خوارزمی گوید:

علی اکبر (ع) رجزخوانان دوباره به میدان شتافت. دویست نفر را کشت. مره بن منقذ عبدی ضربتی بر فرق سرش زد. فرو افتاد. مردم با شمشیرهایشان بر او حمله آوردند. او که دست بر گردن اسب انداخته بود، اسب او را به لشکرگاه دشمن برد. دشمنان با شمشیر او را قطعه قطعه کردند. چون جانش به گلو رسید، با صدای بلند فریاد زد: پدر جان! اینک این جدّم رسول خداست که با جام گوارایش سیرابم کرد که پس از آن تشنگی نخواهم داشت و می‌گوید: تو هم زود بشتاب که جامی هم برای تو آماده است.

 

 

 قال الخوارزمیّ:

فرجع علیّ بن الحسین إلی القتال و حمل و هو یقول:

الْحَرْبُ قَدْ بَانَتْ لَهَا حَقَائِقُ          وَ ظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِهَا مَصَادِقُ‏

وَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ لَا نُفَارِقُ          جُمُوعَکُمْ أَوْ تُغْمَدَ الْبَوَارِق‏

و جعل یقاتل حتّی قتل تمام المأتین، ثمّ ضربه منقذ بن مرّه العبدیّ علی مفرق رأسه ضربه صرعه فیها، و ضربه النّاس بأسیافهم، فاعتنق الفرس، فحمله الفرس إلی عسکر عدوّه، فقطّعوه بأسیافهم إربا إربا، فلّما بلغت روحه التّراقی نادی بأعلی صوته: یا أبتاه! هذا جدّی رسول الله قد سقانی بکأسه الأفی شربه لا اظمأ بعدها أبداً، و هو یقول لک العجل فإنّ لک کأساً مذخوره.[۱]


[۱]– مقتل الحسین (ع) ۲: ۳۱، تسلیه المجالس و زینه المجالس ۲: ۳۱۲، البحار ۴۵: ۴۳، العوالم ۱۷: ۲۸۶٫