«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

استقبال گروهی مَلائکه‌ از استقامت‌کنندگان در راهِ خدا

ماه مبارک رمضان یک فُرصت طلاییِ استثنائیِ فوق دَرک ماست و فکر نکنیم ماه رمضان تمام شد، مَسئولیّت ما یا حال و هوای بودن با خداوند باید کم‌رنگ بشود. در زمینه‌ی معراج رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خوانیم: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى[۲]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به مقام قُرب رسید، تَدلّی کرد، گرفت. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن حال قُرب و آن حال معراجی‌اش برای همیشه باقی ماند. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) با نُزول بدن شریف‌شان قلبشان نُزول نکرد؛ دل را در آن‌جا گذاشت و حالِ و نور قُرب مِعراجی خودشان را همیشه حفظ کردند. قرآن کریم در دو آیه دو تَعبیر خیلی سازنده‌ای دارد. در یک آیه فرمود: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا[۳]»؛ اگر این‌ها در آن خطی که دارند می‌روند برگشت نداشتند، همین‌جور می‌رفتند، مُتوقّف نمی‌شدند، ما ساقی می‌شدیم و این‌ها را با جام محبّت پذیرایی می‌کردیم؛ «لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا». در سوره‌ی مبارکه‌ی فُصلت هم همراهی فرشتگان را با این‌هایی که ارتجاء ندارند، آنچه خداوند به آن‌ها داده است را با استقامت حفظ می‌کنند، فرمودند: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ[۴]»؛ فرشتگان هنگام مرگ به این‌هایی که توانستند انقلابی را که کرده‌اند، روحیه‌ی انقلابی که پیدا کرده‌اند، این انقلاب و حال را نگاه دارند. ارتجاء بعد از انقلاب تقرُّب بعد الهجره است. هجرت از دارالکُفر به دارالاسلام، از بدی به خوبی، از کُفر به ایمان، از فِسق به عدالت، از بدی‌ها به خوبی‌ها، از جَفاها و نامهربانی‌ها به وفاها و محبّت‌ها جُزء واجبات است. هجرت یک فَضای تَحوُّلی برای بالندگی راهیان راهِ خداست. کسانی که گفتند حاکم ما خداست، حُکومت دین را پذیرفتند. «ثُمَّ اسْتَقَامُوا»؛ بعد استقامت کردند. خداوند متعال هنگام مرگ «الْمَلَائِکَهُ» یعنی هرچه مَلَک دارد، به استقبال او می‌آیند. خداوند می‌گوید: این قُشونی بود که با شما همراه بود. «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ»؛ «الْمَلَائِکَهُ» همه‌ی فرشتگان است. به استقبال می‌آیند و آن‌جا خودشان را نشان می‌دهند و می‌گویند: هیچ‌جایی شما را تنها نگذاشتیم. در تمام توفیقاتی که برایتان پیش آمد، ما مأمور بودیم تا شما را در این مسیر کمک کنیم و به مَقاصدتان برسانیم. حالا هم در قَبر تنها نیستید؛ ما با شما مأنوس هستیم.

ماه رمضان ماهِ دوستی خداست

اگر انسان بتواند این سنگر رمضان را، این جبهه‌ی رمضان را، «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ[۵]» جهاد همیشه برای همه‌ی مؤمنین واجب است و تعطیلی هم ندارد. برای این‌که انسان تا در این دنیا هست دشمن دارد. تا دشمن دارد، باید جهادش جهاد مردانه باشد. نَفْس اَمّاره‌ی ما دشمن بزرگ ماست و دشمنان بیرونی هم شب و روز ما را زیرنظر گرفته‌اند و رها هم نمی‌کنند. شیطان از آغاز خلقت تا حال دشمنی خودش را اِعمال کرده است. یک لحظه مُرخصی نرفته است؛ یک لحظه احساس خستگی نکرده است (خداوند لَعنتش کند). شب و روز رَصد می‌کند. می‌گوید: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ[۶]»؛ من دائماً در کَمین هستم. تا ببینم غفلت بر مؤمنی حادث شد، او را می‌اندازم، او را از خط خارج می‌کنم. این دشمن با این طول عُمری که دارد که هیچ‌کسی این‌قَدر عُمر ندارد، این در تمام عُمرش شب و روز دارد ما را بُمباران می‌کند و خسته هم نمی‌شود. آن‌وقت ما در راهِ رفتن به بهشت خودمان خسته می‌شویم. ماهِ رمضان یک جبهه بود؛ ماه رمضان برای ما سنگر بود؛ ماه رمضان خداوند کمک کرد ما شیطان خودمان را از زندگی‌مان دور کردیم؛ ماه رمضان ما مُسلّح به سِلاح دوستی خدا شدیم، به سِلاح تَحوُّل از دامان دنیا به دامان آخرت مُجهز شدیم؛ ماه رمضان سَحرها خداوند ما را نَوازش کرد و اهل سَحَر شدیم؛ «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[۷]».

حقیقتِ رمضان گُسستن از بدی‌هاست

لذا اگر هم این دوستی را که مَنشأ میهمانی دوستی است. اگر کسی بخواهد به کسی احسان کند، به حسابش می‌ریزد، به دَرب خانه‌اش می‌رود و به او می‌دهد، آدم می‌فرستد تا گِره او را باز نماید؛ ولی وقتی کسی را میهمان می‌کنند معنی‌اش این است که دوستت دارم، می‌خواهم با تو بنشینم. این‌که خداوند میهمانمان کرد، اعلان دوستی بود. نکند ما از این سُفره خودمان را کنار بکِشیم؟ این تَعبیر «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا» اُوج محبّت است. می‌گوید: من خودم به تو جام می‌دهم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه دوستِ خدا بود. در جُملات آن بزرگوار آمده است که فرمودند: «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی[۸]»؛ من شب و روز بیتوته‌ام نزد خداوند است. شب‌ها نزد مَعشوق هستم، شب‌ها نزد دلبَر هستم. «یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی[۹]»؛ هم به من لُقمه می‌دهد؛

«این دهان بستی دهانی باز شد     *****     کو خورنده‌ی لقمه‌های راز شد[۱۰]».

خداوند همه‌شب با پیامبرش راز می‌‌گوید، لُقمه‌ی راز به خوردش می‌دهد. و هم ساقی هست؛ با شراب محبّت از خود بیخودش می‌کند. این وَضع همیشگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. هیچ شبی نیست که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میهمان خداوند نباشد. این میهمانی حق‌تعالی باید محبّت خدا را برای ما شیرین کرده باشد. این ناله‌های حضرت امام زین‌العابدین در دعای ۴۶ صحیفه سجّادیه که به ماه رمضان خطاب می‌کند: تا نیامده بودی، مُنتظرت بودم، چشم به راهت بودم. حالا هم که رفتی غُصّه‌ات را می‌خورم. فِراق تو خیلی برایم سخت است. این حالت را باید حفظ کرد و این حالت، حالتِ تَرک است. فعل‌ها را به این و آن نشان می‌دهیم؛ ولی تَرک‌ها بین ما و خداست. آدم یک نگاهی پیش آمد، ولی برای خدا نکرد؛ غیبتی پیش آمد، برای خدا برخاست و رفت؛ عَصبانی شد، برای خدا داد نکشید، پَرخاش نکرد، اِهانت نکرد. این تَرک‌ها را ماه مبارک رمضان به ما آموخت. حقیقتِ رمضان به گُسستن از بدی‌هاست؛ این را باید حفظ کرد. خداوند متعال توفیق بدهد ان‌شاءالله عشق‌مان به میزبان کَریم‌مان روزاَفزون بشود، سَحرها هم خداوند مانند سابق ما را بیدار کند، به حُضور بخواند، «وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»، استغفار سَحر را غَنیمت بشماریم و ان‌شاءالله همان صفای ماه رمضان که همه می‌خواهند دست هم را بگیرند، هیچ‌کسی نمی‌خواهد پای دیگری را بگیرد؛ این حالت را از خداوند بخواهیم و حَواسمان هم باشد که شیطان از ما نگیرد، یک صلوات مَرحمت بفرمایید.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

مُعاشرت اَرزشمندی که امام سجّاد (علیه السلام) از خداوند تقاضا می‌کنند

دعای بیستم صحیفه سجّادیه که در این توفیقات ماهانه‌ای که در مَحضر شما طِی این سَنوات هستیم، این فَراز آن فَرازی است که به ما می‌گوید: عاطفی باشید. در جامعه‌ی اسلامی «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ[۱۱]» باشید. اشکالات همدیگر را رُفو کنید، بزرگ نکنید. به پای هم نپیچید. اَقوام از خانواده تا محلّه تا حُکومت، با همه مُرتبط باشید. پیوند ایجاد کنید، گُسست ایجاد نکنید. مُدیریت حُکومت اسلامی به جامعه‌ی اسلامی است. جامعه‌ی اسلامی به ارتباطات قلبی است. یعنی شما دیپلُماسی با هم برخورد نکنید؛ با هم مؤمنانه برخورد کنید. سیمِ دلتان را با هم وصل کنید. نسبت به هم دلسوزی داشته باشید. گُنهکارهایتان را مورد تَرحُّم قرار بدهید، آن‌ها را طَرد نکنید. شما مَظهر خداوند هستید. دست هم را بگیرید و همدیگر را از مشکلات نَفسانی هم نجات بدهید. امام سجّاد (علیه السلام) ۹ اَمر مَنفی را در این فَراز یاد کرده‌اند و از خداوند خواستند این ۹ اَمر مَنفی را خداوند متعال توانی به ما بدهد یا نیروی غیبی‌اش به دادمان برسد، یا نگاهِ کارساز امام زمان (ارواحنا فداه) را شامل حال ما بکند که این را به ضدّ آن تبدیل بکنیم. چند مورد از آن را نام بُردیم و یکی دو مورد آخر این فَراز را به خدمت شما قرائت می‌کنیم. یک مورد این بود که فرمودند: «وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِینَ کَرَمَ الْعِشْرَهِ[۱۲]»؛ بعضی‌ها خوش‌ مُعاشرت نیستند، اهل تَلبیس هستند؛ نیرنگ می‌زنند. زود آدم را زَده می‌کنند. برخوردهایشان برخوردهای مَتین نیست. «رَدِّ الْمُلَابِسِینَ»؛ این‌ها که مُنافرت ایجاد می‌کنند، ایجادِ دوری می‌کنند، جاذبه ندارند. خدایا! به ما آنچنان توانی، آنچنان جاذبه‌‌ای، آنچنان شرح صَدری بده که ما این‌ها را به «کَرَمَ الْعِشْرَهِ» کَرَم مَعانی مُختلفی دارد؛ یکی از مَعانی‌اش اَرزش است. اَحجار کریمه که در شهر نَجف در بعضی از مغازه‌ها این عقیق‌فروش‌ها و کسانی‌ که سنگ‌های قیمتی را می‌فروشند، نوشته‌اند: «اَحجار کریمه». سنگ‌های قیمتی که این‌ها با ریگ‌های بیابان فرق دارد. ریگ بیابان را هروقت می‌خواهید بروید و جمع کنید؛ کسی با شما کاری ندارد. ولی عَقیق قیمت دارد. انسان‌هایی که رفتارشان به گونه‌ای است که آدم خریدارشان است، وقتی حرف می‌زند دُرّ می‌ریزد، این حرفش حرف کریمانه است؛ به همین دلیل خداوند متعال در سوره‌ی مُبارکه‌ی واقعه فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ[۱۳]»؛ این قرآن دُرّ می‌بارد. این برای شما سرمایه ایجاد می‌کند، سرمایه‌ی آخرت‌تان را از این تأمین کنید. آمده این‌قَدر شما را قیمتی بکند که غیر خدا نتواند شما را بخرد. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ[۱۴]»؛ قیمت‌تان خیلی بالاست. با غیرِ خدا مُعامله نکنید؛ زیرا فَریب خواهید خورد. عُمر شما با عُمر یک کبوتر فرق دارد. شما در بازار عشق خدا حُضور دارید. خداوند مُشتری شماست و می‌خواهد دل شما را بخرد. دل به او بدهید؛ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ». لذا کسانی که ارزش‌های والای اخلاقی را رعایت می‌کنند، مرحوم «حاج آقا رحیم ارباب[۱۵]» (رضوان خداوند بر او باد) گفته بود: در عُمرم نامَحرم ندیدم. یک ادّعای دیگری هم دارد. می‌گوید: در عُمرم نه غیبت کسی را شنیدم و نه غیبت کسی را کرده‌ام. خیلی حرف است! آدم می‌تواند به گونه‌ای زندگی کند که چشمش برایش مَلکه شده باشد؛ عفّت چشم برایش مَلکه شده باشد. تا نامَحرم می‌بیند این سِپَر پایین می‌آید، پِلک چشم ما فوراً بسته می‌شود؛ مَگر موقع مرگ که وقتی جناب عزرائیل (علیه السلام) می‌آید، اگر چشم‌مان باز باشد فُرصت بستن هم پیدا نمی‌کنیم. خیلی سریع کارش را تمام می‌کند. وَگرنه این باز و بسته ‌کردن چشم در اختیار ماست. تا نامَحرم می‌آید، آدم چشمش را می‌بَندد. خداوند مرحوم «آیت الله خوشوقت[۱۶]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت کند. وقتی نامَحرم از ایشان سؤال می‌کرد، سر ایشان به طرف مُخالف بود. جواب می‌دادند؛ ولی به گونه‌ای نبود که چشم ایشان به نامَحرم بیُفتد. این‌ها ارزش‌های اخلاقی است. انسان چشمش عَفیفانه دیده است، زبانش همیشه عفّت داشته است و هرگز با این زبان گناه نکرده است. یک دلی را در عُمرش نرَنجانده است. هیچ‌وقت نیش زبان نداشته است، اِهانت نداشته است، حرف رَکیک نداشته است. این‌ها را کَرَمَ الْعِشْرَهِ» می‌گویند. مُعاشرت ارزشمند که انسان هرکاری کرده است، این‌قَدر قیمت داشته است که خودِ خداوند خریده است. یک کار بی‌اَرزشی که از دستش رفته باشد، ذخیره‌ی آخرت خودش نکرده باشد، یک مورد هم از خودش ندارد.‌ مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) این‌جور بوده است. «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) فرموده بودند: در تمام عُمرش حتی یک کار برای غیرِ خدا نکرد. خودِ آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) این‌جور بودند. آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) قبل از بُلوغشان مَجذوب بوده است. وقتی به عَتبات رفته بودند، در کربلای مُعلّی در نماز مرحوم «نائینی[۱۷]» (رضوان الله علیه) شرکت کرده بود، گفته بود: من در این نماز چیزهایی دیدم که در نمازهای دیگران ندیده بودم. مَعلوم می‌شود خداوند چشم بَرزخی ایشان را از همان موقع باز کرده بود. خودش گفته بود: کاری را که خداوند از آن ناراضی باشد، در عُمرم انجام ندادم. همه‌ی کارهایش مُهر رضا داشته است. یک کار هم در عُمرش انجام نداده است که خداوند از او ناراضی شده باشد. یک بار هم خداوند را از خودش نرَنجانده است. این «کَرَمَ الْعِشْرَهِ» است. آدم‌هایی که حَواسشان نیست، هرچه به دهانشان می‌آید می‌گویند، هرجور شد می‌خورند، هرجا خواستند می‌روند، این‌ها اَرزشی برای کار خودشان قائل نیستند. همین‌جور رَها هستند. شیطان غارتشان می‌کند و نمی‌دانند دارند سرمایه را از دست می‌دهند. لذا اگر ما در مَواضع خودمان قُرص و مُحکم باشیم، دیگران را تَحت تأثیر قرار می‌دهیم. اگر ما از هوچی‌گری‌ها نترسیم، اگر از ریشخَندها باکی نداشته باشیم و در راهِ خدا مَلامت مَلامت‌گران ما را از مسیرمان سُست نکند، بدانید که خداوند متعال در دل دیگران از ما اَثر ایمانی می‌گذارد. می‌توانیم در اَقوام خودمان و در مُعاشرین خودمان ایجاد تَحوُّل بکنیم. آن‌ها هم مُتوجّه بشوند که من عَجب سرمایه‌ای دارم! این سرمایه‌ام را باید به قیمت بفروشم؛ به مادونِ آن اَرزش از دست ندهم؛ «وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِینَ کَرَمَ الْعِشْرَهِ».

شیرینی اَمنیّتی که امام زین‌العابدین (علیه السلام) از خداوند مَسألت می‌کنند

«وَ مِنْ مَرَارَهِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ حَلَاوَهَ الْاَمَنَهِ الْاَمَنَهِ[۱۸]»؛ این هم خیلی قیمتی است. «نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ[۱۹]»؛ یکی سلامتی و دیگری اَمنیّت است. زمانِ شاه را یادمان رفته است. یک بنده‌ی خدایی بود و وقتی انقلاب شد، به بنده می گفت: فُلانی! خداوند به من دختر داده بود و عزا گرفته بودم که می‌خواهم این دخترم را به کُدام دبستان بفرستم؟! می‌خواهم به کُدام دبیرستان بفرستم؟! اگر دانشگاهی شد، من این ناموس خودم را به دست چه کسی بدهم؟! ولی الحمدلله انقلاب شد؛ حالا برای ناموس خودم احساس اَمنیّت می‌کنم. آن روز همه‌ی امکانات رسانه‌های جَمعی بسیج شده بودند که عفّت را از بین ببَرند. خدا نکند دوباره ما نااَمن بشویم. دوباره ما نسبت به نَوامیس‌مان، به دخترهایمان و به نَسل‌مان بگوییم چه می‌شود. بگوییم این شبکه‌ها چه بَلایی به سر ما آوردند. نااَمنی اخلاقی، نااَمنی ناموسی، نااَمنی اقتصادی و نااَمنی سیاسی به وجود بیاید. این‌ها رسماً در جریان آن زنی که مُرد، توانستند امنیّت را مَخدوش کنند. می‌توانند فتنه کنند. امام زین‌العابدین (علیه السلام) می‌گویند: ـ این تَرجُمان این آیه است ـ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ[۲۰]»؛ چرا؟ می‌گوید: تا می‌توانید، تا جایی که از شما ساخته است، بروید قَوی بشوید. بهترین سِلاح‌ها را داشته باشید، دوربُردترین و نُقطه‌زن‌ترین موشک‌ها باید برای شما باشد. پیشرفته‌ترین پَهپادها باید برای شما باشد. نمی‌گوید برای این‌که جنگ کنید؛ بلکه می‌گوید: برای این‌که ریشه‌ی جنگ را بزنید.

«بُرو قَوی شُو اگر راحت جهان طَلبی     *****     که در نظام طبیعت ضعیف پامال است[۲۱]».

آمریکا اگر ببیند شما ضعیف هستید، یک لُقمه‌تان می‌کند؛ ولی اگر ببیند شما ایمان قوی دارید، اراد‌ه‌ی قوی دارید، سِلاح‌های خوب دارید، غلط می‌کند به شما مُتعرّض بشود. می‌داند ضرر می‌کند، می‌داند در این میدان پیروزی وجود ندارد، پیروزی برای اراده‌های الهی با داشتن سِلاح‌های مُناسبی است که به حُکم خداوند خودشان را قَوی کرده‌اند؛ «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ[۲۲]». در مَسأله‌ی اَمنیّت هم شما ریشه‌ها را از این‌ها بگیرید. اجازه ندهید کار به دست آن‌هایی باشد که شبکه‌های مَجازی را به این صورت بر شما مُسلّط کنند که فرمان تَبلیغات، فرمان فرهنگ شما در خارج از کشور به دست دشمنان شما باشد، در خانه‌ی شما نُفوذ بکنند و فرزند شما را از شما بگیرند. اَمنیّت در خانه‌ی شما حاکم نباشد. این خواسته‌ی امام زین‌العابدین (علیه السلام) از خداوند است: «وَ مِنْ مَرَارَهِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ»؛ وقتی آدم در خانه‌اش نااَمن باشد، در محلّه‌اش نااَمن باشد، در دانشگاه و اداراتش نااَمن باشد، این را حضرت سّجاد (علیه السلام) به مَرارت تَعبیر می‌کند. خیلی تلخ است؛ مَخصوصاً برای کسانی که جبهه رفته‌اند، برای کسانی که شهید داده‌اند. هربار این مَنظره‌ها را می‌بینند، تمام زندگی برایشان تَلخ می‌شود. نگذارید این‌قَدر زندگی تَلخ بشود. «وَ مِنْ مَرَارَهِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ حَلَاوَهَ الْاَمَنَهِ»؛ آن شیرینی اَمنیّتی که خداوند سر سُفره‌ی شهدا نَصیبتان کرده است، نگذارید این را بر شما به مَرارت تبدیل کنند و گرفتار بشوید و همیشه حَسرت بخورید که چه چیزی داشتیم! چه چیزی را از دست دادیم! این‌ها مَسائلی است که حضرت امام سجّاد (علیه السلام) در این دعاها به بهترین وَجه هم ما را با خداوند مُرتبط می‌کند، هم دردآشنا می‌کند و هم برای حفظ این نعمت‌ها یاد می‌دهد که این‌ها مهمّ هستند و باید حَواستان به این‌ها باشد.

روضه و تَوسُّل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بنده در تمام سختی‌هایی که گاهی شخصاً، گاهی برای انقلاب به پَناهگاه می‌روم، اوّل حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. بنده خیلی دلم برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌سوزد. خیلی برایش احساس غیرت می‌کنم. تَحمُّل مُصیبت‌های بی‌بیِ عالَم حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) خیلی سخت است. این شعر را از بی‌بی در همه‌ی مجالس‌تان شنیده‌اید: «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا     *****     صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا[۲۳]»؛

«اگر دَردُم یکی بودی چه بودی[۲۴]». می‌گوید: این‌قَدر مُصیبت بر سرم ریخت که روز روشن را تاریک می‌کند، زندگی را تیره می‌کند. اما بنده در میان مَصائب حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) سخت‌ترین مُصیبت را قَضیه‌ی کوچه می‌دانم. حالا یک کسی را تازیانه بزنند، دَرب به پَهلویش بزنند؛ اما نامَحرم به صورت ناموس خدا سیلی بزند! خیلی نامَرد بود. دست جَهنّمی‌اش چه کرد! به قَصد کُشتن آنچنان دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زد که مادرمان بر روی زمین اُفتاد، چادرش خاکی شد. حتی نَقل شده است گوشواره‌ها از گوش بی‌بی اُفتاد. دیگر به خانه می‌آمد، از حضرت علی (علیه السلام) صورت خود را پنهان می‌کرد. هنگام شهادتش هم به «فِضّه» فرمود: فِضّه! دیگر جای من را از کنار دیوار جَمع کُن؛ وسط اُتاق رو به قبله قرار بده. فِضّه می‌گوید: بِسترش را آماده کردم، ولی دیدم وقتی آمد دستش را بر روی صورتش گذاشته بود. بی‌بی جان! این سه‌ساله‌ی امام حسین (علیه السلام) که الآن دلمان می‌سوزد؛ چه کسانی الآن زینبیه را در اختیار دارند، دیگر سه‌ساله زائر ندارد. وقتی غَسّاله بدن نازنین سه‌ساله را غُسل می‌داد، سراسیمه خدمت حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) آمد. گفت: به من بگویید این بَچّه چه مَریضی داشت؟ بی‌بی فرمود: مریض نبود. گفت: پس چرا بدنش کَبود است؟…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مُبارک ایشان را پیوسته از ما راضی بدار.

خدایا! در آمدن حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) و تَسریع در ظُهور ما را سَهیم قرار بده.

الها! پروردگارا! سایه‌ی پُر بَرکت نایب باکفایت ایشان، این سیّد نورانی ما را با اقتدار و عزّت و کفایت و کرامت و مَحبوبیّت تا ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بر سر ما مُستدام بدار.

خدایا! دشمنانش را مَخذول بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم مردم آواره و شهیدداده‌ و داغدیده و مُصیبت‌زَده‌ی غَزّه را به همین زودی با نابودی صهیونیست‌ها به استقلال و قدرت و اَمنیّت برسان.

خدایا! حزب الله سیّد از دست‌داده‌‌ی ما را احیاء بفرما.

خدایا! با قدرت غیبی خودت به این‌ها قدرت عنایت بفرما.

خدایا! حزب الله را که بحمدالله خار چشم استکبار است، پیروزی‌های پی‌درپی نصیبش بگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم کشور ما را، کشور با این همه شهدای عظیم‌القَدر ما را از نُفوذ دشمن در بُعد کَشف حجاب، مَفاسد، حرکت نُفوذی‌ها، در نزدیک‌شدن به مُستکبرین و دورشدن از اَرزش‌ها از روی تَرحُّم خودت بخاطر شهدایمان کشور ما را انقلابی و مؤمن نگاه دار.

خدایا! کشورمان، نظام‌مان، رهبرمان و خودمان را دشمن‌شاد نکُن.

خدایا! به جوانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم جوان‌های ما را به ساحل دیانت و تشکیل زندگی و خانواده با اَمنیّت کامل برسان.

خدایا! خانواده‌ها را نسبت به نَسل آینده‌شان آرامش عنایت بفرما.

بارالها! شهیدانمان و امام شهدایمان را السّاعه بر سر سُفره‌ی بی‌بی مُتنعّم و از ما راضی بدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه نجم، آیه ۸٫

[۳] سوره مبارکه جن، آیه ۱۶٫

[۴] سوره مبارکه فصلت، آیات ۳۰ و ۳۱٫

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ».

[۵] سوره مبارکه حج، آیه ۷۸٫

«وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هَٰذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ».

[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۶٫

«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ».

[۷] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۱۸٫

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۰.

«و فی روایه: إِنِّی أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی».

[۹] همان.

[۱۰] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۷۹.

[۱۱] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۱۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای مکارم الاخلاق حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام)؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَهِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمحَبَّهَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّهَ، وَ مِنْ ظِنَّهِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَهَ، وَ مِنْ عَدَاوَهِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلَایَهَ، وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّهَ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِینَ النُّصْرَهَ، وَ مِنْ حُبِّ الْمُدَارِینَ تَصْحِیحَ الْمِقَهِ، وَ مِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِینَ کَرَمَ الْعِشْرَهِ، وَ مِنْ مَرَارَهِ خَوْفِ الظَّالِمِینَ حَلَاوَهَ الْاَمَنَهِ الْاَمَنَهِ».

[۱۳] سوره مبارکه واقعه، آیه ۷۷٫

[۱۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

[۱۵] رحیم ارباب (۱۲۵۹ – ۱۳۵۵ش)، مشهور به حاج آقا رحیم ارباب، از فقیهان مقیم اصفهان. او شاگرد ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی بود و مانند استاد خود، عمامه بر سر نمی‌گذاشت. رحیم ارباب در فقه و اصول، هیئت و ریاضی، فلسفه و کلام، و عرفان تحصیل کرده بود و از آخرین دانشوران مکتب فلسفی اصفهان به‌شمار می‌رفت.حاج آقا رحیم ارباب تا آخر عمر در اصفهان زیست و دو بار ازدواج کرد. پس از فوت همسر اولش، با خواهر میرزا عباس خان شیدا (شاعر معروف اصفهان) ازدواج کرد و تا آخر عمر با او به سر برد. حاج آقا رحیم ارباب از هیچ‌کدام از همسرانش صاحب فرزند نشد. رحیم ارباب در روز عید غدیر، ۱۸ ذی الحجه ۱۳۹۶ق (۱۹ آذر ۱۳۵۵ش) درگذشت و پیکرش در تخت فولاد اصفهان نزدیک تکیه ملک به خاک سپرده شد. رحیم ارباب، ادبیات فارسی و صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمدهادی همامی در روستای چرمهین خواند. پس از کوچ خانوادگی به اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد میرزا بدیع درب‌امامی (درگذشته ۱۳۱۸ق)، اصول فقه را نزد آیت‌ الله سید محمدباقر درچه‌ای (درگذشته ۱۳۴۲ق) و خارج فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات قدیم را نزد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت. شهید مطهری او را از علمای طراز اول در فقه، اصول، فلسفه و ادبیات عرب معرفی می‌کند.

[۱۶] عزیزالله خوشوقت (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۵ درگذشته ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه) مجتهد، از روحانیون شیعه معاصر بود. او در حکمت و عرفان از شاگردان سید محمدحسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) و در فقه از شاگران سید حسین بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) و سید روح‌الله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بود. او همچنین سال‌ها امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (علیه السلام) واقع در سه‌راه طالقانی تهران (پیچ شمران) بود. او در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای مدتی کوتاه نماینده ویژه سید روح‌الله خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. کتابی با موضوع زندگی‌نامه وی با عنوان (درّ مکنون علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)) وی را متولد تهران و نام دقیقش را عزیز ذکر کرده‌است. وی با روحانیونی چون محمدتقی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)، محمدجواد انصاری (رضوان الله تعالی علیه) و هادی ابهری (رضوان الله تعالی علیه) مأنوس بود. عزیزالله خوشوقت (رضوان الله تعالی علیه) در ماه رجب سال ۱۳۰۵ در شهر بادکوبه (باکو) متولد شد. پدر و مادر او اهل زنجان بودند اما مدتی را به سبب ناامنی‌های موجود در منطقه، به باکو مهاجرت نمودند و او (عزیز) به‌عنوان دومین فرزند در آن‌جا متولد شد. این روحانی فعال، بعد از تحصیلات خود در دبیرستان، روی به‌سوی علوم حوزوی آورد و بعد از مدت پنج سال تحصیل در مسجد لرزاده (حوزه علمیه تهران) به شهر قم رفت. وی بعد از به اتمام رساندن دروس حوزه به تهران برگشت و هنگامی که ۳۳ سال داشت ازدواج کرد که در نتیجه این ازدواج، صاحب دو پسر و چهار دختر شد. وی نهایتاً در ۲ اسفند ۱۳۹۱ در شهر مکه به سبب بیماری درگذشت.

[۱۷] محمدحسین غروی نایینی(۱۲۷۶-۱۳۵۵ق/۱۲۳۹-۱۳۱۵ش)، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم و از طرفداران نهضت مشروطه. نائینی دانش‎‌آموخته حوزه‎‌های علمیه اصفهان، سامرا و نجف بود و نزد جهانگیرخان قشقایی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی شاگردی کرد. وی پس از محمدتقی شیرازی، به همراه سید ابوالحسن اصفهانی عهده‎‌دار مرجعیت شیعه شد. شهرت علمی نایینی بیشتر به خاطر اصول فقه است. او از شارحان مکتب شیخ انصاری است و سید ابوالقاسم خویی شاگردش بود. همراهی با میرزای شیرازی در نهضت تنباکو، همکاری با آخوند خراسانی در نهضت مشروطه، و اعلام جهاد علیه انگلیس در عراق از فعالیت‌های سیاسی میرزای نایینی است. او کتاب معروف تنبیه الامه و تنزیه المله را در دفاع از مشروطه و نفی استبداد نوشت.

محمدحسین تحصیل را از کودکی، در زادگاهش آغاز کرد و پس از فراگیری مقدمات، در هفده سالگی راهی اصفهان شد. پدرش با هدف تعلیم و تربیت وی، او را به شیخ محمدباقر اصفهانی سپرد. نائینی، هم در حوزه درس اصفهانی حاضر می‌شد و هم در خانه او و تحت سرپرستی‌اش زندگی می‌کرد. افزون بر آن، وی در اصفهان نزد میرزا ابوالمعالی کلباسی، میرزا محمدحسن هزارجریبی و جهانگیرخان قشقایی، در رشته‌های مختلف علمی مانند فقه، اصول، کلام و حکمت، تحصیلاتش را دنبال کرد. همچنین با ادبیات فارسی و عربی و ریاضی نیز آشنا شد. میرزای نائینی در سال ۱۳۰۳ راهی عراق شد و به حوزه سامرا رفت. او در درس میرزا محمدحسن شیرازی، رهبر نهضت تنباکو حاضر می‌شد، در اواخر عمر میرزای شیرازی، کاتب و محرر او نیز بود و در امور سیاسی و اجتماعی نیز طرف مشورت استاد قرار می‌گرفت. پس از وفات میرزای شیرازی، در سال ۱۳۱۲ق، مدتی نزد سید محمد فشارکی شاگردی کرد؛ اما با پراکندگی حوزه سامرا، او مدتی در کربلا اقامت کرد سپس در سال ۱۳۱۴ راهی نجف شد و در درس آخوند خراسانی، حاضر و از خواص و اصحاب مجلس استفتای او گشت. محمدحسین نایینی ۲۶ جمادی‌الاول ۱۳۵۵ق در ۸۲ سالگی در نجف درگذشت و در حرم امام علی (علیه السلام) دفن شد.

[۱۸] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای مکارم الاخلاق حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام)؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.

[۱۹] روضه الواعظین، الجزء ۲، الصفحه ۴۷۲.

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ اَلْأَمْنُ وَ اَلْعَافِیَهُ».

[۲۰] سوره مبارکه انفال، آیه ۶۰٫

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ».

[۲۱] علی نظمی تبریزی، دویست سخنور؛ تذکرهالشعرای منظوم و منثور، چاپ دوم، تابش، ۱۹۷۶، ۳۵۱.

[۲۲] سوره مبارکه انفال، آیه ۶۰٫

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ ۚ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ».

[۲۳] شهید ثانی، زین الدین بن علی‏، مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّه و الأولاد، ص ۱۱۲، قم، بصیرتی‏، بی‌تا.

«از انس‌بن مالک روایت شده: زمانى که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه علیها السلام به‌سوى من آمد و گفت: “چگونه جان و روان شما همراهى کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید؟!”، سپس گریست و فرمود: «یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ یَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ»؛

مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَهَ أَحْمَدَ   ***   أَنْ لایَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا   ***   صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى   ***   إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا   ***   صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا

قَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ   ***   لاأَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَا

فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ  أَتَّقِی   ***   ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَا

فَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّهٌ فِی لَیْلِهَا   ***   شَجَنا عَلَى غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَا

فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی   ***   وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَا».

[۲۴] باباطاهر، دوبیتی‌ها، دوبیتی شماره ۳۲۶.