در عرفان حلقه معتقدند که استمداد انسانها از معصومین شرک است و شفادادن اگر به معصومین نسبت داده شود، چون به معنای ندیدن خداوند است توجه به «من دون الله» بوده و شرک تلقی میشود. آیا این مطلب درست است؟
در پاسخ باید گفت اگر کسی این شفا را استقلالاً به معصومین نسبت دهد، ما هم معتقدیم که این باور نه تنها دینی نیست، بلکه خروج از مرز توحید بوده و شرک محسوب می شود. اما کدام شیعه است که شفای استقلالی را در حق معصوم قائل باشد؟ اساساً مقام عصمت معنایش این است که بدون اذن الهی هیچ عملی از معصوم سر نمی زند.
همان طوری که هواداران عرفان حلقه می گویند طاهری شفا داد و منظورشان این است که موجودات غیرارگانیک از حریم انسان خارج شد وکسی نسبت دادنِ شفا به طاهری را شرک نمی داند، نسبت دادن شفا به معصومین هم نباید بدون اذن الهی معنا شود. چرا شفای طاهری عین خداپذیری معنا می شود، اما اگر چنین شفایی به معصومین نسبت داده شود، در تعارض با خدامحوری معرفی می شود؟
در مورد معصومین هم شفا به این معناست که شافی خداست و واسطه شفا معصومین اند. اگر قرار است هرگونه واسطه ای شرک معرفی شود، چرا در عرفان حلقه معتقدند که مفهوم شافی وقتی محقق می شوند که پای شبکه شعور کیهانی به میان آید و شعورِ جزء با شعور کل که همان شعور کیهانی است وحدت یابد؟ مگر خداوند نمی تواند بدون ابزار قراردادن شبکه شعور کیهانی و بدون اتحاد شعور جز با کل، شفا را تحقق بخشد؟ چرا میانجی گری شعور کیهانی در شفابخشی به شرک تفسیر نمی شود، اما معصومین که کامل ترین مخلوقات الهی اند، نباید از طرف خدا به عنوان ابزار شفا مورد عنایت قرار گیرند؟
تفاوت شعور کیهانی با معصومین
اضافه می کنیم اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند، باید بداند که معصومین هیچ گاه قائل نشده اند که: «خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست». اما در عرفان حلقه قائل شده اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام «شبکه شعور کیهانی» خلق شده است که کارگزار خداوند در هستی است.
در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفته اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند، اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد، خداشناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است.
سوم اینکه معصومین هیچ گاه نگفته اند که عرفان مساوی با درمان است، بلکه درمان ذاتاً هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و این گونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند، عارف شده و به شهود رسیده است. اگر عمل درمانگری در فرقه حلقه، ملازم با عرفان معرفی شود، کار روان پزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح (ع) این نبود که درمانگر بوده، بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژی درمانی و اتصال با شعور کیهانی، فرایند درمان را رقم زده است.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید