چهارمین جلسه «شرح صحیفه سجادیه»آیت الله صدیقی روز جمعه مورخ ۲۰ دی ۱۳۹۶ در مسجد دانشگاه تهران برگزار گردید؛صوت این جلسه تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
من هم خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر خدای متعال توفیق داد، عمر داد که سر سفرهی امام سجّاد علیه السّلام شما خوبان را زیارت کنیم و جمع شما را جمع ببینیم. در دعای یازدهم صحیفهی سجّادیّه بودیم. مدّتی فاصله شد، به قصد دعا و نیایش و به قصد ازدیاد معرفت و قرب به پروردگار متعال با هم میخوانیم و توضیحاتی را عرض میکنیم.
«یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکُنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّى یَنْصَرِفَ عَنَّا کُتَّابُ السَّیِّئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیَهٍ مِنْ ذِکْرِ سَیِّئَاتِنَا، وَ یَتَوَلَّى کُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا. وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ»[۱]
توبه؛ تغییر و تحوّل درونی و بیرونی انسان
در این عبارتی که حضرت سجّاد علیه السّلام از خدا درخواست کردند آخرین چیزی که ملائکه از من احصاء میکنند، ثبت میکنند، تلقّی میکنند یک توبهی قبولی باشد. توبهی مقبولهای باشد. بعد هم من گناه و آلودگی پیدا نکنم که روز قیامت به خاطر آن ما را بازداشت کنند و متوقّف کنند و مؤاخذه کنند. در اینکه چطور میشود… آخرین عمل انسان هر چه باشد انسان روزگار بعدی خود را با آن رقم میزند. مسئلهی توبه از اسرار زندگی بشر است. چطور میشود که آدم توبه میکند.
این یک نکته است که اگر دقّت کنیم مرحوم علّامه بزرگوار آقای طباطبایی مطلبی در آیهی کریمهی «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»[۲] دارند. انسان همینطور یک مرتبه توبه نمیکند. مقدّماتی در وجود او حادث میشود که آن مقدّمات یک مرتبه یک انقلابی در وجود انسان ایجاد میکند، یک انفجاری پیش میآید و انسان به کلّی متحوّل میشود و هویّت او تغییر میکند. یک پدیدهی جدیدی میشود و یک تولّد جدیدی پیدا میکند.
مثالهایی که بعضیها زدند گفتند شما میبینید این کودهایی که این کود را در باغها، در زراعتها به پای درخت میریزند یا در زمین پخش میکنند. حالا الآن کودها شیمیایی است، ولی الآن این قاذورات توالتها را میبردند به پای درختها میریختند و الآن که دارد میبرد یک پارچهی لجن میبرد. متعفّن است، بدبو است، کثافت است، موجب تنفّر است. ولی همین را وقتی به پای درخت ریخت، این درخت این را جذب کرد، دیگر نه نجس است، نه بدبو است و نه بد مزّه است. این وقتی جذب درخت شد حقیقت این کود و این کثافت تغییر ماهیّت داد. اصلاً چیز جدیدی شد. از آن حالت سابق کسی خبر نمیگیرد. الآن میوه میخورد. الآن سبزی زراعتگاه را در سفره گذاشته و میخورد. الآن ریاحینی را، گلهای خوشبویی را چیده است و به بازار عرضه میکند. هیچ کسی سراغ از این نمیگیرد که در ریشهی این چه بود و حالا چه شد.
حالا حرّی که در جریان کربلا جلوی امام حسین علیه السّلام را گرفته است، این کثافت خیلی بد است یا آن عمل کثیف؟ جلوی امام را گرفته است! یک دودمان مطهّری را گرفتار یک بلایی کرده است. این با کدام کثافت قابل مقایسه است؟ امّا یک چنین کسی که حامل چنین کثافتی است، روز عاشورا یک مرتبه به حضرت سیّد الشّهداء علیه الصّلاه و السّلام وصل میشود. این دیگر آن حرّ قبلی نیست، استحاله شد. به کلّی تغییر وضعیّت داد. یک انفجاری در وجود او صورت گرفت، یک سیل بنیان کنی در او راه افتاد و این را برد و به امام حسین علیه السّلام وصل کرد و امام حسین علیه السّلام هم او را جذب کرد. دیگر خبری از آن حالت سابق وجود نداشت.
توبه یک بلوغ است، توبه یک نوع تحوّل است، یک انقلاب است که برای انسان پیش میآید. وقتی واقع شد دیگر آن آدم قبلی نیست. دیگر از آن کار قبلی اثری باقی نمیماند. تولید این کارگاه عوض شد. یک چنین حقیقتی است. یکی این نکته است که ما از خدا بخواهیم یک چنین تحوّلی در ما رخ بده. آدم گاهی میآید مدام نماز میخواند، ولی یک بار عوض میشود. به امید آن تغییر مقدّر الهی که نمیدانیم. خواجه عبدالله انصاری میگوید همه از آخر میترسند من از اوّل میترسم. نمیدانم در اوّل چه چیزی برای من نوشتند. نمیدانم چطور شروع میکنم که آخر من این میشود یا این میشود. او میگوید من از اوّل میترسم ولی همه از آخر میترسند. ابتدای خود را یک طور قرار دهیم که یک آخری داشته باشیم.
عفو و رحمت خداوند؛ موجب قبولی توبه
نکتهی بعدی این است که بحث کردند که اگر کسی توبه کرد آیا بر خدا واجب است که این توبه را قبول کند که اگر کسی واقعاً توبه کرد و خدا توبهی او را نپذیرد، آیا خدا ظلمی به بندهی خود کرده است یا نه، توبه یک تفضّل است. یک ارفاق است، یک عنایتی است که خدای متعال در مورد بندهی خود اعمال میکند. مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه در کتاب اربعین خود بحث کردند و میگویند خدای متعال بر اساس رحم خود توبه را قبول میکند. وگرنه آدمی که گناه میکند، آدمی که متمرّد شده است ساقط میشود. استحقاق عذاب دارد و اگر خدا توبه را نپذیرفت نپذیرفته است. هر عملی اثر خود را دارد. اگر خدا اثر آن را خنثی کرد توبه را عائق قرار داد این لطف و فضل خدا است وگرنه هیچ کسی با هیچ عملی نمیتواند طلبکار خدا باشد. کسی طلبکار نیست، اگر خدا توبه را پذیرفت کرم او است و اگر نپذیرفت عدل او است. اگر گنهکار را محکوم به زندان کردند اگر عفوی شامل شد رحم و تفضّل است. اگر عفوی شامل نشد بر حسب قانون آن جرم این مجازات را دارد و کاری نمیشود کرد. خدای متعال بر اساس رحم، بر اساس سعهی رحمت خود میپذیرد و لا غیر. این همه نکتهی دیگری در مورد توبه بود.
زمان پذیرش توبهی انسان
نکتهی آخری که مرحوم سیّد علی خان مدنی صاحب ریاض السّالکین… بهترین شرحی که بر صحیفهی سجّادیّه نوشته شده است شرح ایشان است. تاکنون هم الحقّ و الانصاف تمام بزرگان در این وادی قدم گذاشتند و هر کدام هم یک جلوهای دارد. مجلسی اوّل شرح صحیفه دارد، مرحوم فیض کاشانی شرح صحیفه دارد و بزرگان دیگر هم آوردند، ولی بهتر از ریاض السّالکین تاکنون نوشته نشده است. ایشان میگویند که این توبه تا چه زمانی است؟ آنچه از روایات استفاده میشود، تا وقتی است که راه یک طرفه نشده است، یعنی راه برگشتی مانده باشد. وگرنه اینکه فرعون وقتی در آغوش و در کام دریا قرار گرفت گفت: «إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونَ»[۳] «إنِّی آمنتُ بِرَبِّ موسی» امّا راهی نبود. آن وقتی که میتوانست توبه کند توبه نکرد. حالا الآن چه فایده دارد که توبهی او قبول شود! این توبه که صداقت ندارد. وقتی به بن بست رسیده است میگوید و کار تمام شده است. تا أمارات مرگ بر انسان ظاهر نشده است توبه بازگشت است. آنجا دیگر راهی نیست که آدم برگردد. کار تمام است.
نکتهی دیگری که مرحوم سیّد علی خان مددی دارد این است که ایشان میگوید توبه وعائی است که برهان و عقل کار میکند، ولی کار برهان تمام شده است و شهود است، دیگری تکلیفی نیست. مرگ آمد، دفتر تکلیف بسته میشود. توبه از واجباتی است که مثل نماز است. تا آدم در این نشئه است که وعاء تکلیف است، نشئه تکلیف است، آدم سر دو راهیها قرار میگیرد و میتواند انتخاب کند ولی وقتی انتخاب تمام شد و راه یک طرفه شد توبه حقیقتی پیدا نمیکند که چطور توبه پیدا کند.
دنیا؛ زندان مؤمن
منتها خدای متعال بر اساس لطفی که به بندگان خود دارد تا آخرین لحظات به او زمینه میدهد لذا تا آخرین روایات حضرت عزرائیل که سلام خدا بر این ملک وصل باد. حضرت عزرائیل خیلی خوب است خیلی مهربان است. ترس ندارد. عزرائیل نقطهی عطفی برای مراحل حیات انسان است. آدم محجور را به وصال میرساند. پایان زندان آدم را حضرت عزرائیل اعلام میکند. «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ»[۴] دنیا برای مؤمن زندان است (خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم).
خوش به حال کسی که یک طوری زندگی میکند که میفهمد بزرگتر از این عالم است. اینجا دست و بال او بسته است و میخواهد خود را به یک فراخنایی مبتلا کند که آنجا محدودیّتی نداشته باشد. آدم مؤمن وقتی به عالم دیگری میرود «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً»[۵] آدم اگر اینجا به مرحلهی کن فیکون میرسد، تجلّی و باطن او آنجا است. «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ»[۶] آنجا هر چه بخواهید به شما میدهند ولی اینجا هر چه بخواهید به شما نمیدهند. اینجا اینطور نیست که هر چه بخواهید بشود. اینجا عالم تزاحم است، عالم محدودیّت است. اینجا آمدیم محدودیّتها را با ارادهی خود بپذیریم و وقتی مرگ ما میرسد نامحدود میشویم. ارادهی ما هم نامحدود میشود. یعنی حدّی برای خواست ما نیست که هر چه بخواهیم بنا است که انجام شود.
آخرین فرصت برای بازگشت انسان به سوی خدا
حضرت عزرائیل مأموری است که میآید در زندان را آزاد میکند و ما را آزاد و خلاص میکند. حضرت عزرائیل سلام الله علیه مأمور است و یک مرتبه انسان را از بالا قبض روح نمیکند، از پایین پا شروع میکند. شاید وقتی به قلب برسد آدم یک استغفاری کند، یک یا «الله» بگوید یا به کسانی که در اطراف او هستند بگوید که فلان دِین من را بپردازید. آخرین بار میگوید به فلانی بدهکار هستم این را هم بدهید. انسان در آن لحظهی آخر باز فرصتی دارد که یک کاری برای خود بکند. این هم مفاد روایات است. بازگو کردن اینها انسان را با خدا رفیقتر میکند. نشان میدهد که خدا بندهی خود را خیلی دوست دارد. خدا دوست ندارد که ما به جهنّم برویم. خدا دوست ندارد که ما سرمایهی خود را اینجا بسوزانیم. موقع مرگ به خاک سیاه بنشینیم و در گودال جهنّم بیفتیم. خدا دوست دارد که ما حتّی آن لحظهی آخر یک مستمسکی پیدا کنیم و خود را نجات دهیم.
مبارزهی تاریخی امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران
من یک نکتهای را راجع به انقلاب و حضرت امام خدمت شما عرض کنم. آنچه تاکنون اتّفاق افتاده است صرف نظر از تحریمها، آدم واقعاً کور نباشد، ببیند این امام با دست خالی چطور پیروز شد. همهی دنیا پشت شاه بود. شرق و غرب پشت شاه بودند نه اینکه یک قدرت. به همهی جای عالم باج میداد و همه هم میدیدند که این طعمهی خوبی است میخواستند نگه دارند. امامی که هیچ قدرتی پشت او نبود با شاه که همهی قدرتها پشت او بودند. امامی که حرکت مسلّحانه را از ابتدا جایز نمیدانست. امام به هیچ تروری فتوا نداده است. ترور منصور، ترور خود شاه. هیچ وقت نتوانستند از اما فتوا بگیرند، از فقهای دیگر گرفتند. ولی امامی که نیروی مسلّحی پشت او نبود و اساساً میگفت حرکت مسلّحانه و قهری نتیجه نمیدهد و مردم باید برسند تا انقلاب پیروز شود. به همین دلیل در آمدن امام زمان علیه السّلام تأخیر میافتد. هنوز ما نرسیدم. اگر ملّت برسد امام زمان علیه السّلام خیلی نیروی قهری لازم ندارد. هزینهها کمتر میشود.
چه شد امام پیروز شد؟ چه شد سلطنت ساقط شد؟ بعد این شورشهای داخلی در هر کشوری راه پیدا کرده است فاتحهی حکومت خوانده شده است. چرا شورش خلق بلوچ و خلق کُرد و خلق ترک و خلق ترکمن ما را به هم نریخت و توانستیم ادامه دهیم؟ بعد هم جنگ خطرناک جهانی که یک سال هم نبود، هشت سال جنگ را ما با پیروزی به پایان رساندیم! چه شد؟ توجیه علمی آن کجا است؟ توجیه متعارف آن کجا است؟ بعد هم خطرناکترین حادثهای که برای انقلاب پیش آمد فتنهی ۸۸ بود. کسانی در فتنهی ۸۸ بودند که هیچ کسی فکرش را نمیکرد. دنیا پشت فتنه آمد. آمریکا آمد، انگلیس آمد. ما چطور نجات پیدا کردیم. باور نمیکنید که این انقلاب ابراهیم است و آتش نمرودیانی که برای سوزندان این ابراهیم بوده است همه جا شده است و در آخر به خیر گذشته است.
آقای حاج قاسم سلیمانی که من گاهی برای ایشان صدقه میدهم. برای خود حضرت آقا صدقه میدهم. برای آقا سیّد حسن نصر الله گاهی صدقه میدهم. برای آیت الله سیستانی گاهی صدقه میدهم. اینها ارکانی هستند. نبود هر کدام از آنها یک ضربهی کاری برای جریان توحید امروز است. اینها زمینه ساز ظهور حضرت حجّت روحی فداه هستند.
من به آقای حاج قاسم گفتم در این جنگ سوریه، در جنگ حلب میتوانید چیزی نقل کنید که عقیدهی ما را قرصتر کند، چیزی که برای ما عبرت باشد. ایشان یک فکری کرد و گفت یکی از رزمندگان ما در یکی از جنگها خیلی بیاحتیاطی میکرد. یعنی با اصول و تاکتیکهای جنگی نمیرفت. خیلی متهوّرانه پیش میرفت. ما به او نهیب زدیم که چرا این کار را میکنی، با انضباط باش. گفت نه، من مطمئن هستم که امروز شهید نمیشوم. من امروز هر کاری کنم و به هر خطری دست بزنم بنا نیست که من امروز به شهادت برسم. من ردا ساعت ۱۰ شهید میشوم و خود بیبی حضرت زینب سلام الله علیها از من استقبال میکنند.
گفت آن روز هیچ خطری برای ایشان نبود. با همهی بیاحتیاطیهایی که کرد هیچ مشکلی برای ایشان پیش نیامد. فردا منتظر بودیم که ساعت ۱۰ چه میشود. دقیقاً ساعت ۱۰ تیر به او خورد و شهید شد. آن طرف را شما ندیدید، او گفت ساعت ۱۰ شهید میشوم و حضرت زینب سلام الله علیها به استقبال من میآید. بعد ایشان اضافه کرد و گفت این داعشیهایی که با ما میجنگند مانند بچّههای ما هستند. قرآن میخوانند، نماز شب میخوانند، با عقیده میآیند، ترس ندارند، واقعاً از مرگ استقبال میکنند ولی یک مورد از این کرامتها برای آنها نیست. این برای چیزی است که زیر پرچم ولایت است. مسیر امیر المؤمنین علیه السّلام مسیر حق است. اگر در باطل بدل حق را به خورد آدم بدهند به حق میرسد. یک دانه از این کرامتها برای آنها نیست.
شباهت عملیّات طبس با جنگ بدر و شنهای معجزهگر
این جریان طبسی که خدا برای ما به عنوان یک آیت کبری نشان داد و حجّت را برای مسئولینی که دل به بیگانه میدهند و از اعتقادات حقّه کم میگذارند تمام کرد، برای کدام مملکت اتّفاق افتاده است که برای ما پیش آمد. این شبیه جریان بدر بود که حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلّم یک مشت خاک را برداشت و پاشید و گفت؛ همین جمله را گفت. آنچنان رعبی در دل آنها افتاد! هزار نفر مرد جنگی برای نابودی اسلام آمده بودند. اینها ۳۱۳ نفر بودند و ۳۱۳ نفر هم خالص نبودند. در بین آنها ناخالصی بود و همه هم اسلحه نداشتند. ولی این شنی که حضرت پاشید نیروی غیبی بود که آنها را مرعوب کرد. مطمئن باشید این انقلاب… گاهی بعضی از دولتهای ما اشتباه کردند و گفتند ما به قدرت رسیدیم و میتوانیم با بیرون بسازیم. نتوانستند و خود آنها نابود شدند، خود آنها سرنگون شدند. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[۷] تا پرچمدار حقیقت خود را دارد و در خطّ امیر المؤمنین علیه السّلام است، بدانید این مددهای غیبی است و تربیتهای الهی هم در این فراز و نشیبها و امتحانات نصیب رزمندهای میشود که آنجا میرود و اینقدر زلال میشود که با خود حضرت زینب سلام الله علیها مرتبط میشود و بعد قول میگیرد که هم شهید شود و هم ساعت آن مشخّص شود که به استقبال او بیاید. اینها از روز اوّل در انقلاب ما بود، در دفاع مقدّس ما بوده است، در دوران فتنه بود و از این به بعد هم خواهد بود. دست از علی و ولایت برندارید پیروزی از آن ما است. إنشاءالله فرج در پیش است.
[۱]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۶۲٫
[۲]– سورهی فرقان، آیه ۷۰٫
[۳]– سورهی یس، آیه ۲۵٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۵۰٫
[۵]– سورهی انسان، آیه ۲۰٫
[۶]– سورهی زمر، آیه ۳۴؛ سورهی شوری، آیه ۲۲٫
[۷]– سورهی حجر، آیه ۹٫
پاسخ دهید