موضوع نوشتار، حکم قیام های قبل از ظهور بود. بعضی از روایات در این زمینه، به همراه اشکالات سندی و دلالی آن ها، مطرح شد. گفته شد که چنین روایاتی در مقام بیان نهی از قیام برای دیگران نمیباشد و سپس برای توجیه مذکور، مؤیداتی ذکر شد که یکی از آن ها، قیام زید است که در روایات، مورد تأیید واقع شده است. در این قسمت به بررسی قیام زید می پردازیم.
بررسی روایات ذامّه ۱
برخی روایاتی مانند روایت زیر دلالت بر عدم رضایت امام صادق علیه السلام از قیام زید و یا تضعیف و یا رد زید، دارد:
روایت اول:
بکار بن ابى بکر حضرمى گفت: ابوبکر و علقمه پیش زید بن على رفتند. علقمه از پدرم ابوبکر بزرگتر بود یکى طرف راست و دیگرى طرف چپ زید نشست. این دو شنیده بودند که زید گفته است: کسى که در خانه بنشیند امام نیست، امام کسى است که با شمشیر قیام کند. ابوبکر که جرات بیشتر داشت گفت: یا اباالحسین (کنیه زید بود) بگو ببینم على بن ابى طالب علیه السلام تا وقتى خانهنشین بود امام نبود؟ وقتى به شمشیر قیام کرد، امام شد؟ زید که مرد زیرکى بود چیزى نگفت؛ سه مرتبه تکرار کرد. هیچ جواب نداد، ابوبکر گفت: اگر على بن ابى طالب علیه السلام [در دوران خانه نشینی] امام بود پس جایز است بعد از او نیز امام، خانهنشین باشد [یعنی امام صادق هم، امام است] در صورتى که على بن ابى طالب علیه السلام در زمان خانهنشینى امام نباشد، تو چرا اینجا آمدهاى. علقمه، از پدرم ابى بکر تقاضا کرد که دست از او بردارد پدرم هم، از سخن خوددارى کرده و ادامه نداد. [۱]
اگر این روایت، صحیح باشد، دلالت بر مشکل اعتقادی زید دارد و قیام او هم، بالتبع زیر سوال میرود.
مرحوم خویی میفرماید: محمد بن جمهور ضعیف و بکارهم، مجهول است و ما نمیتوانیم بر این روایت اعتماد کنیم. [۲]
روایت دوم:
ابو الصّباح گوید: «بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم پس به من فرمود: چه خبر؟ عرض کردم: خبرى مسرّت بخش از عمویتان زید دارم، او خروج کرده، مىپندارد (یا مدّعى است) که او همان ابن سبیه و او قائم این امّت و فرزند برگزیده کنیزان است، امام فرمود: دروغ پنداشته است، او چنان که مدّعى شده نیست، اگر خروج کند کشته خواهد شد [۳].
شاهد در کلمه «کذب» و ادعای مهدویت از طرف زید است، پس این روایت، در مذمت زید و قیام زید است. البته ادعای مهدویت در کلمات امام نیست و در کلمات راوی است. حدس من اینست، حرفهایی که به برخی نسبت داده میشود، یا از دوستان نادان و یا از دشمنان دانا است. امام در مورد زید اگر واقعاً انحرافی داشته باشد موضع صریح میگیرند.
سند روایت
مرحوم خوئی میفرماید:
روایت به جهت مجهول بودن قاسم بن محمد، ضعیف است. البته در روایت، علی بن ابی مغیره هم وجود دارد که در او هم بحث است.[۴]
بیان مرحوم مجلسی در مورد قیام زید
ایشان بعد از نقل روایتی[۵] که ظاهرش قدح و مذمت زید و قیام او است، می گوید: این روایت، مشکل سندی دارد، و مجهول است؛ ضمن اینکه، روایت« عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرِ بْنِ دَأْبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام» مرسله است.
مرحوم مجلسی پس از نقل یک روایت در مذمت زید، آن را مجهول میداند و سپس در مورد روایت بیانی دارند:
بدان که اخبار، در احوالات زید متفاوت است. [۶]بعضی از روایات، دلالت بر کفر ایشان، به سبب ادعای امامت دارد و در بسیاری از روایات آمده که زید مردم را بسوی رضای از آل محمد علیهم السلام دعوت میکرد و هدفش، دفع حکومت کافران و سپردن حق، به اهلش بوده است.
و گفته شده که زید از طرف امام، اجازه داشت هر چند بنا به تقیه،آن را پنهان میکرد و این، بعید است.
و گفته شده که قیام زید برای دفع شر حاکمان از خودش و از اهل بیت بوده است، مثل جهاد مرزبانان در زمان غیبت که برای دفع کافران، صورت میگیرد [ امام سجاد علیه السلام در اوج حکومت امویین، برای مرزبانان از سرحدات کشور اسلامی دعا میکند که به دعای «ثغور» نامیده شده است.] و یا اینکه بگوییم قیام زید، مثل مجاهدی است که از جان و مال و ناموس خود در برابر دشمن، دفاع میکند [ و دفاع هم که نیازی به اذن ندارد][۷]
و مجمل گویی زید [علت عدم صراحت]، این بوده است که یک سری از طرفدارانش عامه بودند[ اهل کوفه، دوستدار اهل بیت بودند، ولی شیخین را هم، قبول داشتند و بر امیرالمومنین علیه السلام، مقدم میداشتند] و شیعیان، ضرر میدیدند [در صورت شفاف گویی] و حمل حالات زید بر یکی از این احتمالات، اولی است، زیرا اصل در قیام اهل بیت، مورد تقدیر قرار گرفتن است. و در روایات بسیاری، از تعرض به چنین افرادی، منع شده است.
[۱] – «حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ الْقُتَیْبِیُّ، قَالا حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ بَکَّارِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ، دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عَلْقَمَهُ عَلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ، وَ کَانَ عَلْقَمَهُ أَکْبَرَ مِنْ أَبِی، فَجَلَسَ أَحَدُهُمَا عَنْ یَمِینِهِ وَ الْآخَرُ عَنْ یَسَارِهِ، وَ کَانَ بَلَغَهُمَا أَنَّهُ قَالَ لَیْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ أَرْخَى عَلَیْهِ سَتْرَهُ، إِنَّمَا الْإِمَامُ مَنْ شَهَرَ سَیْفَهُ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ وَ کَانَ أَجْرَأَهُمَا یَا أَبَا الْحُسَیْنِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَ کَانَ إِمَاماً وَ هُوَ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ أَوْ لَمْ یَکُنْ إِمَاماً حَتَّى خَرَجَ وَ شَهَرَ سَیْفَهُ قَالَ، وَ کَانَ زَیْدٌ یُبْصِرُ الْکَلَامَ، قَالَ، فَسَکَتَ فَلَمْ یُجِبْهُ، فَرَدَّ عَلَیْهِ الْکَلَامَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ لَا یُجِیبُهُ بِشَیْءٍ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ: إِنْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِمَاماً فَقَدْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ بَعْدَهُ إِمَامٌ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ، وَ إِنْ کَانَ عَلِیٌّ (ع) لَمْ یَکُنْ إِمَاماً وَ هُوَ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ فَأَنْتَ مَا جَاءَ بِکَ هَاهُنَا، قَالَ، فَطَلَبَ إِلَى عَلْقَمَهَ أَنْ یَکُفَّ عَنْهُ! فَکَفَّ . معجمرجالالحدیث ج، ۷ ،ص، ۳۴۸
[۲] – معجمرجالالحدیث ج، ۷ ،ص، ۳۴۸
[۳] – أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی الْمُغِیرَهِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِی مَا وَرَاءَکَ فَقُلْتُ سُرُورٌ مِنْ عَمِّکَ زَیْدٍ خَرَجَ یَزْعُمُ أَنَّهُ ابْنُ سَبِیَّهٍ وَ هُوَ قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ أَنَّهُ ابْنُ خِیَرَهِ الْإِمَاءِ فَقَالَ کَذَبَ لَیْسَ هُوَ کَمَا قَالَ إِنْ خَرَجَ قُتِلَ؛ الغیبه( للنعمانی) ؛ ص۲۲۹
[۴] – معجمرجالالحدیث ج،۷ ص، ۳۵۱
[۵] – مرآه العقول؛ فی شرح أخبار آل الرسول ج۴، ص۱۱۸.
[۶] – روی عبارت « الأخبار اختلفت» دقت کنید، اخبار در احوالات زید مختلفاند نه اینکه نظرات شیعه، متفاوت باشند زیرا نظرات شیعه، ظاهراً همه بر جلالت و اعتبار حضرت زید، متفق القولند و اینکه او قبل از ظهور امام زمان، خروج کرده است.
[۷] – مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ؛ ج۲ ؛ ص۲۷۸
پاسخ دهید