حضرت «آیت الله صدیقی» در گفتگو با پرتال علوم اسلامی ثقلین به ایراد بیاناتی با موضوع «شرح دعای ۴۴ صحیفه سجادیه» پرداختند که مشروح این گفتگو تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ادامهی درنگی بر فراز دهم دعای ۴۴ صحیفه سجّادیه
وجودِ مبارکِ امام سجّاد علیه الصلاه و السلام در صحیفهی نوریّهی خودشان بخشی اموری را که برای انسان موجبِ قربِ به خدای متعال میشود و اموری را که حاجب هست و مانعِ سلوکِ عبد به سوی مولا میشود را در دعای چهل و چهارم مطرح فرمودهاند.
یکی از موانعِ سیر الی الله و سلوکِ سالک «کینهی مؤمن و زودرنجی و قطعِ ارتباط با بندگانِ خدای متعال» است، که این هجران و این هجر و این قهر خلافِ رضای پروردگارِ عالَم است. خدای متعال فرمان داده است مؤمنین به حکمِ اینکه ایمان دارند همه به یک رشته متّصل هستند، لذا فرمود: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»[۲]، همگی هم باید به یک ریسمان وصل بشوید و حولِ یک محور حرکت کنید و نقطهی مرکزیِ واحدی داشته باشید و حولِ یک کعبه طواف کنید، و هم اینکه از خلافِ این موضوع نهی فرموده است، «وَلَا تَفَرَّقُوا»، اجتماع مایهی اقتدار و منشأ نزولِ برکات است، و گسستن و قطع کردن مبدأ جدایی است، و جدایی باعث میشود که افرادِ متفرّق طعمهی گرگها قرار بگیرند.
بدی را با بدی جواب ندهیم
از این رو هر آنچه که موجبِ کدورت و رنجشِ خاطر بشود در جامعه حرام شده است. چرا غیبت حرام است؟ برای اینکه باعث میشود من نسبت به برادرِ دینیِ خود که خوشبین بودهام با شنیدنِ این غیبت نسبت به او بدبین بشوم، وقتی بدبین شدم دیگر نمیتوانم به او اعتماد کنم، وقتی اعتماد نکردم کارها میماند.
«نمّامی» جزوِ گناهانِ کبیره است، در روایات دارد که «نمّامی» علامتِ نفاق است، کسی که حرف میآورد و حرف میبرد منافق است، این شخص انسانِ مؤمنی نیست، و عفو و گذشت و وفا کردنِ در برابرِ جفاها جزوِ صفاتِ ممتاز و صفاتِ عالیهی بشری است که وجودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: بهترین افراد کسی است که «یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ»، اگر کسی به شما ظلم کرد انتقام نگیرید، شما عفو کنید، «یَصِلُ مَن قطعَهُ» اگر کسی دم از جدایی میزند و از وجودِ او برودت و سرما استشمام میشود شما سرمای وجودِ او را با گرمیِ محبّتِ خودتان جبران کنید، وقتی او میگسلد شما متّصل کنید و متّصل بشوید، «و یُعطِی مَن حَرَمَهُ» اگر روزی شما به یک همسایه یا فامیلی یا دوستی نیاز داشتید و به او مراجعه کردید اما او به شما جفا کرد و آن روزی که شما نیاز داشتید به شما کمک نکرد، ولی حال خدای متعال به شما آبرو و تمکّن داده است و او محتاجِ شماست، نکند بدی را با بدی جبران کنید، «و یُعطِی مَن حَرَمَهُ» شما به کسی که شما را محروم کرده است عطاء کنید.
در این مسئله روایات هم کینهی مؤمن و قهر کردنِ با مؤمن و گسستنِ پیوندِ عاطفی با مؤمن و قطع کردنِ عون و کمک به مؤمن موردِ مذمّتِ شدیدِ مکتبِ ما قرار گرفته است و در نصوصِ صریحِ قرآن کریم و روایاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام ایشان موج میزند.
اسلام دینِ «محبّت» است
بنابراین بیایید باور کنیم که اسلام دینِ محبّت است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟»[۳]، آیا دین بغیر از «محبّت» ترجمهی دیگری دارد؟ حقیقتِ دین «محبّت» است، گوهرِ دین «محبّت» است، و وقتی محبّت بیاید خانوادهها گرم میشود، «وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً»[۴]، خدای متعال این را تشریع کرده است و از ما خواسته است که ما اعضای خانوادهی یکدیگر را دوست داشته باشیم، ما همسایههای مؤمنِ مسلمانِ خودمان را دوست داشته باشیم، ما خواهران و برادرانِ جامعه را دوست داشته باشیم، اگر دوستی و محبّت آمد انسان کم گیر میدهد، وقتی انسان کسی را دوست نداشته باشد مدام به او گیر میدهد و بهانهجویی میکند و به دنبالِ عیبِ او میرود، اما وقتی انسان به کسی علاقه دارد به این زودی متوجّهِ عیبِ او نمیشود، یعنی اصلاً محبّت نمیگذارد انسان به دنبالِ معایبِ اشخاص باشد. «دنبالِ عیب بودن» نشانهی بدباطنی و خبث باطن است، جون باطنِ او خراب است و خودِ او خرابیهایی دارد در موردِ همه هم بد فکر میکند و چون بد فکر میکند میگردد و وقتی گشت نقطهضعف پیدا میکند و وقتی نقطهضعف پیدا کرد قهر میکند، این موضوع مایهی تفرقه و جداییِ آحادِ جامعه میشود.
پنج وصیّتِ ارزشمندِ حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم
وجود نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک وصیّتی دارند که فرمودند: «أُوصِی أُمَّتِی بِخَمْسٍ»[۵] من امّتِ خود را به پنج امر وصیّت میکنم.
«بِالسَّمْعِ»، اولین مورد این است که دائماً بیاموزید، دائماً گوشِ شما باز باشد، امواجِ معنویّت و نورانیّت را از مکتب بگیرید، موعظهپذیر باشید، حکیمی را شناسایی کنید که او بگوید و شما بشنوید.
دوم: «وَ اَلطَّاعَهِ». حرفهای خوب زیاد گفته میشود، انسان پای صحبتِ یک صاحبدلی مینشیند، چه بسا بَهبَه و طیّبالله میگوید، اما هنوز مجلس تمام نشده است گویا اصلاً نشنیده بود، این حرف برای او اثرِ عملی ندارد، این خیلی «ظلم به خود» است، ضمناً ظلمِ به جامعه هم هست. اینکه انسان معالجه را دوست داشته باشد، طبیبِ خوبی را هم سراغ کرده باشد، نسخهی درمان را هم از طبیب گرفته باشد ولی به این نسخه عمل نکند و مرضِ او همینطور بماند! تا چه زمانی بناست که چشمِ مسلمان بیمار باشد؟ یا اینکه زبانِ او آلوده باشد؟ یا اینکه گوشِ او نجس باشد؟ یا اینکه مالِ او حرام باشد؟
«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»[۶]، خدای متعال از بندگانِ خود گله میکند، چه زمانی میخواهید درست بشوید؟ مگر امید دارید که تا چه زمانی هستید؟ مگر میدانید؟ مگر خبر آوردهاند که چقدر عمر میکنی؟ تازه اگر عمرِ تو طولانی هم باشد چه کسی به شما گفته است با این رفتاری که دارید عاقبت به خیر میشوید و توبه میکنید؟ نکند یک کارهایی کنیم که بابِ توبه به رویِ ما بسته بشود و شقاوت و خبثِ باطن برای ما ملکه بشود و دیگر نتوانیم بیرون بیاییم و در باتلاقِ خودمان بمانیم.
بنابراین اگر میشنویم اهلِ عمل باشیم، هر چه میشنویم… خدا را خدا را… این گوینده و همهی شما عزیزانِ من! بنای ما بر این باشد چیزهای خوبی که از خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اولیای الهی و حکمای عرشی میشنویم در زندگی ببریم و پیاده کنیم.
سوم: «وَ اَلْهِجْرَهِ». این غیر از «هجران» است. رو به جلو باشیم، درجا نزنیم، دیروز خوب بودهایم اما امروز اصلاً به خوبیِ ما اضافه نشده است، آیا این موضوع حیف نیست که انسان یک سرمایه داشته باشد و این سرمایه را راکد بگذارد؟ خدای متعال به تو سرمایه داده است، این سرمایه را در گردش قرار بده، عدّهی زیادی میتوانند از گردشِ سرمایهی شما استفاده کنند. «هجرت» یعنی «رو به کمال بودن»، یعنی همیشه یک قدم جلو برویم. نمیدانم بینِ خود و خدا آیا حساب کردیم در این ماه مبارک رمضان چند قدم جلو رفتیم؟ «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ * وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ»[۷]، چقدر کامل شدیم؟ چند عیبِ خود را معالجه کردیم؟ چقدر بر خوبیهای خودمان اضافه کردیم؟ یک محاسبه… «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۸].
چهارم: «وَ اَلْجِهَادِ». بدانید که دشمنِ داخلی دارید، دشمنِ خطرناک در خانهی شماست. شما برای حفاظتِ بیرون گاهی برجهای حفاظتی درست میکنید و رصد میکنید، اما دشمن در خانهی توست، تو متوجّه نیستی و دشمن در درونِ خودت هست، «اَعدى عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَّتى بَینَ جَنبَیک»[۹]، بزرگترین دشمنِ ما نفسِ أمّارهی ماست، این در خودِ ماست، بدبختیِ ما که از بیرون نیست، بدبختیِ ما از درونِ خودمان است، هرچه کردهایم خودمان به خودمان کردهایم، دشمن هیچوقت نتوانست به ما ضربه بزند، «دشمن» انسان را بزرگ میکند، دشمن موجبِ واکسینه شدنِ انسان میشود، همانطور که میکروب گلبولهای انسان را تقویت میکند و مبارز بعمل میآورد «دشمن» به انسان اقتدار میدهد، انسان همیشه خود را حاضر در صحنه میبیند و بر علیهِ دشمنِ خود قیام میکند. اما این دشمنِ درونی و نفسِ أمّارهی انسان است که انسان را بیچاره و جهنّمی میکند و آبروی او را میبرد و زندگیِ او را با بداخلاقیها و تنگنظریها و بهانهگیریها و زودرنجیها به آتش تبدیل میکند.
بنابراین سنگرِ «جهاد» اینطور نیست که ما فقط در جنگِ با بعثیها یا جنگ با داعش به جبهه برویم، این جبههی درونی خیلی مهمتر از آن جبهه هست و باید همیشه هوای آن را داشته باشیم.
آخرین جملهی وجود نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «وَ اَلْجَمَاعَهِ» است.
جمعِ شما جمع باشد، وقتی این انگشتها جمع میشود مُشت میشود، وقتی پراکنده است شما نمیتوانید با آنها هیچ کاری کنید، اگر بخواهید چیزی را بردارید این دو انگشت هستند که به کمکِ یکدیگر میآیند تا شما بتوانید چیزی را بردارید یا چیزی را بنویسید، وگرنه قدرتِ نوشتن هم ندارید.
این «جمع بودن» لوازمی دارد، یکی از لوازمِ آن این است که انسان «بزرگ» باشد، انسان بچّگی نکند و فوری دعوا و مقابله و پرخاش کند. دریا باشید، چرا کوچک هستیم و زود رنگ عوض میکنیم؟ چرا بزرگ نباشیم که دیر رنگ عوض کنیم؟
لذا این مسئلهی «هجران» که وجود نازنین امام سجّاد علیه السلام در این فراز از آن بعنوانِ یک مانع و یک حجاب از خدای متعال درخواست میکنند که ما از این هجران برگردیم…
میگویند انسان از هر کجای «شرّ» که برگردد «خیر» است، قهر بودن «شرّ» است، هرچه زودتر برگردیم «خیر» است.
روضه حضرت رقیّه سلام الله علیها
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
امروز دلِ من یادِ خرابهی شام کرده است… چه باب الحوائجی! چه سفرهی کَرَمی! حضرت زینب کبری سلام الله علیها چه علمِ عزّتی با خود بردند و این عَلَمِ پیروزی را در شام نصب کردند! که تا روز قیامت معلوم بشود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیروز هستند و بنیامیّه شکست خورده و ذلیل و بیآبرو هستند.
یک دخترِ سه ساله چه جلالی دارد! من به قربانِ شهید سلیمانی و همهی شهدای مدافعِ حرم که حریمِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را حفظ کردند، ناموسِ دین را حفظ کردند، هم مزارِ سه ساله را و هم مرقدِ مطهّرِ عقیله العرب حضرت زینب کبری سلام الله علیها را…
میگویند این سه ساله خیلی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شبیه بوده است، یکی از وجوهِ تشابه «رازداری» حضرت رقیّه سلام الله علیها است، هیچ وقت حضرت رقیّه سلام الله علیها از گرسنگیِ خویش گله نکردند، هیچ وقت از تشنگیِ خویش گله نکردند، حتّی از جای تازیانهها گله نکردند، از آبلهی پای خویش گله نکردند… تنها چیزی که مدام به زبان خویش جاری میکردند و بهانهگیری میکردند «دیدارِ پدر» بود…
مدام سراغِ پدرِ خویش را میگرفتند، میپرسیدند که پدرِ من چه زمانی میآیند؟ پدرِ ایشان آمد اما دیگر با پای خویش نیامدند بلکه با سر آمدند…
دختری که مدّتها بود پدرِ خویش را ندیده است و منتظر بود که پدر بیاید تا ایشان را در آغوش بگیرد، حال میبینند که سرِ پُر از خونِ پدر در تشت است… این دختر باید این سر را در آغوش بگیرد…
حضرت رقیّه سلام الله علیها سرِ پدر را در دامانِ خویش گذاشتند و چند جمله با ایشان درد و دل کردند، «یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ!»[۱۰] بابا! میبینم رگهای گردنِ تو بریده است، کدام ظالم سرِ تو را قطع کرده است؟ «یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ!» بابا! محاسنِ تو رنگین شده است، چه کسی محاسنِ شریفِ تو را با خونِ تو رنگین کرده است؟…
حضرت رقیّه سلام الله علیها مدام پدر را صدا زدند، ناگهان دیدند این بچّه یک طرف افتاد و سر هم یک طرف…
جلو آمدند و دیدند سه ساله جان داده است…
ساعد الله قلبک یا زینب و یا رباب و یا زین العابدین
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین
خدایا! تو را به عظمتِ این باب الحوائجِ سه ساله قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ مبارکِ ایشان را از ما راضی بفرما.
خدایا! ما را از یارانِ مقبولِ حضرت محسوب بگردان.
خدایا! حسرتِ دیدار و خدمتِ به آن بزرگوار را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! سایه پُر برکتِ نایبِ امام زمان ارواحنا فداه رهبرِ عزیزمان را بر سرِ ما مستدام بدار و این مردِ نازنین را نصرت عطاء بفرما و دشمنان و معاندینِ ایشان را رسوا و خنثی بگردان.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را به ساحلِ نجات برسان.
خدایا! عمومِ مریضها، سیّد مورد نظر، مریضهای روحیِ مورد نظر، مریضهای جسمیِ سفارششده را شفاء عنایت بفرما.
خدایا! حاجاتِ ما را برآورده بفرما.
خدایا! عاقبتِ ما را ختم به خیر و ما را با امام و شهدا محشور بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۰۳ (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ)
[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۷، صفحه ۱۲۲ (وَ قَالَ لَهُ زِیَادٌ اَلْأَسْوَدُ : إِنِّی أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ فَأَخَافُ اَلْهَلَکَهَ ثُمَّ أَذْکُرُ حُبَّکُمْ فَأَرْجُو اَلنَّجَاهَ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اَلْإِیمٰانَ وَ قَالَ: إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ وَ قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنِّی أُحِبُّکَ فَقَالَ إِنَّکَ لَتُحِبُّنِی فَقَالَ اَلرَّجُلُ إِی وَ اَللَّهِ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ.)
[۴] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱ (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)
[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۰، صفحه ۲۹۴ (نَوَادِرُ اَلرَّاوَنْدِیِّ ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أُوصِی أُمَّتِی بِخَمْسٍ بِالسَّمْعِ وَ اَلطَّاعَهِ وَ اَلْهِجْرَهِ وَ اَلْجِهَادِ وَ اَلْجَمَاعَهِ وَ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ إِلْحَاحِ اَلْجَاهِلِیَّهِ فَلَهُ حَثْوَهٌ مِنْ حَثَى جَهَنَّمَ .)
[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶ (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ)
[۷] سوره مبارکه قیامه، آیات ۱۴ و ۱۵
[۸] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱۶ ، صفحه ۹۹ (عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِی کِتَابِ مُحَاسَبَهِ اَلنَّفْسِ قَالَ رُوِّینَا فِی اَلْحَدِیثِ اَلنَّبَوِیِّ اَلْمَشْهُورِ: حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ اَلْأَکْبَرِ.)
[۹] الوافی، جلد ۱۲، صفحه ۲۱۶
[۱۰] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶ (یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر)
پاسخ دهید