اگر روحانیت، صحیح تبلیغ کند و سخن شایسته به مردم ارائه دهد، باب بخشی از این سوءاستفادهها بسته میشود. وقتی در منبرها همواره از کسانی که فقه، اصول و معارف الهی را نیاموخته اند و فقط ریاضت کشیدهاند، تعریف و تمجید شود، مردم تصور می کنند که این اشخاص میتوانند الگو باشند و مشکلاتشان را حل کنند. اگر این گونه شد هر کسی که ادعایی کند مورد اقبال مردم قرار می گیرد.
برای نمونه شخصی که واردات قلبی خوبی داشت در جمع مریدانش می گفت: «ابراهیم (ع) هم عمله بود و برای مزد کار میکرد»! او پیامبری را که اولوالعزم است و خدای متعال اوصاف زیادی برای او ذکر می کند، عمله می خواند! این ادبیات با زبان اهلبیت (علیهم السلام) متناسب نیست. دلیل آن هم این است که این شخص فقیه نیست و با آنکه واردات قلبیه خوبی دارد اما با معارف اهل بیت (علیهم السلام) آشنا نیست.
چه ضرورتی دارد که چنین قشری را طبقه مرجع کرد و در منبرها از آنها سخن گفت؟ گلهای خوشبویی هستند که باید از بوی آنها استفاده کرد. گاهی نفس و دعای سحرشان در جامعه مؤثر است اما نمیتوانند مربی باشند. این چگونه مربیای است که از موسای کلیم تا شیخ طوسی و سید بن طاووس، همه را تحقیر می کند. این جز از روی انانیت نفس است؟ بعد توجیه می کند که خدای متعال درباره آنها چنین گفته است! اگر بگوید، خداست، تو که خدا نیستی! خدای متعال اگر از حضرت آدم انتقاد میکند چنین می فرماید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً…» و پیش از آن می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» و بعد می فرماید: «فَتابَ عَلَیْهِ». علمای بزرگ یکدیگر را حضرت آیت الله خطاب می کنند. برای مثال وقتی امام (ره)، آیت الله گلپایگانی را با آیت الله خطاب می کنند تکلیف دیگران روشن است. امام (ره) به قرینه خود به ایشان آیت الله می گویند. اگر خدای متعال از حضرت یونس یا برخی از انبیا انتقاد کرده است، دلیل نمی شود که دیگران نیز به خود اجازه دهند با ادبیات سخیف از انبیا یاد کنند.
پاسخ دهید