قرآن کریم منحصر بهفردترین کتاب آسمانی است که خداوند وعده¬ قطعی برحفظ آن داده است و همچنان در میان کتاب¬های آسمانی میدرخشد و شایسته بود همه¬ قلمها به جای شبهه افکنی، تبیین پیامهای جاودانی این کتاب را همّت خویش قرار میدادند، ولی گروهی از نویسندگان وهابی در شرایط فعلی فرصت را برکاستن عظمت این کتاب الهی بهکار گرفته و این اتهام را به پیروان مکتب اهل بیت: می بندند که: «شیعه امامیّه اعتقاد به تحریف قرآن دارد». در مقاله پیش رو، با بهره گیری از آرا و دیدگاه های بزرگان شیعه به این اتهام پاسخ داده شده است.
- مقدمه
- طرح اشکال[۱]
- بررسی و نقد این اتهام
- مفهوم تحریف
- شیعه و نفی تحریف
- دلیل اوّل: آیات قرآن
- دلیل دوم: امامان شیعه و قرآن فعلی
- ۱ – امیر المؤمنین علی
- ۲ – امام حسن مجتبی
- ۳ – امام حسین
- ۴ – امام سجاد زین العابدین
- ۵ – امام باقرالعلوم
- ۶ – امام صادق
- دلیل سوم: دیدگاه عالمان شیعه
- ۱ – ابن بابویه قمی(م۳۸۱ق)
- ۲ – شیخ مفید (م۴۱۳ق)
- ۳ – عَلَمُ الهُدی(م۴۳۶ق)
- ۴ – شیخ طوسی(م۴۶۰ق)
- ۵ – علامه حلّی(م۷۲۶ق)
- ۶ – ابو علیطبرسی(م۵۴۸ق)
- ۷ – علی بن یونس بیاضی(م۸۷۷ق)
- ۸ – محقق اردبیلی(م۹۹۳ق)
- ۹ – فیض کاشانی(م۱۰۹۱ق)
- ۱۰ – شیخ حرّ عاملی(م۱۱۰۴ق)
- ۱۱ – شیخ جعفر کاشف الغطاء(م۱۲۲۸ق)
- ۱۲ – علامه محمد الحسین آل کاشف الغطاء(م۱۳۷۲ق)
- ۱۳ – سید محسن امین(م۱۳۷۱ق)
- ۱۴ – عبدالحسین شرف الدّین(م۱۳۸۱ق)
- ۱۵ – علّامه بلاغی(م۱۳۵۲ق)
- ۱۶ – شیخ بهائی(م۱۰۳۱ق)
- ۱۷ – علامه امینی(م ۱۳۴۹ق)
- ۱۸ – علامه محمد حسین طباطبائی(م۱۴۰۲ق)
- ۱۹ – امام خمینی (م۱۳۶۸ق)
- ۲۰ – آیت الله خویی(م۱۳۷۱ق)
- ۲۱ – حذف آیه «رجم» از قرآن
- ۲۲ – حذف سورههای «الحفد» و «الخلع»
- پرهیز از خلط مباحث تأویلی و تفسیری با مباحث تحریفی
- جمعبندی
- کتابنامه
- پاورقی ها
مقدمه
قرآن کریم نزد عموم مسلمانان، از جایگاه عظیمی برخوردار است و هرگز نه تنها به خود، که به بیگانگان نیز اجازه توهین و بیاحترامی به کتابشان را نمیدهند؛ زیرا آن را سخن خداوند میدانند که توسط جبرئیل امین بر پیامآور امین فرو فرستاده شد تا انسانها در سایه پیامهای سازنده و هدایتگر آن، راه و رسم بندگی و زندگی را فراگیرند. کتابی که تمام آن«معجزه»، «هدایت»، «دانش» و «حکمت» است، بیش از۱۴۰۰سال است که بر دل و جان مسلمانان حکومت میکند و همچنان علیرغم توطئههای درون مرزی و فرامرزی، در قلب آنان جا دارد و هرگز ایرادهای شخص یا گروهی، از عظمت و معنویت آن نکاسته است.
شبهه تحریف، یکی از ایرادهایی است که در مورد این کتاب الهی مطرح میشود و آن را عدّهای جزءِ باورهای دینی شیعه میشمارند و آنان را به این بهانه مذمت میکنند. این بحث که میتواند از جنبههای تاریخی، حدیثی و تفسیری، مورد توجّه قرار گیرد در این سطور به بررسی و نقد این اتهام ناروا و دروغ میپردازد.
طرح اشکال[۱]
نویسنده الشّیعه والسّنّه، تحریف و تغییر در قرآن کریم را از اعتقادات پیروان مکتب اهلالبیت: شمرده، مینویسد:
شیعه به این قرآنی که در دست مردم است و از سوی خداوند حفظ میشود، اعتقاد ندارند و با این اعتقاد خود، مخالف اهل سنّتاند و همه روایات صحیح را که در خصوص قرآن و سنّت وارد شده، منکرند.[۲]
آلوسی، که به اعتقاد قفاری نخستین کسی است که اعتقاد شیعه به تحریف را به زبان عربی درکتابش گنجاند و شواهدی ارائه کرد،[۳] مینویسد: «زَعَمتِ الشّیعهُ أنّ عثمان بل أبابکر و عمر أیضاً حَرَّفُوه وأسقطوا کثیراً من آیاته و سُوَره…».[۴] محبالدّین الخطیب، اعتقاد به تحریف را درخصوص امامت، به شیعه نسبت میدهد.[۵]
بیّومی، پس از بیان اینکه مهمترین محور اختلافها میان شیعه و سنّی تحریف قرآن است، میگوید:
أمّا الشّیعه فیعتقدون أنّ القرآن الکریم مُحَرَّف و مُبدّل و أنّه زِید و نقَصَ منه آیات کثیره، و أنّ النّاقصَ منه یعادل ضعفی القرآن الموجود الآن… .[۶]
بررسی و نقد این اتهام
با توجّه به متن گفتههای این عده این نتیجه را میگیریم که باور و اعتقادات شیعه مبتنی است بر تحریف قرآن، و تغییر و تبدیل قرآن یکی از باورهای شیعه را شکل میدهد. برای تحلیل و بررسی این تهمت بزرگ، به نکات زیر اشاره میشود:
مفهوم تحریف
تحریف در لغت: تحریف از ماده«حَرف» و جمع آن «أحرُف»، بهمعنای طَرف و کنار چیز است[۷] و کلمه «حرف» از نظر برخی لغتشناسان، دارای سه ریشه است و یکی از آنها، انحراف و عدول از شیء را معنا میدهد. وقتی گفته شد: اِنحرَفَ عَنهُ، یعنی عَدَلتُ بِهِ عَنهُ. تحریف کلام، یعنی عدول کردن از جهت کلام؛[۸] چنانکه خداوند فرمود: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ،[۹] چه اینکه تحریف به تبدیل و تغییر و میل به جانبی[۱۰] هم معنا شده است. وقتی این واژه در مورد قرآن و کلمه به کار میرود، به معنای تغییر دادن حرف و کلمه از معنای اصلی آن است.[۱۱]
بنابراین با عنایت به دو قید «طرف» و «عدول» که در این واژه اخذ شده،[۱۲] تحریف عبارت است از: عدول و انحراف شیء از جایگاه اصلی خود و استقرار آن در غیر آن،[۱۳] و تحریف کلام، یعنی تغییر دادن و خارج کردن و به انحراف کشاندن کلام به گوشهای از احتمالات.[۱۴]
تحریف در اصطلاح: این واژه هنگامیکه درباره قرآن استفاده میشود، به چندین معنا به کار میرود که برخی از کاربردها، هم مجاز است و هم واقع شده و بعضی دیگر، نه تنها جایز نیست، بلکه به اجماع مسلمانان، غیر معقول و باطل است، در هر صورت تحریف در چند مورد متصور است:
الف) ترتیبی: تنظیم قرآن برخلاف ترتیب نزول، که بدون اختلاف اینگونه تحریف در قرآن واقع شده است.[۱۵]
ب) معنوی: تبدیل و انحراف لفظ به معنایی که برخلاف مقصود باشد و این نوع تحریف که از آن به «تفسیر بهرأی» یاد میشود، در شرع شدیداً نهی شده؛[۱۶] چون مصداق آیه یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ[۱۷] که درشأن یهود فرو آمده است، قرار میگیرد.
ج) لفظی: این نوع از تحریف ممکن است به دو صورت تحقق پیدا کند:
اوّل: قرائت: کلمهای برخلاف قرائت شناخته شده، قرائت شود. این نمونه از تغییر، در قرآن واقع شده و قرائت هفتگانه یا دهگانه(نزد اهل سنّت) از همین مورد است که اکثر دانشمندان شیعه چون قرائات سبعه به تواتر ثابت نشده آن را جایز نمیدانند.[۱۸]
دوم: تقدیم و تأخیر: لفظی که در واقع جایگاهش مؤخّر است، مقدّم داشته شود و بالعکس، و چون با این کار بلاغت قرآن آسیب میبیند، جایز نیست؛ همانند مقدّم داشتن «المَسکَنَه» بر «الذِّلّه»، در آیه وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ.[۱۹]
د) زیاده و نقیصه: که به چند صورت قابل تصویر است:
۱ – تحریف حروف یا حرکات: زیاد کردن و کاستن حروف و یا تغییر حرکات الفاظ، بهگونهای که تغییری در معنا ایجاد نکند، هرچند نوعی تحریف است، ولی در قرآن واقع شده است.[۲۰]
۲ – تحریف کلمات قرآن: زیاد یا کم کردن یک یا دو کلمه با حفظ اصل آیه، چنانچه برای توضیح و رفع ابهام و بدون اعتقاد به قرآن بودنش باشد، مجاز است،[۲۱] و در صدر اسلام با یکی کردن مصاحف که عثمان به اجرا گذاشت، بیتردید این نوع از تحریف به وقوع پیوست.[۲۲]
۳ – تحریف به نقیصه: باور داشتن اینکه آیه یا سورهای بعد از رسول الله از قرآن به عمد یا به اشتباه، حذف شده باشد. این فرض به اجماع مسلمانان باطل است.[۲۳]
۴ – تحریف «بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ»: این نوع تحریف مورد اختلاف است: گروهی از اهلسنّت آن را جزء سورهها به جز سوره توبه میشمارند وگروهی اصلاً جزء سورهها نمیدانند، جمعی دیگر تفصیل قائلاند و… . آلوسی نُه دیدگاه را در این مورد طرح میکند.[۲۴] اما پیروان مکتب اهلبیت:به اجماع آن را جز در سوره توبه، جزء سورهها، میشمارند. [۲۵]
شیعه و نفی تحریف
با معیّن شدن محور بحث، این سؤال مطرح میشود که آیا به راستی پیروان اهلالبیت:، آنگونه که عدّهای از نویسندگان وهابی مطرح کردهاند، اعتقاد به تحریف دارند و این باور جزء اعتقادات آنها محسوب میگردد؟ پاسخ این سؤال از چند جهت منفی است و کاملاً کذب و افتراست و شیعه امامیه نه تنها اعتقاد به تحریف قرآن ندارند، بلکه به دلایل زیر قرآن را تحریفناپذیر میشمارند:
دلیل اوّل: آیات قرآن
آیات قرآن محکمترین دلیل بر بیپایه بودن اتّهام تحریف است. قرآن کریم با بیان رسا فریاد میزند: وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ.[۲۶] کتابی را که همواره خداوند وعدهی قطعی به مصونیتش از دستبردها داده: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ،[۲۷] چه کسی و چه قدرتی میتواند آن را دگرگون سازد؟ آیا نسبت دادن تبدیل و انحراف به کتابیکه: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ،[۲۸] و دهها آیه دیگر،[۲۹] با ایمان به قدرت لایزال الهی و وعده قطعی او سازگار است؟ آیا همین دو آیه برای اثبات مصونیت قرآن از تحریف، به هر نحوی که منافی با عظمت و قداست قرآن باشد، کافی نیست؟[۳۰] و به حق کسانی که سخن از تحریف قرآن به میان میآورند، باید در ایمان خویش به قدرت نامتناهی الهی و آیات قرآنی تردید کنند؛ چرا که آنان به وعده محکم خداوند: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ و قدرت واسع او، مؤمن نیستند، و الاّ طرح چنین سخنی بیهوده است.
دلیل دوم: امامان شیعه و قرآن فعلی
گذشته از ناسازگاری ادعای تحریف قرآن، با متن آیات، پیروان مکتب اهلبیت: همه اصول و فروع دین اسلام را از امامان معصوم خویش و آنها از رسول الله میگیرند[۳۱] و آنان بههمین قرآن موجود توجّه داشتند و مسلمانان و پیروان خویش را به آن راهنمایی کردند و آن را مایه نجات بشر دانستند. برای تبیین بیشتر، به ذکر چند نمونه از سخنان آن ستارگان هدایت بسنده میشود:
۱ – امیر المؤمنین علی
امام علی بن ابیطالب نزدیکترین فرد به پیامبر خدا بود، به گونهای که آن حضرت در توصیف ارتباط خویش با رسولالله میفرماید:
«من همواره با پیامبر بودم… پیامبر در هرسال(چند ماه) در غار حرا اقامت میکرد. تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من، او را نمیدید، من هنگامی که وحی بر پیامبر فرو میآمد، نور وحی و رسالت را میدیدم، بوی نبوت را استشمام میکردم، صدای ناله شیطان را هنگام نزول وحی میشنیدم…»[۳۲]
ابن ابی الحدید میگوید:
«إتّفقَ الکُلّ عَلَی أنّه کان یَحفظ القرآن علی عهد رسولالله۹، ولم یکن غیره یحفظه، ثُمَّ هُوَ أوّل مَن جَمَعَه».[۳۳]
چه اینکه معاویه، وقتی در شُرف شکست صفین قرار گرفت و با حیلهگری عمرو بن عاص برای فریب سپاهِ علی قرآنها را به نیزه کشیدند، حضرت، درباره قرآن فرمودند:
«فإنّی إنّمَا قاتَلَهُم لیَدِینُوا بِحُکمِ هَذا الکِتَاب؛ فَإنَّهُم عَصوُا اللهَ عَزّوجَلّ فِیمَا أمَرَهُم و نَسُوا عَهدَه و نَبَذُوا کتابه».[۳۴]
۲ – امام حسن مجتبی
امام حسن بن علی حقیقت همین قرآن موجود را اینگونه مجسّم میکند:
«إنَّ هَذا القرآنَ فیه مَصابیح النُّور، و شِفاءُ الصُّدور، فَلیُجلِ جَالٍ بضَوئه ولیُجلم الصّفه قَلبَهُ…».[۳۵]
در سخن دیگر میفرماید:
«مَا بَقِیَ مِن هَذه الدُّنیا بقیه غیر هذاالقرآن فَاتَّخذوهُ إمَامَاً، وأنَّ أحقَّ النّاسِ بالقرآنِ من عمل به و إن لم یحفظه…».[۳۶]
یا فرمود:
«کتابُ اللهِ فیه تفصیل کلُّ شیء، لا یأتیه الباطل من بین یَدَیه و لامن خلفه، والـمُعَوَّلُ علیه فی کلّ شیء، لا تخطئنا تأویله، بَل نتیقّن حقائقه، فأطیعونا فإطاعتنا مفروضه إذ کَانت بطاعهِ الله والرّسول…».[۳۷]
در متن صلحنامه خود با معاویه، در نخستین بند آن شرط میکند که معاویه باید به کتاب خدا و سنت رسولالله عمل کند.[۳۸]
۳ – امام حسین
امام حسین بن علی که در واقع برای مهجوریتزدایی قرآن، تمام هستی خویش را فدا کرد، از مکّه تا کربلا[۳۹] و در کربلا تا لحظه شهادت و حتّی بعد از شهادت،[۴۰] در خطابهها و موعظههایش بخشهای مهمّی از همین قرآن موجود را تلاوت کرد.[۴۱] حضرت در یکجا آیات قرآن را به چهار دسته تقسیم کرد:
«کتاب الله عزّوجل علی أربعه أشیاء: علی العباره، والإشاره، واللطائف و الحقائق. فالعباره للعوام، والإشاره للخواصّ، واللطائف للأولیاء و الحقائق للأنبیاء».[۴۲]
اگر قرآن موجود نعوذ بالله دچار نقص میبود، بیتردید حضرت در این تقسیمبندی به آن اشاره میکرد؛ چه اینکه در مورد پاداش تلاوت قرآن موجود فرمود:
کسی که یک آیه از قرآن را در نمازش ایستاده بخواند، خداوند برای هر حرفش یک صد حسنه، و اگر در غیر نماز قرائت کند دَه حسنه میدهد و کسی که به صوت قرآن گوش فرا دهد، به او یک حسنه داده میشود… .[۴۳]
۴ – امام سجاد زین العابدین
امام علی بن الحسین در قالب راز و نیاز با خدایش، همین قرآن را، نور، گواه برتر برهمه کتابها، و تمییز دهنده میان حق و باطل، تفصیلدهنده احکام الهی بر بندگان، و مُنزل بر رسول الله معرفی کرد.[۴۴] پس از واقعه عاشورا در حال اسارت، بارها آیات کلام الله مجید را خواند؛ وقتی که چشم عبیدالله بنزیاد به او افتاد و شنید که او علی بنحسین است، گفت: «مگر خدا علی بن حسین را در کربلا نکشت؟» امام زین العابدین فرمود: برادری داشتم به نام علی که مردم او را کشتند. عبیدالله به خشم آمد، ولی علی بن حسین آیه اللَّـهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ [۴۵] را خواند[۴۶]. در شهر شام، آنگاه که با سخن مَرد شامی رو به رو شد که گفت: «حمد خدا را که شما را هلاک کرد»،[۴۷] آیات زیادی از قرآن مانند آیات مودّت،[۴۸] خمس[۴۹] و تطهیر[۵۰] را قرائت فرمود.[۵۱]
در مجلس یزید آیات ۲۲ و ۲۳ حدید، و۳۰ شوری، و ۴۹ بقره را تلاوت فرمود و خود و اهلالبیت: را مصادیق آیات خواند.[۵۲]
۵ – امام باقرالعلوم
امام باقر محمد بن علی وقتی شنید که قتاده قرآن را تفسیر میکند، تفسیر او را نادرست خواند و فرمود:
یا قتاده إن کُنتَ قد فَسَّرت القرآنَ من تلقاءِ نفسک، فقد هَلکتَ و أهلکت، وإن کنتَ قد فَسّرتَ مِن الرّجال، فقد هَلکت و أهلکت، یا قتاده، وَیحک! إنّما یَعرِف القرآن مَن خُوطب به.[۵۳]
۶ – امام صادق
امام جعفر صادق قرآن فعلی را اینگونه معرفی کرد:
همانا این قرآن است که درآن فروزشگاه هدایت و چراغهای شب تار است و باید هر جویندهای دیده در آن بچرخاند و برای پَرتوی آن نظر خود را بگشاید؛ زیرا اندیشه(تفکر)، زندگی دلِ بیناست؛ همانند کسی که در شب تاریک در پَرتوِ نور راه میپیماید.[۵۴]
در حدیث دیگرفرمود: «به راستیکه قرآن بازدارنده و فرماندهنده است. به بهشت فرمان میدهد و از جهنم باز میدارد».[۵۵]
امامان دیگر نیز همین قرآنی را که در دست مردم است، کتاب الهی و هدایت شمردهاند و چنانچه ـ نعوذ باللهـ این قرآن تحریف شده باشد، نمیتواند هدایتگر باشد.
از سخنان امامان: معلوم شد؛ اوّلاً: ائمه شیعه همین قرآن موجود را با همان ویژگیهایی که زمان رسولالله از آن برخوردار بود، کتابخدا معرفی کردهاند و به آن عمل میکردند. ثانیاً: قرائت آیات قرآن موجود و استناد به آن و دفاع از آن، شاهد زندهای است براینکه قرآن موجود، همان قرآن زمان رسولالله است و هرگز دچار تحریف (حذف و یا اضافه) نشده است؛ چون اگر تحریف شده بود این قدر آن را توصیف نمیکردند. ثالثاً: اینکه امیرالمؤمنین هنگام قرار گرفتن قرآنها بر نیزهها، نفرمود: «این قرآن تحریف شده است و من آن را قبول ندارم؟» و یا امام حسین که در برابر باطل قیام کرد، از دگرگونی و تحریف قرآن که مصداق بارز باطل است، سخنی به میان نیاورد، در حالیکه از مهجوریت قرآن و عمل نکردن به آن سخن گفت[۵۶] و در این راه خون داد، واضح ترین گواه است برتحریف ناپذیری قرآن.
دلیل سوم: دیدگاه عالمان شیعه
علمای شیعه امامیه به شدت تحریف در قرآن کریم را مردود دانستهاند و احادیثی که تحریف از آنها برداشت میشود، را مخالف باورهای مذهب امامیه شمردهاند؛ که در ذیل به خلاصه دیدگاههای برخی از عالمان مؤثّر در اندیشههای شیعه اشاره میکنیم:
۱ – ابن بابویه قمی(م۳۸۱ق)
وی در کتابی که باورهای شیعه را تبیین میکند، میآورد:
به اعتقاد ما قرآنی که خداوند بر نبیش محمد۹ نازل کرده، همان است که میان دو غلاف، و در دست مردم است، نَه بیشتر از آن، و تعداد سورههای آن ۱۱۴سوره است و کسانیکه بیشتر از آن را به ما نسبت میدهند، دروغگو هستند.[۵۷]
۲ – شیخ مفید (م۴۱۳ق)
وی در چند جا از آثارش،[۵۸] به این مسئله پرداخته است؛ از جمله در پاسخ این سؤال که آیا قرآن همان است که میان دو غلاف و در دست مسلمانان است، میگوید:
«لاشَک أنَّ الَّذی بین الدفّتین من القرآن جمیعه کلام اللهتعالی و تنزیله، و لیَسَ شیء من کلام البشر و جمهور المُنزل…».[۵۹]
و درباره تحریف به نقیصه قرآن میفرماید:
هر چند عقل آن را محال نمیشمارد و با بحثهای طولانیای که با معتزله و غیر آنان داشتم، دلیل قانعکننده بر نقص قرآن نیافتم، و گروهی از امامیه قائلند که هیچ کلمه و آیه و سورهای از قرآن حذف نشده، ولی مواردی از مصحف امیر المؤمنین علی که تأویل و تفسیر معانی آیات بود و در حقیقت جزء کلام الله مجید نیست، حذف شده است. ولی به عقیده من این دیدگاه شبیه این است که ادّعا شود نقصان در خود کلام قرآن رخ داده باشد، نَه در تأویل آن، و من به همین دیدگاه (عدم تحریف) متمایلم.[۶۰]
نسبت به زیاد شدن بر قرآن فعلی نیز شیخ مفید، معتقد است: «اگر مقصود از زیاد شدن، اضافه کردن سورهای به قرآن باشد، این دیدگاه قطعاً فاسد است؛ زیرا با تحدّی منافات دارد، ولی اگر مراد از زیاد شدن، اضافه کردن یک یا دو کلمه و یا یک و دو حرف باشد، به این مقدار نیز قطع ندارم، بَل أمیلُ إلَی عَدَمِهِ و سَلامَهُ القُرآنِ عَنهُ».[۶۱]
۳ – عَلَمُ الهُدی(م۴۳۶ق)
این عالم شیعی درباره زیادی و نقصان قرآن تصریح میکند:
علم به صحت قرآن [فعلی] همانند علم به شهرها و حوادث بزرگ، وقایع عظیم وکتابهای مشهور … است، توجّه شدید و انگیزههای وافر به نقل و حراست از قرآن بوده است؛ زیرا قرآن، معجزه نبوت و منبع علوم شرعیه و احکام دینی است و عالمان مسلمان نهایت سعی خویش را در حفظ و حمایت قرآن به کار بستهاند، و تا آنجا که اختلاف آنان در اِعراب، قرائت، حروف وآیات آن، مشهور است. با این همه عنایت و حراست شدید، چگونه ممکن است قرآن دگرگون شده و ناقص باشد![۶۲]
۴ – شیخ طوسی(م۴۶۰ق)
شیخ طوسی که عمیقترین تأثیرات را در فرهنگ شیعه داشته است، میگوید:
سخن در زیادی و نقصان قرآن از چیزهایی است که شایسته قرآن نیست؛ لأنّ الزّیادهَ فیه مُجمَعٌ علی بطلانها. والنقصان منه، فالظاهر أیضاً مذهب المسلمین خلافه، و هو ألیق بالصّحیح من مذهبنا و هو الذی نَصَرهُ المرتضی… .[۶۳]
۵ – علامه حلّی(م۷۲۶ق)
گذشته از کتاب منهاج الکرامه او که عمده استدلالهایش مبتنی بر قرآن موجود است، در آثار دیگرش در پاسخ این سؤال که آیا در قرآن نقص و زیادی رخ داده و ترتیب آن به هم ریخته است؟ تصریح میکند:
ألحَقُّ أنّه لاتبدیل و لاتأخیر و لاتقدیم فیه و أنّه لم یزد ولاینقص. و نعوذُ بالله تعالی من أن یَعتقد مثل ذلک و أمثال ذلک؛ فإنّه یُوجب التّطرّق إلی معجزه الرسول۹لمنقوله بالتواتر.[۶۴]
۶ – ابو علیطبرسی(م۵۴۸ق)
این مفسر در مقدمه تفسیرش میآورد:
سخن از زیادی و نقص در قرآن، شایسته تفسیر نیست؛ امّا باطل بودن ادعای زیاد شدن در قرآن، اجماعی است. اما ادعای نقصان در قرآن؛ هرچند گروهی از اصحاب ما و جمعی از حشویه از اهلسنّت، مدعی دگرگونی و نقص در قرآن شدهاند، ولی دیدگاه صحیح مذهب در میان اصحاب امامیّه، خلاف آن است… .[۶۵]
۷ – علی بن یونس بیاضی(م۸۷۷ق)
این دانشمند شیعی تحت عنوان «الفصل الثالث فی الاعتراضات علی نبوه محمد» مینویسد:
همه قرآن و تفاصیل آن بالضّروره معلوم است و برای حفظ آن تلاشهای سخت و کامل انجام گرفت، تا آن حد که اصحاب در اسمگذاری سورهها و… دچار اختلاف میشدند و گروه کثیری برای حراست از آن، به تفکّر در معانی و احکام آن مشغول بودند و اگر چیزی در قرآن افزوده و یا کاسته میشد، بیتردید هر خردمندی متوجّه آن میشد؛ هرچند که قرآن را از حفظ نبودند؛ زیرا این زیادی و نقصان با فصاحت و اسلوب قرآن مخالفت داشت.[۶۶]
۸ – محقق اردبیلی(م۹۹۳ق)
این فقیه نامی ضمن بحث از اینکه در هر نمازی واجب است سوره کاملی از قرآن قرائت شود و آنچه بهعنوان قرآن خوانده میشود، باید به تواتر ثابت شده باشد، میافزاید:
چون قرآن [موجود] به تواتر ثابت شده، از اختلال و دگرگونی در امان است. گذشته از آن، چون قرآن در کتابها ضبط شده و حتی حروف و حرکات آن شمارش یافته، و نیز نحوه کتابت و غیرکتابت آن، مشخص است، ظن غالب بلکه علم به عدم زیادی و نقصان آن موجود است.[۶۷]
۹ – فیض کاشانی(م۱۰۹۱ق)
فیض کاشانی که در حدیث و تفسیر و کلام بینظیر است، بعد از نقل روایاتی که توهم وقوع تحریف را ایجاد میکند، میگوید:
این روایات این مشکل را ایجاد میکنند که بنا بر فرض وقوع تحریف، هیچ اعتمادی به قرآن و آیات باقی نخواهد ماند؛ چون احتمال دارد هریک از آیات تحریف شده و دگرگونیافته برخلاف چیزی باشند که خداوند فرو فرستاده است و در نتیجه برای ما حجتی از قرآن باقی نخواهد ماند؛ در حالیکه با وجود دستور به پیروی از قرآن، و آیات: إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ ﴿۴١﴾ لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ،إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، و روایات مستفیض مبنی بر عرضه داشتن روایات بر قرآن، چگونه معقول است تحریف و تبدیل به قرآن راه یافته باشد؟ فإذا کانَ القرآن الَّذی بأیدینا مُحَرَّفاً، فما فائده العَرض من أنّ خبرالتحریف مخالف للکتاب الله مکذب له، فیجب ردّه والحکم بفساده اوتأویله.[۶۸]
۱۰ – شیخ حرّ عاملی(م۱۱۰۴ق)
این محدِّث در رساله فارسی که در ردّ یکی از معاصرینش درباره قرآن نگاشته، تصریح میکند:
هر کسی در اخبار و تواریخ و آثار تتبع کرده، بهیقین میداند که قرآن در غایت و اعلی درجه تواتر است و هزاران صحابه آن را حفظ و نقل میکردند و در عهد رسول خدا مجموع و مؤلّف بود.[۶۹]
۱۱ – شیخ جعفر کاشف الغطاء(م۱۲۲۸ق)
کاشف الغطاء از دیگر عالمان ذی نفوذی است که عدم تحریف قرآن را از ضروریات مذهب میداند و درباره زیاد شدن قرآن میفرماید:
لازیاده فیه، مِنسورهٍ، ولاآیهٍ، من بسملهٍ و غیرها، لاکلمه، و لاحَرف. و جمیع ما بین الدَّفتَین ممّا یُتلی کلام الله تعالی بالضروره مِنَ المذهب، بل الدّین، و إجماع المسلمین و أخبارالنَّبی۹ والأئمهِ الطّاهرین… .
و در مورد نقص آن تصریح میکند:
لارَیبَ فی أنَّهُ محفوظٌ من النّقصان، بحفظ الملک الدیّان، کما دلّ صریح القرآن[۷۰] و إجماع العلماء فی جمیع الأزمان ولا عِبره بالنّادر.[۷۱]
۱۲ – علامه محمد الحسین آل کاشف الغطاء(م۱۳۷۲ق)
وی گفته است:
وإنَّ الکتابَ الموجودَ فی أیدى المسلمین هُوَ الکتاب الَّذی أنزله الله إلیه للإعجاز و التحّدی، لتعلیم الأحکام، و تمییز الحلال و الحرام، وأنّه لانقصفیه و لا تحریف و زیاده و عَلَی هذا إجماعهم.[۷۲]
۱۳ – سید محسن امین(م۱۳۷۱ق)
مؤلف دائره المعارف بزرگ شیعه، در باب اعتقادات امامیّه میآورد:
لایقول أحدٌ مِن الإمامیّه لاقَدیماً و لا حَدیثاً أنَّ القرآنَ مَزیدٌ فیه، قلیل أو کثیر، فضلاً عن کلّهم، بَل کُلُّهم مُتَّفقُون علی عدم الزِّیادهِ و من یعتدّ بقوله من محققیهم متّفقُون علی أنّه لم ینقص منه.[۷۳]
۱۴ – عبدالحسین شرف الدّین(م۱۳۸۱ق)
این عالِم شیعه که بیشترین تعاملات را با مذاهب مختلف و اهلسنت داشته، مفصّلتر از دیگر عالمان شیعه به این موضوع پرداخته است. وی پس از طرح شبهه میگوید:
از قائل شدن به تحریف قرآن بهخدا پناه میبرم و از این نادانی بهسوی خدا بیزاری میجویم و هرکسی که تحریف را به مذهب ما نسبت میدهد، جاهل به مذهب است و افترا میبندد؛ زیرا قرآن عظیم بدون هیچ تردیدی، همه آیات، کلمات، حروف، حرکات و سکناتش، به تواتر قطعی از طریق ائمه اهل البیت:، از رسولالله۹ و از خداوند، به ما رسیده است.[۷۴]
دلیلهایی که برمدعای خود ارائه میدهد، عبارتاند از:
ظواهر قرآن که بلیغترین حجتهای خداوند است، حکم ضرورت اولیه مذهب، روایات عرضه اخبار بر قرآن، تدوین و گرد آوردن قرآن با همه کلمات، حروف، ترتیب بدون زیادی و کاستی…، قرائت یک سوره کامل از قرآن پس از حمد در نمازهای واجب، قرائت قرآن به صورت فعلی بر رسول الله۹ از اصحاب.[۷۵]
۱۵ – علّامه بلاغی(م۱۳۵۲ق)
ایشان ضمن بحث مفصّل و طرح دیدگاههای گروهِ کثیری از عالمان شیعه، تحریف قرآن را مردود شمرده و بر سلامت این کتاب آسمانی از تحریفات تأکید کرده است. [۷۶]
۱۶ – شیخ بهائی(م۱۰۳۱ق)
وی میگوید: «والصّحیح أنّ القرآنَ العظیم محفوظٌ عن ذلک، زیادهً کانَ أو نقصاناً و یَدُّل علیه قوله تعالی: وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.[۷۷]
۱۷ – علامه امینی(م ۱۳۴۹ق)
صاحب الغدیر، در قسمتهایی از کتاب ارزشمندش[۷۸] بهویژه در ردّ اتهام ابنحزم، بعد از بیان دیدگاه بزرگان شیعه میآورد: «فهؤلاء أعلام الإمامیّه … مجتمعه علی أنّ ما بین الدَّفتَین هو ذلک الکتاب الذی لارَیبَ فیه و هو المحکوم بأحکامه لیس إلاّ…».[۷۹]
۱۸ – علامه محمد حسین طباطبائی(م۱۴۰۲ق)
این مفسّر و فیلسوف به مناسبت بحث از آیه شریفه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ،[۸۰] مفصّلترین بحث را در مورد مصونیت قرآن از تحریف ارائه میدهد و یکی از ضروریات تاریخ را قرآنی میداند که حدود ۱۴ قرن پیش بر پیامبر نازل گشت و معجزه پیامبری او محسوب میشد و با آن تحدّی کرد و قرآن فعلی، همان قرآن است و در آن کسی تردید ندارد، جز کسی که در فهمش آسیب وارد شده باشد.[۸۱]
۱۹ – امام خمینی (م۱۳۶۸ق)
پس از باطل شمردن دیدگاه اخباریها مبنی بر عدم حجیت ظواهر قرآن بهدلیل رخ دادن تحریف در آن، توجّه و عنایت مسلمانان برگردآوری و ضبط و حراست قرائت و کتابت قرآن را، دلیل بر عدم تحریف آن میداند. و روایاتی که شائبه تحریف را میدهد، ضعیف یا مجعول یا مضمون آنها را تأویل و تفسیر قرآن میشمارد، آنگاه اینگونه جمعبندی میکند:
وأوضَحنَا علیک أنَّ الکتاب(قرآن) هُوَ عین مَابین الدَّفتَین، و الاختلاف ناشئه بین القرّاء لیس إلاّ أمراً حدیثاً لاربطَ له بما نزل روح الأمین علی قلب سید المرسلین.[۸۲]
۲۰ – آیت الله خویی(م۱۳۷۱ق)
این عالم شیعه، پس از استدلال بر عدم تحریف کتاب آسمانی مسلمانان، تأکید میورزد:
از آنچه گذشت…کاملاً روشن و آشکارگردید که هرکس ادعا میکند قرآن تحریف شده، ادعایش باطل و بر خلاف دلایل روشن و بدیهی عقل است.[۸۳]
با عنایت به دیدگاههای جمعی از نخبگان تأثیرگذار شیعه،[۸۴] اینک مناسب است دو نکته را تذکّر دهیم:
اوّل: گروهی از نویسندگان وهابی، تنها به اتهام معتقد بودن شیعه به تحریف اکتفا نکردهاند، بلکه افترای دیگری را به شیعه نسبت دادهاند؛ مؤلّف کتاب الشّیعه والقرآن بعد از نام بردن چهار عالِم شیعه[۸۵] که یکی از آنها را سید مرتضی (م۴۰۶ق) مؤلّف نهج البلاغه، نام می برد![۸۶] میگوید:
با تتّّبعی که درکتابهای حدیثی، تفسیری و اعتقادی امامیّه انجام دادم، از نیمهی قرن چهارم تا قرن ششم جز این چهار نفر که پنجمی هم ندارد، کسی قائل به عدم تحریف قرآن نیست.[۸۷]
نویسنده دیگر، ضمن اینکه شریف مرتضی را همانند مورد قبلی مؤلّف نهج البلاغه خوانده، میگوید: «بعدأنعَرَفنَا أنّه لایُوجد من علماء الشّیعه القدامی علی کثرتهم مَن لم یقل بالتَّحریف غیرهؤلاء الأربعه…».[۸۸]
دکتر قفاری نیز همین سخن را تکرار میکند.[۸۹]
همین نویسنده از فقها و علمای متأخر و معاصر مکتب اهلبیت:، فقط محمد الحسین آلکاشف الغطاء، درکتاب أصل الشیعه و أصولها، سید محسن امین در نقض الوشیعه، و اعیان الشیعه، و سید الخویی در البیان را نام میبرد که به عدم تحریف قائلاند؛[۹۰] در حالیکه با اشاره به اقوال علمای شیعه، پس از شیخ صدوق، هر عالم صاحب قلم و دارای اندیشهای که درباره قرآن اظهار نظرکردهاند، تحریف قرآن را مردود شمرده است. اینکه این افراد، تنها چند نفر را نام بردهاند، حاکی از عدم اطلاع آنان از آرای اندیشمندان شیعه است و حتّی سخن مؤلف الشّیعه و القرآن که اعتقاد به تحریف را به همه شیعیان تعمیم میدهد، مورد اعتراض قفاری واقع شده است.[۹۱]
دوم: برخی نویسندگان با اصرار بر اینکه پیروان اهلبیت اعتقاد[۹۲] به تحریف دارند، دلیل مدعای خویش را عدم ارائه دلیل از سوی چهار شخصیت شیعه(صدوق، شریف مرتضی، طوسی و طبرسی) و مستند نکردن انکار تحریف را به قدما و امامان میدانند؛[۹۳] و متأسفانه با ناآگاهی تمام و تعصّب جاهلی، اینگونه اظهار نظر میکنند:
هر صاحب چشم و خردی میداند که از اصول اعتقادی شیعه، تحریف است و انکار برخی، از باب تقیّه و نفاق و دروغ است که جز به دلیل سدّ باب طعن و ترس از تکفیر از سوی فرقه ناجیه اهلسنّت، نیست. شیعه با این اعتقادات خود، دینی غیر دین اسلام را دارد.[۹۴]
در پاسخ این تهمت باید گفت: اوّلاً: دلیل عدم تحریف قرآن کریم، خود قرآن است. چه دلیلی محکمتر و گویاتر از خود قرآن که با صراحت تمام اعلام میدارد: إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ ﴿۴١﴾ لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ ،إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ،[۹۵] و آیات تحدّی.[۹۶]
ثانیاً: همه عالمانی که در این خصوص اظهار نظرکردهاند، آیات مربوط به حفظ قرآن را دلیل محکم دانستهاند؛ شیخ صدوق با تکیه بر آیات صریحِ در حفظ و حراست خداوند از قرآن کریم و تکذیب روایات دالّ بر تحریف، آن را نفی کرده است، هر چند شیخ صدوق بحث مفصّلی ارائه نداده، ولی بسیاری از عالمان شیعه دلیلهای محکمی آوردهاند. شیخ مفید ضمن اینکه آنچه را که میان دو غلاف است، قرآن واقعی و مضمون روایات دال بر تحریف را مردود دانسته و قرائت سوره کامل از همین قرآن را در فقه شیعه، دلیل بر عدم تحریف شمرده است.[۹۷] شیخ طوسی با رد اخبار نقصان اجماع شیعه را،[۹۸] شریف مرتضی معجزه بودن و حراست عالمان از قرآن، در طول تاریخ را،[۹۹] علامه حلّی اعجاز و متواتر بودن قرآن را،[۱۰۰] بیاضی و محقق اردبیلی ضرورت و اهتمام و سعی اصحاب در حراست از آن را،[۱۰۱] فیض کاشانی علاوه بر آیات حفظ، قاعده عرضه روایات بر قرآن را،[۱۰۲] حرّ عاملی عالیترین تواتر و نقل اصحاب و مجموع بودن این کتاب الهی در زمان رسولالله۹ را،[۱۰۳] کاشفالغطاء گذشته از آیات، ضرورت دین و اجماع علما در همهی اعصار را،[۱۰۴] سید محسن امین اجماع را،[۱۰۵] سید شرف الدین متواتر بودن حتّی حروف و حرکات قرآن،[۱۰۶] حجیت ظواهر قرآن، ضرورت مذهب، قاعده عرضه روایات برکتاب و قرائت سوره کامل از قرآن فعلی در نمازها،[۱۰۷] … را، دلایل عدم تحریف شمردهاند.
با این وجود، چگونه نویسندگان الشّیعه و القرآن، انتصار الحق و حقیقه الشّیعه چنین ادعای بیپایهای میکنند؟ اینکه نویسندگان یاد شده انکار تحریف از سوی فقهای شیعه را خدعه و کذب و…، میشمارند، گویا از یکسو، خود را عالمان به غیب و مطلع از نیّتهای آنان میدانند که بطلانش روشن است. از دیگرسو، بر خلاف همهی اهل خِرد که بر اساس ظواهر قضاوت و ظاهر کلمات اهل نظر را حجت میشمارند، گام برداشتهاند. بیتردید با این روش، گفتار خودشان را نیز مشمول عدم حجیت ظواهر ساختهاند و در نتیجه اتهام تحریف به شیعه، تنها برای جلب رضایت حاکمان و زورمندانی که اعتقادات و باورهای شیعه را تهدید جدی برای خویش میدانستند، صورت گرفته است؛ زیرا اگر انکار تحریف را عالمان شیعه بهدلیل خوف از طعن و تکفیر مذهب، ابراز کرده باشند ـ که قطعاً چنین نیست ـ بدون شک اصرار این نویسندگان بر این إتهام، در جهت خدمت به صاحبان قدرت صورت گرفته و موضعگیریشان غیر منصفانه و عقدهگشایی بهشمار میرود و از ارزش علمی برخوردارنخواهد بود.
ثالثاً: نویسندگان یادشده مدعیاند که عالمان شیعه، برای اثبات عدم تحریف از امامان خود، نه تنها پشتوانه روایی ارائه ندادهاند، که دهها روایت مبنی بر تحریف از ائمه: شیعه نقل کردهاند.[۱۰۸]
این ادعا نیز به دور از روح تحقیق است؛ زیرا آنان میان دو مبحث اعتقادی و غیر آن خلط کردهاند؛ بحث از روایاتی که بوی تحریف میدهد، ربطی به اعتقادات ندارد؛ زیرا اعتقاد به تحریف، بحث دیگر است و هیچگاه روایات ضعیف در منابع حدیثی و تفسیری نمیتواند دلیل بر معتقد آنها نیز باشد و شاهد این مدعا نصّ کلمات عالمان ذی نفوذ امامیّه بود که اشاره شد. در نتیجه اعتقاد به تحریف قرآن مردود است و به گفته شیخ صدوق، هر کسی غیر آن را به شیعه نسبت دهد، دروغگوست.[۱۰۹]
رابعاً: در منابع مورد قبول وهابیها، نمونههای زیادی دیده میشود که صریح در تحریف قرآن به مفهوم باطل آن است، که در این فرصت فقط به دو نمونه بسنده میشود:
۲۱ – حذف آیه «رجم» از قرآن
به نقل از ابنعبّاس، عمر بنخطاب روی منبر میگفت:
خداوند محمد را به حق مبعوث کرد و قرآن را بر وی فرو فرستاد و از چیزهایی که بر حضرتش نازل شد، آیه رجم بود. ما آیه رجم را قرائت میکردیم و به یاد داریم و میفهمیم. رسول الله رجم میکرد و ما هم پس از او رجم میکردیم. من میترسم که بر اثر طولانیشدن زمان، گویندهای بگوید: به خدا سوگند! ما آیه رجم را در قرآن نیافتیم و مردم به سبب ترک این فریضه الهی گمراه شوند وحال آنکه رجم، در کتاب خدا بر هر مرد و زنی که مرتکب زنای محصنه گردد (با اقامه بیّنه یا باردار شدن و یا اعتراف)، حق است.[۱۱۰]
ر اساس گزارش سیوطی(م۹۱۱ق) در خصوص چگونگی جمعآوری قرآن توسط ابوبکر، میآورد:
به زید بنثابت دستور داده شد که هرکسی آیهای و سورهای آورد، با دو شاهد قبول کند و آن را بنویسد. عُمَر آیه رجم را آورد، چون وی تنها بود پذیرفته نشد.[۱۱۱] وی متن آیه رجم را اینگونه میداند: «ألشَّیخُ وَالشّیخهُ إذا زنَیَا فارجُمُوهَا(البتّهَ) نکالاًمِنَاللهِ وَ الله ُعَزیزٌحَکیمُ».[۱۱۲]
۲۲ – حذف سورههای «الحفد» و «الخلع»
سیوطی به چند طریق[۱۱۳] که بعضی آنها را صحیح میدانند،[۱۱۴] نقل میکند که دو سوره به نامهای «الحفد» و «الخلع» وجود داشته که عمر بن خطاب در قنوت نمازش آن را میخواند و در مصاحف ابنعبّاس و ابنمسعود و أُبَیّبنکعب، وجود داشت، و متن آن دو را اینگونه نقل کرده است: «بِسمِ الله الرّحمن الرّحیم، أللّهُمَّ إنّا نَستَعِینُک ونَستَغفِرُک، ونَثنی عَلَیک ولا نُکَفِّرک و نَخلَع و نَترک من یفجرک». سوره حفد: «بسمالله الرّحمن الرّحیم، أللّهم إیّاکَ نَعبُدُ، ولکَ نُصَلّی وإلیک نَسعی و نحفِد نرجو رحمتک، ونخشی نَقِمَتِک، إنّ عذابَکَ بالکافرین مُلَحق».[۱۱۵]
دهها نمونه از اینگونه روایات دالّ بر تحریف، در منابع اهلسنت وجود دارد که پرداختن به آنها فرصت بیشتری میطلبد.
قاضی عبدالجبار(م۴۱۵ق)، با رد شبهه تحریف میگوید:
چگونه وقوع تحریف ممکن است؛ در حالیکه اگر تحریف واقع شده بود، أمیرالمؤمنین عَلی۲ چرا قرآن موجود را انکار نکرد، و اگر در ابتدا توان مقابله با آن را نداشت، چرا در زمان خلافتش به این امر نپرداخت؟ و همه میدانیم که اهتمام به قرآن از بزرگترین امور دینی است و بر حضرت واجب بود که به این مسئله میپرداخت؛ زیرا فسادی که از ناحیه تحریف قرآن ایجاد میگشت، عظیمتر از فسادی بود که از سوی معاویه وارد میشد و اصلاح و بازگرداندن قرآن به مسیر اصلیاش بزرگتر از اصلاح معاویه بود.[۱۱۶]
پرهیز از خلط مباحث تأویلی و تفسیری با مباحث تحریفی
گذشته از آن، در زمان ائمه: با توجّه به روایاتی که از آنها درباره قرآن نقل شده، بحث جدی روزگار آنها، در مرحله نخست، بحث تأویل[۱۱۷] و تفسیر قرآن بود و روایات تفسیری و تأویلی در منابع هر دو مکتب، فراوان یافت میشود. نگاه اجمالی به بخش تفسیر صحیح بخاری(م۲۳۱ق)، صحیح مسلم(م۲۶۱ق)، تفسیر الطبری(م۳۱۰ق)، و الدرّ المنثور از منابع اهلسنّت، و اصول کافی، تفسیر فرات کوفی، التبیان فی تفسیر القرآن، تفسیر ابوالفتوح الرّازی از منابع شیعی، نشان میدهد که در عصر تابعین چه بحثهایی مطرح بوده است.
دومین بحث جدی آن روزگار، بحث کلامی «مخلوق بودن قرآن» بود که میان مذاهب بهویژه میان حنابله و معتزله،[۱۱۸] در زمان مأمون عبّاسی رخ داد و با تسلط افکار معتزله به حمایت مأمون، فتنه بزرگی دامنگیر مسلمانان شد و نوعی تفتیش عقاید صورت گرفت و حتی با طرد شدن ابنحنبل، اندیشه مخلوق بودن قرآن بر اندیشه ابوحنیفه مبنی بر قدیم بودن قرآن، چیره گشت[۱۱۹] و کار به جایی رسید که قاضیالقضات دربار عبّاسی ابنابیداوود، از سوی ابنحنبل تکفیر شد. وقتی از ابنحنبل سؤال شد: کسیکه قائل به مخلوق بودن قرآن است، حکمش چیست؟ گفت: «کَافرٌ باللهِالعَظِیم».[۱۲۰] بههمین جهت قاضی عبدالجبار، کتاب مستقلّی تحت عنوان خلقالقرآن مینویسد و آرای صاحبنظران در این عرصه را (با این که خودش معتقد به مخلوق بودن است) بررسی میکند.[۱۲۱] بنابراین تا عصر غیبت کبرا، بحث از تحریف و تغییر قرآن مطرح نبود تا امامان معصوم: درباره آن اظهار نظر کنند.
جمعبندی
از قرن پنجم هجری به اینسو، همواره اتهام تحریف قرآن به پیروان اهلبیت:نسبت داده شده است و اعتقاد به تغییر قرآن را جزءِ باورهای شیعه شمردهاند. این اتهام در دهههای اخیر از سوی وهابیها بیشتر دامن زده شد؛ در حالی که اعتقاد به نقص قرآن نَه تنها با متن این کتاب آسمانی وخرد انسانی، سازگاری ندارد، که با روایات و سیره امامان معصوم شیعه در تضاد است و جمع کثیری از عالمان شیعه که در این عرصه اظهار نظر کردهاند، با شدت تمام، این تهمت را مردود شمرده و ساحت کلام الله مجید را از این افترا منزّه دانستهاند.
کتابنامه
* قرآن کریم.
۱ – الإتقان فی علوم القرآن: جلال الدین سیوطی، ضبط وتصحیح: محمد سالم هاشم، قم: ذوی القربی، چاپ دوم، ۱۴۲۹ق.
۲ – اجوبه المسائل المهنائیّه: جمال الدین ابومنصور حسن بنیوسف بنمطهر حلّی، قم: مطبعه الخیام، ۱۴۰۱ق.
۳ – اجوبه مسائل جارالله: سید عبدالحسین شرف الدین، صیدا: مطبعه العرفان، چاپ دوم، ۱۹۵۳م.
۴ – احکام القرآن: محمد بنعبدالله بنالعربی، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۵ – اصل الشیعه و اصولها: محمد الحسین آل کاشف الغطاء، بیروت: دارالأضواء، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۶ – اصول کافی: محمد بنیعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دارالکتب الاسلامیّه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
۷ – اصول مذهب الشیعه إلامامیه: ناصربنعبدالله القفاری، الجیزه: دارالرّضا، بیتا.
۸ – اضواء علی السنّه المحمّدیّه أوالدفاع عن الحدیث: محمود ابوریه، قم: دار الکتاب الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
۹ – الاعتقادات فی دین الإمامیّه: أبی جعفرمحمد بنعلی بنالحسینبن بابویه قمی، تحقیق: غلامرضا المازندرانی، قم: چاپخانه علمیه، ۱۴۱۲ق.
۱۰ – اعلام الهدایه الامام الباقر۷: المجمع العالمی لأهلالبیت:، قم: مرکز الطباعه والنشر للمجمع لأهلالبیت:، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۱ – أعلام الهدایه إلامام الحسن المجتبی۷: المجمع العالمی لأهلالبیت:، قم: مرکز الطباعه والنشر للمجمع لأهلالبیت:، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۲ – أعلام الهدایه الامام زینالعابدین: المجمع العالمی لأهلالبیت: قم: مرکز الطباعه والنشر للمجمع لأهلالبیت: چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۳ – أعیان الشیعه: سید محسن أمین، تحقیق و إخراج: حسنالامین، بیروت: دارالثقافه للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
۱۴ – ألشیعه و السنّه: احسان الهی ظهیر، پاکستان: لاهور، محل توزیع: ریاض عربستان، مکتبه بیت الاسلام، بیتا.
۱۵ – انتصارالحق: مناظره العلمیه مع بعض الشیعه الإمامیه: مجدی علی محمد علی، ریاض: دار طیبه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۱۶ – اندیشههای کلامی شیخ مفید: ترجمه احمد آرام، زیر نظر دکتر مهدی محقق، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران، با همکاری دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ق.
۱۷ – أوثق الوسائل فی شرح الرسائل: موسی میرزا تبریزی، قم: انتشارات کتبی نجفی، بیتا.
۱۸ – آراء حول القرآن: سید علی فانی اصفهانی، بیروت: دارالهادی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۱۹ – الباقلانی وآراؤه الکلامیّه: عبدالله محمد رمضان باقلانی، بغداد: مطبعه الامه، ۱۹۸۶م.
۲۰ – البدایه والنهایه: ابی الفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، تحقیق و تعلیق: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۲۱ – البیان فی تفسیر القرآن: سید ابوالقاسم خویی، ترجمه: سید جعفر حسینی، قم: دارالثقلین، چاپ اول، ۱۳۸۴ق.
۲۲- تاج العروس من جواهرالقاموس: سید محمد مرتضی زبیدی، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۲۳ – تاریخ الطبری(تاریخ الأمم والملوک): محمد بن جریر طبری، بیروت: مؤسسه الأعلمی، بیتا.
۲۴ – تاریخ بغداد او مدینه السلام: ابو بکر احمد بنعلی خطیب بغدادی، بیروت: دارالکتب العلمیه، بیتا.
۲۵ – التبیان فی تفسیر القرآن: ابو جعفر محمد بنحسن طوسی(شیخ طوسی)، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۲۶ – التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم: حسن مصطفوی، تهران: مؤسسه الطباعه والنشر وزارت الثقافه والارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
۲۷ – تفسیر الصافی: مولی محسن فیض کاشانی، تصحیح وتعلیق ومقدمه: حسین الاعلمی، مشهد: دار المرتضی للنشر، چاپ اول، بیتا.
۲۸ – التفسیر الکاشف: محمد جواد مغنیه، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ اول، ۱۹۶۸م.
۲۹ – تفسیر فرات الکوفی: ابو القاسم بنابراهیم بنفرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، بیروت: مؤسسه النعمان، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
۳۰ – تفسیرالطبری المسمّی جامع البیان فی تأویل القرآن: ابو جعفر محمد بن جریر طبری، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
۳۱ – تهذیب الاصول: سید روح الله امام خمینی، تقریر: جعفر سبحانی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
۳۲ – جُمل انساب الاشراف: البلاذری، تحقیق ومقدمه: سهیل ذکار و دیگران، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
۳۳ – حقیقه الشیعه: هل یمکن تقاربهم مع اهل السنّه: محمد بیومی، قاهره: دارالغدّ الجدید، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
۳۴ – الحقیقه المظلومه: محمدعلی المعلم، بیجا، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۳۵ – الخرائج والجرائح: قطب الدین الراوندی، قم: مؤسسه الامام المهدی۷، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
۳۶ – الخطوط العریضه للأسس التیقام علیها دین الشیعه: محب الدین خطیب، اردن: دار عمار، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۳۷ – الدر المنثور فی تفسیر المأثور: جلال الدین عبدالرحمن بنکمال سیوطی، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۳ق.
۳۸ – دفاع عن الکافی: ثامر هاشم حبیب العمیدی، قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیّه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۳۹ – روح المعانی فی تفسیر القرآن و السبع المثانی: شهاب الدین السید محمود الآلوسی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا.
۴۰ – روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن: حسین بنعلی بنمحمد بناحمد خزاعـی نیشابوری، تصحیح: محمد جعفر یاحقی و مهدی ناصح، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
۴۱ – زندگانی اباعبدالله: سید محمد صحفی، ترجمه لهوف سیدبنطاووس، قم: انتشارات اهل البیت:، ۱۳۷۳ق.
۴۲ – سنن ابی داوود: سلیمان بن أشعث سجستانی، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۰ق.
۴۳ – شرح اصول الخمسه: قاضی القضاه عبدالجبار بناحمد، تعلیق: احمد بنحسین بنابیهاشم، تحقیق ومقدمه: عبدالکریم عثمان، قاهره: مکتبه وهبه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
۴۴ – شرح نهج البلاغه: عبد الحمید بنابیالحدید، تحقیق: ابوالفضل ابراهیم، بیروت: داراحیاء التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۰ق.
۴۵ – الشیعه فی المیزان: محمد جواد مغنیه، بیروت: دارالتعارف، بیتا.
۴۶ – الشیعه و القرآن: لاهور، پاکستان: اداره ترجمان السنّه، محل توزیع: ریاض، عربستان، بیتا.
۴۷ – صحیح البخاری: شرح و توضیح: مصطفی دیب البغا، بیروت ـ دمشق: دار ابن کثیر، الیمامه للطباعه والنشر، چاپ پنجم، ۱۴۱۴ق.
۴۸ – صحیح مسلم: مسلم بنحجاج نیشابوری، تحقیق وتصحیح: محمد فؤاد عبدالباقی، بیـروت: دارالفکر، چاپ دوم، ۱۳۹۸ق.
۴۹ – صحیفه کامله سجادیه: الامام علیبنحسین زین العابدین، ترجمه و تعلیق: علیرضا رجایی تهرانی، تهران: انتشارات گاه سحر، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
۵۰ – الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم: زین الدین أبومحمد علی بنیونس عاملی نباطی بیاضی، تصحیح و تعلیق: محمد باقر البهیودی، بیجا، المکتبه المرتضوه لإحیاء الآثار الجعفریه، چاپ اول، ۱۳۸۴ق.
۵۱ – صیانه القرآن من التحریف: محمد هادی معرفت، تحقیق: مؤسسه النشر الاسلامی، قم: مؤسسه النشر…، چاپ سوم، ۱۴۲۸ق.
۵۲ – الطبقات الکبری: ابن سعد، بیروت: دار بیروت، ۱۴۰۵ق.
۵۳ – علم الیقین فی اصول الدین: فیض کاشانی، قم: انتشارات بیدار،۱۴۰۰ق.
۵۴ – الغدیر فی الکتاب والسنّه والأدب: عبد الحسین امینی (علامه امینی)، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۵۵ – الفرق بین القرق وبیان الفرقه الناجیه: عبد القاهربنطاهر بغدادی، تحقیق: لجنه احیاء التراث العربی، بیروت: دارالجلیل، ۱۴۰۸ق.
۵۶ – فرهنگ سخنان حسین بنعلی۷:گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم۷، زیر نظر سازمان تبلیغات، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، چاپ اول،۱۳۸۳ش.
۵۷ – الفصل فی الملل والأهواء والنحل: ابو محمد علی بناحمد ابنحزم ظاهری، تحقیق: محمد ابراهیم نصر- عبدالرحمن عمیره، بیروت: دارالجلیل،۱۴۰۵ق.
۵۸ – کشف الغطاء عن مبهمات الشّریعه الغرّاء: جعفر کاشف الغطاء، تحقیق: مکتبه الاعلام الاسلامی – فرع خراسان، قم: بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۵۹ – مجمع البیان: ابو علی فضل بنحسن طبرسی، تحقیق و تعلیق: لجنه من العلماء، بیروت: مؤسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ق.
۶۰ – مجمع الفائده فی شرح الارشاد و الأذهان: المولی أحمد اردبیلی، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق.
۶۱ – المحیط فی اللغه: اسماعیل بنعباد، تحقیق: محمد حسنآل یاسین، بیروت: عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۶۲ – المراجعات: سید عبدالحسین شرف الدین موسوی، ایران: دارالاسوه للطباعه، چاپ چهارم، ۱۴۲۵ق.
۶۳ – مسند ابن حنبل: أحمد بن حنبل، تحقیق: صدقی محمد جمیل العطار، بیروت: دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۶۴ – مصنفا ت الشیخ مفید(المسائل السرویّه): شیخ مفید، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه- مؤسسه البعثه، قم: المؤتمرالعالمی لألفیه الشیخ المفید، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
۶۵ – مصنّفات الشیخ المفید، (اوائل المقالات)، محمد بنمحمد بنالنعمان بن المعلم الشیخ المفید البغدادی، قم: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
۶۶ – مع الدکتور القفاری فی أصول مذهبه حول القرآن الکریم و التشیع: ابوالفضل اسلامی، قم: نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
۶۷ – معجم مقاییس اللغه: ابو الحسین احمد بنذکریا بنفارس، تحقیق وضبط: عبدالسلام محمد هارون، ایران: مرکز نشر- مکتب الاعلام الاسلامی،۱۴۰۴هـ .
۶۸ – المغنی عن ابواب التوحید و العدل، اعجاز القرآن: املای قاضی ابو الحسن عبدالجبار اسد آبادی، مقایسه نسخه ها: امین الخولی، بیجا، بیتا.
۶۹ – المفردات فی غرائب القرآن: حسین بن محمد، راغب اصفهانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
۷۰ – مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین: أبو الحسن علی بن اسماعیل اشعری، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: المکتبه المصریه ، ۱۴۱۹ق.
۷۱ – موسوعه الامام السید عبدالحسین شرف الدین(الفصول المهمه: ابوهریره): سید عبدالحسین شرف الدین، اعداد و تحقیق: مرکز العلوم و الثقافه الاسلامیّه، قم: احیاء التراث الاسلامی، بیروت: دارالمورخ، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
۷۲ – موسوعه العلامه البلاغی (آلاء الرّحمن فی تفسیر القرآن)، محمد جواد بلاغی، تحقیق: لطیف مردای- عباس محمدی، قم: مرکز العلوم والثقافه الاسلامیّه، احیاء التراث الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
۷۳ – المیزان فی تفسیر القرآن: سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه: سید باقرموسوی، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۶ق.
۷۴ – نقض الوشیعه او الشیعه بین الحقائق و الأوهام: سید محسن أمین، بیروت: مؤسسه الاعلمی، چاپ چهارم، ۱۴۰۳ق.
۷۵ – نهج البلاغه: تدوین: ابوالحسن محمد بن احمدبنحسینبنموسی سید رضی، فیض الاسلام، تهران: مرکز نشر آثار فیض الاسلام، ۱۳۶۵ق.
۷۶ – الوهابیون خوارج أوسُنّه: نجاح الطایی، بیروت: دار المیزان، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
منبع: نشریه سراج منیر
پاورقی ها
[۱]. دراین تحقیق تنها به این که شیعه اعتقاد به تحریف ندارد پرداخته است، امّا اینکه بر خی افراد، چه شیعه و چه سنّی، در آثارشان سخن از تحریف به میان آوردهاند، در فرصت دیگر بررسی خواهد شد.
[۲]. الشّیعه و السّنّه، ص۶۱٫
[۳]. ر.ک: اصول مذهب الشّیعه الامامیّه، ج۱، ص۲۵۸٫
[۴]. روح المعانی، ج۱، ص۲۳٫
[۵] . الخطوط العریضه، ص۱۶-۱۷: وی حذف آیه ولایت را اعتقاد شیعه میداند.
[۶]. حقیقه الشّیعه، ص۲۳۸٫
[۷]. المفردات، ص۱۱۹، ماده حرف.
[۸]. معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۲ ماده حرف
[۹]. سوره مائده، آیه ۱۳٫
[۱۰]. المحیط فی اللغه، ج۳، ص۸۲ .
[۱۱] . تاج العروس، ج۱۲، ص۱۳۶٫
[۱۲]. التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۹۸٫
[۱۳]. همان.
[۱۴]. المفردات، ص۱۱۹٫
[۱۵]. دفاع عن الکافی، ج۲، ص۲۲۰؛ یعنی سوره و آیه که در مکه نازل شده و باید در ابتدای قرآن قرار بگیرد، در آخر قرآن جا میدهد. صیاته القرآن من التحریف، ص۱۶٫
[۱۶]. البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۳-۲۶۴ و صیانه القرآن من التحریف، ص۱۶٫
[۱۷]. سوره مائده، آیه ۱۳٫
[۱۸]. دفاع عن الکافی، ج۲، ص۲۲۰؛ صیانه القرآن من التحریف، ص ۱۷٫
[۱۹]. سوره بقره، آیه ۶۱؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۴؛ دفاع عن الکافی، ج۲، ص۲۲۱٫
[۲۰]. البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۴۴٫
[۲۱]. صیانه القرآن من التحریف، ۱۸؛ دفاع عن الکافی، ج۲، ص۲۶۵٫
[۲۲]. البیان فی تفسیر القرآن، ص ۲۶۵٫
[۲۳]. همان، ص۲۶۷؛ دفاع عن الکافی، ج۲، ص۲۲۱؛ صیانه القرآن من التحریف، ص۱۹؛ و بیشتر مورد اختلاف همین صورت است.
[۲۴]. روح المعانی، ج۱، ص۳۹، مباحث فی البسمله؛ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۲۵؛ أحکام القرآن، ج۱، ص۲-۳٫
[۲۵]. البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۶۶ـ ۲۶۷؛ التفسیر الکاشف، ج۱، ص۲۵٫
[۲۶] . سوره بقره، آیه ۲۳٫
[۲۷] . سوره حجر، آیه ۹٫
[۲۸] . سوره فصلت، آیات ۴۱- ۴۲٫
[۲۹]. سوره یونس، آیه ۳۷؛ سوره زمر، آیه ۲۸؛ سوره آل عمران، آیه ۳؛ سوره نساء، آیه ۱۰۵؛ سوره سجده، آیه ۲؛ سوره نحل، آیه ۸۹٫
۱. دستبرد به هرشکلی که باشد، مصداق بازر باطل است، چگونه این نسبت باطل را بر قرآن روا بداریم!؟
[۳۱]. المراجعات، ص۶۴٫
[۳۲]. نهج البلاغه، ص۸۱۱، خطبه ۲۳۴٫
[۳۳]. شرح نهج البلاغه، ج۱،ص ۲۷، مقدمه مؤلف.
[۳۴]. تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴حوادث سال ۳۷٫
[۳۵]. اعلام الهدایه الامام الحسن المجتبی۷، ص۱۹۶٫
[۳۶]. اعلام الهدایه الامام الحسن المجتبی۷، ص۱۹۶٫
[۳۷]. همان.
[۳۸]. همان؛ جمل انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۷، أمر الحسن بنعلی بنابیطالب ۷؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۳، حوادث سال۴۱٫ وی فقط اجمال شرایط صلح را آورده است.
[۳۹]. وقتی حضرت درمیان راه خبر شهادت مسلمبنعقیل را شنید، آیه۲۳ احزاب: مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا البدایه والنهایه، ج۵،ص ۱۸۸، حوادث سال۶۱٫ درشب عاشورا درمیان اصحاب آیه ۱۷۸ آل عمران: وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ همان، ص۱۹۵) و درمیان دشمن برای اتمام حجت آیه۷۱ یونس فَعَلَى اللَّـهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ را تلاوت کرد. همان، ص۱۹۳٫
[۴۰]. درچندین مورد از جمله در شام سرمبارک امام حسین۷ روی نیزه آیاتی از سوره کهف: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًارا زمزمه کرد. ر.ک: الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۷۷٫
[۴۱]. ر.ک: کتاب فرهنگ سخنان حسین بن علی۷٫
[۴۲]. اعلام الهدایه الامام الحسین بن علی۷، ص۲۱۷٫
[۴۳]. اصول کافی، ج۲، ص۶۱۱؛ کتاب فضلالقرآن، باب ثواب قراءه القرآن، ح۲؛ اعلام الهدایه، ص۲۱۷٫
[۴۴]. صحیفه کامله سجادیه، ص۲۷۰، دعای۴۲: «أللّهُمَّ أعَنتَنِی عَلَی خَتمِ کِتَابِکَ الَّذِی أنزَلتَهُ نُوراً، وَجَعَلتَهُ مُهَیمِنَاً عَلَی کُلِّ کِتَابٍ أنزَلتَهُ، وَفَضّلتَهَ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصتَهُ…».
[۴۵]. سوره زمر، آیه ۴۲٫
[۴۶]. الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲٫
[۴۷]. زندگانی اباعبدالله۷، (ترجمه لهوف)، ص۱۹۸٫
[۴۸]. قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰسوره شوری، آیه ۲۳٫
[۴۹]. وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّـهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ سوره انفال، آیه ۴۱٫
[۵۰]. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ سوره احزاب، آیه ۳۳٫
[۵۱]. اعلام الهدایه الامام زین العابدین۷، ص۶۱-۶۴٫
[۵۲] . الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۹؛ جمل انساف الاشراف، ج۳، ص۴۱۹، مقتلالحسین۷٫
[۵۳] . اعلام الهدایه الامام الباقر۷، ص۲۱۵٫
[۵۴] . اصول الکافی، ج۲، ص۶۰۰، کتاب فضل القرآن، ح۵٫
[۵۵] . همان، ح۹٫
[۵۶] . فرهنگ سخنان حسین بنعلی۷، ص۴۷۹٫
[۵۷]. الاعتقادات فی دین الإمامیّه، ص۵۹٫
[۵۸]. ر.ک: اوائل المقالات؛ المسائل السرویّه.
[۵۹]. مصنّفات الشیخ المفید، ج۷، ص ۷۸، المسأله التاسعه.
[۶۰]. همان، ج۴،ص۸۱٫
[۶۱]. همان، با تلخیص و صیانه القرآن من التحریف، ص۶۰- ۶۱٫
[۶۲]. مجمع البیان، ج۱، ص۴۲، الفنّ الخامس، نقل از المسائل الطرابلسیات؛ تفسیرالصافی، ج۱، ص۴۷؛ صیانه القرآن من التحریف، ص۶۲٫
[۶۳]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳-۴٫
[۶۴]. اجوبه المسائل المهنائیّه، ص۱۲۱، مسئله ۱۳٫
[۶۵]. مجمع البیان، ج۲، ص۴۲، الفن الخامس و صیانه القرآن من التحریف، ص۶۳٫
[۶۶]. الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۴۵٫
[۶۷]. مجمع الفائده،ج۲، ص۲۱۸٫
[۶۸]. تفسیر الصّافی، ج۱، ص۴۶، مقدمه السادسه؛ علم الیقین فی اصول الدین، ج۱، ص۴۶۵، المقصد الثالث فى فضائل الکتاب (باتلخیص).
[۶۹]. موسوعه الامام السید عبدالحسین شرف الدین (الفصول المهمه)، ابوهریره، ج۳، ص۱۱۶۰٫
[۷۰]. سوره حجر، آیه ۹٫
[۷۱]. کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۳، کتاب القرآن، مبحث۷و۸٫
[۷۲]. اصل الشّیعه و اصولها، ص۱۴۳٫
[۷۳]. اعیان الشّیعه، ج۱، ص۴۱ و نقض الوشیعه او الشیعه بین الحقائق و الاوهام، ص۱۶۰٫
[۷۴]. اجوبه مسائل جارالله، ص۲۳(با تلخیص).
[۷۵]. رک: همان، ص ۲۳- ۳۶٫
[۷۶] . موسوعه العلامه البلاغی (آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن)، ج۱، ص۵۹-۶۸٫
[۷۷]. همان، ص ۶۱؛ صیانه القرآن عن التحریف، ص۶۷٫
[۷۸]. الغدیر، ج۳، ص۱۱۶٫
[۷۹]. همان، ص ۱۳۵٫
[۸۰] . سوره حجر، آیه ۹٫
[۸۱]. المیزان، ج۱۲، ص۱۵۰، ذیل آیه ۹حجر.
[۸۲]. تهذیب الاصول، ج۲، ص ۹۶٫
[۸۳]. البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹٫
[۸۴]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: آراء حول القرآن؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، صیانه القرآن من التحریف.
[۸۵]. عبارتاند از شیخ صدوق(م۳۸۱)، شریف مرتضی(م۴۳۶ق)، شیخ طوسی(م۴۶۰ق) و ابوعلی طبرسی(م۵۴۸).
[۸۶]. درحالیکه مؤلف نهج البلاغه، سید رضی متوفای ۴۰۶ق است، نه شریف المرتضی متوفای ۴۳۶ق.
[۸۷]. الشّیعه والقرآن، ص۶۴٫
[۸۸]. حقیقه الشّیعه، ص۲۴۰٫
[۸۹]. ر.ک: اصول مذهب الشّیعه، ج۱، ص۳۳۸٫
[۹۰]. اصول مذهب الشیعه، ج۱، ص۳۰۵٫
[۹۱]. اصول مذهب الشّیعه، ج۱، ص ۲۴۵٫
[۹۲] . ر.ک: الشیعه والقرآن، ص۶۴٫
[۹۳]. همان؛ حقیقه الشّیعه، ص۲۴۰؛ انتصار الحق، ص۱۳۴٫
[۹۴]. انتصار الحق، ص۱۳۵؛ الشّیعه و القرآن، ص۶۵٫
[۹۵] . سوره حجر، آیه ۹٫
[۹۶]. سوره بقره، آیه ۲۳؛ سوره یونس، آیه ۳۸؛ سوره هود، آیه ۱۳٫
[۹۷]. مصنفا ت الشیخ مفید(المسائل السروّیه)، ج۷، ص۷۸- ۸۱٫
[۹۸]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳٫
[۹۹]. مجمع البیان، ج۱، ص۴۲، الفن الخامس، نقل از المسائل الطرابلسیات.
[۱۰۰]. اجوبه المسائل المهنائیّه، ص ۱۲۱، مسئله ۱۳٫
[۱۰۱]. الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۴۵ و مجمع الفائده فی شرح الارشاد الاذهان، ج۲، ص ۲۱۸٫
[۱۰۲]. تفسیر الصافی، ج۱، ص۴۶، مقدمه السادسه.
[۱۰۳]. موسوعه الامام السیّد شرف الدین(الفصول المهمّه)، ج۳، ص۱۱۶۰٫
[۱۰۴]. کشف الغطاء، ج۳، ص۴۵۳: کتاب القرآن، مبحث ۷و۸٫
[۱۰۵]. اعیان الشّیعه، ج۱، ص۴۱٫
[۱۰۶]. اجوبه مسائل جارالله، ص۲۳٫
[۱۰۷]. همان، ص۳۵- ۳۶٫
[۱۰۸]. الشّیعه و القرآن، ص ۶۴؛ انتصار الحق، ص۱۳۵؛ حقیقه الشّیعه، ص۲۴۰٫
[۱۰۹]. الاعتقادات فی دین الإمامیّه، ص۵۹٫
[۱۱۰]. صحیح البخاری، ج۶، ص۲۵۰۴، کتاب المحاربین من أهل الکفر والرّده، باب رجم الحبلی فی الزنا إذا أحصنت، ح۶۴۴۲؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۱۷، کتاب الحدود، باب رجم الشیب فیالزّنی، ح۱۵؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۳۴۳، کتاب الحدود، باب۲۳، فی الرجم، ح۴۴۱۸؛ مسند ابنحنبل، ج۱، ص۲۳؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۴، حوادث سال۱۱؛ اضواء علیالسنه المحمدیّه، ص۲۵۶؛ الحقیقه المظلومه، ص۹۹؛ الوهابیون خوارج أم سنّه، ص۲۶۳٫
[۱۱۱]. الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۱۱۸، النوع الثامنعشر فی جمعه وترتیبه.
[۱۱۲]. ر.ک: الدر المنثور، ج۶، ص۵۵۶؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۸٫
[۱۱۳] . از طریق عبید بنعمر ازعمربنالخطاب؛ عبداللهبنعبدالرّحمن از پدرش که در مصحف ابنعباس وجود داشته؛ از طریق ابنجریح وابن مسعود.
[۱۱۴]. و أخرج الطبرانى، بسند صحیح عن أبى اسحق، قال: … .
[۱۱۵]. الاتقان فیعلوم القرآن، ج۱، ص۱۳۰ ـ ۱۳۱، التاسععشر فىعدد سوره وآیاته و کلماته وحروفه و ابوریه، اضواءعلیالسنه المحمّدیّه، ص۲۴۵؛ الحقیقه المظلومه، ص۱۰۳٫
[۱۱۶]. المغنی ، ص۳۸۵(با تلخیص).
[۱۱۷]. آن روزها بیشتر بهجای واژه«تفسیر» اصطلاح «تأویل» بهکارمیرفت؛ چنانکه طبری، نام کامل تفسیر خودش را جامع البیان فی التأویل القرآن میگذارد و در آن فراوان تعبیر:« القول فی تأویل قوله تعالی…» بهکار میبرد.
[۱۱۸]. دیدگاه امامیه، مخلوق بودن قرآن است. ر.ک: الشیعه فی المیزان، ص۳۱۵؛ هرچند اشعری، دو دیدگاه را به شیعه نسبت میدهد: یکی دیدگاه هشام بنالحکم که قائل بود قرآن نه مخلوق است و نه خالق، لأنه صفه و الصفه لا توصف. دیدگاه دوم مخلوق بودن قرآن است. ر.ک: مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۱۴٫
[۱۱۹]. تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۴۲، رأس الفتنه فى القول بخلق القرآن؛ الباقلانی و آراؤه ، ص۵۲۳، الفصل الثالث فی کلامالله تعالی.
[۱۲۰]. تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۵۳، تکفیر ابن ابی داوود.
[۱۲۱]. شرح اصول الخمسه ، ص ۵۲۷- ۵۳۰٫
پاسخ دهید