شهادت با همین لباس آرزومه
شهید شیخ فضل الله محلاتی
فضلالله در ماجرای پانزده خرداد، دوازده روز، خانه به خانه جا عوض میکرد. شب اول تو خانهی اول استخاره میکند که «بمونم یا برم؟»
استخاره برای رفتن خوب میآید. آن شب تنها نبود. آقای اعتمادزاده و مروارید و شجونی هم بودند. قرار میشود لباس شخصی بپوشند. حتی میروند به تعداد همهشان تهیه میکنند و میآورند. ولی او قبول نمیکند لباساش را عوض کند. میگویند «چرا؟»
میگوید «اگه قسمتم باشه شهید شم، دوست ندارم لباس شخصی تنم باشه، شهادت با همین لباس آرزومه.»
به نقل از اقلیم السادات شهیدی (همسر شهید)، قاصد خندهرو، ص ۶٫
پاسخ دهید