این دعای یازدهم را إن‌شاءالله در هر جلسه‌ای با هم می‌خوانیم؛ بعد آن قسمتی را که باید توضیح بدهیم… چون ذهن شریف شما در این مدّت با این دعای بسیار عظیم القدر، خوش باطن و خوش لحن و دلنشین آشنا شده است: «یَا مَنْ ذِکْرُهُ»[۱] قصد شما این است که شما دارید با خدای خود صحبت می‌کنید؛ «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ. فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً مِنْ شُغْلٍ فَاجْعَلْهُ فَرَاغَ سَلَامَهٍ لَا تُدْرِکُنَا فِیهِ تَبِعَهٌ، وَ لَا تَلْحَقُنَا فِیهِ سَأْمَهٌ، حَتَّى یَنْصَرِفَ عَنَّا کُتَّابُ السَّیِّئَاتِ بِصَحِیفَهٍ خَالِیَهٍ مِنْ ذِکْرِ سَیِّئَاتِنَا، وَ یَتَوَلَّى کُتَّابُ الْحَسَنَاتِ عَنَّا مَسْرُورِینَ بِمَا کَتَبُوا مِنْ حَسَنَاتِنَا وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَهٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ»

سه محور زندگی انسان

امام سجّاد علیه السّلام قاعده‌ی زندگی را، بایستگی و شایستگی زندگی را در سه چیز معرّفی فرمودند که انسان عمر خود را، روزگار خود را با این سه چیز… باید متن زندگی او باشد. یکی یاد خدا است که محور زندگی است، دوم زبان شاکر است یعنی انسان همه چیز را نعمت ببیند. از هر کسی هم به ما خیری نعمتی می‌رسد ولی نعمت ما خدا است. بنابراین همه‌ی نعمت‌ها به او بر می‌گردد. ما باید همیشه شکر او را بکنیم، سوم طاعت است. خدای متعال ما را عبث نیافریده است. ما را برای رسیدن به مقام قرب به این‌جا آورده است. هر کجا به سوی خدا حرکت نکردیم، آن‌جا کم می‌آوریم. می‌بینیم یک درجه کسر شده است. تمام عمر خود را باید راه برویم، عمر ما طیّ طریق است. اگر راه را نرفتیم یا عوضی رفتیم، به مقصدی که باید برسیم نرسیدیم. بنابراین طوری برنامه‌ریزی بکنیم که خواب ما هم اطاعت باشد. نفس کشیدن ما تسبیح باشد. حرف زدن اطاعت باشد و این شدنی است.

 یعنی دینی که سیاست آن عبادت است. اقتصاد آن عبادت است. تعلیم و تعلّم آن عبادت است. کار پلیس عبادت است؛ این مبنای ولایت که حاکمیّت خدا وقتی آمد، تمام برنامه‌ریزی‌های حکومتی حق تعالی که زندگی ما را فرا می‌گیرد، همه را به رنگ بندگی درمی‌آورد، هیچ کجا ما خودسر نیستیم. همه جا چهارچوب‌های نظام دینی را قبول کردیم و در چهارچوب حرکت می‌کنیم. لذا مجموعه‌ی کارهای ما به عنوان اطاعت در پیشگاه خدا برای ما ذخیره می‌شود.

نگهداری از اعمال نیک توسّط انسان

این جمله‌ای که در دعای شریف کمیل مکرّر می‌خوانید که الحمدلله دعای کمیل شما هم بازار پر رونقی شده است، ما امیدوار هستیم، بشارت‌های بیشتر دریافت بکنیم. «حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی کُلَّهَا وِرْداً وَاحِداً»[۲] این ذکر و این شکر و این طاعت یک چیزی در حاشیه حضرت سجّاد علیه السّلام مطرح فرمودند آن را جدا کردند. یعنی اساس این است که من در این سه جبهه حضور دائم داشته باشم. جبهه‌ی ذکر، جبهه‌ی شکر و جبهه‌ی طاعت امّا این «قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً»[۳] بیکاری حاشیه است. فراغت متن نیست، حاشیه است. گاهی حاشیه‌ی لازمی هم است. خداوندا اگر فراغتی برای من مقدّر است، این فراغت من فساد نباشد. این فراغت من آتش زدن آن سه جبهه هم نباشد. این فراغت من برای من تبعه و وزر و وبال نداشته باشد. آن متن و این حاشیه مقدّمه‌ی چه چیزی است؟ مقدّمه‌ی این مسئله است که ملائکه‌ی سیئّات پرونده‌ای را از من ضبط نکرده باشند، پرونده‌ی کیفری من مطلقا من نداشته باشم و ملائکه‌ی حسنات تمام صفحات پرونده‌ای که دائماً منتظر بودند، من کار خیر بکنم، بنویسند، مالامال خوبی‌ها باشد. ظرف حسنات من پر باشد، ظرف سیئّات من خالی باشد. مأمورین سیئّات دست خالی برگردند. مأمورین حسنات مسرور و دست پر برگردند آیا این کافی است؟ نه، گاهی آدم یک عمری زحمت کشیده است، آبرو جمع کرده است، مال جمع کرده است، علم ذخیره کرده است امّا آن لحظات آخر ممکن است آفتی بخورد با یک کار نامناسب آبروی ۸۰ ساله‌ی انسان بسوزد. کم نبوده است کسانی یک عمر آبرومند زندگی کردند، یک حادثه پیش آمد، بی‌آبرو شدند، بی‌حیثیّت شدند، بد نام شدند، با یک سقوط آدم بدنام می‌شود، آدم بی‌آبرو می‌شود یا کسانی که صاحب ثروت بودند، مکنت بودند، یک حادثه پیش می‌آید، او دستگیر می‌شود، همه‌ی اموال او مصادره می‌شود، خود او هم اعدام می‌شود. ما این‌ها را در عمر خود دیدیم، دید که جوجه را آخر پاییز می‌شمارند. شاهنامه می‌گویند: آخرش خوش است. باید دید که آن آخر کار چه می‌شود. حضرت سجّاد علیه السّلام می‌گویند حتّی این‌که یک عمری مراقبت داشتید، هیچ کار بدی نکردید ملائکه‌ی سیئّات چیز خلافی از شما ضبط نکردند یا ملائکه‌ی حسنات با دست پر هستند. هنوز هم آن لحظه‌ی آخر مهم است. آن لحظه‌ی آخر را باید جدّی بگیرید خود را برای آن لحظه آماده بکنید.

گذشتن تدریجی عمر

«وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا» وقتی روزگار زندگی ما منقضی شد، گذشت، تمام شد، میّت را که دفن می‌کنند، این خاک‌ها را که می‌ریزند، دست خود را می‌تکانند، یعنی دیگر تمام شد. وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا» وقتی روزگار ما سپری بشود، منقضی بشود. «وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا» تصرّم، منصرم تدریجی است. عمر ما لحظات است. می‌گویند: عمر دمی است، دم غنیمت شمار. ما همین‌طور دم به دم لحظه به لحظه عمر خود را داریم سپری می‌کنیم. «وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا» این مدّت‌ها که تمدید شده بود و مجموعه‌ی آن مدد شده است، ما وقتی این‌ها را حساب می‌کنیم می‌بینیم که ثانیه، ثانیه از دست دادیم. چه آرام بر لب نشین و گذر عمر ببینید. این بچّه دبستانی بودیم، به دبیرستان آمدیم به همین زودی تمام شد و الآن وارد دانشگاه شدید. این همین‌طور آرام آرام، لحظه لحظه، ثانیه ثانیه داری از دست می‌دهی. یک وقت می‌بینی از دانشگاه هم خداحافظی کردی. وارد هر کاری هم شدی، در آن کار هم فکر می‌کنی همیشه هستی؛ با این‌که مدام که نفس کشیدی با هر نفسی که کشیدی، یک مقدار از آن قماش را دادی. این طومار زندگی خود را داری می‌پیچی. منتها لحظه به لحظه منصرم است. یعنی غیر قارّ الذّات است. زمان عمر شما یک جا نیست، به تدریج این را دارید صرف می‌کنید، از دست می‌دهید. «وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا» خدا احضاریه را دادی به دست مأمور قبض روح امد که من را احضار بکند که هم آمدن او لَا بُدَّ مِنْهَا» است. هیچ چاره‌ای نیست؛ مأمور تو برای احضار من خواهد آمد و هم من جز اجابت چاره‌ای ندارم. پایان عمر هر نفسی، هر کسی، ملاقات با مأمور احضار پرورگار متعال است. هم آمدن او قطعی است، هم لبیک گفتن ما قطعی است. حضرت عزرائیل آمد دست‌های همه‌ی ما بالا است. هیچ کسی مقاومتی ندارد. همه تسلیم هستند. هم آمدن او قطعی است، هم رفتن ما قطعی است. این احضاری که «لَا بُدَّ مِنْهَا» و این لبیکی که قطعی است.

توبه آخرین عمل انسان در زندگی

وقتی این مرحله رسید، «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» خدایا من اوّل به سراغ پیغمبر و آل او می‌روم که برای او از تو صلوات می‌خوانم درود می‌خوانم برکات می‌خواهم و با پیوستن به پیغمبر و آل پیغمبر که برای آن‌ها از تو صلوات خواستم، حالا برای خود هم یک درخواستی دارم و آن این است که: «وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَاتَوْبَهً مَقْبُولَهً» این نویسندگان اعمال ما که اعمال ما را می‌شمارند ۱-‌ نماز، ۲- کار. ۳- مطالعه. ۴-‌ کلاس. ۵- تفریح. هر کار کردیم این‌ها شمردند. حساب اعمال ما در دست آن‌ها است، این‌ها که اعمال ما را می‌نویسند و شمارش می‌کنند، آخرین شماره‌ای که می‌اندازد این مثل این چیزهایی که این‌ها در تاکسی می‌گذارند مدام پول می‌اندازند یا در پمپ بنزین مدام می‌اندازد که چند لیتر است؛ برای ما هم همین‌طور شماره می‌اندازد. عمر ما دارد می‌گذرد همین‌طور دارد شماره می‌اندازد. خدایا آن آخرین شماره‌ای که بنا است از عمر ما ضبط بشود، شماره‌ی توبه باشد. آخرین عمل ما توبه باشد. امّا نه توبه‌ی همین‌طوری، توبه‌ای که آدم… ما خیلی توبه کردیم ولی هم یقین نداریم که توبه‌ی ما توبه‌ی نصوح بوده است، مقبول بوده است. هم توبه‌های ما برای ما اعتباری نداشته است. گاهی ما مثل آمریکا هستیم، منتها آمریکا با ما بدعهدی می‌کند. ما با خود بدعهدی می‌کنیم. خیلی عهد شکنی کردیم، خیلی قول‌ها به خود دادیم و عمل نکردیم. توبه آن قول دادن واقعی است که آدم به خدای خود قول می‌دهد که دیگر بد نباشد. کجا است مردی که روی قول خود بایستد؟! عجب تعبیرات زیبایی امام سجّاد علیه السّلام دارند: «وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا» قرار بده؛ ختام دو تا معنی دارد: یکی ما یختم به است، یکی هم مهر پایانی است. وقتی پرونده‌ی من بسته می‌شود، پرونده نوشته می‌شود و در پایان آن یک مهر می‌زنند، این ختام است. خاتم را هم که خاتم می‌گویند، انگشتر را خاتم می‌گویند، برای این بود که سابقاً امضا نداشتند، مهر می‌زدند، قباله‌ها را مهر می‌زنند، قراردادها را مهر می‌زدند، ضمانت‌ها را مهر می‌زدند، این مهر را در نگین انگشتر خود قرار داده بودند که هم انگشتر بود و هم مهر بود؛ از این جهت به آن خاتم گفته می‌شود.

توبه‌ی مقبوله آخرین مهر پرونده‌ی انسان

این ختام ما یختم به است. یعنی وقتی پرونده‌ی عمر من به پایان می‌رسد آن آخرین کاری که مهر پرونده‌ی من است، آن توبه‌ی مقبوله باشد. این هم به معنی مهر می‌تواند باشد هم به معنی خاتم آخرین عمل من این باشد. توبه‌ای باشد که این توبه، توبه‌ی مقبوله باشد. «لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ» که روز قیامت مرا بعد از این به گناهی که بعد از این واقع بشود و روز قیامت من را برای این گناه متوقّف بکنی، من را نگه بداری که پاسخ بدهم دیگر بعد از آن توبه چیزی نوشته نشود که موجب معطّلی من در مواقف روز قیامت قرار بگیرد.

این فراز از فرازهای حسّاس این دعای شریف است. همه‌ی آن قسمت‌های قبلی مقدّمه بود برای این درخواست جدّی ما منتها درخواست ما إن‌شاءالله با توفیق عملی همراه باشد. لحظه لحظه توبه بکنیم شاید آخرین عمل ما همین امروز باشد ما نمی‌دانیم. لذا دائماً در حال بازگشت به خدا باشیم، در حال بازسازی خرابی‌های گذشته‌ی خود باشیم. مرمّت جاده‌ی خراب شده‌ی خود باشیم و چاه چوله‌های خود را پر بکنیم باشد که خدای متعال لحظه‌ی آخر عمر ما را با توبه همراه بکند.

تعیین کننده بودن آخرین لحظات عمر برای انسان

 در نهج البلاغه حضرت امیر علیه الصّلاه و السّلام جمله‌ای دارد می‌فرمایند: «أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ»[۴] هر کدام از این جدیدین یعنی شب و روز که بر ما می‌گذرد، «کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً» یعنی آخرین عمر ما به هر کدام از روز و شبی که پایان یافت، آن لحظه‌ی آخر ما سرمدی می‌شود. یعنی اگر ما در آخرین روز عمر خود اهل طاعت بودیم، برای ابد و سرمد اهل طاعت قرار خواهیم گرفت، در زمره‌ی مطیعین در آخرت مشهور می‌شویم ولی اگر آخرین روز ما یا آخرین شب ما ما جزء گنه‌گارها بودیم، جزء خلاف کارها بودیم جزء طاغی‌ها بودیم، جزء چموش‌ها بودیم، جزء یاغی‌ها بودیم، سرمد ما با آن‌ها است. این آخرین لحظه‌ی عمر ما تعیین کننده است ما با چه رویی با خدای متعال ملاقات می‌کنیم. در چه حالی با ملک الهی برخورد می‌کنیم. آن حال آخر ما سرمد ما خواهد بود. لذا خیلی حساس است نقطه‌ی آخر عمر ما از حساسیّت بسیار بالایی برخوردار است، باید همیشه آماده بود. باید همیشه توبه کرد، باید همیشه آخرین مرحله‌ی عمر خود را از خدا بخواهیم که یک چنین حالتی باشد. توضیحات دیگری هم دارد که إن‌شاءالله برای جلسه‌ی بعد.

ولادت حضرت عبد العظیم حسنی بر شما مبارک باشد. میلاد مسعود امام حسن عسکری علیه الصّلاه السّلام بر شما مبارک باشد.

 

 

 

 


پی نوشت:

[۱]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۶۲٫

[۲] – زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۶۴٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۶۲٫

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۳۹٫