غزوه تبوک در سال نهم هجرت برای مقابله با امپراطوری روم شرقى اتفاق افتاد. پیامبر اکرم پس از آگاهی از تحرکات رومیان در جهت ضربه زدن به حکومت نوپای اسلام، براى اینکه درس عبرتى به روم و سایر همسایگان بدهد بی‌‏درنگ فرمان آماده باش صادر کردند و با سى هزار نفر (ده هزار سوار و بیست هزار پیاده) براى پیکار با رومیان آماده شدند. پیامبر اکرم (ص) به همراه سپاهیان خود در آغاز ماه شعبان، سال نهم هجرت، به سرزمین تبوک رسید. اما در آنجا اثری از سپاهیان روم نبود.!! و جنگی صورت نگرفت اما این غزوه دست آوردهای بسیار مهمی برای اسلام و مسلمانان به همراه داشت که به برخی از آنها در پاسخ تفصیلی اشاره شده است.

 

منطقه ” تبوک” در نوار مرزى حجاز و شام ،دورترین نقطه‏اى بود که پیامبر (ص) در غزوات خود به آنجا گام نهاد، این کلمه در اصل نام قلعه محکم و بلندى بود که در نوار مرزى حجاز و شام قرار داشت.

غزوه تبوک در سال نهم هجرت واقع شده است. جبهه مقابل اسلام و مسلمانان در این غزوه روم شرقى بود. زیرا در صدر اسلام کشور سوریه از مستعمرات امپراتورى روم به شمار مى‏رفت و فرمانرواى شام از دست ‏نشاندگان امپراطور روم بود. امپراتورى روم که خود را با موج تازه‏اى روبرو مى‏دید و از نفوذ آیین الهى اسلام هراسان بود، تصمیم گرفت پیشدستى کند و با یک حمله عظیم، مسلمین را نابود کند .

 

این کشور سپاهى در حدود چهل هزار نفر با اسلحه کافى و مجهز، آن چنان که درخور دولت نیرومندى همانند امپراطورى روم در آن زمان بود، گردآورى کرد و در مرز حجاز متمرکز ساخت، این خبر به وسیله مسافران به گوش پیامبر (ص) رسید. پیامبر براى اینکه درس عبرتى به روم و سایر همسایگان بدهد بى‏درنگ فرمان آماده باش صادر کردند.! چیزى نگذشت که سى هزار نفر براى پیکار با رومیان آماده شدند که از میان آنها ده هزار سوار و بیست هزار پیاده بود. این در شرایطی بود که هوا به شدت گرم ، انبارها از مواد غذایى خالى و محصولات کشاورزى آن سال هنوز جمع‏آورى نشده بود. با چنین و ضعیتی، گر چه حرکت به سوی جبهه براى مسلمانان بسیار مشکل بود، ولى چون فرمان خدا و پیامبر (ص )است باید حرکت کرد، و بیابان طولانى و پر مخاطره میان مدینه و تبوک را پیمود!.

 

این لشکر که به خاطر مشکلات زیاد اقتصادى ، طولانى بودن مسیر، وزش بادهاى سوزان، طوفان هاى کشنده شن، نداشتن مرکب کافى و… به جیش العسره! (لشکر مشکلات!) معروف شد، تمام سختى‏ها را تحمل کرد و در آغاز ماه شعبان، سال نهم هجرت، به سرزمین تبوک رسید. اما در آنجا اثری از سپاهیان روم نبود.!!

گویا هنگامى که سپاه روم از حرکت سپاه عظیم اسلام با آن شهامت و شجاعت عجیبى که در جنگها نشان داده بودند و کم و بیش به گوش رومیان رسیده بود با خبر شدند، صلاح در این دیدند که ارتش خویش را به درون کشور فرا خوانده چنین وانمود کنند که خبر تمرکز ارتش روم در مرزها به قصد حمله به مدینه، شایعه بى‏اساسى بیش نبوده است، چرا که از دست زدن به چنین جنگ خطرناکى که مستمسک و مجوزى نیز نداشت وحشت داشتند.

 

ولى حضور سپاه اسلام با این سرعت در میدان تبوک چند درس به دشمنان اسلام داد:

اولا- این موضوع به ثبوت رسید که روحیه جنگى سربازان اسلام آن چنان قوى است که از درگیرى با نیرومندترین ارتش آن زمان نیز بیمى ندارد.

ثانیا- بسیارى از قبائل و امراى اطراف تبوک به خدمت پیامبر (ص )آمدند و پیمان عدم تعرض با پیامبر (ص) امضا کردند و فکر مسلمانان از ناحیه آنان آسوده شد.

ثالثا- امواج اسلام به داخل مرزهاى امپراطورى روم نفوذ کرد و به عنوان یک واقعه مهم روز، این صدا همه جا پیچید، و زمینه را براى توجه رومیان به اسلام فراهم ساخت.

رابعا- مسلمانان با پیمودن این راه و تحمل آن زحمات، راه را براى فتح شام در آینده هموار ساختند و معلوم شد که این راه، سرانجام پیمودنى است.

و این فوائد بزرگ چیزى بود که به زحمت لشکرکشى مى‏ارزید.

 

به هر حال پیامبر (ص )با سپاهیان خود طبق سنتى که داشت مشورت کرد که آیا به پیشروى ادامه دهیم یا باز گردیم، راى بیشتر آنها بر آن قرار گرفت که بازگشت بهتر است و با روح برنامه‏هاى اسلامى سازگارتر، به خصوص که سپاهیان اسلام بر اثر مشقت طاقت‏فرساى راه خسته و کوفته شده بودند، و مقاومت جسمانى آنها تضعیف شده بود. پیامبر (ص )این نظر را تصویب کرد و سپاه اسلام به مدینه بازگشت.

در این غزوه پیامبر (ص) امام على (ع) را بجاى خود در مدینه گذارده بود، و این تنها غزوه‏اى بود که على (ع) در آن شرکت نکرد.

 

این اقدام پیامبر (ص) یک اقدام بسیار بجا و ضرورى بود، زیرا بسیار محتمل بود بعضى از بازماندگان مشرکان و یا منافقان مدینه که به بهانه‏هایى از شرکت در میدان تبوک سر باز زده بودند، از غیبت طولانى پیامبر (ص )و سربازانش استفاده کنند، و به مدینه حمله‏ور شوند، زنان و کودکان را بکشند و مدینه را ویران سازند، ولى وجود امام على (ع) در مدینه سد نیرومندى در برابر توطئه‏هاى آنها بودحدیث معروف «منزلت» در همین باره است که پیامبر اکرم به على(ع)فرمود: «أَما تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنّى بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسىإِلاّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى.» «آیا خشنود نیستى که منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسى باشد، جز آن که پس از من پیامبرى نیست

 

همانطور که گفته شد، مسیر حرکت، بسیار طولانى و پرزحمت بود .از این رو وقایع تاریخى متعددى اتفاق افتاد که بسیار آموزنده است .در اینجا به یک واقعه اشاره مى‏کنیم:

پس از دستور بسیج عمومى براى حرکت، سه نفر به نامهاى کعب، هلال و مره سرپیچى کردند و آسودگى را بر رنج سفر ترجیح دادند. رسول خدا (ص) چون به تبوک رسیدند، پرسیدند: کعب چه کرد؟ پاسخ شنیدند: جامه‏هاى فاخر و تکبر، او را در مدینه نگه داشت. پس از بازگشت، رسول گرامى (ص) دستور دادند تا مسلمانان از سخن گفتن با این سه نفر خوددارى کنند .

همه از آنان دورى کردند و بدین ترتیب مدینه، درگیر یک مبارزه منفى علیه کسانى شد که بدون هیچ عذر و بهانه‏اى، جهاد را ترک کرده بودند. روزها بدین منوال مى‏گذشت.

 

پادشاه غسانى که از مخالفین اسلام بود، نامه‏اى به کعب نوشت که در آن چنین آمده بود: شنیده‏ام که سرورت به تو ستم کرده است و بر تو نیز تحمل رسوایى و خوارى واجب نیست؛ نزد ما بیا تا تو را همراهى کنیم! او بدین ترتیب مى‏خواست از آب گل آلود ماهى بگیرد و ناراضیان داخلى را به سمت خود جذب کند؛ ولى کعب بسیار ناراحت شد و نامه را در تنور افکند و آتش زد و با هوشیارى، دعوت دشمن خدا را رد کرد .

پس از ۴۰ روز، رسول خدا (ص) دستور دادند که همسران این سه نفر نیز باید از آنان کناره‏گیرى کنند و این، وضعیت را بر آنان سخت‏تر کرد. ده روز دیگر گذشت، بطورى که عرصه بر آنان تنگ شد و کارى جز اظهار ندامت و پشیمانى نداشتند تا آنکه پس از ۵۰ روز از این واقعه، با نزول آیه ۱۱۸ سوره توبه، پیک وحى، توبه آنان را پذیرفته اعلام کرد.

 

برای آگاهی بیشتر به منابع زیر: الذهبى شمس الدین محمد بن احمد (م ۷۴۸)، تاریخ‏الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام ،ج‏۲،ص:۶۲۷، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیه، ۱۴۱۳/۱۹۹۳٫؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۸، ص: ۱۷۸- ۱۷۶، دار الکتب الإسلامیه، تهران‏، ۱۳۷۴ ش‏، چاپ: اول آیتى (ره) ، دکتر محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام ؛ سبحانى جعفر ‏، فروغ ابدیت؛  مراجعه فرمائید.

 

منبع: اسلام کوئست