اولین جلسه «شرح صحیفه سجادیه»آیت الله صدیقی روز سه شنبه مورخ ۰۲ آبان ۱۳۹۶ در مسجد دانشگاه تهران برگزار گردید؛صوت این جلسه تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی». [۱]
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین وَ اللَّعنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ارتباط با خدا مقصد اصلی دعا
بحث ما مروری بر دعای هشتم امام سجّاد علیه السّلام در صحیفهی نوریهی سجّادیّه است. مقدمتاً عرض میکنم که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام براساس شرایطی که بر زمان حاکم بود تربیت، آموزش، توسعهی معارف دین را با تاکتیکهای ویژهای عملی فرمودند. یکی از این روشها، روش دعا بود. صحیفهی سجّادیّه، صحیفهی اوّل داریم، صحیفهی ثانی داریم، صحیفهی ثالث داریم، صحیفهی رابع داریم -که رابع آن برای مرحوم حاج میرزا حسین نوری، استاد مرحوم محدّث قمی است- و صحیفهی خامس داریم. دعاهای امام سجاد علیه السّلام خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این صحیفهی سجّادیّه است که ما به آن دسترسی داریم.
تربیت در قالب دعا، تعلیم و آموزش و فرهنگ سازی و حتّی بسط سیاست، اخلاق، در قالب دعا از یک مزایایی برخوردار است. یکی از مزایای آن این است که مخاطب انسان در دعا خدا است، از اوّل در مقام سیر الی الله، در مقام کسب فضائل و کمالات انسانی، توجّه انسان به مبدأ هستی است که خالق همهی ارزشها است.
ثانیاً انسان به سرچشمه وصل است، اخلاق و همهی امور وقتی از این طرف است خیلی کُند پیش میرود، چون میروی بیحاصلی؛ امّا وقتی از آن طرف باشد جذبه است، چون میبرندت واصلی. نکتهای دیگر این است که «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۲] یا «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ».[۳] تمام خوبیها، تمام کمالات، تمام زیباییها در خزینهی اسماء و صفات الهی است و هر کسی هر چیزی دارد عاریتی است و از خود او نیست. علم برای خدا است، قدرت برای خدا است، کمال برای خدا است، کرم برای خدا است. همهی ارزشهای والایی که انسان تشنهی آن است بالذّات برای خدا است. هر کسی هر چه بخواهد او میدهد، حالا که بنا است از او بگیریم چرا از جویبارها بخوریم؟ چرا به سرچشمه نرویم و از خود چشمه ننوشیم؟
نکتهی دیگر این است که صرف نظر از اینکه ما به کمال برسیم یا نرسیم خیلیها آرزوی شهود را به گور بردند. پارسا بودند، درست زندگی کردند، اهل مراقبه بودند، ولی نتوانستند از حجابها عبور کنند. مقامات بعضی از آنها در آنجا عالیتر از آنهایی است که اینجا به شهود رسیدند و روزنههایی برای آنها باز شد. نکته این است تو بندگی چو غلامان به شرط مزد نکنی. شما میخواهید عارف بشوید، میخواهید واصل شوید، این خودخواهی شما است. امّا چه کار دارید که شما را به کجا میبرد؟ شما او را دوست دارید، رابطهی خود را با او تحکیم کنید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً».[۴] خود دعا ذکر کثیر است.
فقر وجودی انسان و غنای خداوند متعال
مطلب بعدی این است که دعا روح عبادت است، دعا حقیقت بندگی است، دعا مظهریّت برای حضرت حق سبحانه و تعالی است، دعا سیم وصل است. لذا در آیهای از قرآن کریم اینطور استفاده میکنیم که اگر باب دعا به روی کسی باز نباشد و از این سرمایه بهرهای نداشته باشد، اساساً در پیش خدا ارزشی ندارد؛ «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ».[۵] خیلی روشن، شفاف، خدای متعال به ما راه را نشان داده است.
شما میخواهید به آرزو و مقصد اعلای خود برسید که مقصد اعلا خدا است، همهی کمالات در آنجا است، اگر اهل دعا نباشید خدا به شما نگاه نمیکند، به شما توجّه نمیکند، به شما اعتنایی نمیکند. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ». به دو صورت هم میشود معنی کرد؛ یکی این است که خدا به شما چه اعتنایی میکند، چه ارزشی برای شما قائل است، اگر دعای شما نباشد، اگر شما استعداد نداشته باشید، عطش نداشته باشید، خدا بخواهد آب به شما بدهد شما اصلاً ندارید، اصلاً زمینه ندارید، کشش ندارید، احساس نیاز نمیکنید.
دعا کشف نیاز است، دعا خودیابی است، آن خود واقعی ما که فقر الی الله است. در دعا آدم میفهمد که با همهی وجود خود وابسته است، یک موجود فقر محض است و به غنای محض با سیم فقر خود وصل میشود. اگر انسان فقر و نیاز خود را نفهمد غنای او را نمیتواند درک کند. ما غنای خدا را از دریچهی فقر خود میفهمیم. تا انسان درد نداشته باشد سراغ طبیب نمیرود، تا درد نداشته باشد دارو مصرف نمیکند، دعا شناخت دردها است.
امام رضوان الله تعالی علیه از این مرفهین بیدرد خیلی متنفر بودند، آدمهایی که مرفه باشند و درد درمندان را درک نکنند. اینکه انسان… اینکه حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم یتیمی دیده است، گرفتاریها و دربهدریها را دیده است، خود او تمام مشکلات جامعه را لمس میکند. انسان تا درد شناس نباشد، درد خود را نیابد، به فکر درمان نخواهد بود. دعا هم خودیابی است، هم نیازیابی است و هم اینکه راه نیاز را پیدا کرده است. از این جهت تا ما نیاز خود، فقر خود، اضطرار خود، عطش خود را در وجود خود کشف نکنیم، برای ما ملموس نباشد، ما وصل به کمال نمیشویم. وقتی وصل به کمال نشدیم کامل نمیشویم.
یک وجه دیگری هم دارد که هر دو وجه به نظر ما -از آیهی کریمه اگر بشود فهمید- قابل جمع است. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»، یعنی اگر شما ارزشی دارید برای این است که خدا شما را خوانده است. دعا از اوّل از جانب خدا است، ای دعا از تو اجابت هم ز تو. حال دعا را خدا میدهد، عطش دعا را خدا میدهد، شوق دعا را خدا میدهد، احساس نیاز و معرفت به ارتباط با خدا را خود خدا به ما میدهد. اگر دعای خدا نبود… اوّل او ما را خوانده است، بعد ما او را میخوانیم.
در توبه هم همینطور است؛ ما با گناه رابطهی خود را با خدا قطع میکنیم، ولی چه کسی اوّل وصل میکند؟ او اوّل ما را دعوت به توبه میکند. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً».[۶] خیلی مهربان است، از پدر مهربانتر است. پدری که بچّهی خود را بیرون کرده است و نگران او است که افراد فاسد او را نبرند، بچّه اینقدر ناراحت نیست که پدر ناراحت است.
مهربانی خدا برای بندگان خیلی عجیب است؛ لذا همین که ما قطع میکنیم خدا ما را صدا میزند. میگوید به گناه خود، به بدی خود نگاه نکن، به کرم من نگاه کن، بیا من منتظر تو هستم، بیا من تو را درست میکنم. «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ».[۷] ارتباط ابتدا از جانب او است، دعای ما شعاعی از دعای پروردگار متعال است، این انعکاس و تشعشع دعای خدا است که به صورت دعای بنده منعکس میشود. توفیق ما از جانب خدا است، همه چیز ما از جانب خدا است. لذا اگر خواست خدا، دعوت خدا، دعای خدا، نظر خدا، نگاه خدا، محبّت خدا، عشق خدا به شما نبود شما عاشق او نمیشدید؛ «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ».
درخواست اخلاق الهی از جانب خداوند
نکتهی آخر که در مقدمّه عرض میکنیم این است که چون خدا وعدهی استجابت داده است انسان که میخواهد متخلّق به اخلاق الهی شود اگر سراغ خدا را بگیرد، از خدا معنویت بخواهد، توفیق بخواهد، نماز شب بخواهد، دیدار امام زمان بخواهد، توفیق حضور در جبهههای مقابله با استکبار بخواهد، بصیرت بخواهد، مناعت طبع بخواهد، عزت نفس بخواهد، پاک چشمی و پاک دامنی بخواهد، علم بخواهد، همهی اینها در دست خدا است. حالا که میخواهید دنبال اخلاق بروید یک وقت پای درس استاد اخلاق مینشینید، یک روانشناس تربیتی دارد با شما کار میکند، این هم یک راهی است، «أَبَى اللّهَ أَن یُجرِی الأُمور إِلَّا بِأَسبَابِهَا»،[۸] خدای متعال امور را از طریق اسباب آن…
وقتی مریض شدید باید به دنبال دکتر بروید، امّا مریضی که از طریق دکتر که او هم وسیلهی خدا است، دارو که آن هم مخلوق خدا و وسیلهی خدا است خوب میشود، با کسی که میرود پشت پنجرهی فولاد مستقیم امام رضا علیه السّلام او را شفا میدهد خیلی فرق دارد. این راه طولانی است، میخواهید بروید باید مدّتی تلخی دوا را تحمّل کنید، گاهی جراحی میکنند، گاهی خیلی از خوراکهای مطلوب را قدغن میکنند. امّا وقتی مستقیم به خود او وصل میشوید «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ».[۹]
در معاجلات طبّی شفا هست ولی رحمت نیست، هم هزینه دارد، هم دردسر دارد، هم صرف وقت دارد، گاهی هم واقعاً ذلّت دارد. من بعضی از مریضها را در این بیمارستانها و مطبها دیدهام، چه احساس حقارتی به آنها دست میدهد، چطور تسلیم دست طبیب میشود، چطور التماس میکند، دار و ندار خود را میدهد. گاهی درمان هست ولی رحمت در کنار آن نیست. امّا آنجایی که خدا شفا میدهد هم شفا است و هم رحمت است، عزت و سربلندی است، بی مؤونه است. لذا نزدیکترین راه برای نیل به صفات عالیهی انسانی و تخلّق به اخلاق الله وصل شدن به خود پروردگار متعال است.
دعای امام سجّاد علیه السّلام در پناه بردن به خدا
این صحیفهی سجّادیّه گنجینهی اخلاق و ارزشهایی است که بشر به این ارزشها نیاز دارد، فطرت انسانی تشنهی این ارزشها است. فقط عنوان دعای هشتم صحیفهی سجّادیّه را عرض میکنیم و اصل آن را در هفتههای بعد میگوییم. «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الِاسْتِعَاذَهِ مِنَ الْمَکَارِهِ وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ».[۱۰] از دعای حضرت سجّاد علیه السّلام، «کَانَ مِنْ دُعَائِهِ»، این «کَانَ یَقول»، «کَانَ مِن دُعَائِهِ» سیره را نشان میدهد، نه اینکه یک واقعهای در یک مقطعی واقع شده و تمام شده است. اصلاً کار امام سجّاد علیه السّلام این بود که همیشه اینها را از خدا میخواستند.
«وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ» از نیایشها و مناجاتها و دعاهایی حضرت سجّاد علیه السّلام بود، «فِی الِاسْتِعَاذَهِ». در قرآن کریم هم فرموده است: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ».[۱۱] باز دارد برای اینکه «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ * وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ».[۱۲] به این معوّذتین هم خیلی برای حفاظت و دوری از وسوسهها تأکید شده است، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[۱۳]، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ».[۱۴] دو سوره داریم که تحت عنوان معوّذتین هستند، برای پناه آوردن هستند. استعاذه یعنی چه؟ استعاذه مجاری مختلفی دارد، پایگاههای مختلفی دارد. کسی که دارد به چاه میافتد اگر ریسمانی باشد و رشتهای باشد دست او را بگیرد تا سقوط نکند به این اعتصام میگویند؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً».[۱۵]
اعتصام یکی از مصادیق استعاذه است. اگر کسی در دریا افتاده است دست او هم از همه جا کوتاه است یک کشتی رسید، آدم چنگ به کشتی زد و در درون کشتی پناه گرفت و سالم به مقصد رسید، این تمسّک به کشتی نجات، اینجا تمسّک است، آنجا اعتصام است. یا اگر گلوله باران دشمن است آدم در اینجا که ایستاده است دشمن دارد موشک باران و گلوله باران میکند، یا با قنّاصهها در زمین صاف آدم را میزنند. امّا اگر او یک پناهگاهی پیدا کرد، یک سنگری پیدا کرد و داخل پناهگاه و سنگر رفت، مصون و محفوظ میماند.
این سنگر نشینی، این تمکّن در کشتی، این چنگ زدن به حبل نجات، همهی اینها استعاذه است؛ پناه بردن به خدا است. این اعتصام ، این تحصّن، این تمسّک، از چه چیزهایی؟ چه خطراتی ما را تهدید میکند؟ چه آسیبهایی در مسیر ما است؟ ما با چه تند بادهایی مواجه هستیم؟ چه امواج سهمگینی دریایی وجود ما را متلاطم میکند و آرامش ما را از ما میگیرد که ما دنبال حبل الله المتین هستیم، دنبال کشتی نجات هستیم، دنبال حصن حصین هستیم؟ عنوان هر سهی اینها استعاذه میشود.
حضرت سجّاد علیه السّلام این سه مسئله را… «مِنَ الْمَکَارِهِ».[۱۶] یک چیزهایی با فطرت انسان سازگار نیست، برای آدم منکر است، ناگوار است، زندگی پر از ناگواریها است و ما قادر نیستیم… مکاره و چیزهایی که برای ما تلخ است ما نمیتوانیم از چنگ اینها فرار کنیم. ما محدود هستیم، امواج در عالم نامحدود است.
حضرت امیر علیه السّلام یک تعبیری در نهج البلاغه دارند: «وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ».[۱۷] فرمودند: شما در یک دریایی دارید زندگی میکنید این دریا طوفانی و پر موج است از یک موجی خلاص نشده یک موج جدید میآید. یک بار آن طرف میبرد یک بار درست به این طرف میآورد. مرتّب مثل پر کاهی که از این رو به آن رو میشود شما را بیقرار و بیثبات میکند. امور تلخی انسان را در زندگی تهدید میکند که قدرت بر رهایی از این تلخیها و فرار از این تلخیها را ندارد. لذا باید پناه به خود او برد؛ «مِنَ الْمَکَارِهِ»،[۱۸] از چیزهایی که آدم در درون خود اینها را دوست ندارد. آدم دوست دارد با دوست خود باشد، وصل داشته باشد، فراق برای آدم مکروه است. امّا ما چه زمانی میتوانیم به وصال برسیم؟
تو که نابردهای ره در خرابات تو که ناخوندهای علم سماوات
به جانان کی رسی هیهات هیهات
پناه بردن به خداوند از ناملایمات
فراق تلخ است، نداری تلخ است، پذیرایی نشدن تلخ است، دوست به انسان توجّه نکند تلخ است، به انسان نگاه عاطفی نکنند برای او تلخ است. زندگی ما پر از این تلخیها است. از این تلخیها و ناگواریها ما باید به کشتی و حصن نجات عنایت حضرت حق پناه ببریم، «مِنَ الْمَکَارِهِ».
داغها تلخ است، چقدر داریم جوان از دست می دهیم، جوان ها سکته میکنند، سرطان میگیرند، جوانهایی که آب میشوند کم نیستند. ما از این مکاره با قدرت و ارادهی خود در هیچ زمانی… این همه علم پیش رفته است، بسیاری از بیماریها را توانستند کشف کنند داروی آن را هم کشف میکنند. امّا تا این را معالجه نکرده است درد جدید میآید، بیماری جدید میآید، بیماریهایی که قبلاً سابقه نداشت حالا میآید. «مِنَ الْمَکَارِهِ»، از چیزهایی ناپسند که اینها جان آدم را آزرده میکند.
«وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ» و سَیِّئ اخلاق. جنگ یکی از مکاره است «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ»،[۱۹] فقر از مکاره است، جنگ از مکاره است. گریزی هم نیست، آدم ناچار است و الّا جنگ… آدمهایی که ذات آنها خبیث است آرامش را برای بشر نمیپسندند، تا جنگی نباشد آدم نمیتواند جنگ را براندازد. تِز اسلام جنگ با مردم نیست، جنگ با جنگ است. میگوید قوی شو تا با تو جنگ نداشته باشند، تا ضعیف هستی به سراغ تو میآیند.
نکند قوی شدی با چشم باز اجازه بدهی تو را خلع سلاح کنند بعد به خانهی تو بیایند و تو را بیرون کنند. مثل مردم فلسطین که ضعیف بودند گرگها با پنجههای خونین آمدند و در خانهی آنها نشستند و صاحبخانه را از آنجا بیرون کردند. این سرنوشت برای شما هم هست. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ».[۲۰] اجازه ندهید مسئولین شما یک چنین خیالاتی کنند که میشود در مسئلهی اقتدار ملّی و اقتدار دفاعی با دشمن کنار آمد و سازش و توافق کرد، این کار را نکنید. اینها مکاره است، اینها کُرههای زندگی است.
«وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ»،[۲۱] دومین جبههی آسیب، جبههی تهاجم دشمن جنگ فرهنگی است، جنگ اخلاقی است. شما نیاز به یک پناهگاهی دارید که در این جنگ امدادهای غیبی شما را به پیروزی برساند. سیّئ اخلاق، این تنافس در قدرت، اینکه عطش قدرت داریم میخواهیم همدیگر را از کرسی پایین بکشیم تا خود ما بنشینیم. این تنافس در سلطان به تعبیر حضرت امیر و حضرت امام حسین علیهما السّلام، هر دو بزرگوار به خدا خطاب کردند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ»،[۲۲] خدایا خودت شاهد هستی که علی تشنهی قدرت نیست. امام حسین علیه السّلام هم همین را در حرکت به کربلا به خدا عرضه داشت: خدایا نه تشنهی قدرت هستم و نه گرسنهی ثروت هستم. «لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ»، نه دنبال مال اندوزی هستم. و نه خلأ دارم که با رئیس شدن و رهبر شدن، با مسئول شدن بخواهم این خلأ را برطرف کنم. من تو را دارم، کسی که خدا را دارد کم ندارد بخواهد با ریاست جبران کند.
آن صحابی باوفای حضرت امیر علیه السّلام به حضرت علی عرضه داشت که شما نیازی به خلافت نداشتید، خلافت نیاز به شما داشت، خلافت برای شما زینت نشد، شما زینت برای خلافت شدید. مؤمن اینطور است، این پستها به مؤمن نیاز دارند، آنها به این پستها نیاز ندارند. اینها برای این پستها ارزش کسب میکنند، زیور این پستهای آلوده و کثافت و نیمخوردهی فرعونها و یزیدها و اوباما و ترامپها میشوند. همهی این پستها آلوده است، یک چشمهی جوشان وقتی میآید و این را میشوید خودش در آنجا مستقر میشود تازه اعتبار و ارزش به این میدهد.
«وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ»، این سیّئ اخلاق جزء مسائل عمده در زندگی بشر است، جزء آسیبهای بسیار… آدم همه چیز داشته باشد اخلاق نداشته باشد، اخلاق به معنی واقعی کلمه، نه برخورد. یکی از جلوههای اخلاق حُسن برخورد است، نرمش در گفتار است. امّا عمدهی آن باید ریشهها را درست کرد، تکبّر را باید حل کرد، حسد را باید معالجه کرد، حرص را باید معالجه کرد. اینها خطرهایی بوده است که تاکنون بشر را گرفتار کرده است، از این به بعد هم گرفتاری بشر است، انسان به اینها مبتلا است.
«وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ» مذامّ الافعال گناهان جارحهای است. سیّئ اخلاق آلودگیهای جوانحی است و مذام افعال گناهان جوارحی است. گناهانی که انسان با چشم، با زبان، با دست خود انجام میدهد اینها مذامّ افعال است.
[۱]ـ سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]ـ سورهی نحل، آیه ۵۳٫
[۳]ـ سورهی نساء، آیه ۷۹٫
[۴]ـ سورهی احزاب، آیه ۴۱٫
[۵]ـ سورهی فرقان، آیه ۷۷٫
[۶]ـ سورهی تحریم، آیه ۸٫
[۷]ـ سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۸]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۷، ص ۲۷۲٫
[۹]ـ سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۱۰]ـ الصحیفه السّجّادیّه، ص ۵۶٫
[۱۱]ـ سورهی نحل، آیه ۹۸٫
[۱۲]ـ سورهی مؤمنون، آیات ۹۷ تا ۹۸٫
[۱۳]ـ سورهی ناس، آیه ۱٫
[۱۴]ـ سورهی فلق، آیه ۱٫
[۱۵]ـ سورهی آل عمران، آیه ۱۰۳٫
[۱۶]ـ الصحیفه السّجّادیّه، ص ۵۶٫
[۱۷]ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۵٫
[۱۸]ـ الصحیفه السّجّادیّه، ص ۵۶٫
[۱۹]ـ سورهی بقره، آیه ۲۱۶٫
[۲۰]ـ سورهی انفال، آیه ۶۰٫
[۲۱]ـ الصحیفه السّجّادیّه، ص ۵۶٫
[۲۲]ـ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۱۸۹٫
پاسخ دهید