شهر «زوراء» که در روایات مربوط به نشانههای ظهور آمده، بغداد است یا تهران؟ آیا اینکه زنان آنجا شبیه حوریان بهشتی هستند، صحت دارد؟
مقصود از «زوراء» که در روایات مربوط به نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج) آمده، بغداد است یا تهران؟ آیا اینکه زنان در این مکان شبیه حوریان بهشتی هستند، صحت دارد؟
پاسخ اجمالی
روایاتی درباره نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج) نقل شده است که در آنها خبر از اتفاقاتی در مکانی به نام «زوراء» میدهند؛ مانند خبر از روی دادن فتنهها و آشوبها، ساختن خانهها و کاخهایی همانند قصرهاى بهشتی و وجود دخترانی [در زیبائى] شبیه حور العین بهشتی در آن.
در کتابهای لغت، جغرافیا و حدیثی این نام به مناطقی مانند بغداد و کوهی سیاه در نزدیک ری (تهران امروزی) تطبیق داده شده است. با این وجود در برخی از روایات که زوراء به شهری در نزدیکی ری تطبیق داده شده است، دارای اشکال سندی و محتوایی میباشد؛ بر این اساس نمیتوان نتیجه گرفت که مقصود روایات از «زوراء»، شهر تهران است.
پاسخ تفصیلی
آنچه در پرسش به آن اشاره شده؛ در برخی از کتابهای حدیثی نقل شده است که مربوط به نشانههای ظهور حضرت مهدی(عج) است و خبر از اتفاقاتی در مکانی به نام «زوراء» میدهند. در این راستا، مباحث و نظریاتی درباره تطبیق این مکان به شهرهایی؛ مانند بغداد، تهران و ری بیان شده است که نیاز به بررسی دارد. در این نوشته، در بخشهای زیر به این بحث میپردازیم.
توصیف «زوراء» در روایات
۱ – در برخی از کتابهای اهل سنت آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «در زوراء رویدادی خواهد بود». گفتند: ای رسول خدا! زوراء چیست؟ فرمود: «شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آنجا ساکن میشوند و چهار نوع عذاب میشود؛ با شمشیر، خَسف، قَذف و مَسخ».[۱] «خَسْف»، به معنای فرو رفتن چیزی در زمین یا غرق شدن آن در آب است.[۲] «مَسْخ»؛ یعنی زشت شدن طبیعت و اخلاق و دگرگونى شکلى به شکل دیگر.[۳] «قَذْف»؛ یعنی تیر یا سنگ انداختن.[۴]
۲ – امام باقر(ع) فرمود: «امیر مؤمنان علی(ع) هنگامی که از جنگ با خوارج بازگشت، از “زوراء” گذر کرد و به مردم (همراهان خود) فرمود: آنجا “زوراء” است. پس بروید و از آنجا دور شوید؛ زیرا فرو رفتن این سرزمین در خاک، از میخی که در سبوس گندم فرو رود، شتابانتر است».[۵]
۳ – مفضل از امام صادق(ع) پرسید: ای آقای من! هنگام ظهور، «دار الفاسقین» چه وضعى دارد؟ آنحضرت فرمود: «مشمول لعنت و غضب خداوند است. فتنهها و آشوبها آنرا ویران میسازد و به کلى متروک میماند. اى واى بر مردم آن از خطر لشکرى که با پرچمهاى زرد، و لشکرى که با پرچمهاى خود از مغرب زمین میآیند و کسى که جزیره را جلب میکند و لشکرى که از دور و نزدیک به آنجا میرود. به خدا قسم همه گونه عذاب که بر امتهاى مُتمرّد و سرکش از اول خلقت تا آخر عالم رسیده بر آن فرود مىآید. عذابهایى به آنجا میرسد که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده است، طوفان شمشیر، آنها را فرو گیرد.
واى بر کسى که آنجا را مسکن خود قرار دهد؛ زیرا هر کس در آنجا مقیم شود با حالت شقاوت باقى میماند و هر کس هجرت کند در پرتو خدا بسر بَرد. به خدا مردم آن چنان غرق در ناز و نعمت و عیش و نوش میشوند که میگویند: زندگى حقیقى دنیا همین است. خانهها و کاخهاى آن، قصرهاى بهشت است و دختران آن [در زیبائى] حور العین و جوانان آن، جوانان بهشت است. چنین پندارند که خداوند تمام روزى بندگانش را به آنها ارزانى داشته است! افترا به خداوند و پیامبر خدا(ص)، حکم کردن بر خلاف قرآن، شهادت دروغ، شرابخوارى، زناکارى، خوردن پلیدیها و خونریزى، چنان در آنجا شیوع یابد که فجایع تمام دنیا بپاى آن نرسد. آنگاه خداوند همین مکان را به وسیله آن آشوبها و آن لشکرها چنان ویران میسازد که وقتى رهگذرى از آنجا میگذرد؛ میگوید: آیا اینجا همان زوراء است».[۶]
۴ – معاویه بن وهب روایت کرده است: یک وقتى امام صادق(ع) به شعر «ابن ابی عَقِب» مَثَل آورد که گفته است:
«وَ یُنْحَرُ بِالزَّوْراءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى * ثَمانونَ أَلْفاً مِثْلُ مَا تُنْحَرُ الْبُدْن»؛ یعنی هنگام ظهر در «زوراء» هشتاد هزار تن از آنها چون شتر قربانى شوند.
سپس به من فرمود: «زوراء را میشناسى؟».
من گفتم: قربانت! میگویند: زوراء همان بغداد است! امام(ع) فرمود: «نه»، سپس فرمود: «آیا به “رى” رفتهاى؟ گفتم: آرى، آنحضرت فرمود: «بازار چهارپایان رفتهاى؟» عرض کردم: آرى. امام(ع) فرمود: «آن کوه سیاه را که در طرف راست جاده است دیدهاى؟ همان زوراء است که هشتاد هزار از ایشان – که هشتاد نفرشان از فرزندان فلان هستند و همه آنها شایسته خلافت هستند- در آنجا کشته شوند». پرسیدم: به دست چه کسى کشته خواهند شد؟ آنحضرت فرمود: «پسران عجم آنها را خواهند کشت».[۷]
۵ – از کعب الاحبار نقل شده است: «حضرت قائم(ع) از نسل امام على(ع) است و غیبتى مانند غیبت یوسف و رجعتى مانند رجعت عیسى بن مریم دارد. سپس بعد از آنکه مدتى غایب شده باشد ظاهر میشود؛ در وقتى که ستاره سرخ طلوع کرده و زوراء، که شهر رى میباشد، ویران شده و مُزَوّرَه که بغداد است فرو رفته، و سفیانى خروج نموده، و میان فرزندان عباس، و جوانان ارمنی و آذربایجان، جنگ درگرفته باشد».[۸]
۶ – در یکی از کتابهای متأخّر[۹] حدیث دیگری از مفضّل از امام صادق(ع) نقل شده است که زوراء را بر تهران تطبیق داده است که البته چنین روایتی در هیچیک از کتابهای روایی ذکر نشده است. و آن روایت مفضّل که در برخی از کتابهای حدیثی آمده؛ همان است که مقداری از آن (روایت شماره ۳) ذکر شد. و در آن لفظ تهران نیامده است.
معنای «زوراء» در لغت و منابع جغرافیایی
«زوراء» در لغت به معنای کژی، انحراف، کمان و چاه گود، است.[۱۰] در کتابهای لغت و جغرافیا علاوه بر بیان اصل معنای لغوی زوراء، به تطبیق آن به برخی از مکانها نیز پرداخته اند، که در زیر عبارات برخی از آنها آورده میشود.
ازهرى(متوفای ۳۷۰ق): «به جانب شرقی شهر بغداد زوراء گویند و به علت انحراف قبلهاش به این اسم نامیده شده است».[۱۱]
جوهرى(متوفای ۳۹۳ق): «زوراء، نام دجله بغداد است».[۱۲]
یاقوت حموى(متوفای ۶۲۶ق) در کتاب «معجم البلدان» میگوید: «زوراء، شهرى است که آنرا ابى جعفر منصور (منصور دوانیقى) بنا نهاد و آن در قسمت غربى بغداد است».[۱۳] از این گفتار چنین برمیآید که زوراء نام بغداد قدیم است.
طریحى(متوفای ۱۰۸۵ق) در «مجمع البحرین» در ذیل ماده «زور» وقتی حدیث معاویه بن وهب(روایت چهارم) را نقل میکند، میگوید: «زوراء، در شعر ابن ابی عقب، نام کوه “رى” است که در آن هشتاد هزار نفر از فرزندان فلان که همگى شایستگى خلافت و رهبرى دارند، کشته میشوند و اولاد عجم آنها را میکشند و این چنین از امام صادق(ع) روایت شده و شاید این جریان در زمان حضرت قائم(عج) اتفاق بیفتد».[۱۴]
علامه مجلسى(ره) در کتاب «مرآت العقول» پیرامون کلمه زوراء در ذیل روایت چهارم(معاویه بن وهب) میگوید: ممکن است زوراء در حدیث، نام جایى در رى باشد و ممکن است نام بغداد جدید باشد و امام(ع) بغداد قدیم را نفى فرموده باشد. اما اینکه فرموده است زوراء بغداد نیست، شاید در آنجا منطقهاى وجود داشته که نامش «رى» بوده است، و این جریان کشته شدن هشتاد هزار نفر، اشاره به آن جنگى باشد که در زمان مأمون عباسى در بغداد اتفاق افتاد و گروه زیادى از بنى عباس در آن جنگ کشته شدند. بنا بر احتمال اول؛ ممکن است این حدیث اشاره به حادثهاى باشد که در زمان قیام حضرت قائم(عج) یا در نزدیکیهاى ظهور آنحضرت روى خواهد داد، و البته دور نیست، که ابن ابی عقب، این جریان را از معصوم (ع) قبلاً شنیده و بعد آنرا به صورت شعر در آورده باشد.[۱۵]
مرحوم دهخدا، در کتاب لغتنامه، به نقل از چندین کتاب معتبر لغت و جغرافى که نام آنها را نیز در کتاب خود آورده است درباره «زوراء» چنین مینویسد: «زوراء، دجله بغداد را گویند. بعضی گویند زوراء بغداد است و عربی است. نام بغداد است از بهر آنکه در جانب قبلی، وضع آن زواری؛ یعنی انحرافی است. شهر زوراء به بغداد در جانب شرقی و به علت کج بودن قبله آن این نام را بدو دادهاند. موضعی است به مدینه نزدیک مسجد. نام بازاری است در مدینه. خانهای است عثمان بن عفان را. نام چند زمین».[۱۶]
عبدالعزیز دورى در کتاب «بغداد» -حاوى چهار مقاله تحقیقى ارزشمند در زمینه تاریخ و جغرافیاى تاریخى بغداد است- مینویسد: نام بغداد به قبل از اسلام باز میگردد و با اقامتگاههاى پیشین در این محلّ ارتباط دارد. مؤلّفان مسلمان بر این نکته آگاهى دارند و طبق معمول در پى یافتن منشأ ایرانى براى آن هستند.[۱۷] آنان تبیینهاى فرضى گوناگونى عنوان میکنند، که معمولترین آنها «خداداد» یا «هدیه خداوند» (یا «بت») است. نویسندگان معاصر عموماً به طرفدارى از این اشتقاق فارسى گرایش دارند.[۱۸]
همچنین ایشان در بحث «بناى بغداد» میگوید: منصور شهر خود را مدینه السّلام (شهر صلح) نامید، که اشارهاى به
بهشت است. این نامى رسمى بود که در اسناد، سکّهها و اوزان و مانند آنها ظاهر میشد. صورتهاى دیگر این نام بهویژه بغدان و نامهایى مانند مدینه ابى جعفر، مدینه المنصور، مدینه الخلفاء و الزوراء نیز بهکار میرفته است. ظاهراً زوراء، همانگونه که در الفخرى آمده، نامى قدیمى بوده است.[۱۹]
آیا مقصود از «زوراء» بغداد است یا تهران؟
آنچه از بیشتر احادیث و کتابهای لغت و جغرافیایی استفاده میشود این است که: «زوراء» نام «بغداد» باشد؛ مانند روایت مفضّل، ولى از برخى روایات دیگر چنین فهمیده میشود که «زوراء» شهری است در نزدیکی رى؛ یعنی تهران امروزی. با این وجود در برخی از روایات که زوراء به شهری در نزدیکی ری تطبیق داده شده است، دارای اشکال میباشد؛ مانند حدیثى که در غیبت نعمانى از کعب الاحبار روایت شده؛ اولاً به طور مشخص از امام معصوم(ع) نقل نشده بلکه سخنان خود کعب است و ثانیاً: ظاهرش این است که: تفسیر زوراء به شهر رى (تهران امروز) و مزوّره به بغداد، از خود کعب باشد.
همچنین روایت نقل شده از معاویه بن وهب دارای اشکال است؛ زیرا یکی از راویان آن «سهل بن زیاد» است[۲۰]که برخی او را ضعیف و غالی میدانند[۲۱] و نیز یکی دیگر از راویان این قصه «بکر بن صالح» بوده که فردی ضعیف بوده و قابل اعتماد نیست.[۲۲]
افزون بر این معمولاً احادیثی که درباره اقوام و شهرها است، چون انگیزه جعل در آنها زیاد است احتمال جعلی بودن آن زیاد میباشد. همچنین این حدیث مخالف واقعیات تاریخی بوده و تهران با شهرهای دیگر تفاوت چندانی ندارد و اکنون شهرهایی در بلاد مسلمین میباشد که مسلماً فساد در آنها بیش از تهران است. نتیجه آنکه نمیتوان به طور قطعی گفت؛ مقصود از روایات تهران است.
منبع:اسلام کوئست
[۱]. دانی، عثمان بن سعید، السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، ج ۵، ص ۱۰۸۹، ریاض، دار العاصمه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق؛ مقدسی، یوسف بن یحیى، عقد الدرر فی أخبار المنتظر و هو المهدی(علیه السلام)، ص ۱۵۰، اردن، مکتبه المنار، الزرقاء، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
[۲]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه)، ج ۴، ص ۱۳۴۹، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
[۳]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص ۷۶۸، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
[۴]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۵، ص ۱۳۵، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
[۵]. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۹۹، قم، دار الثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۶]. بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۴ – ۱۵؛ این روایت با اندکی تفاوت در منابع قدیمی و پیش از «بحار الانوار» نیز آمده است: خصیبی(متوفای ۳۳۴ق)، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص ۴۰۲ – ۴۰۳، بیروت، البلاغ، ۱۴۱۹ق؛ حلی(قرن هشتم)، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، ص ۴۵۰ – ۴۵۱، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۷]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۱۷۷، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۸]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص ۱۴۷، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
[۹]. سلیمان، کامل، «یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی(علیه السلام)»، ترجمه: مهدیپور، علیاکبر، تهران، آفاق، ۱۳۸۶ش.
[۱۰]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج ۱۳، ص ۱۶۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص ۳۸۷؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص ۴۶۵، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
[۱۱]. تهذیب اللغه، ج ۱۳، ص ۱۶۵ – ۱۶۶.
[۱۲]. الصحاح، ج ۲، ص ۶۷۳.
[۱۳]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۵۶، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
[۱۴]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۲۰، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
[۱۵]. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۲۶، ص ۶۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۱۶]. لغتنامه دهخدا، واژه «زوراء».
[۱۷]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۱۰۱، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بیتا.
[۱۸]. دورى، عبدالعزیز، بغداد، ترجمه: دولتشاهى، اسماعیل، پروشانى، ایرج، ص ۲، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
[۱۹]. بغداد، ص ۳ – ۴.
[۲۰]. «سَهْلُ بْنُ زِیادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاوِیهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ …»؛ الکافی، ج ۸، ص ۱۷۷.
[۲۱]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعه(رجال نجاشی)، ص ۱۸۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
[۲۲]. علامه حلى، الخلاصه(رجال العلامه الحلی)، ص ۲۰۷ – ۲۰۸، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
پاسخ دهید