«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِین وَ یَا مُذِلَّ الْکَافِرِینَ الْمُتَکَبِّرِینَ‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ».

«یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ‏».[۱]

«سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ أَغِثْنَا وَ أَدْرِکْنَا وَ لَا تُهْلِکْنَا».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مراحل زندگی انسان در دنیا

«وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ… فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ‏».[۳]

عرض کردیم که خداوند متعال برای عمر ما سه مرحله بیان فرموده، یکی مرحله‌ی ضعف ابتدایی است، دوران کودکی ما است. بعد مرحله‌ی قوّت است، قدرت است، بعد مجدّداً مرحله‌ی ضعف است. در دوره‌ی ضعف طفولیّت دوره‌ی امید است، انسان از ضعف به قدرت می‌رسد، به قوّت می‌‌رسد و با انرژی خدادادی در هر راهی که بیفتد در آن راه با سرعت پیش می‌رود. وقتی به قلّه رسید آرام آرام از آن طرف پایین می‌آید. بالا رفته، دوباره ضعف او شروع می‌شود، دوره‌ی پیری می‌رسد. انسان هر چه از خدا گرفته خدا همه را از انسان می‌گیرد. خدا داده که بگیرد، ولی داده که ما کار کنیم، استفاده کنیم، بعد از ما بگیرند.

استفاده از فرصت جوانی

روی این جهت خداوند متعال هم در آیات قرآن روی مسئله‌ی جوانی حساب باز کرده، هم در روایات ما فراوان توصیه وجود دارد. هم به فرهنگ‌سازان، مسئولین، پدران، مادران که نسبت به جوان‌ها حسّاس باشند، برای آن‌ها فرهنگ‌سازی کنند، برنامه‌ریزی کنند، کمک فکری کنند. هم به خود جوان‌ها توصیه شده که جوانی را مغتنم بشمارند، قدر جوانی خود را بدانند و از ظرفیّت جوانی حداکثر استفاده را بکنند.

اهمّیّت دوران جوانی

در اهمّیّت جوانی چند نکته را من می‌خواهم عرض کنم، یکی این است که پیغمبران ما همه در سنین جوانی پیغمبر شدند، جز چهار پیغمبر که در سنّ کودکی پیغمبر بودند. حضرت عیسی، پسر خاله‌ی او حضرت یحیی، حضرت دانیال پیغمبر و سلیمان نبی، این‌ها در دوره‌ی کودکی نبی بودند. برای بقیّه‌ی انبیاء در دوره‌ی قوّت بوده، در دوره‌ی اقتدار نیروی بدنی همگی به درجه‌ی نبوّت نائل شدند. فتوحاتی که در قرآن کریم نقل شده فتوحاتی است که به دست جوان‌ها پیروزی حاصل شده است. جریان جناب طالوت و داوود پیغمبر که در پایان سوره‌ی مبارکه‌ی بقره است، داستان بسیار آموزنده‌ای است. در روایت هم دارد که روز سیزدهم ماه مبارک رمضان روز جنگ بدر است. در روایت دارد که خداوند دین خود را با هزار نفر… از آغاز خلقت تا پایان و انقراض بشریّت هزار نفر هستند که دین خدا را بیمه کرده‌اند، نهادینه کرده‌اند، از آسیب‌ها و خطرات حفظ کرده‌اند.

ماجرای طالوت و جالوت در سوره‌‌ی بقره

۳۱۳ نفر اصحاب طالوت بودند که در جریان جنگ طالوت و جالوت «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ».[۴] یک جمعیّت کم، ۳۱۳ نفر. هم امکانات ارتش جهنّمی جالوت امکانات وسیعی بود و هم این‌که از نظر تعداد جمعیّت عظیمی بودند. این ۳۱۳ نفر با اتّکای به نصرت الهی، با توکّل به خدا، جان خود را به کف گرفتند و خواستند از دین خدا دفاع کنند. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»،[۵] داوود جوان بود، با یک قلوه سنگی که در کمان خود گذاشت و انداخت دقیقاً به مغز او زد و جالوت از مرکب با سر سرنگون شد. خدا لشگر رعب را هم به جان دشمنان انداخت.

این‌که مقام معظّم رهبری (اطال الله عمره الشّریف) در صحبت‌های مکرّر خود جامعه را به دست خدا، به وعده‌های حق تعالی، به نیروها و امدادهای غیبی خدا توجّه می‌دهند، این برای ما افسانه نیست، برای ما تجربه است. غلبه‌ی بر ساواک، غلبه‌ی بر قدرت جهنّمی شاه، بیرون کردن شاه، معجزه است، عادی نیست، پیروزی خون بر شمشیر است، هیچ تردیدی نکنید. خون بر شمشیر پیروز شد، «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ». داوود یک جوانی بود، با این کاری که انجام داد فرمانده‌ی قشون مخالف وقتی سرنگون شد و به درک واصل شد، ترس در وجود همه‌ی لشگر عظیم و جهنّمی جالوت افتاد و پا به فرار گذاشتند.

کوچک شمردن دشمن

خداوند متعال هم می‌گوید: «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»، داود جالوت را کشت، «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ»،[۶] ما به داود ملک دادیم، سلطنت دادیم. پاداش رزمندگی، پاداش خط شکنی، پاداش ریختن ابهت دشمن. خدا نیامرزد کسانی را که دشمن را بزرگ نشان می‌دهند، این‌ها با دین فاصله دارند، با قرآن فاصله دارند، با رزمندگان ما فاصله دارند، با شهدای ما فاصله دارند. ولی امام دشمن را کوچک می‌کرد، می‌گفت: ما آمریکا را زیر پا له می‌کنیم. می‌گفت، با باور هم می‌گفت. می‌گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، عملاً هم ثابت کرد که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

این‌که قرآن کریم نقل می‌کند اصحاب طالوت جمعیّت کمی بودند، یک جوان جلو افتاد با یک سنگ زدن ابهت دشمن را ریخت. چرا ما در روایت داریم که «لَضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْنِ»؟[۷] این شمشیری که حضرت امیر (علیه السّلام) روز خندق بر عمرو بن عبدود فرود آورد، پیغمبر خدا فرمود: عبادت جنّ و انس، از اوّلین تا آخرین، همه را در یک کفه بگذارند، این شمشیر امیر المؤمنین (علیه السّلام) را در یک کفه بگذارند، کدام یک رجحان دارد؟ این یک ضربت برابر عبادت همه‌ی ثقلین، بلکه بالاتر است. یک ضربت امیر المؤمنین (علیه السّلام) برابر عبادت جنّ و انس در عالم امکان است، چرا؟ برای این‌که آمدن عمرو بن عبدود مثل آمدن آمریکا با داعش و وهابی‌های خبیث که انتحاری و خطرناک هستند ایجاد رعب کرده بود. این نامرد «هَلْ مِنْ مُبَارِز»[۸] می‌گفت، فریاد می‌کشید، عربده می‌کشید. نفس‌ها در سینه خفه شده بود، در بین مسلمان‌ها یک نفر بلند نشد بگوید من می‌توانم با این مصاف بدهم. تنها علی (علیه السّلام) بود که به میدان این جرثومه‌ی خطر رفت و با یک شمشیر کار او را تمام کرد، ابهت را شکست. این رعبی که از دشمن در وجود مسلمان‌ها بود…

اعطای قدرت و حکمت توسّط خدای عزّوجلّ

این شعار ما می‌توانیم را نهادینه کند این کار کارِ علوی است، این کار کارِ داوودی است. خدا چه می‌کند؟ همان‌طور که امام ابهت شاه را از بین برد، دیگر با مرگ بر شاهی که به راه افتاد جایگاهی نداشت. حماسه‌ای که امام در وجود جوان‌‌ها ایجاد کرد، نه تنها از شاه نترسیدند، از تانک نترسیدند، از ساواک نترسیدند، از شکنجه نترسیدند، از آمریکا نترسیدند، از شکنجه‌های اسرائیلی واهمه نداشتند، از میگ‌های شوروی نترسیدند، این رعب‌ها را امام از بین برد. خدا امام را امام کرد، «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ»،[۹] می‌گوید داوود این یک ضربه را که زد، یک سنگ را که زد و جالوت را کشت، خدا به داوود ملک داد، داوود را سلطان کرد، به او قدرت داد. خدای متعال رهبری آن جامعه را به داوود سپرد.

«وَ الْحِکْمَهَ»، علاوه بر این‌که صاحب قدرت بود صاحب حکمت هم بود و حکمت داشت، خداوند متعال از علوم لدنّی خود به داوود داد. او یک شمشیر زده بود خدای متعال به او ملک داد، حکمت داد، علم لدنّی داد، امیر المؤمنین (علیه السّلام) چه تعداد از این شمشیرها زده است؟

«فَاسأَل بَدراً وَ اسأَل أُحَدا                                      وَ سَلِ الأَحزَابَ وَ سَل خِیبَر»[۱۰]

کدام جنگی بود که ضربه‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) دشمن را نترساند و خط را برای مسلمان‌ها باز نکرد و رعب را در دل دشمنان جاری نکرد؟

زیبایی ظاهری و باطنی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل می‌کند که عربی کنار خیمه‌ی پیغمبر یا خانه‌ی پیغمبر آمد، سلام کرد. پیغمبر خدا به استقبال آمد، یک عبای قرمزی به دوش داشت. من تعجّب کردم، ندیده بودم پیغمبر عبای قرمز به دوش خود کند. نکته دارد، این عباهای پشمی را که با پشم سرخ شتر می‌بافتند، چنین چیزی به دوش داشت. وقتی حضرت آمد خیلی زیبا بود، حضرت در عالم در زیبایی نظیر ندارد. از حضرت رسول پرسیدند: شما خیلی زیبا هستید یا یوسف؟ فرمود: برادر من یوسف زیبا بود، ولی «وَ أَنَا أَملَح»، من بانمک‌تر هستم. پیامبر اکرم هم زیبایی داشت هم بانمک بود، لذا دل می‌برد، دل‌ها را آب می‌کرد.

استفاده از لقب جوان برای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) در قرآن

خود او که زیبا است، لباس زیبا هم پوشید، بیرون آمد، این عرب نگاه کرد خیلی لذّت برد. گفت: یا رسول الله «أَنتَ فَتَی»، جوان هستی. فرمود: هم من جوان هستم، هم پدر من جوان است، هم برادر من جوان است. گفت: چطور هم خود تو جوان هستی، هم پدر تو جوان است، هم برادر تو جوان است؟ گفت: من را که می‌بینی جوان هستم. تا لحظات آخر نیرو و قدرت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فوق العاده بود. گفت: می‌بینی که من جوان هستم، امّا پدر من جوان است خداوند متعال در قرآن کریم جریان حضرت ابراهیم را نقل کرده که وقتی حضرت ابراهیم این جمعیّت… یک روز مثل سیزده بدر بود، همه شهر را خالی کرده بودند، ابراهیم هم خود را مریض جلوه داد، به بیابان نرفت، در خانه ماند. وقتی همه رفتند تبر را برداشت و به بت‌خانه رفت، بت‌ها را با تبر یکی یکی خرد کرد و بعد تبرها را روی دوش بت بزرگ گذاشت. وقتی این جمعیّت از صحرا برگشتند سراغ گرفتند که چه کسی این کار را انجام داده است؟ گفتند: «فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ»،[۱۱] لقبی را که خدای متعال برای او به کار می‌برد جوانی است. یک جوانی این کار را انجام داده که «یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ». ابراهیم پدر من است، خدا به عنوان یک جوان از او یاد کرده است.

اتّصاف صفت جوان بودن به علی (علیه السّلام)

امّا برادر من علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) است. وقتی در جنگ احد شمشیر او شکست خدا از آسمان برای او شمشیر فرستاد و رضوان بین آسمان و زمین صدا می‌زد: «لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ».[۱۲] ما زیر پرچم این مرد هستیم، «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ». پیغمبر از این‌که خود او جوان است، هم پدر او را خدا در قرآن جوان معرّفی کرده، هم برادر او که علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) است خدا از آسمان ملک را مأمور کرده که در مورد او «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ» بگوید، او هم به عنوان جوان. بله، این‌ها هم جوان بودند هم جوانمرد بودند.

اجتماعی بودن اثرات بدحجابی

بنابراین جوانی یک ظرفیّت است، یک گنج است، یک سرمایه است، یک اکسیر است، یک ارزش است، یک نیرو است، شما را به خدا قدر جوانی خود را بدانید. ببینید این سرمایه را با چه کسی معامله می‌کنید، شیطان مشتری شما است، نفس امّاره مشتری شما است، اراذل و اوباش مشتری شما هستند، آمریکا، شیطان بزرگ مشتری شما است. شبکه‌های مجازی دعوت‌های آمریکا است، این بدحجابی و بی‌حجابی دخترها و زن‌ها لبّیک گفتن به آمریکا است. تصوّر نکنند کار کوچکی است که دو تار مو بیرون است، چه کسی را دارید خوشحال می‌کنید؟ ملّت ایران را دشمن شاد می‌کنید، شهدا را دشمن شاد می‌کنید، نظام اسلامی را دشمن شاد می‌کنید. صرف یک عمل خلاف فردی نیست، این قرق شکنی است. آن‌ها وقتی می‌بینند دخترها، زن‌ها در ایران بدحجاب هستند به حساب خود می‌ریزند، می‌گویند این‌ها قشون ما هستند، روی این‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند. این در شأن یک زن ایرانی، یک دختر ایرانی نیست که دشمن خود را خوشحال کند.

چه کسی ناراحت می‌شود؟ اوّلین کسی که ناراحت می‌شود امام زمان (علیه السّلام) است، وجود مقدّس حضرت حجّت از پدر مهربان‌تر است. بعضی پدرها و مادرها از وضع دختر خود ناراحت هستند، گاهی پیش ما می‌آیند شکایت می‌کنند، خون جگر می‌خورند کاری هم از آن‌ها ساخته نیست. بعضی می‌آیند پیش ما گریه می‌کنند، هیچ کاری هم از آن‌ها ساخته نیست. مهربانی امام زمان (علیه السّلام) کجا و مهربانی این‌ها کجا؟ حضرت برای ما گریه می‌کند، گناهان ما قلب حضرت را به درد می‌آورد. تکرار گناه صغیره گناه کبیره است، علاوه بر این‌که بعد سیاسی دارد، بعد اجتماعی دارد، بعد فرهنگی دارد.

اثرات مسبّحات خمس

روی این جهت برای جوان‌ها اسلام در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی حساب باز کرده است. یکی دو حدیث در مورد جوان‌ها برای شما بخوانیم. اوّل سفارشی که اسلام دارد، من یک آیه را از سوره‌ی مبارکه‌ی حدید برای شما خواندم. مسبّحات خمس را که فراموش نکرده‌اید، گفتیم پنج سوره در قرآن است با «سَبِّحِ»[۱۳] و «یُسَبِّحُ»[۱۴] شروع می‌شود. این پنج سوره را عرفای ما، شاگردان ملّا حسینقلی همدانی تا مرحوم آیت الله بهجت و آن‌هایی که بعد از آقای بهجت بودند، مثل آقای پهلوانی، همه مقیّد بودند هر شب این‌ها را می‌خواندند. اهل الله، اهل سیر و سلوک این پنج سوره را هرگز ترک نمی‌کردند.

امام صادق (علیه السّلام) هم بر حسب نقل کافی شریف فرموده: هر کس این پنج سوره را هر شب بخواند پیغمبر خود را می‌بیند. این یک. دوم این‌‌که نمی‌میرد مگر این‌که امام زمان (روحی فداه) را زیارت می‌کند، قبل از مرگ خود حتماً امام زمان را زیارت می‌کند. به شما وعده‌ی خانه بدهند، وعده‌ی کار بدهند، وعده‌ی منصب بدهند خیلی جاذبه دارد یا این‌‌که امام زمان خود را ببینید؟

نزدیک شدن جوانان

در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حدید «وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ… فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»، فرمود: مثل این‌ها نباشید، یهود و نصاری، اهل کتاب، دل آن‌ها را قساوت گرفته، سنگدل شده‌اند. روایت دارد که این مربوط به جوان‌های ۱۸ سال به بعد است. در جوانی دل انسان رقیق است. وجود نازنین پیغمبر خدا فرمودند: «عَلَیکُم بِالأَحدَاث إِنَّهُم أَرَقُّ قلوباً»، بر شما باد به نوباوگان، نوجوانان، جوانان، چرا؟ برای این‌که دل آن‌ها رقیق است، هنوز دل آن‌ها سیاه نشده، هنوز سنگدل نشده‌اند. این در آیه‌ی کریمه.

دوری جوانان از عرفان‌های کاذب

امّا از نظر روایات ابتدائاً مسئله‌ی فکر و اعتقاد. اسلام و روایات اهمّیّت فوق العاده‌ای در مورد جوان‌ها قائل شده است. در یک روایتی دارد که امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «احْذَرُوا عَلَى شَبَابِکُمْ الْغُلَاهَ لَا یُفْسِدُونَهُم‏».[۱۵] مواظب باشید که غلات… آن‌هایی که اهل غلوّ هستند، اهل افراط هستند، آن‌هایی که مرزی ندارند، مریدباز هستند، انسان‌ها را خیلی بزرگ حساب می‌کنند، شأن خدایی برای انسان‌ها قائل هستند. مواظب باشید که جوان‌های شما گرفتار عرفان‌های کاذب، مدّعیان بی‌حقیقت نشوند. چرا؟ برای این‌که «لَا یُفْسِدُونَهُمْ»، زیرا این‌ها فاسد می‌کنند، غلات جوان‌های شما را فاسد می‌کنند. غلات در آن زمان کسانی بودند که شأن ائمّه (علیهم السّلام) را در حدّ خدایی بالا می‌بردند. ولی عرفان‌های کاذب هم همین‌طور است، جوان‌ها را دور خود جمع می‌کنند و با چشم‌بندی‌ها، شیّادی‌ها، ذهن‌خوانی‌ها، خود را خیلی بزرگ می‌کنند، این‌ها را می‌برند و اعتقادات آن‌ها را فاسد می‌کنند. غیرت آن‌ها را می‌برند، گاهی اوقات دست درازی به زن‌ها و دخترها می‌کنند. وزارت اطّلاعات در سال‌های گذشته از این قبیل افراد خیلی فراوان داشت. مواظب باشید گرفتار این‌ها نشوید، این یک مسئله.

توجّه مسئولین به امورات جوانان

امام صادق (علیه السّلام) در روایت دیگری فرمودند: «بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ»،[۱۶] فرمودند که به فرزندان خود کمک کنید. به بزرگ‌ترها می‌گوید، به مسئولین می‌گوید. امروز مقام معظّم رهبری به مسئولین فرهنگی جامعه‌ی ما هشدار می‌دهند و اعلام نارضایتی می‌کنند. این وزارت خانه‌هایی که عهده‌دار فرهنگ جامعه هستند کتاب‌ها را کنترل نمی‌کنند، مقالات را کنترل نمی‌کنند، فیلم‌ها را کنترل نمی‌کنند. وزارت علوم حاشیه دارد، در گذشته بیشتر داشتند ولی هنوز هم در دانشگاه‌ها… در همین صحبت دو روز قبل آقا هشدار لازم بود، آقا کم کم بی‌پرده نصیحت‌های خود را می‌گویند و مشکلات را بازگو می‌کنند، ولی متأسّف هستیم از این‌که کسی عملاً… امسال را سال اقدام و عمل گذاشته‌اند یعنی شعار کافی است، احترامات خشک کافی است، مدام مقام معظّم رهبری گفتن و در لفظ احترام کردن و در عمل کوتاه آمدن کافی است. این همه افراد بیکار، چه زمانی می‌خواهید درست کنید؟ توافق هم که شد، برجام هم که شد، این بیکاری‌ها کجا کم می‌شود؟ این مسائل فرهنگی را چه کسی می‌خواهد در این مملکت درست کند؟ این وزارت خانه‌هایی که حقوق می‌گیرند، سر سفره‌ی خون شهدا نشسته‌اند، چه می‌کنند؟

فرمودند: «بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ»، اولاد خود را مبادرت کنید، با احادیث ما، با فرهنگ اهل بیت فکر این‌ها را، دل این‌ها را آشنا کنید. «قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ». اگر شما جلو نیفتادید، فضاسازی فکری نکردید، عقل آن‌ها را شکوفا نکردید، اعتقادات آن‌ها را با برهان، با فیلم، با مقاله، با انواع تاکتیک‌های سمعی و بصری… بچّه‌ها را، نوجوان‌ها را، جوان‌ها را ارضا نکردید، مرجئه به سراغ آن‌ها می‌آید.

انحرافی بودن جریان اسلام رحمانی

مرجئه چیست؟ همین است که امروز بعضی مسئولین شما تحت عنوان اسلام رحمانی جامعه را به فساد دعوت می‌کنند. می‌خواهند بگویند عقیده‌ی به اسلام کافی است، دختر و پسر در دانشگاه مختلط بودند، اردوهای مختلط داشتند، هر کار اشتباهی خواستند انجام دادند، عیبی ندارد. تسامح و تساهل، اسلام رحمانی، غیرت نه، جنگ نه. ما جنگ را می‌خواهیم چه کنیم؟ دشمن هر چه خواست به او می‌دهیم، چرا بجنگیم؟ ناموس بخواهد می‌دهیم، آب و خاک بخواهد می‌دهیم، هر چه بخواهند می‌دهیم، ما جنگ نداریم. ما موشک برای چه می‌خواهیم؟ ما جنگ نداریم. این‌ها مرجئه هستند. این‌ها دم از اسلام می‌زنند، ولی اسلام تسامحی است، اسلام بی‌غیرتی است، اسلام بی‌تفاوتی است، اسلام بی‌شهادت است، اسلام بی‌جهاد است.

امام صادق (علیه السّلام) در آن زمان فرمودند که مردم را، جوان‌ها را، با فرهنگ اهل بیت، با احادیث اهل بیت آشنا کنید، «قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ». این مرجئه یعنی کسانی که جامعه را به بی‌بند و باری، به اباحه‌گری دعوت می‌کنند. می‌‌گویند هم انسان خود را ارضا کند هم بگوید دین داریم، زیارت هم می‌رویم، امّا بعد از آن هر کاری انجام دادیم مهم نیست. این اسلام رحمانی یعنی جهاد نباشد، شهادت نباشد، حجاب نباشد، عفّت نباشد، تقوا نباشد، هر کس هر کاری خواست انجام دهد عیبی ندارد، همین‌ قدر که نام او مسلمان باشد کافی است، عزاداری هم می‌‌کنیم تمام می‌شود. اعتقاد مرجئه این بود، مرجئه می‌گفتند اعتقاد کافی است، عمل هر چه باشد مهم نیست، همین‌ قدر بگویید که ما مسلمان هستیم، اشهد ان لا إله الّا الله بگویید، کافی است.

حدیثی درباره‌ی اهمّیّت تقوا

امّا امام صادق (علیه السّلام) قسم می‌خورد، «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ»،[۱۷] و الله شیعه‌ی ما نیست مگر کسی که تقوا داشته باشد، مگر کسی که پایبند به قوانین اسلام باشد. در یک حدیث دیگری فرمود: شیعیان ما از دو چیز دور هستند، یکی مسئله‌ی دامن است، یکی مسئله‌ی شکم است. شیعه کسی است که دامن او آلوده نیست، شیعه کسی است که حرام‌خور نیست. این‌ها هشدارهای ائمّه‌ی اطهار است و قشر جوان مخاطبین این مجموعه هستند.

آمادگی جوانان برای یاری امام زمان (علیه السّلام)

پیغمبر برای این‌‌که به شما تفاخر کنند فرمودند: هم خود من جوان هستم، هم پدر من جوان است، هم علی که برادر من است جوان است. داوود پیغمبر، خط شکن آن دوران، خط شکن آن ۳۱۳ نفر این جوان بود، خدای متعال به برکت این جوان این افتخار تاریخی را برای عالم توحید حفظ کرد.

وجود مبارک آقا جان ما، یوسف فاطمه، امام دلسوز ما، امید و پناه ما، حضرت حجّت (روحی فداه). اخیراً گاهی به حضرت آقا نگاه می‌کنم خیلی غصّه می‌خورم، حتّی ابروان او دارد سفید می‌شود، فشارها بر او خیلی زیاد است. ولی ارباب او امام زمان (علیه السّلام) را شما ببینید یک موی سفید در محاسن و در سر او نیست، یاران او هم غالباً جوان هستند. خود را آماده کنید حضرت منتظر شما جوان‌ها هستند. إن‌شاء‌الله جوانمرد بمانید، پاک بمانید، امام زمان را از خود خشنود کنید، غیور باشید. در برابر گناه هم خود شما مقاومت کنید هم در گناهان اجتماعی، فسادهای سیاسی، مجاهد باشید تا إن‌شاء‌الله مرجئه نشده باشید.

سنگینی مصیبت علی اکبر (سلام الله علیه)

سراغ جوانی از جوانان کربلا برویم که در رأس آن‌ها آقا زاده‌ی امام حسین (علیه السّلام)، حضرت علیّ اکبر است. مصیبت حضرت علیّ اکبر (سلام الله علیه) خیلی جانسوز است. از یکی از عرفای عالم، مرحوم آیت الله سیّد عبد الکریم کشمیری سؤال شد: سخت‌ترین مصیبت امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا کدام بود؟ گفت: مصیبت علیّ اکبر. هیچ جا ما نداریم امام حسین (علیه السّلام) «صَاحَ»، یعنی هَرای می‌کشید. «صَاحَ سَبعَ مَرَّات»، هفت مرتبه از عمق وجود فریاد می‌زد: «وَلَدی عَلی»، پسرم، علی اکبر من. دید صدایی از او نمی‌آید، طاقت نیاورد، خم شد، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»،[۱۸] صورت مبارک خود را روی صورت خونین علی گذاشت. چند جمله با علی درد دل کرد، «وَلَدی لَقَد إِستَرَحتَ مِن هَمِّ الدُّنیَا وَ غَمِّهَا»، پسرم، رفتی، راحت شدی. ولی «بَقِیَ أَبَاکَ فَریداً وَحیداً»، با رفتن تو پدر تو بی‌کس شد، تو همه کس پدر بودی، من را بی‌کس کردی. امام حسین (علیه السّلام) هیچ جا آرزوی مرگ نکرد، ولی این‌جا گفت…


[۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۸٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– سوره‌ی حدید، آیه ۱۶٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۴۹٫

[۵]– همان، آیه ۲۵۱٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۱٫

[۷]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ‏۱، ص ۴۶۷٫

[۸]– بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۳۲۵٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۵۱٫

[۱۰]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج ‏۲، ص ۴۲۳٫

[۱۱]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۶۰٫

[۱۲]– الکافی، ج ۸، ص ۱۱۰٫

[۱۳]– سوره‌ی اعلی، آیه ۱، سوره‌ی صف، آیه ۱، سوره‌ی حدید، آیه ۱، سوره‌ی حشر، آیه ۱٫

[۱۴]– سوره‌ی جمعه، آیه ۱، سوره‌ی تغابن، آیه ۱٫

[۱۵]– الأمالی (للطوسی)، ص ۶۵۰٫

[۱۶]– الکافی، ج ۶، ص ۴۷٫

[۱۷]– الکافی، ج ۲، ص ۷۴٫

[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۰٫