امام مجتبی علیه السّلام در شب یا روز نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت به دنیا آمدند،[۱]گرچه در برخی نقلها سال دوم گزارش شده[۲]که به نظر درست نمی‌آید. هیچ‌گونه اختلافی در ماه تولد و روز آن گزارش نشده است. شهادت آن حضرت هم در برخی نقلها، در ماه صفر دانسته شده بدون آن که روز آن مشخص شود.[۳] در خبر کلینی و نوبختی آمده است که رحلت در روز آخر ماه صفر بوده[۴] چنان که شیخ طوسی در نقلی، رحلت را در بیست و هشتم صفر روایت کرده است.[۵] یعقوبی ربیع الاول سال ۴۹ را ماه و سال شهادت دانسته و سن امام را ۴۷ سال گزارش کرده است.[۶] درباره این که سال شهادت،سال ۴۹ هجری است، بسیاری از منابع اتفاق نظر دارند.[۷] برخی هم سال پنجاه [۸]و پنجاه و یکم[۹] را نقل کرده‌اند.
متأسفانه درباره رخدادهای زندگی آن حضرت، تا این اواخر کمتر تلاش درخوری صورت پذیرفته بود، بلکه بیشتر، همانند بسیاری از مقاطع دیگر، حوادث آن دوره بدون پژوهش جدی و ارزیابی دقیق و استوار، بر روی هم انباشته شده است. بسیاری از فضایل روایت شده درباره آن امام همام، حکایت از آن دارد که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علاقه وافری نسبت به این دو برادر داشته و به طور علنی محبت خویش را نسبت به آنان ابراز می‌کرده است. نحوه ابراز محبت، همانند پایین آمدن از منبر و بوسیدن آنها و باز بالا رفتن بر منبر، نشانه جهت‌دار بودن این اظهار و ابراز علاقه است.[۱۰] افزون بر آن از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در وقت اظهار محبت نسبت به امام حسن علیه السّلام فرمود که شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبین برسانند.[۱۱] و یا می‌فرمود: «من او را دوست می‌دارم و نیز کسی که او را دوست بدارد دوست دارم[۱۲]«
حضور او در «مباهله»، و قرار گرفتن او در میان اصحاب کساء، نشانه اعتبار و اهمیتی است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای او قائل می‌شده است. جالب است که امام مجتبی علیه السّلام در بیعت رضوان حضور داشته و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با او بیعت کرده است.[۱۳] در روایتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «لو کان العقل رجلا لکان الحسن، اگر عقل در مردی مجسم می‌شد، همانا حسن بود.»[۱۴] قدرت امام حسن علیه السّلام در بر انگیختن مردم کوفه در جریان شورش ناکثین[۱۵]، نشان اهمیت و اعتبار او در نزد مردم آن شهر می‌باشد.
مسلمانان با توجه به همین احادیث، فرزندان فاطمه زهرا علیها السّلام را فرزندان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دانسته و علی رغم انکار بنی امیه و بعدها بنی عباس، کوچکترین تردیدی برای مسلمانان بوجود نیامد.[۱۶]
بر مبنای همین شخصیت والا بود که، چون امام علی علیه السّلام او را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی نمود، مردم عراق و بسیاری نقاط دیگر با او به عنوان خلیفه رسمی بیعت کردند. با این حال، از طرف مغرضین در گوشه و کنار سعی گردید تا شخصیت امام را خدشه‌دار کنند و او را یک طرف بی‌بهره از تدبیر و سیاست و از طرف دیگر دنیا طلب، و بالاخره موضع او را در مقابل علی علیه السّلام و حسین علیه السّلام معرفی کنند. به عنوان نمونه کوشش می‌شد تا با جعل و ترویج اخبار پوچ، امام مجتبی علیه السّلام را شخصیتی معرفی کنند که دائما در حال تزویج و طلاق بوده است.[۱۷] در مورد دیگر می‌بینیم که در اخبار مربوط به صلح این گونه عنوان شده که امام تنها با چند تعهدی که جنبه مالی داشته حاضر شده است از حکومت کناره بگیرد. یعنی او به دنبال تصاحب خراج دارابجرد، اهوازو اموال موجود در بیت المال کوفه بوده است.[۱۸]
در همین اخبار سعی شده تا عنوان کنند امام برای خویش چنین حقی نمی‌دیده که خلافت را برای خود نگه دارد و لذا آن را تسلیم معاویه کرده است. در صورتی که این صرف اتهام است. چرا که خود امام بارها بر این نکته تصریح فرمود که: «خلافت حق اوست و تنها از روی اجبار به معاویه واگذار می‌کند.»[۱۹] مخالفان امامت و ولایت در کنار این تخریب شخصیت- که عمدتا از ناحیه بنی عباس به دلیل فشاری که بنی الحسن بر آنها وارد می‌کردند توسعه یافته- استفاده دیگری نیز از این موضع امام علیه السّلام می‌بردند و آن اثبات محکومیت علی علیه السّلام و حتی برادرش حسین بن علی علیه السّلام بود. از قول امام به دروغ نقل شده است: «من به خاطر ملک حاضر نیستم با معاویه بجنگم».[۲۰]این می‌توانست برای محکومیت جنگهای امام علی علیه السّلام به کار متعصبان اهل سنت بخورد.
در همین زمینه نقل شده است که در هنگام تولد امام حسن علیه السّلام پدرش بر آن بود تا اسم وی را «حرب» بگذارد.[۲۱] این بدان معنا بود که امام از همان آغاز جنگ را به طور طبیعی دوست می‌داشته است. در برخی نقلها آمده است که امام حسن علیه السّلام گفته است: «تمامی قدرت عرب در دست من است، اگر صلح کنم یا بجنگم در کنار من خواهند بود.»[۲۲] و دیگر این که: «صد هزار و یا چهل هزار نفر با او بیعت کردند و حتی او را بیشتر از پدرش دوست داشتند.»[۲۳] اگر کسی این نقلهای خلاف حقیقت را بپذیرد، به طور طبیعی تصور خواهد کرد که امام آزادانه حکومت را به معاویه واگذار کرده نه آن که به اجبار تن به این کار داده است. تفاوت این دو نظر کاملا روشن است.
نکته دیگر این که، این دسته از مورخان، در روایات تاریخی خود بر آنند ثابت کنند دو برادر با یکدیگر اختلاف داشته‌اند به طوری که امام حسین علیه السّلام موضع برادر را نپذیرفته و دیدگاه دیگری داشته است.
در نقل دیگری از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آورده‌اند که فرمود: «حسن از من است و حسین از علی علیه السّلام»[۲۴]در حالی که یکی از فضائلی که مکرر درباره امام حسین علیه السّلام نقل شده این است که: «حسین منّی و انا من حسین». هدف از جعل این روایت، آن است که علی را با فرزندش حسین چنان پیوند دهند که هر دو خواستار قتل و خونریزی بوده‌اند. درباره همین دوگانگی میان این دو برادر آورده‌اند که امام حسین علیه السّلام به برادرش گفت: «کاش قلب من برای تو بود و زبان تو برای من».[۲۵] از قول أبو بکر نیز گفته‌اند که با مشاهده حسن بن علی علیه السّلام می‌گفت: «بابی شبیه بالنبی- لیس شبیها بعلی». [۲۶]
این مطالب را متأخران به عنوان فضیلت نقل کرده‌اند در حالی که بسیاری از آنها برای همان هدفی که اشاره شد جعل شده است. چنین تصویری می‌توانست برای تخریب چهره امام علی علیه السّلام و عاشورا، به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایشات عثمانی بودند.
یکی از اتهاماتی که به امام زده شده، داشتن موضع عثمانی است. خلاصه این اتهام آن است که امام با پدرش مخالف بوده و خونریزی در جنگهای داخلی را قبول نداشته است.
چنین اتهامی به دلیل برداشت نادرست از مفهوم صلح صورت گرفته و به دروغ وانمود شده است که امام با در دست داشتن قدرت کافی، حکومت را به معاویه واگذار کرد. اما واقعیت این است که چنین مطلبی یک اتهام کذب است. این اتهام تا جایی شایع گردیده که نقل کرده‌اند او پدر خویش را متهم به شرکت در قتل عثمان کرده است.[۲۷]
در مباحث گذشته اشاره کردیم که جز بنی امیه که امام علی علیه السّلام را متهم به شرکت در قتل عثمان کرده و از این کار هدف سیاسی داشتند، کسی امام را متهم نمی‌کرد. در این صورت چگونه ممکن است که فرزند امام، آن حضرت را متهم به شرکت در قتل عثمان کند؟ جالب است که برخی از مورخان گفته‌اند: امام فرزند خود را برای دفاع از عثمان به در خانه عثمان فرستاده بود. این مسأله اگر هم درست باشد[۲۸]، به هدف جلوگیری از قتل عثمان بود. افزون بر این، امام حسن علیه السّلام خود از کسانی بود که در جنگ جمل که اساسا بر ضد عثمانیها بود نقش مهمی داشت. وی نماینده امام برای تحریک مردم کوفه و آوردن آنان به صحنه جنگ بود. آن حضرت با سخنرانی خود درمسجد کوفه، توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ بر ضد عثمانیها بکشاند. [۲۹]
او پیش از آن نیز در جریان نزاع ابوذر با عثمان، از وی دفاع کرده و در هنگام وداع با ابوذر، در وقت تبعید، به او گفت: از ناحیه اینان برای تو مسائلی رخ داده که می‌بینی
صبر پیشه کن تا رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را ملاقات کنی، در حالی که از تو خوشنود است.[۳۰] در بحبوحه جنگ صفین، عبید الله فرزند عمر- که از دست قصاص امام علی علیه السّلام به دلیل قتل هرمزان و زن و فرزند ابو لؤلؤ به سوی معاویه گریخته بود- ابلهانه کوشید تا امام حسن علیه السّلام را بر ضد پدر بشوراند. امام خواسته او را با تندی رد کرد. پس از آن بود که معاویه گفت: او نیز فرزند پدرش می‌باشد. [۳۱]
امام مجتبی علیه السّلام در صفین مردم را بر ضد سپاه قاسطین بر می‌انگیخت. آن حضرت در یکی از سخنانش فرمود: «فاحتشدوا فی قتال عدوّکم معاویه و جنوده فإنه قد حضر و لا تخاذلوا فإن الخذلان یقطع نیاط القلوب».[۳۲]در جنگ با دشمنتان معاویه و سپاهش متحد شوید و سستی نکنید، چه سستی عصب قلب را قطع می‌کند.
امام ضمن نامه‌ای نیز که در آغاز خلافت خود به معاویه نوشتند حقانیت اهل بیت و مظلومیت آنان را از پس از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله یادآور شدند. همه اینها دلیل قاطعی است بر این که امام معین و یاور پدر در همه مراحل بوده است. در نقلی آمده است: زمانی أبو بکر بر سر منبر بود، امام مجتبی علیه السّلام به او گفتند: «انزل عن منبر أبی»، از منبر پدر من پایین بیا! در همان لحظه امام علی علیه السّلام فرمود: إن هذا لشی‌ء عن غیر ملإ منا.[۳۳]
موضع قاطع امام حسن علیه السّلام در جنگ با معاویه پس از آن که به خلافت رسید، شاهد یگانگی موضع امام با موضع امام علی علیه السّلام می‌باشد. شدت مخالفت امام با خاندان امویان به اندازه‌ای بود که مروان در وقت دفن امام مجتبی علیه السّلام اجازه دفن او را در کنار رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نداده و گفت: «چگونه عثمان در خارج از بقیع دفن شود اما حسن بن علی علیه السّلام در کنار قبر پیامبر علیه السّلام دفن شود؟»[۳۴]
همه این موارد نشانگر موضع محکم و قاطع امام مجتبی در ضدیت با تفکر عثمانی است. اما همان‌گونه که گذشت، به دلیل مسأله صلح و برای مشروع نشان دادن حکومت معاویه، به تحریف موضع امام پرداخته‌اند.

منبع: کتاب حیات فکری و سیاسی ائمه / رسول جعفریان


[۱] الارشاد، ص ۲۰۵؛ اثبات الوصیه، ص ۱۵۴؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۴۱؛ نسب قریش زبیر بن بکار، ص ۴۰؛ المجدی، ص ۱۳

[۲] الکافی ج ۱، ص ۴۶۱؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۹؛ در خبری آمده که تولد امام حسن علیه السّلام نوزده روز قبل از جنگ بدر بوده که طبعا سال دوم می‌شود. المجدی، ص ۱۳

[۳] الارشاد، ص ۲۱۱؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۹

[۴] الکافی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ فرق الشیعه، ص ۴۲

[۵] مصباح المتهجد، ص ۷۳۲؛ مسار الشیعه، ص ۲۷

[۶] تاریخ الیعقوبی، ص ۲۲۵

[۷] از جمله: الکافی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۹؛ المعارف ابن قتیبه، ص ۱۴۲

[۸] اثبات الوصیه، ص ۱۶۰؛ مصباح المتهجد، ص ۷۳۲

[۹] مقاتل الطالبیین، ص ۴۹؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۴۰

[۱۰] نور الابصار، صص ۱۲۰- ۱۱۹، مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۴؛ نظم درر السمطین، ص ۱۹۵

[۱۱] المستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۳، صص ۱۴۷، ۱۷۳؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص ۳۴

[۱۲] ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن سعد، ص ۱۳۴٫ رأیت رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلم واضعا الحسن حبوته و هو یقول: من أحبّنی فلیحبّه و لیبلّغ الشاهد منکم الغائب و لو لا عزمه رسول الله صلی الله علیه و آله ما حدّثت أحدا شیئا ثم فقد.

[۱۳] الحیاه السیاسیه للامام الحسن علیه السّلام، صص ۲۴، ۴۴

[۱۴] فرائد السمطین، ج ۲، ص ۶۸

[۱۵] ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن سعد، ص ۴۹

[۱۶] الحیاه السیاسیه للامام الحسن علیه السّلام، ص ۲۷٫ در کشف الغمه (ج ۱، ص ۵۵۰) روایتی آمده که نشان می‌دهد معاویه اصرار داشت تا حسنین علیه السّلام را فرزندان امام علی علیه السّلام بخوانند نه فرزندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله.

[۱۷] الاتحاف، ص ۳۴

[۱۸] در ادامه این مسأله را بررسی خواهیم کرد.

[۱۹] الامالی، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۱۷۲؛ بهج الصباغه، ج ۳، ص ۴۴۸؛ حیاه الحیوان، ج ۱، ص ۵۸؛ بحار الانوار، ج ۴۴، صص ۳۰، ۵۶؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴

[۲۰] ذخائر العقبی، ص ۱۳۹؛ درر نظم السمطین، ص ۱۹۵

[۲۱] ترجمه الامام الحسن علیه السّلام ابن سعد، ص ۱۲۶

[۲۲] همان، ص ۱۶۷؛ ذخائر العقبی، ص ۱۳۹

[۲۳] تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۹۹؛ ذخائر العقبی، صص ۱۳۹- ۱۳۸؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج ۴، ص ۲۱۲؛ الاتحاف، ص ۳۵

[۲۴] ذخائر العقبی، ص ۱۳۲

[۲۵] کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۴۳؛ ترجمه الامام الحسین علیه السّلام، ابن عساکر، صص ۱۴۶- ۱۴۵

[۲۶] مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۲۱

[۲۷] نک:انساب الاشراف،ج۲،ص۱۲٫در این روایت تاریخی آمده است که((حسن)) به امام علی علیه السلام اعتراض کرده است،گویا اصل خبر درست است،اما این ((حسن))،((حسن بصری))است،نه امام حسن مجتبی علیه السلام

[۲۸] استاد ما سید جعفر مرتضی در این مسأله تردید کرده است: الحیاه السیاسیه للامام الحسن علیه السّلام، صص ۱۵۰- ۱۴۹

[۲۹] وقعه صفین، ص ۱۵؛ العقد الفرید، ج ۵، ص ۶۳

[۳۰] الحیاه السیاسیه للامام الحسن علیه السّلام ص ۱۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۵۳؛ الغدیر، ج ۸، ص ۳۰۱؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۲

[۳۱] وقعه صفین، ص ۲۹۷؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۵، ص ۲۳۳؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۸۶: ۱۹۹

[۳۲] وقعه صفین، ص ۱۱۴

[۳۳] ترجمه الامام الحسن علیه السّلام ابن سعد، ص ۱۶۰؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۶؛ ابن سعد (۲۱۹) همین نقل را در برخورد امام حسین علیه السّلام با عمر آورده است.

[۳۴] نظم درر السمطین، ص ۲۰۵؛ روضه الواعظین، ص ۱۶۸؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۴؛ ذخائر العقبی، ص ۱۴۲