بیان ثواب چندین حج و عمره برای زیارت امام حسین(علیه السلام) یا سایر ائمه(علیهم السلام)، پایین آوردن حج و عمره نیست؟
برای پاسخ به این پرسش در سه محور بحث میکنیم:
معنای مقایسه در روایات
مقایسه کردن میان دو چیز در زندگی انسانها امری متعارف است؛ مثلاً میگوییم این خانه بزرگتر از آن خانه است. مقایسه در امور معنوی نیز همچون امور مادی امکان پذیر است؛ مثلاً گفته شود: ثواب این نماز مستحبی از آن نماز مستحبی بیشتر است. با این تفاوت که در امور معنوی مقایسه معمولاً باید توسط کسی صورت گیرد که به سرچشمه وحی الهی متصل باشد و بر ملاکهای احکام و مصالح و مفاسد حقیقی اعمال انسانها احاطه داشته باشد وگرنه حکایت عقل ما و ملاکهای احکام، حکایت خرما بر نخیل است که از دسترسی به آن قاصر است.
روشن است مجرد مقایسه چیزی با چیزی سبب توهین به یکی از دو طرف مقایسه نیست مگر این که مقایسه از اساس نادرست باشد و یا مشکل دیگری در کار باشد. برای مثال وقتی در آیات و روایات به اشاره یا به صراحت گفته میشود: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از همه پیامبران خدا حتی از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(علیهم السلام) برتر است، معنایش این نیست که مقام دیگر پیامبران کوچک و پست است، بلکه همه مقاماتی که برای آن بندگان برگزیده وارد شده، سر جای خود محفوظ است، اما عظمت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به حدی است که گوی سبقت را از همه انبیا ربوده است و همه آنان را در سایه خود جمع کرده است:
آدم و نوح و عیسی و موسی آمده مجموع در ظلال محمد
با این مقدمه روشن میشود روایاتی که میگوید: ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) معادل چند حج و عمره است میخواهد عظمت مقام امام حسین(علیه السلام) و عظمت زیارت ایشان را بیان کند؛ یعنی ایشان به مقامی رسیده است که زیارتش با حج و عمره قیاسپذیر است و بر آنها رجحان دارد، نه این که ثواب حج و عمره کم است، ثواب حج و عمره به جای خود محفوظ و زیارت امام حسین(علیه السلام) هم به جای خود محفوظ است اما در مقام مقایسه، ثواب زیارت امام افزونتر از آن است. اصولاً لازمه این که این مقایسه درست باشد و شنونده را به مقصود حقیقی گوینده برساند یعنی شنونده از این مقایسه عظمت زیارت امام حسین(علیه السلام) را بفهمد این است که ثواب حج و عمره فراوان باشد.
سر شرافت کربلا بر کعبه
درباره سر شرافت زیارت امام حسین(علیه السلام) بر زیارت کعبه نیز میتوان گفت: حج و عمره سمبل مناسکی است که پرچمدار توحید حضرت ابراهیم خلیلالرحمان(علیه السلام) در سرزمین مکه به جا آورده است و نمادی است از حوادث تاریخی که در این سرزمین مقدس روی داده است؛ بازسازی نخستین پایگاه خداپرستی بر روی زمین و راهاندازی مراسم حج، به قربانگاه بردن فرزند، سعی هاجر در بیابان خشک و بیآب و علف با زبان تشنه برای سیراب کردن طفل تشنهکام خود از جمله این حوادث هستند.
اما کربلا سمبل چیست؟ میتوان گفت: همه آنچه در تاریخ کهن مکه رخ داده بود به طور کامل تر در کربلا متجلی شد؛ اگر ابراهیم برای اقامه نماز به همراه خانوادهاش به مکه هجرت کرد و خانوادهاش را در بیابانی بیآب و علف جای داد، امام حسین(علیه السلام) هم برای احیای نماز به کربلا هجرت کرد و جان خود و فرزندان را در این راه فدا کرد، اگر هاجر از تشنهکامی طفل خود بیتاب شد و در جستجوی آب فاصله صفا و مروه را هفت بار هرولهوار پیمود، رباب هم در روز عاشورا از صبح تا پسینی بر تشنهکامی شیرخواره خود صبر کرد و دم آخر هم طفل خود را به قربانگاه فرستاد تا گلویش از تیر سهشعبه حرمله سیراب شود، اگر ابراهیم کودک عزیز خود اسماعیل را به قربانگاه آورد و اوج عبودیت خود و فرزندش را در بوته امتحان گذاشت، حسین هم جوان رعنای خود علیاکبر را که شبیهترین مردم به پیامبر بود، به قربانگاه آورد و با بدن پارهپارهاش بازگشت، لذا امام حسین(علیه السلام) در کربلا روح توحید و حقیقت قبله را زنده کرد، پس ناروا نیست اگر قبر مطهرش تنه بر کهنترین خانه توحید (بیت العتیق) زند و آب فراتش فخر بر آب زمزم فروشد.
از نظر تجربی نیز شاید هر خواننده منصفی این حقیقت را تصدیق کند که تأثیر کربلا در انسانسازی و پیدایش تحول روحی در حق جویان بینظیر است و چه بسا انسانهایی که در طول تاریخ از حرکت امام حسین(علیه السلام) و قیام کربلا الهام گرفته اند و بسیاری به برکات نام و یاد امام حسین(علیه السلام) و گریه برای امام حسین(علیه السلام) از یک عمر خطاکاری و اشتباه خود پشیمان شدهاند و به سرمنزل سعادت بار یافتهاند.
در نتیجه آن چه که تأثیرگذاری آن بر هدایت انسان ها بیشتر باشد الگوی عملی برای دست یابی به همه خوبی ها و ارزش هاست و بیش ترین انگیزه ها را در مبارزه با فسادها و ستمگران به وجود می آورد، به طوری که آزادگی و آزادمنشی از هرگونه زشتی و طاغوت را برای جامعه بشریت به ارمغان آورد.
بدیهی است که زیارت امام حسین(علیه السلام) از مقام و رتبه بالاتری برخوردار است و نزد خداوند دارای ثواب و پاداش بیشتر است.
در پایان گفتنی است؛ این روایات شاید اشاره به این حقیقت نیز باشد که ارزش ولایت در اسلام از خانه کعبه بالاتر است؛ زیرا کسی که سبب احیای اسلام و احیای کعبه و قرآن و فضایل انسانی است امام است و بدون امام از کعبه جز خشت و گلی و از اسلام جز جسدی بیروح باقی نمیماند. پس اگر مسلمانان بهدنبال اسلام حقیقی هستند باید هم در زمان حیات ائمه و هم بعد از وفات آنان بهسوی آنان بشتابند و عقربه قطبنمای قلبشان را به سوی قطب عالم هستی، یعنی امام تنظیم کنند و بر گرد وجود وی طواف کنند و از برکات وجودیاش بهرهمند شوند.
پاسخ دهید