طبری گفته است:

ابو مخنف، از عقبه بن بشیر از امام محمّد باقر (ع) روایت کرده است: ای بنی اسد! ما را نسبت به شما حقّ خونخواهی است. گوید: گفتم: ای ابا جعفر! رحمت حق بر تو باد! گناه من در این باره چیست و آن خون کدام است؟ فرمود: کودک حسین (ع) را نزد او آوردند. در حالی که آن طفل در دامان حضرت بود، یکی از شما ای بنی اسد تیری افکند و او را کشت. حسین (ع) خون او را گرفت و چون مشتهایش پر از خون شد آن را بر زمین ریخت و فرمود: پروردگارا! اگر یاری آسمان را از ما دریغ کرده‌ای پس آن را برای چیزی قرار بده که بهتر است و انتقام ما را از این ستمگران بگیر. گوید: عبدالله بن عقبه‌ی عنوی تیری به سوی ابوبکر پسر امام حسن (ع) افکند و او را به شهادت رساند. از این رو ابن ابی‌عقب شاعر گفته است:

قطره‌ای از خون ما نزد «غنی» است و قطره‌ای دیگر نزد بنی‌اسد که شمرده و یاد می‌شود.

 

 

قال الطّبریّ:

قال أبو مخنف: قال عُقبه بن بشیر الأسدیّ: [قَالَ لی أَبُو جَعْفَر مُحَمَّد ابن عَلِیّ بن الْحُسَیْن: أنّ لنا فیکم یا بنی أسد دماً؛ قال: قلت: فما ذنبی أنا فی ذَلِکَ رحمک اللَّه یَا أَبَا جَعْفَر! و ما ذَلِکَ؟ قَالَ: أتی الْحُسَیْن بصبی لَهُ، فهو فِی حجره، اذ رماه أحدکم یا بنی أسد بسهم فذبحه، فتلقّی الحسین دمه، فلمّا ملأ کفیّه صبّه فی الأرض ثمّ قال: ربّ إن تک حبست عنّا النّصر من السّماء فاجعل ذلک لما هو خیر، و انتقام لنا من هؤلاء الظّالمین؛ قال: و رمی عبدالله بن عقبه الغنویّ أبا بکر بن الحسین بن علیّ بسهم فقتله، فلذلک یقول الشّاعر؛ و هو ابن أبی عقب:

و عند غنیّ قطره من دمائنا                   و فی أسدٍ أُخری تعدُّ و تُذکر[۱]


[۱]– تاریخ الطبری ۳: ۳۳۲، نفس المهموم: ۳۴۹ الی قوله: هؤلاء الظّالمین.