تفسیر سوره حمد- آیات ابتدایی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ بِهِ نَستَعینَ وَ هُوَ خَیرٌ مُوَفَّقٍ وَ مُعینٍ؛ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی أشرَفِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلینِ، حَبیبِ إلَهِ العْالَمینِ أبی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ مِنَ الآنِ إلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛ سِیَّمَا بَقیَّهَ اللهِ فی الأرَضینِ.
مقدمه
ما به دنبال آن هستیم که راه زندگی اسلامی و راه تهذیب و تزکیه را آنگونه که قرآن و حدیث بیان کرده است، برای شما مطرح کنیم. اوّل باید ببینیم هنگامی که خاتم انبیا (ص) مأمور شدند با خواندن آیات قرآن کریم مردم را به تهذیب و تزکیه دعوت کنند، آن راه در قرآن کریم چگونه راهی است که باعث میشود انسان، مهذّب و مزکّی شود. ما به دنبال کشف چنین راهی هستیم. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
سخن ما در مقدمه، در سایه این حدیث شریف است که خاتم انبیا (ص) در اواخر عمر مبارکشان فرمودند:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛[۱] من از میان شما میروم و دو چیز گرانقدر را بین شما میگذارم؛ یکی از آن دو، کتاب آسمانی خدا، قرآن کریم است و دومی هم خاندانم؛ مادامی که به محتوا و به دستورات این دو امانت عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد.
ما وقتی میخواهیم حرف بزنیم یا باید از کتاب خدا حرف بزنیم یا از عترت (ع) از آنجا که پیغمبر اکرم (ص) اوّل کتاب را مطرح فرمودند، ما هم اوّل از کتاب صحبت میکنیم؛ بنابراین شروع سخن ما از قرآن کریم خواهد بود که سخن خدا است. امیر المؤمنین (ع) در نهج البلاغه فرمودند:
«إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ وَ أَبْلَغَ الْمَوْعِظَهِ کِتَابُ اللَّه»؛ بهترین سخن و بهترین گفتار و رساترین موعظه، سخن خدا و موعظه خدا در قرآن است.
ما هم به اشاره امیر المؤمنین (ع) شروع میکنیم. سخن گفتن درباره قرآن فقط باید با آیات خود قرآن باشد. خدای متعال قبلاً پیشبینی کرده و هر سؤالی را که درباره قرآن کریم در آینده مطرح میشود و باید مطرح شود، جواب داده و نگذاشته است که انسانها نظر بدهند تا مردم دچار اختلاف شوند. (مدرسه معصومیه)
لازم است مقدمه کوتاهی درباره قرآن کریم عرض کنم. یکی از مسایلی که لازم است هر مسلمان بداند، این است که کتاب آسمانی و معجزه خاتم انبیا صلوات الله و سلامه علیه، قرآن کریم است. قرآن کریم خودش با صدای رسا اعلام میکند: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ»[۲]؛ یعنی ما کتاب فرستادیم. پس قرآن کتاب آسمانی ما است، و هر کتابی دارای موضوع خاص خودش است.
قرآن کریم، معرّف راه زندگی
بر ما است که بپرسیم موضوع این کتاب آسمانی چیست؟ درباره چه چیز بحث میکند؟ این همه آیات با مضامین مختلف و اهداف متفاوت، درباره چه مسألهای بحث میکنند و همه آیات چه نوع ارتباطی با موضوع خاص این کتاب دارند؟ این موضوع باید برای ما روشن شود. این موضوع را باید بپرسیم؛ چون خود خدا فرمود: «من کتاب فرستادم». هر کتابی در هر رشته و هر زمینه، موضوع خاصی دارد؛ پس این کتاب هم به منظوری آمده است. (آثار روزه در تقوی) امّا موضوع خاص قرآن چیست؟ این را باید بپرسیم و البتّه قبل از اینکه ما بپرسیم، خود خدای متعال جواب داده است. اگر آیهی «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ»[۳] را مطالعه کنیم، جواب استخراج میشود؛ خدا در این آیه میفرماید: ما قرآن را فرستادیم تا به همهی مردم و همهی طبقات انسان، راه هدایت و سعادت را نشان دهیم؛ راه زندگی متعالی انسانی که مطابق با عقل و واقعیتها است.
این آیه به ما میگوید: این راه، راهی است که خدا برای زندگی انسان معین کرده است؛ آن راه را خدا در قرآن کریم ارائه کرده است؛ در جمله «هُدىً لِلنَّاسِ»[۴]؛ واژه «هُدًی» عربی است و فارسی آن یعنی «راهنمایی». (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
مخاطب قرآن کیست؟
در این آیه، کلمه «ناس» یعنی انسانها؛ یعنی هر کس که انسان است؛ مشرک، بتپرست؛ بیدین، یهودی، مسیحی هر چه که باشد، همینقدر که انسان باشد، قرآن کریم با او صحبت میکند و میخواهد آن راه را به او تفهیم کند. این موضوع را از خود آیهی شریفه استفاده میکنیم؛ چون آیه میگوید: «لِلنَّاسِ» یعنی انسانها. قرآن میخواهد برای انسانها آن راهی را معرفی کند که اگر خدا در قرآن کریم مطرح و بیان نمیکرد، خود انسان قدرت پیدا کردن آن راه را در زندگی نداشت و گمراه میشد.
پروردگار متعال که آفریدگار انسان است، با علم و حکمت خود آن راه را تشخیص داده و در این کتاب آسمانی به زبان ساده که انسان بفهمد، بیان کرده است؛ چون خدا قرآن را برای انسانها نازل کرده، پس به گونهای حرف زده که انسانها بفهمند. بنابراین موضوع کتاب، هدایت انسانها است؛ نه انسان به معنای طبقه خاص؛ بلکه کل انسان و هر کس که انسان است؛ باسواد، بیسواد، سیاه، سفید، بیابانی و خیابانی در این موضوع، هیچ اختلافی بینشان نیست. همین که انسان باشد، کافی است.
وقتی قرآن کریم نازل شد، در مقابلش همه مشرک و بتپرست بودند و قرآن، راه را به آنها نشان داد. کسانی که میخواستند، تبعیت کردند و از درون آنها ابوذر و مقداد و سلمان در آمد. بنابراین نه مشرک بودن مضرّ است و نه سفید بودن، مقتضی و مؤیّد است؛ فقط انسان بودن مطرح است. هر کس که انسان است و آفریده خدا است، خدای متعال میخواهد راه و روش زندگی انسانوار را در این کتاب برایش توضیح دهد. خدا هیچ راه دیگری را از انسان نمیپذیرد؛ چون راههای دیگر مناسب با انسانیت انسان نیست؛ از این باب نمیپذیرد. هیچ راهی مناسب با انسانیت انسان نیست الّا همین راهی که پروردگار متعال در کتاب آسمانی برای انسانها مطرح کرده است. (مسجد امام حسن مجتبی (ع))
عقل، وحی و شناخت راه زندگی
خدا بعد از اینکه انسان را خلق کرد، به او عقل داد؛ امّا عقل فقط برای پیدا کردن راههای جزئی زندگی مفید است و مسایل دینی و مسایل غیر مرئی و معنوی را در ابتدا درک نمیکند. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹) دلیلش این است که الآن قرنها از زمان نازل شدن کتاب آسمانی میگذرد و هنوز انسان نتوانسته برای خودش راه و رسم زندگی مناسب با عقل و شعور را پیدا کند، (آثار روزه در تقوی) و همچنان آن راه پایین و پست زندگی مادی را انتخاب میکند؛ مثل کسانی که امروز به خدا پشت پا زدهاند و زندگی حیوانی آنها اینگونه است که با غارت و کشتن و مانند این چیزها میگذرد. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹) به جز کسانی که مطیع فرمان خدا هستند، مابقی که آزاد زندگی میکنند، هنوز نتوانستهاند راهی پیدا کنند و حرفهای دیگر میزنند؛ امّا آنطور که باید و شاید و مطابق با عقل و شعور است، حرف نمیزنند. (آثار روزه در تقوی)
انسان با این عقل و با داشتن غرایز مادی و بدون آموزههای وحی نمیتواند آن راه را پیدا کند، این مسایل را خدا باید از طریق وحی به انبیا (ع) یاد دهد و آنها را مأمور کند که آن را به انسانها منتقل کنند؛ لذا خدا تعالیمی را به انبیا (ع) وحی کرد که اگر مردم عمل میکردند، همه پاک میشدند و خبائث و آلودگیها از وجودشان برطرف میشد. امّا متأسّفانه عمل نکردند.
امیر المؤمنین (ع) فرمودند: از آن روزی که خدا دین را فرستاد و از مردم خواست که به فرمود خدا گوش دهند، اکثر مردم گوش ندادند و تقوا را مراعات نکردند و در آینده هم مراعات نمیکنند.[۵] در صورتی که اگر گوش میدادند، مشکلات حل میشد؛ ولی همچنان مشکلات، روز به روز متناسب با علم و اطلاعات جدید بیشتر میشود.
اساس نازل کردن قرآن بر این بود که آدم را آنگونه که خدا میخواهد، پاک و مطهّر کند. در عقاید پاک باشد، در اعمال پاک باشد و در رفتار و اخلاق هم پاک باشد. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹) لذا خدا این موضوع مهم را به عقل مردم واگذار نکرد و از اوّل، خودش راه را معیّن کرد و فرمود: شما فقط باید بگویید چشم. بنابراین این آیه به ما اینجور تفهیم میکند که قرآن به منظور ارائه آن راه به انسانها نازل شده است؛ یعنی آن راهی که خدا برای انسان و زندگی انسان تنظیم کرده در این قرآن مطرح است. (آثار روزه در تقوی)
تا اینجا دو مطلب اثبات شد: اوّل اینکه پروردگار متعال پیامبری را تربیت کرد و به او این راه را ارائه کرد که به مردم ابلاغ کند؛ پس خود خدا این کار را کرد و تعیین راه را به انسان واگذار نکرد، با اینکه به انسان عقل و شعور داد. عقل و شعور برای جزئیات زندگی خوب است ولی برای انتخاب راه، خوب و کافی نیست.
دوم اینکه خدای متعال فرمود: من قرآن را به منظور راهنمایی انسانها نازل کردم. من انسانها را دارای عقل و شعور و فکر خلق کردهام. برای زندگی این انسانهای عاقل و بافهم و شعور، راهی معیّن و مشخّص کردهام. این انسان نمیتواند مثل حیوانات زندگی کند؛ چرا که حیوانات فاقد عقل و شعور هستند. من به انسان عقل و شعور دادهام؛ پس باید زندگیاش متناسب با عقل و شعور باشد. (آثار روزه در تقوی)
تا اینجا فهمیدیم خدا راه مخصوصی برای زندگی متعالی انسانها خلق کرده است. آن راه را به انبیا (ع) داده و آنها برای ما آورده و بیان کردهاند. آن راه در قرآن کریم آمده است؛ پس باید در آیات غور کنیم و ببینیم خدا آن راه را که مخصوص انسان است، در کجای قرآن کریم مطرح کرده است که همهی انسانها هم باید در آن خط، زندگی را شروع کنند و در همان خط، خاتمه ببخشند؛ چون آن راه، مال همهی انسانها است. (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
پس موضوع کتاب آسمانی این است که میخواهد آن راه را به ما تفهیم و تبیین کند. این موضوع قرآن کریم است. یکی از امتیازات موضوع هر کتاب این است که تمام مسایل موجود در آن کتاب باید دربارهی آن موضوع باشد و نمیتواند بیگانه از آن باشد. از نظر تأثیر باید به نوعی در ارتباط با آن موضوع باشد، و الّا آمدنش زائد است؛ چون موضوع، هر چه باشد، همهی آیات باید کمک کنند که انسانها را به طرف آن موضوع ببرند. (آثار روزه در تقوی)
راه زندگی در سورهی مبارکه حمد
سؤال این است که آن راه در کجای قرآن کریم مطرح شده است؟ پروردگار متعال به خاطر اینکه مسأله، خوب جا بیفتد و مردم به طرف آن بروند، شگردهای مخصوصی به کار برده است. یکی از آن شگردها این است که چون این راه، برای همهی انسانها است، پس بر همه انسانها نماز را واجب کرده است تا هر کس نماز بخواند و ضمن نماز، آن راه را از خدا بخواهد. (آثار روزه در تقوی)
اصل نماز، مال همهی انسانها است ؛ زن و مرد فرقی نمیکند. همه انسان هستند. بر همه واجب است این نماز واجب را بخوانند. خدا در پنج نماز واجب یومیّه، دستور داده است که در هر دو رکعت اوّل هر پنج نماز، باید سوره حمد را بخوانید. اگر شما بگویی: «من حافظ قرآنم و میخواهم سوره بقره را بخوانم»، خدا میگوید: «نه، حق نداری؛ بقره را یا جلوتر از نماز بخوان یا بعد از حمد بخوان.» پس در دو رکعت اوّل هر نماز واجب باید سوره حمد را بخوانیم. همهی انسانها حداقل باید روزی پنج نماز بخوانند و پنج ضرب در دو میشود ده. پس همه باید در هر روز ده بار سوره حمد را بخوانند.
وجوب تکرار سوره حمد، اهمیّت مسأله را میرساند.ما نه در قرآن، نه در اسلام و نه در عالم خلقت، موجودی مهمتر و بزرگتر از ذات اقدس پروردگار متعال نداریم. اگر او نبود، هیچ چیز نبود؛ نه دین بود، نه آدم بود و نه هیچ چیز دیگر. جایی نگفتهاند شما ده بار در برابر عظمت خدا بایست و بگو «خدایا! من تو را قبول دارم»؛ بلکه گفتهاند: «هر روز حداقل ده بار باید سوره حمد را بخوانید.» در اینجا عقل کنجکاو چه میکند؟ میگوید: «در سوره حمد چه چیزی آمده که به این سوره اینقدر اهمیت داده شده است که ما باید روزی ده بار این سوره را بخوانیم!؟» (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
عقل این نکته را میفهمد که باید در این سوره چیزهایی باشد که گفتهاند هر روز باید آن را ده بار بخوانید. لذا میگوید باید بررسی کنیم ببینیم در متن این سوره چه خبر است.
وقتی وارد متن سوره حمد میشویم میبینیم این سوره دارای دو بخش است: بخش اوّل مربوط به خدا است؛ دربارهی کمالات خدا، أسماء خدا و افعال خدا. در این بخش آمده: خدا «الرَّحمنِ» است؛ «الرَّحِیمِ» است؛ «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» است؛ «رَبِّ الْعالَمِینَ» است. این بخش دربارهی خدا است و انسانها در این جریانات کاری ندارند؛ اینها مال خدا است. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۵/۱۲/۸۹)
بخش اوّل سورهی حمد به منزله دلیل و برهان برای بخش دوم به حساب میآید؛ چون در بخش دوم ادّعایی در کار است که این ادّعا باید همراه با دلیل و برهان باشدد. دلیل و برهان قبل از ادّعا در بخش اوّل این سوره مطرح شده است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در بخش اوّل این سوره است. این سوره با نام «رحمن» و «رحیم» که از نامهای پروردگار متعال است، شروع میشود. «رحمن» دایره بسیار وسیعی را در شمول رحمت ترسیم میکند. امّا «رحیم» دایرهاش آنگونه وسیع نیست؛ بلکه محدودتر است؛ لذا «رحیم» هم در خدای متعال استعمال شده و هم در غیر پروردگار متعال؛ ولی «رحمن» از نظر وسعت دایرهی شمول رحمت، مخصوص ذات اقدس پروردگار متعال است. کلمه مبارکه «الله» هم، مجمع همهی کمالات و صفات پروردگار متعال است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»
حمد یعنی ستایش، بیان اوصاف جمیل، و ثنای نیکو و حَسَن. تمام حمدها و ستایشها مخصوص پروردگار متعال است؛ چرا؟ چون او «رَبِّ الْعالَمِینَ» است. علّت انحصار همهی حمدها در ذات مقدّس پروردگار متعال این است که او «رَبِّ الْعالَمِینَ» است. تمام اصناف و انواع موجودات و همهی جهانیان؛ آفریده او هستند. برای ادامه حیات و وجود هم از رزقی که او میدهد استفاده میکنند تا ادامهی وجود بدهند؛ بنابراین هم هستی همهی موجودات و هم لوازم ادامه هستی کلّاً از طرف پروردگار متعال داده میشود؛ از این جهت هر کس هر خیر و فضیلتی از کسی یا از چیزی ببیند، حمدش مخصوص خدا است؛ به خاطر اینکه تمام لوازم این ستایش را پروردگار متعال به آن موجود، مرحمت فرموده است؛ بنابراین جنس حمد و یا همهی حمدها از هر کسی و یا در هر جا صادر شود، مخصوص «الله» است.
«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»
یکی از مسایلی که اسلام آورده و قرآن کریم هم روی آن خیلی تکیه میکند، مسألهی روز پاداش و قیامت است. انسانها در زندگی آزاد هستند؛ هر کس هر کاری کرد، کرده؛ امّا حساب و کتابش روز قیامت با پروردگار متعال است؛ لذا آن روز را روز جزا و حساب میگویند؛ روزی که هر کسی هر نوع عملی کرده باشد پروردگار متعال پاداش و کیفر مناسب آن عمل را به او خواهد داد؛ لذا مسألهی «یَوْمِ الدِّینِ» یعنی روز جزا و حساب در اینجا مطرح شده است.
پروردگار متعال در چنین روزی مالک حکم، امر، نهی، سیاست و تدبیر است. در روز قیامت که روز پاداش و جزا است، همهکاره او است؛ امر و نهی با او است. احدی بدون اذن و اجازه او حق امر و نهی ندارد؛ بنابراین پروردگار متعال، مالک حکم، امر، نهی، تدبیر و سیاست در روز جزا و روز قیامت است. این مربوط به کمالات پروردگار متعال است که «رَبُّ الْعالَمِینَ» است. او مالک وجود همهی جهانیان، همهی انواع و اصناف موجودات است. این مربوط به مبدأ است. امّا در معاد هم «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» است؛ یعنی همهکاره در آن روز پروردگار متعال است. این بخش سوره، مربوط به بیان اوصاف و کمالات پروردگار متعال بود که سِمَت دلیل و برهان برای بخش دوم را دارد، (تفسیر حمد شبکه چهار سیما)
بخش دوم سوره حمد، مربوط به ما انسانها است که از «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» شروع میشود؛ امّا آیات قبل از «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» مربوط به خدا است. خدا این سوره را اینگونه با همین خصوصیات تنظیم کرده است. در علم معانی و بیان میگویند: «تَقدیمُ ما هُو حَقُّهُ التَّأخیر یُفیدُ الحَصر»؛[۶] یعنی اگر چیزی را که جایش بعد است جلو بیندازیم، معلوم میشود منظور، ایجاد انحصار است. «إِیَّاکَ» جایش کجا است؟ بعد از «نَعْبُدُ». این جمله در اصل، «نَعْبُدُک» بوده است. کاف در «نَعْبُدُک»، «إِیَّاکَ» شده و مقدّم شده است. کاف به منظور ایجاد انحصار، «إیَّاکَ» شده است؛ یعنی منحصرا به حرف تو گوش میدهیم و به حرف احدی گوش نمیدهیم؛ البتّه اگر تو بگویی به حرف کسی گوش بده، گوش میدهیم. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۵/ ۱۲ /۸۹)
خدا به ما یاد داده است که بگوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»؛[۷] یعنی تنها و تنها تو را عبادت میکنیم، و باید فقط به حرفهایی که تو میگویی گوش دهیم و از تو اطاعت کنیم. در این راه هم فقط از تو کمک میخواهیم.
آدم دلش میخواهد به حرف خدا گوش بدهد، امّا غرایز و عادتهایی دارد که نمیگذارد به حرف خدا گوش دهد –همانگونه که میبینیم-؛ بنابراین به حرف خدا گوش دادن با این مقدمات، کار آسانی نیست. لذا خدا گفته از من باید کمک بخواهید. اگر تنهایی با شیطان کشتی بگیری، زمین میخوری. جمله «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» یعنی در هر کاری فقط از تو باید کمک بگیریم، و الّا نوع مردم شکست میخورند.
در این بخش سورهی حمد جملهای توجّه ما را جلب میکند؛ میفرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» یعنی پروردگارا! ما را به راه مستقیم هدایت فرما. در سوره بقره فرمود: «هُدًی لِلنَّاسِ»؛ امّا اینجا تقاضا است؛ میگوید: «اهدِنَا». (مسجد اعظم ۲۱/ ۱۱ /۸۹)
منبع: کتاب طریق بندگی؛ صفحات ۲۰ الی ۲۴
[۱]. الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۱، ص ۱۷۶ (این روایت با عبارتهای دیگر در کتب اهل سنّت نیز وارد شده است از جمله با عبارت «قَالَ رَسُولِ اللَّهِ (ص): إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» در کتاب مسند احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۱۴ و مسند احمد، ج ۲۲، ص ۱۵۲ و ص ۲۲۶ آمده است.)
[۲]. إبراهیم، ۱
[۳]. بقره، ۱۸۵
[۴]. بقره، ۱۸۵
[۵]. «لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَهً نَفْسَهَا عَلَى الْأُمَمِ الْمَاضِینَ وَ الْغَابِرِینَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَیْهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَى وَ أَخَذَ مَا أَعْطَى وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَى فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا أُولَئِکَ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَهِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ یَقُولُ وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ. (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۲، ص ۲۸۶)
[۶]. مختصر المعانی، مبحث تقدیم، ج ۱، ص ۱۷۶
[۷]. حمد، ۵
پاسخ دهید