نماز جماعت را ترک نمیکرد. برای نماز جماعت اغلب به مسجد جامع میرفت و برادرانش را نیز سفارش به نماز اول وقت میکرد.
گاهی نماز جماعت را در میادین شهر برگزار میکرد تا بقیه نیز به نماز جماعت تشویق شوند. سیّد هر چه داشت از نمازش بود. در کودکی هر وقت مشغول بازی بود و موقع نماز میرسید بازی را رها میکرد و میگفت نماز واجبتر است.
او به فرمایش حضرت علی (علیه السّلام) به خوبی عمل میکرد آنگاه که فرمودند: «هر کس به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره گیرد: برادری که در راه خدا با او رفاقت کند، علمی جدید، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه[۱].»
با دوستانش بسیار صمیمی بود. به خصوص هم رزمانش. سیّد اتاق مجزا داشت. هر بار هم عازم منطقه میشد غسل شهادت میکرد.
وقتی با نامحرم صحبت میکرد سرش را پایین میانداخت. وقتی برای کمک به پدرش به مغازه کفاشی میآمد، اگر خانمی وارد مغازه میشد، کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمیآورد. میگفت: «بابا شما جواب بده.»
او میدانست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این باره فرمودهاند: «چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببیند.»[۲]
علمدار، ص ۶۴٫
[۱]. مواعظ العددیه، ص ۲۸۱٫
[۲]. میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۷۲٫
پاسخ دهید