- مطرح شدن رسالت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) در سه مرحله
- فرستادن پیامبر از طرف خدا برای هدایت انسانها
- شهادت دادن امام حسین (علیه السّلام) به وحدانیت پروردگار متعال و رسالت پیغمبر اکرم
- قبول قدرت و علم خدا و تکمیل شدن خداشناسی انسان
- دلیل آفرینش آسمانها و مجموعهی عالم امکان چیست؟
- تعلیم و تعلّم از برترین عبادتها است
- داشتن علم همراه با خشیّت الهی
- اخلاص و نیّت ارزش هر علمی است
- روایتی از مرحوم حاج شیخ عباس قمی
- چیره شدن نفس بر انسان
- قصد خدا کردن شرط تبلیغ مبلغ
- راستگویی و صداقت داشتن در تبلیغ
- شرط مرجع بودن مراجعه کردن به کارشناس
- گسترده بودن معارف حق
- داستانی از ملّا مهدی نراقی
- علّت دیدار نکردن سیّد بحر العلوم از ملّا مهدی نراقی
- تنقیص نکردن امام در مورد اشخاص
- دیدار ملّا مهدی نراقی با سیّد بحر العلوم
- شرایط رسیدن به توحید کامل
- دادن نورانیّت به انسانهای عابد
- خودنمایی نداشتن مرحوم آقای بهجت
- تعلیم دادن تمام اسماء الهی به حضرت آدم
- رسیدن به محرمسرای راز خدا از طریق تقوا و ترک گناه
- علم الله و قدرت الله بودن شهدای کربلا
- ملاک نبودن کمیّت در مسئلهی دینداری
- تصاویر مربوط به مداحی برادر مهدی دقیقی
برای دانلود کلیپ « اهل ذکر » مربوط به این جلسه، با حجم ۹ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « عیب پوشی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « اظهار نظر در دین » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « ملا مهدی نراقی و تکبر » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۵ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « تعلیم و تعلم » مربوط به این جلسه، با حجم ۹ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۶۷ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینِ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ».
مطرح شدن رسالت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) در سه مرحله
رسالت سالار شهیدان، ابا عبدالله الحسین احیای دین بود. این در سه مرحله مطرح است. مرحلهی اوّل و اساس دین توحید است، خداشناسی است. نبوّت، امامت، معاد همه از لوازم خداشناسی است.
فرستادن پیامبر از طرف خدا برای هدایت انسانها
خدایی که برای هدایت بندگانی که به آنها آزادی داده است اگر آگاهیهای لازم را به آنها نرساند، بشر ضعیف راه نرفتهای که قیامت ندیده، عزرائیل ندیده، خبر از عوامل برزخ ندارد، خبر از پل صراط ندارد، خبر از نشر و تطایر کتب ندارد، خبر از مواقف قیامت ندارد، اگر خدا یک کسی را که همیشه جهان خطرناک و حسّاسی را در پیش دارد و خواه، ناخواه باید سر از آنجا در بیاورد، خدا پیغمبر نفرستد و به بشر از آن عالم خبرهای دقیق ندهد، هم حکمت خدا زیر سؤال میرود، هم رأفت خداوند زیر سؤال میرود و هم هدایت الهی محقّق نمیشود. خدا ربّ العالمین است، ربوبیّت او اقتضا میکند انسانی که ظرفیت دارد خود را برای ابدیّت بسازد، امکاناتی، برنامههایی در اختیار او قرار بگیرد که او از این عمر کوتاه و زودگذر، زندگی بیپایان خود را تدارک ببیند.
شهادت دادن امام حسین (علیه السّلام) به وحدانیت پروردگار متعال و رسالت پیغمبر اکرم
لذا سالار شهیدان، ابی عبدالله الحسین (علیه السّلام) هم در وصیّتنامهای که به محمّد حنفیه ارائه فرمودند، اوّلین نکته این بود که «أَنَ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».[۲] این شهادت به وحدانیّت پروردگار متعال یکی از این جهت است که فردا منافقینی که امروز جوسازی کردند و خون امام حسین را ریختند نگویند امام حسین مشکل اعتقادی داشت. دارد به وحدانیّت خدا و رسالت خاتم انبیاء، شهادت میدهد حقانیّت مرگ و اعتقادات حقّهی اسلام را در وصیّتنامهی خود آورده است. نکتهی دوم این است که امام حسین میخواهد به عالم بگوید من برای احیای این اعتقادات قیام کردم و خون خود را دادم.
قبول قدرت و علم خدا و تکمیل شدن خداشناسی انسان
در مسئلهی باور به ربوبیّت حق تعالی، وحدانیّت حق تعالی آیهای که از آخر سورهی مبارکهی طلاق در شبهای قبل به خدمت شما عزیزان تلاوت شد، در شناخت خدا دو صفت از صفات ذاتی خدا جنبهی پایهای دارد که اگر انسان دو صفت را قبول داشته باشد خداشناسی او تکمیل میشود. یکی قدرت خدا است و دیگری علم خدا است.
دلیل آفرینش آسمانها و مجموعهی عالم امکان چیست؟
اینکه در سورهی طلاق فرموده است: خداوند هفت آسمان را، مجموعهی عالم امکان را با همهی عرض و طول آن، با همهی شگفتیهای آن آفریده است، برای این است که شما قدرت خدا را و علم خدا را باور کنید. از این آیه میشود مطالب زیادی استفاده کرد، یکی از آن لطایف پیامهای این آیهی کریمه ظرفیّت بشر است. بشر ظرفیّتی دارد که میتواند مظهر قدرت خدا بشود و میتواند مظهر علم الهی شود.
تعلیم و تعلّم از برترین عبادتها است
تعلیم و تعلّم در اسلام عبادت است و از برترین عبادتها است. کسی که برای طلب علم از منزل به سوی استاد خود حرکت میکند، ملائکه پرهای خود را زیر پای او فرش میکنند. علم مقایسهی با مستحبات دیگر نمیشود. عبادتهای غالبی هم وزن علمی که برای خدا آموخته میشود نیست و اسلام بیشترین تأکید را برای بالا بردن آگاهیها و کسب دانش و علم به کار برده است.
ترغیب به علم اوّلین آیهی نازل شده بر پیامبر
اوّلین آیاتی که بر پیغمبر نازل شد ترغیب به علم است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقََ»[۳] قرائت است، خواندن است. «اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»[۴]ُ صحبت از قلم است، صحبت از نوشتن است و اشاره دارد کرامت انسان به علم است. رب تو چون اکرم است «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ». کریم بودن خدا، کرامت حق تعالی باعث شد خداوند منّان از خزائن علم خود برای شما نازل کند، شما بتوانید به لطف خدا نادانیها، جهالتها، ابهامات خود را به روشنی و نور و علم تبدیل کنید.
داشتن علم همراه با خشیّت الهی
امّا نکتهای که در قرآن کریم آمده است این است علمی که فقط علوم ذهنی است، تصوّر و تصدیق است، با ورق زدن کتابها استفاده میشود، پای درس اساتید به انسان دانش میدهد و مقام علمی انسان را بالا میبرد، این را ملاک ارزش نمیشمارند بلکه علمی را که برای بشر خشیّت از خدا را به ارث بیاورد «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[۵] چه نوع علمی است که اگر انسان آن علم را دارا بود خداترس میشود، خدا محور میشود، خداپرست میشود، خداجو میشود، خدا دوست میشود، کنترل ایمانی در محضر خدا پیدا میکند. آن علمی است که انسان درس خواندن و درس دادن خود را، مطالعه کردن خود را به خاطر به دست آوردن شهرت و ثروت و مواهب دنیا قرار ندهد.
اخلاص و نیّت ارزش هر علمی است
«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ»[۶] ارزش هر عملی به اخلاص است، به نیّت الهی است. لذا اگر انسان علم را قربه إلی الله خواند، توقّعی نداشت که در مورد او چه بگویند، مشهور شود یا نشود، خریدار داشته باشد یا نداشته باشد. کسی که نماز میخواند، اگر مردم نبینند نماز نخواند اینکه نماز نیست. اگر امام جماعتی از اینکه پشت سر او جمعیّت بیشتری نماز بخوانند، فکر میکند مسجد من بیشتر از مساجد دیگر است، معلوم نیست نماز او درست باشد، نماز او باطل است.
روایتی از مرحوم حاج شیخ عباس قمی
مرحوم حاج شیخ عباس قمی، محدّث بزرگ، محقّق بزرگ، مؤلّف بزرگ، عالم ربانی، عالم اخلاقی، زاهد دوران مدّتی به مشهد مقدّس رفتند و آنجا ماندند. ایشان عمدهی عمر خود را در نجف ماندند، ولی مدّتی ایران آمدند، به مشهد رفتند. آنجا بعضی متوجّه شدند و از ایشان دعوت کردند که در مسجد گوهرشاد نماز بخواند. چند روزی نماز خواند، مردم که میشنیدند حاج عباس قمی به اینجا آمده است و امام جماعت شده است روز به روز جمعیّت اضافه میشد. یک وقتی ایشان نماز ظهر را خواند دیگر برای نماز عصر نماند. کفشهای خود را برداشت و رفت و دیگر برای امام جماعتی نیامد. از ایشان پرسیدند چه شد؟ مردم تازه افتخار پیدا میکردند در چنین جماعتی شرکت کنند، امام جماعتی مثل شما داشته باشند. فرمودند: همین که داشتم نماز ظهر خود را میخواندم، در رکوع بودم، شنیدم کسی از دور میگوید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینِ»[۷] فهمیدم جمعیّت زیادی پشت سر من است. از اینکه جمعیّت زیادی پشت سرم بود، اطمینان نکردم که آن را دوست ندارم، لذا اعتمادی به نفس خود نداشتم که نفس من را در امام جماعتی بدبخت کند. من اینجا برای نفس خود امام جماعتی کنم، معموم من به بهشت برود و من جهنّم بروم. من طاقت نیاوردم این کار را انجام دهم، علم هم همینطور است.
چیره شدن نفس بر انسان
اگر انسان ملّا شد، درس گفت، وقتی پای درس او شلوغ میشود لذّت میبرد، میگوید فلانی با من هم طراز بود، امّا او مشتری ندارد، این من هستم که اینقدر پای درس من نشستند. مرجع تقلید شد، احساس کرد مقلّدین او بیشتر از مقلّدین مراجع دیگر هستند، به خود بالید. ما هستیم که اینقدر در دلها نفوذ کردیم و مردم از ما تقلید میکنند. طرفداران ما بین مردم بیشتر از دیگران است. همهی اینها هوای نفس میشود. وقتی هواس نفس شد جز بدبختی، جز شقاوت عاید عالم نمیشود.
قصد خدا کردن شرط تبلیغ مبلغ
در قرآن شریف هم در مورد شرط تبلیغ مبلّغ اسلامی این است که قصد او خدا باشد. «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»[۸] کسانی که رسالات خدا را تبلیغ میکنند و از او حساب میبرند و از احدی جز او حساب نمیبرند. گوینده باید برای خدا حساب باز کند، چه کسی دوست دارد، چه کسی دوست ندارد، چه کسی جذب میشود، چه کسی جذب نمیشود این ملاک گفتن و نگفتن انسان نیست. ملاک تکلیف است، ملاک وظیفهی شرعی است، ملاک رضای خالق است.
راستگویی و صداقت داشتن در تبلیغ
لذا مداحی، خطیبی، بالای منبر دروغ بگوید که کار او رونق بگیرد، شعر دروغ بگوید که کار او رونق بگیرد این شقاوت دارد، او بدبخت است، این سعادتی ندارد که انسان در منبر پیغمبر بنشیند یا مرثیهخوانی، روضهخوانی به نیابت از بی بی عالم حضرت زینب (سلام الله علیها) بخواند. اوّلین روضهخوان بعد از حادثهی عاشورا بی بی هر دو عالم حضرت زینب بود. روضهی خود را از کنار گودی قتلگاه شروع کرد، آنجا برای جدّش رسول الله روضه خواند.
روضهخوان در مکتب حضرت زینب روضهخوانی یاد گرفته است، در مکتب حضرت سجّاد گریه کردن و گریاندن یاد گرفته است. به خدا آدم راست بگوید دلهای پاک گریه میکند، شیعه دنبال بهانه است که برای امام حسین (علیه السّلام) گریه کند. نیازی به دست و پا زدن نیست، نیازی به دروغ گفتن نیست. نیازی به روشهای نامعقول ندارد. خط آدم باید خط عقل باشد، خط نقل باشد، خط دین باشد.
شرط مرجع بودن مراجعه کردن به کارشناس
در مسئلهی مرجعیّت هم خداوند منّان در قرآن کریم همین شرطی که برای مبلغ گفته است، برای مرجع هم همین را گفته است. فرموده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[۹] آدمی که خود صاحب نظر نیست، کارشناس نیست باید به اهل ذکر در مسائل دینی، در مسائل اخلاقی، در مسائل اعتقادی مراجعه کند. خدا متعال نفرمود: «فَسئَلُوا أهلَ العِلم»، فرموده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ». اگر نمیدانید، اگر جاهل هستید، اگر غیر متخصّص هستید، دین امر تخصّصی است. اعتقادات باب وسیعی است، پاسخ به شبهات در مسائل ذات حق، صفات ذاتی، صفات فعلی، مراحل توحید، مراتب توحید و انواع مسائل در معرفت الله وجود دارد که کار متخصّص است.
گسترده بودن معارف حق
در مسئلهی نبوّت دریایی از مسائل در مسئلهی وحی، در مسئلهی نبوّت، در مسئلهی نزول ملائکه، فرودگاه وحی انواع معارف حقّه است؛ خود امامت یک دریا است، کار هر کس نیست در این مسائل اظهار نظر کند. در اخلاقیّات از طب یقیناً دقیقتر است. معالجهی بیماریهای بدن مثل معالجهی بیماریهای روح سخت نیست. بیماری اخلاقی، بیماری قلبی، بیماری روانی به مراتب خطرناکتر از بیماریهای جسمی، بیماریهای اقتصادی، بیماریهای سیاسی است ولکن معالجهی آن سخت است و فهم آن سختتر است.
داستانی از ملّا مهدی نراقی
لذا شخصیّتی مثل ملّا مهدی نراقی لازم است که کتاب اخلاقی بنویسد، کتاب جامع السعاده را وقتی شما میخوانید احساس میکنید یک مجتهد در اخلاق، اخلاق نوشته است، همینطور از روی کتابها جمع نکرده است. مطالبی که در آنجا ارائه کرده است همهی مطالب مبنا دارد. علاوه بر اینکه مطالب مبنا دارد، خود او اهل عمل بود. مرحوم سیّد بحر العلوم (أعلی الله مقامه) معاصر با ملّا مهدی نراقی است. هر دو شاگرد مرحوم آن عالم بزرگ، آن قهرمان و فحل خط شکن، مجاهد کبیر وحید بهبهانی هستند.
وحید بهبهانی نسبت به ملّا مهدی نراقی چون هم استعداد داشت و هم طلبهی پاکیزهای بود، زاهد بود. وحید بهبهانی مرجع بزرگ زمان خود بود مثل آقای بروجردی زمان ما، مثل امام در مرجعیّت خود بود. امّا با اینکه مرجع تقلید بود، روزهی استیجاری میگرفت. از مردم پول میگرفت، روزهی استیجاری میگرفت و با آن زندگی میکرد. نه از سهم امامی که مردم به او میدادند تا حوزهها را اداره کند، از آن استفاده نمیکرد. روزهی استیجاری میگرفت. با قناعت زندگی میکرد، بخشی از این پولهایی که از روزهی استیجاری گرفته بود، در اختیار مرحوم ملّا مهدی نراقی قرار میداد که او در طلبگی حواس خود را جمع کند تا بتواند خوب درس بخواند.
مراقبت استادی مثل مرحوم وحید بهبهانی از ملّا مهدی نراقی شخصیّت جامعی ساخت. هم جامع معقول بود، هم جامع منقول بود. کتابهایی هم که نوشته است هم در فقه کتاب نوشته است، هم در اخلاق کتاب نوشته است، هم در غرایب روایات کتاب نوشته است. آثار گرانقدری از مرحوم ملّا مهدی نراقی باقی مانده است.
علّت دیدار نکردن سیّد بحر العلوم از ملّا مهدی نراقی
ملّا مهدی نراقی در ایران و در کاشان بود، در اصفهان بود. سفری به عتبات عالیات برای او پیش میآید. وقتی به حوزه نجف میرود علمای بزرگ میآیند از ملّا مهدی نراقی دیدن میکنند، مهمان است وارد بر حوزهی نجف شده است، ارکان حوزه از ایشان دیدن میکنند، ولی مرحوم سیّد بحر العلوم که هم درس و هم دوره بودند به دیدن ملّا مهدی نمیآید. به مرحوم ملّا مهدی نراقی بعضی از علمایی که در این مسائل حسّاس هستند، بعضی دنبال این هستند که یک عیبی پیدا کنند، اشکالی پیدا کنند و چون و چرا کنند. این حالت خوبی نیست، این یک نوع وسوسه است، یک نوع القائات شیطانی است، چه کار داریم که بگوییم چرا آمده است، چرا نیامده است.
تنقیص نکردن امام در مورد اشخاص
یکی از بزرگان از دنیا رفت و مرحوم امام با اینکه او شخصیّت برجستهی جهانی بود، برای بعضی از شهداء مثل شهید مطهّری و شهید دستغیب آنگونه تسلیتها نوشت، ولی برای آن شخصیّت ممتاز هیچ چیز ننوشت. من یکی از کسانی که با امام مراوده داشت و نزدیک بود پرسیدم امام چرا در مورد این شخصیّت جهانی که از دنیا رفت هیچ چیز نگفت، سکوت کرد؟ گفت: رسم امام این نبود که کسی را تنقیص کند، در مورد او هیچ ایرادی پیش کسی مطرح نکرده است، حالا سرّ آن چه بود که هیچ چیز ننوشته است، نگفته است. ولی امام اینطور بود عیب کسی را نمیگفت، کسی را آزار نمیداد. وقتی آن امتیازات برای کسی حد لازم را نداشت، برای آن تبلیغ نمیکرد، ترویج نمیکرد ولی کسی را تنقیص نمیکرد. این روحیه، روحیّهی ایمانی است. آدم مؤمن دنبال عیب مؤمن نیست و اگر عیب مؤمن را میداند که افشا کردن آن عیب جزء گناهان کبیره است، غیبت است لذا هیچ وقت این کار را نمیکند.
دیدار ملّا مهدی نراقی با سیّد بحر العلوم
نزد ملّا مهدی نراقی آمدند، گفتند چرا سیّد بحر العلوم برای دیدن شما نیامده است. گفت: حق با ایشان است، او شخصیّت عرشی است، من بچّه طلبه هستم، سیّد بحر العلوم به دیدن من بیاید؟! گفت: قرار است من به دیدن سیّد بحر العلوم بروم. رفتند به سیّد گفتند ملّا مهدی نراقی میخواهد به زیارت شما بیاید. هیچ عکس العملی نشان نداد. ملّا مهدی نراقی به دیدن مرحوم بحر العلوم رفتند. بحر العلوم به استقبال او نیامد، ایشان به همان اتاقی که سیّد بود رفت و از ایشان زیارت کرد و تعظیم و تکریم کرد. مرحوم بحر العلوم موقع رفتن بدرقه کرد، احترام کرد و عذرخواهی کرد. بدون اینکه ایشان بپرسد که من چه مشکلی داشتم که شما، ما را تحویل نگرفتید، به دیدن شما هم آمدیم ما را تحویل نگرفتید، اصلاً نپرسید. امّا مرحوم بحر العلوم خود فرمودند: من کتاب جامع السعادات شما را خواندم. دیدم کتاب اخلاقی متینی است، کتاب تخصّصی خوبی است، اخلاقپرور است، سازنده است، مربّی است. خواستم ببینم این را برای دیگران نوشتید یا برای خود نوشتید. اینکه برای دیدن شما نیامد خواستم ببینم روحیهی شما متوقّع هستید، شهرت طلب هستید. کسی به دیدن شما بیاید پر و بال پیدا میکنید، کسی به دیدن شما نیاید احساس حقارت میکنید. دیدم نه بندهی خدا هستید، بندهی صالح پروردگار متعال هستید. آنها اهل ذکر هستند، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».
شرایط رسیدن به توحید کامل
اینکه انسان اهل ذکر باشد، یعنی خدا در زندگی او حاضر باشد، هیچ جا خدا را غایب نبیند، هر جا میرود خود را در محضر خدا ببیند. یعنی ولایت خدا شامل حال او باشد. خدا را متولّی خود ببیند و خدا را بر خود مشرف ببیند، ولی نعمت ببیند، خود را تحت اشراف خدا ببیند. اگر این حالت آمد توحید انسان توحید کامل است، هم به قدرت خدا، هم به علم خدا پی برده است.
دادن نورانیّت به انسانهای عابد
لذا مسئله، مسئلهی عبودیت است. عبد شأنی برای خود ندارد. خداوند متعال کسانی که علم رسمی خود را، علم ذهنی خود را با عمل همراه میکنند به آنها یک نورانیّتی میدهد، خیلی از افراد میدانند امّا دانستن آنها را خداترس نمیکند. همهی علمایی که برای دیگران حرف میزنند یا درس کلام میدهند، خدا را با دلایل اثبات میکنند، پیغمبر را با دلایل اثبات میکنند، واقعاً نماز آنها مثل نماز آقای بهجت است؟
خودنمایی نداشتن مرحوم آقای بهجت
آقای بهجت وقتی نماز میخواند مکرّر گریه میکرد حالا در خلوتهای او چه بود خدا میداند. اینطور که آقازادهی ایشان میگوید که گاهی حالت صعقه به او دست میداد، مدهوش میشد، از هوش میرفت. امّا نماز همه که اینگونه نیست. درس آقای بهجت هم همینطور بود. درس آقای بهجت یک جا خودنمایی نداشت که من این را کشف کردم، من این را میدانم و دیگران نمیدانند. یک مورد از اینها را نداشت.
تعلیم دادن تمام اسماء الهی به حضرت آدم
اینکه انسان مظهر علم خدا شود، نه این علوم کلامی… شب گذشته عرض کردیم علمی که خدا به حضرت آدم داد، آن علم وجودی بود، علم ذهنی نبود. خدای متعال روح حضرت آدم را آیینه قرار داده بود، حجابها را از روح او کنار زده بود هم اسماء و صفات خود حق تعالی در آینهی وجود حضرت آدم منعکس بود، هم همهی موجوداتی که اسمی دارند «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»[۱۰] خدای متعال تمام اسماء را به حضرت آدم تعلیم داد.
رسیدن به محرمسرای راز خدا از طریق تقوا و ترک گناه
رسیدن به این موقعیّت که دل انسان آینه شود، دل انسان محرمسرای راز خدا شود، آدم امین خدا شود، محرم خدا شود، خدا رازهای خود را در آن دل قرار دهد. این برای ما از طریق تقوا و ترک گناه حاصل میشود «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً».[۱۱]
علم الله و قدرت الله بودن شهدای کربلا
سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) آمد بشر را به بندگی که این بندگی انسان را به مظهریّت قدرت خدا و علم خدا برساند، برای این امر بود. لذا کسانی که استعداد داشتند، نفس آنها آمادگی داشت که جلب امام حسین شود، جذب امام حسین شود، آنها نه اینکه با قتل در راه خدا به شهادت رسیدند، قبل از اینکه به قتل برسند چشم باطن آنها باز شد، هم شهدای کربلا قدرت الله بودند، هم علم الله بودند. سیّد الشّهداء با یک اشارهای پرده از جلوی باطن آنها برداشت و تمام کسانی که شب عاشورا مهمان حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) بودند و شب آخر عمر آنها بود شهود علمی پیدا کردند، شهود وجودی پیدا کردند. تمام عوالم در روح آنها منعکس بود. بُریر وقتی مباهله کرد، طرف را با نفرین خود از بین برد. این تصرّف در کائنات است. تا ارادهی انسان متّحد با ارادهی حق نشود این عوالم برای او پیش نمیآید یکی از آثار و برکات امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) بود.
ملاک نبودن کمیّت در مسئلهی دینداری
حضرت سیّد الشّهداء خدمتی به عرفا و سالکین إلی الله کرده است. اینکه جامعه همه درست شوند و درست نشوند مسئلهی بزرگی نیست، گاهی در کنار یک گل و درخت پر میوه، گیاهان و درختان زیادی هستند که آب میخورند. در مسئلهی دینداری کمیّت ملاک نیست. هزاران جمعیّت به جنگ امام حسین (علیه السّلام) آمدند و جهنّمی شدند، امّا ۷۲ نفر ره به جانان پیدا کردند و به مقامی رسیدند که تمام عوالم غبطه میخورند. شهدای کربلا از همه بالاتر هستند و در میان شهدای کربلا حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) از جایگاه خاصّی برخوردار است.
تصاویر مربوط به مداحی برادر مهدی دقیقی
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹٫
[۳]– سورهی علق، آیه ۱٫
[۴]– همان، آیه ۳٫
[۵]– سورهی فاطر، آیه ۲۸٫
[۶]– وسائل الشّیعه، ج ۱، ص ۴۸٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۱۵۳٫
[۸]– سورهی احزاب، آیه ۳۹٫
[۹]– سورهی نحل، آیه ۴۳٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۳۱٫
[۱۱]– سورهی انفال، آیه ۲۹٫
پاسخ دهید