردم در آن زمان و در این زمان و در تمام اَزمنه نیاز مُبرم به برنامهی دینی دارند و اگر برنامهی دین در زندگی مردم پیاده نشود زندگی مردم فلج میشود، مشکلات زیاد پیش میآید.
نیاز مردم به برنامهی دینی مُبرم و شدیدتر است از نیازشان به مسائل مادّی و طبیعی. مردم با همان وسایل ابتدایی ساده زندگی میکردند، عادت داشتند؛ لازم نبود مسائل جدید طبیعی و مادّی را یادشان بدهند. از طرف دیگر فراگیری مسائل مادّی، زمان زیاد و طولانی لازم داشت، امّا یادگیری دین و پیاده کردن آن راحت است، چون مقدارش کم است؛ لذا خدا دین فرستاد، علوم طبیعی نفرستاد. برای همین در قرآن کریم چیزی به نام علم مادّی نیامده است.
اگر در قرآن نامی از علم مادّی آورده، همان حرفهایی است که مردم میدانستند و عقلشان به آن قد میداد؛ همانها را مطرح کرده و مردم را دعوت کرده که با همان مقدار فهم، شما فکر کنید ببینید این حرفهای دین خوب است یا بد است، آن را قبول کنید و رد نکنید.
ضمن اینکه دین در دست و بال مردم میچرخد، عقلها در اثر تجربه، یواش یواش مسائل مادّی و طبیعی را هم درمیآورند. میبینیم تا امروز بعد از هزار و خردهای سال چقدر اطّلاعات طبیعی و مادّی بیشتر شده، باز هم جا دارد بیشتر بشود امّا دین کم و زیاد نمیشود.
اگر علم در سایهی دین توسعه پیدا کرد، این دین، آن را میتواند مهار و محدود کند و الّا اگر آزاد باشد هیچ جای توقّفی ندارد، تا بتواند جلو میرود و این خطر زیادی برای زندگی انسانها در جامعه دارد؛ لذا آنکه مهمتر است برای انسانها مسألهی دین است و آنچه خدا در دنیا و آخرت میپذیرد مسألهی دین است. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
ارسال دین تنها به وسیلهی خدا
فرستادن مسائل دینی هم هیچ راهی جز به وسیلهی خود خدا نداشت؛ هیچ کسی بلد نبود. مردم بلد بودن بت بپرستند، بلد بودند حرفهای خرافی و گمراه کننده بزنند؛ لذا پروردگار پا پیش گذاشت و مسائل دینی را مطرح کرد و از مردم خواست که با مراعات دین هم خودشان را تربیت کنند و هم جامعهشان را جامعهی انسانی کنند و به هیچ وجه از کسی در مسألهی دین، حرفی را نه خودش قبول میکند و نه اجازه میدهد دیگران قبول کنند؛ چون بلد نیستند. هیچ کسی کارخانهی دینسازی ندارد؛ انسانها تا حالا هر چه دین درست کردهاند همهاش خرافه و باطل و آمیخته به جهل و نادانی بوده است. علمِ دینِ صحیح فقط از یک منبع سرازیر میشود و آن هم خود خداست؛ هر کسی به عنوان مُبدِع، دین درست کرد حکمش اِعدام است؛ چون او برای مسائل مادّی و دنیایی اقدام میکند؛ دین درست میکند و یک عدّهای را بیچاره میکند. مردم را گمراه میکند.
کسی حقّ دین درست کردن ندارد؛ نه حق دارد به دین اضافه کند و نه حق دارد کم کند؛ همان طوری که از بالا آمده آن را باید نگه دارند و ترویج کنند. هیچ کسی نمیتواند به دین حاشیه بزند. متن دین همان است؛ حاشیهاش هم در ضمن خودش هست؛ بنابراین ما فقط باید بپذیریم و عمل کنیم و خودمان و جامعهمان را اصلاح کنیم؛ بخواهیم چپ و راست کنیم جز خرابی نتیجهی دیگری نخواهد داشت؛ همه باید نگهش دارند و به آن عمل کنند؛ نسل به نسل منتقل کنند که از بین نرود؛ اگر کسی هم خواست دست کاری کند باید جلویش را بگیرند. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۱۲/ ۱۱ /۸۹)
اوّلین مرحله؛ عمل به دین
این دین مال ماست. برای ما آوردهاند، برای ما تنظیم کردهاند نه برای در و دیوار. آنچه در زندگی برای انسان مهم است مسألهی پیاده کردن دین است. احکام دین، انجام واجبات و ترک محرّمات است. این جامعه را اصلاح میکند؛ بنابراین باید توجّه مسلمان به مسائل دینی بیش از توجّهاش به مسائل مادّی و استخراج منافع مادّیات و طبیعیّات باشد. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
خدا در آیهی «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»[۳] برای تقویت انگیزهی تقوا و اطاعت فرمان، اشاره به یک مسألهی کلّی در بعُد امر و نهی پروردگار متعال کرده است؛ فرمانها مبتنی بر خوبیها و فضیلتهایی است که به نفع خود شماست؛ منِ خدا از این امر و نهی بهرهای نمیبرم، این امر و نهیها کارهای خیلی خوبی است که انجام دادن آن برای شما هم در زندگی مادّی و هم در زندگی معنوی مفید است. چون منِ خدا اطّلاع دارم، علم دارم، دستور میدهم که انجام بدهید.
باید گوشهی ذهن انسانی که میخواهد اطاعت فرمان بکند و زندگی را براساس تقوا ادامه دهد باشد که خدا بهرهای از این امر نمیبرد؛ فقط به منظور بسط عدالت، انتشار خوبیها و فضیلتها در جامعهی انسانی و ریشهکن شدن زشتیها و بدیها و تجاوزها و خونریزیها و دزدیها و اینگونه مسائل است؛ اینها چیزهایی است که عقل خود انسان حکم میکند که مسائلی بسیار خوب و مفید و لازم است. بنابراین چنین بیانی زمینهساز است از برای اینکه انسان راحتتر بتواند اطاعت فرمان بکند. چون انسان از اوّل فکرش در منافع شخصی خودش است؛ اینجا هم اگر احساس میکند که این امر و نهیها تکلیف تنها نیست؛ بلکه چیزهایی است که به نفع خود انسان است؛ پس باعث میشود یک مقداری نرمتر و سریعتر به طرف اطاعت فرمان خدا میرود. (مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام)
هم خودمان باید از دین استفاده کنیم و عمل کنیم، و هم دین را از آسیب پذیری حفظ کنیم. افراد زیادی در صدد ضربه زدن به این دین هستند؛ مایل به بقاء و اعتلای آن نیستند. چون دین مال ماست ما خودمان باید متکفّل حفظش بشویم. لذا جهاد مال ماست، دفاع مال ماست. هر وقت نسبت به این مجموعه احساس خطر کردیم باید شروع کنیم با آماده کردن وسایلی حتّی جان دادن تا این نسخهی سعادت همهی انسانها آسیب نبیند. بنابراین حفظش هم به عهدهی ماست.
نتیجهی یاری کردن دین
خدا میگوید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»؛ [۴] اگر دین خدا را نصرت کردید، اگر کاری کردید که آسیب متوجّه او نشود، همانطور که من فرستادم بماند و مورد استفادهی همگان قرار بگیرد، من هم در مشکلات زندگی به شما نصرت و یاری میدهم. و الّا، کمک نکردید من هم چنین وعدهای را به شما نخواهم داد. مشکلات حتماً پیش میآید و شما هم در حلّ آن عاجز خواهید بود و ضربه خواهید دید و دیگر اینکه؛ قدمتان را در این راه ثابت میکنم. چون نوعاً انسان هر کجا میخواهد برود با قدم میرود، با پا میرود یا بخواهد بیاید با پا میآید. منتهی رفتنها و آمدنها دو جور است: گاهی مادّی است، با قدمهای مادّی است و گاهی معنوی است با قدمهای معنوی. اگر آمدی و بخواهی تا آخر بروی باید نصرت دین بکنی. امّا اگر کمک نکردی، بروی ممکن است وسط راه برگردی. «قدم صدق» معنایش این است. بعضیها میآیند تا آخر میروند این صدق است. بعضیها هم میآیند و برمیگردند این کذب است. ثبات قدم هم مسألهی مهمّی است. خیلیها برمیگردند. همه دیدیم در طول زندگی خیلیها برگشتند؛ به عکس اوّل هم شدند. این مال همان کمک نکردن به دین است. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۰۷ /۰۷ /۹۰)
معنای کمک را هم حالا عرض میکنم. کمک دو جور است: اوّلین مرحلهی کمک، عمل کردن خود من به آن مجموعهی دستورات است؛ این بهترین کمک است. و الّا شما عمل نکنی کمک نکردهای؛ کلنگ برداشتهای و دین را تخریب کردهای؛ این نصرت نیست. اینکه خدا فرمود: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ» یعنی اوّل خودت باید عمل کنی، بعد از آسیبپذیری از سایر نواحی هم حفظش کن، و الّا اگر عمل نکنی اوّلین تخریب همین است، دین از بین میرود. بنابراین اوّلین قدمِ نصرت، عمل کردن ما طبق دین است؛ باورهایش را باور کنیم و احکامش را هم اجرا کنیم، این کمک بزرگی است. بعد از این به دیگران هم سرایت دهیم. و الّا اگر در ناحیهی اوّل ما کوتاه بیاییم به دیگران هم نخواهد رسید.
اوّلین قدم نصرت، اطاعت فرمان خدا در انجام واجبات و ترک محرّمات است. این نکته اهمّیّت مخصوص به خودش را دارد. فکر نکنیم ما حالا درس میخوانیم، کتاب مینویسیم، حرف میزنیم، تبلیغ میکنیم، یاری دین خداست. اگر عمل به دین خدا میکنیم یاری است؛ امّا اگر مخالفت عملی میکنیم خراب کردن دین است. بنابراین اوّلین قدم در نصرت، یعنی تقوا و ترک گناه. مسألهی تقوا و ترک گناه خودش را اینجا نشان میدهد؛ میگوید اوّل باید پایبند به انجام واجبات و ترک محرّمات باشید و الّا این کار را نکنید به دیگران نخواهید رسید. ایمان ضعیف میشود انسان میگوید به من چه؟ بقیّه دندهشان نرم شود و نمیرود این کار را بکند. در صورتی که نصرت کردن دین گاهی خیلی سنگین تمام میشود، خونریزی میخواهد، جنگ میخواهد، معلول شدن میخواهد، جانباز شدن میخواهد، اسارت، همهی اینها در آن هست. البتّه همیشه اینجور نیست امّا در آن هست. اینقدر این نسخهی دین الهی ارزشمند است و اهمّیّت دارد، چون سعادت همهی انسانها را در بردارد، لذا باید در راهش جان هم بدهند، سختی هم بکشند، امّا پلّهی اوّل عمل کردن خود ماست؛ باید نمازش را بخوانیم، دروغ نگوییم، ظلم نکنیم، محرّمات را ترک کنیم، واجبات را هم انجام بدهیم؛ به این وسیله به دین کمک کردهایم. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۰۷ /۰۷ /۹۰)
دومین مرحله؛ دعوت دیگران
این مرحله که تمام شد زبان داریم برای دیگران تبلیغ کنیم، قلم داریم کتاب بنویسیم، مردم را به دین و سایر انواع و اقسام خدمات و نصرتهای دینی دعوت کنیم. بنابراین اوّلین قدم نصرت، عمل کردن به دستور دین است، دوم از خود تجاوز میکنیم با وسایل مختلفی که در هر عصری و در هر مکانی برای رساندن دین به دیگران فراهم شده سراغ دیگران میرویم، از آن راه دیگران را به عمل کردن به این دین دعوت میکنیم. یعنی همان دستور اوّلی. غرض از رساندن دین به مردم عمل کردن مردم به این دین است، و الّا صرف اینکه ما بگوییم او هم عمل نکند اثری ندارد. بنابراین باز برمیگردد به آن اوّلی که خودمان باید عمل کنیم، آنهای دیگر را هم باید به عمل دعوت کنیم. انبیاء علیه السلام شغلشان این بود؛ هم میگفتند و هم دعوت به عمل می کردند؛ چون خدا این کار را کرده است. این همه آیات عذاب، آیات جهنّم، آیات بلا و مصیبت دنیایی برای چیست؟ میخواهند مردم را از ترک عمل بترسانند؛ میگویند به دستورات دین عمل نکنی این خطرات در پی هست، بنابراین ما هم همین کار را باید بکنیم؛ اوّل باید خودمان عمل کنیم، بعد با تهدید و تشویق دیگران را دعوت به عمل کنیم، همانگونه که خدا کرده است؛ خدا در قرآن هم بهشت را معرّفی کرده و هم جهنّم را.
جهنّم مال کسانی است که عمل نمیکنند، بهشت هم مال کسانی است که تحمّل زحمت میکنند و عمل میکنند. این را هم دربارهی خودمان باید پیاده کنیم و هم به دیگران بگوییم، تا نتیجه حاصل شود و الّا من بگویم و عمل نکنم او هم یاد بگیرد و بگوید و عمل نکند این عین تخریب خواهد شد. بنابراین نصرت، پایهی اوّلش عمل کردن به دین است یعنی تقوا را ادامه بدهیم، خلاصهاش، گوش به حرف خدا دادن، یعنی عبودیّت و بندگی در برابر فرمان خدا. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛[۵] یعنی اطاعت فرمان بکنند. اگر این کار انجام گرفت نتایج حاصل میشود. نتایج مادّی و دنیوی، نتایج معنوی و اخروی، هر دو پیش میآید. امّا اگر یاد نگیریم و یا یاد بگیریم و عمل نکنیم آن آیات عذاب و بلا و مصیبت در انتظار ماست. (مدرسهی حضرت صاحب الأمر (عج) ۰۷/۰۷ /۹۰)
منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۲۶۰ الی ۲۶۴
[۱]– مجمع البحرین، ج ۶، ص ۲۵۲٫
[۲]– حمد، ۴٫
[۳]– نحل، ۹۰٫
[۴]– محمّد، ۷٫
[۵]– ذاریات، ۵۶٫
پاسخ دهید