شرایط به امورى گفته مىشود که تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در کار نخواهد بود. اما علایم و نشانهها، آن دسته رویدادها و حوادثى است که براساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر کدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را مىدهد. براین اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر این که داراى علایم و نشانههایى است که پیش از وقوع آن روى مىدهد، داراى یک سرى شرایط و بایستههایى است که با تحقق آنها، قیام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با این انقلاب و یا هر انقلاب واقعى دیگر، چند شرط متصور است.

 

یک. قانون و برنامه کامل و جامع

مىدانیم که زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با کاستىها و دشوارىهاى فراوانى رو به رو بوده و مهمترین خواستهها و نیازهایش از جمله عدالت، معنویت و رفاه واقعى است هیچ مکتب و دولت و انقلابى نیز نتوانسته به طور اساسى مشکلات بشر را برطرف کند و اگر موفقیتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه کاستىها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نیاز به یک برنامه کامل و جامع است که تاکنون هیچ یک از مکاتب و نحلههاى بشرى نتوانستهاند آن را ارائه دهند و این تنها در کتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد که حضرت مهدى(عج) مبیّن آن و تحقق بخش تمامى آموزههاى آن با یک انقلاب جهانى خواهد بود.

 

یک انقلاب براى در هم شکستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نیاز دارد:

۱ – برنامهاى جامع براى مبارزه با مشکلات و تغییر وضع موجود.

۲ – قانون متناسب براى حرکت جامعه به طرف وضعیت مطلوب و براساس نیازهاى واقعى جامعه.

قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پیگر و جدى با حکام جور و سردمداران فکرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى کامل فساد و ظلم و کفر است. آن حضرت هم داراى این برنامه و هدف است و هم براساس پیش بینىهاى قرآنى و روایى موفق و پیروز خواهد بود.

برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر است که کاملترین و بهترین برنامه زندگى انسانى است. این قانون جامع، متناسب با همه نیازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در یک نظام عادلانه حکومتى است.

پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مىفرماید: «سیره و سنت او، سنت من است مردم را بر دین و آیین من به پا خواهد داشت و آنان را به کتاب پروردگارم دعوت مىکند».[۱]

 

دو. رهبرى مقتدر و توانمند

شرط دیگر براى پیدایش یک انقلاب وجود رهبر و پیشوایى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنایى کامل از اهداف، برنامهها، زمینهها و موانع، با مدیریتى صحیح و قاطع، حرکت انقلابى را راهبرى کند و تا آخرین نفس ادامه دهد. هم چنین بتواند فرمان روایى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظیم مهدوى، به یقین داراى این شرط است. حضرت مهدى(عج) با توجه به مقام امامتشان، مسلما شایستگى چنین منصبى را دارد و مىتواند چنین مسئولیتى را بر عهده بگیرد.

 

سه. یاران ایثارگر و مجریان توانمند

شرط دیگر یک انقلاب وجود یارانى فداکار است که با آشنایى نسبت به برنامهها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرین لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداکارى باشند.

قیام جهانى امام مهدى نیز نیاز به یارانى دارد که ضمن آشنایى و اعتقاد به امام و دین تا آخرین لحظه فداکارى کنند. این جمعیت خالص و مخلص که اصحاب حضرت را تشکیل مىهند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح کشورها و اداره مناطق و سرزمینها ایفا خواهند کرد.

امام جواد (علیهالسلام) در این زمینه مىفرماید: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مىکنند که سیصد و سیزده نفراند ؛ به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمین… وقتى این عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مىکند و چون عده کامل شد که ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مىکند».[۲]

چه بسا این شرط هنوز تحقق نیافته و تعداد یاران آن حضرت – به خصوص اصحاب خاص – کامل نشده است تا قیام نیز صورت گیرد.

 

چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم

یکى دیگر از شرایط یک انقلاب و تحقق آن، پذیرش مردمى و قابلیت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرایط فکرى و روانى فراهم نباشد، آن قیام به سرانجام نمىرسد ؛ چنان که نهضت الهى امام حسین (علیهالسلام) به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شکست خورد و آن حضرت به شهادت رسید.

قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط را لازم دارد. مردم باید به حدى از رشد و آگاهى رسیده باشند که پذیراى حرکت اصلاحى و قیام بزرگ منجى عالم بشریت باشند. وجود این آمادگى از شرایط بسیار مهم براى ظهور مصلح موعود است ؛ چرا که با وجود آن، حرکت اصلاحى حضرت به نتیجه خواهد رسید.

از میان چهار شرط یاد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه کامل براى اداره جهان و وجود رهبر شایسته و کارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نیز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذیرش انقلاب او را داشته باشند.

 

براین اساس مىتوان تفاوتهاى میان شرایط و علایم ظهور را چنین شمارش کرد:

۱ – رابطه ظهور با شرایطش واقعى است. یعنى تا آنها نباشند ظهور هم اتفاقى نمىافتد حال آن که علایم، دلالت بر ظهور مىکنند و از امکان و نزدیکى وقوع چنین حادثه عظیمى خبر مىدهند.

۲ – شرایط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعى دارند، حال آن که ارتباط خاصى میان نشانههاى ظهور مشاهده نمىشود.

۳ – شرایط ظهور همگى با هم باید در یک زمان محقق باشند حال آنکه علایم ظهور، به طور طبیعى طى ماهها و سالها و قرنها رخ مىدهند.

۴ – شرایط ظهور باید مداومت داشته باشند و شرط بقاى ظهورند، حال آنکه نشانههاى ظهور در زمانى خاص رخ مىدهند و نه لزوم و نه امکان دارد که آن شرایط در مدت زمانى طولانى واقع شوند و وقوع آنها ادامه یابد.

۵ – شرایط ظهور تنها در زمان ظهور است که به حد اعلاى خود مىرسند ؛ حال آن که تمامى نشانهها به مرور پیش از ظهور رخ مىدهند.

۶ – همه شرایط ظهور باید متحقق باشند ؛ با آنکه نشانههاى ظهور لازم نیست که همهشان رخبدهند و تنها حدوثعلایم حتمى کافىاست و بقیه به نزدیکىظهور دلالتمىکنند و اگر پیشازظهور رخندهند، مشکلىدر امر ظهور پیشنمىآید.[۳]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – کمال الدین، ج ۲، ب ۳۹، ح ۶٫

[۲] – کمال الدین، ج ۲، باب ۳۷، ح ۲٫

[۳] – تاریخ غیبت کبرى، ص ۳۹۹-۳۹۶ ؛ شش ماه پایانى، ص ۲۲۳-۲۲۲٫