شک، مرض است امّا این مرض، «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[۱] کسانی که در دل خود مرض دارند… خدای متعال یک مورد نفاق را مرض نامیده است، یکی گرایش به نوامیس دیگران را. «فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ»[۲] شک، جزء بیماری‌های خطرناک است. اگر شک آمد، خدای متعال در مورد منافق فرموده است که مرض او را اضافه می‌کند نه این‌که خدا به او مرض می‌دهد بلکه خدا او را رها می‌کند. آدم برای یک مریض احساس دلسوزی می‌کند و برای او طبیب می‌آورد و به او دارو می‌دهد و او را معالجه می‌کند امّا یک مریض را چون خودش نمی‌خواهد خوب بشود، آدم او را رها می‌کند، می‌بیند فایده ندارد او را رها می‌کند. اگر مرض را معالجه نکردیم که نمی‌ماند. اگر غدّه‌ی سرطانی جرّاحی نشد، اگر ویروس خطرناک کنترل نشد همه‌ی وجود تو را می‌گیرد و مرگ تو قطعی می‌شود. ابتدا آدم شک می‌کند، در حقّانیت ولایت شک می‌کند، در حقّانیت خون شهدا شک می‌کند، در حقّانیت ولایت شک می‌کند، در حقّانیت انقلاب شک می‌کند ولی در این شک نمی‌ماند و به تدریج ضدّ انقلاب می‌شود و با آن مقابله می‌کند. شک، خطرناک است. شک، توسعه پیدا می‌کند و به یقین خلاف می‌رسد.

 

در روایت دارد که «لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ عَالِمٍ»[۳] پیش هر عالمی رفت و آمد نکنید، با هر آخوندی نشست و برخاست نکنید بلکه با عالمی مراوده و مجالست داشته باشید و پیش او زانو بزنید که «یَدْعُوکُمْ … مِنَ الشَّکِّ إِلَى الْیَقِینِ» نشست و برخاست با او، شبهات شما را رفع کند. اگر خودش ایجاد شبهه می‌کند، عمل او شبهه ایجاد می‌کند، گفتار او شبهه ایجاد می‌کند، امام علیه السّلام فرمودند پیش این عالم نروید. بعضی از افراد هستند که نشست و برخاست با آن‌ها برای ما یقین نمی‌آورد بلکه دچار شک می‌شویم، آن‌ها راست می‌گویند یا عمل آن‌ها نشان می‌دهد که راست نمی‌گویند.


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۰٫

[۲]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۲٫

[۳]– الإختصاص، النص، ص ۳۳۵٫