- یک شب ، به سراغ دلبر برویم
- شعر سیّد بن طاووس
- مهمان نوازی رسم مسلمانی است
- پناه دادن به مشرک
- هر جا بروم، مهمان شمایم
- اخلاص، تنها راه نجات
- خلیفه ی خد ابر زمین
- خلافت انسان، مطلق نیست
- مغیث بودن شیخ رجبعلی رضوان الله تعالی علیه
- اسماء الهی، هزار یک شهر خدا هستند
- ائمه، مظهر اسم اعظم خداوند
- قطب عالم، خلیفه ی خداوند است
- ملائکه و تدبیر امور
- جایگاه تارک الصلّاه
- سوره ی قدر، نشانه ی وجود امام است
- امام عصر در کجا هستند؟
- خدا همه جا هست
- با چهار چیز، خدا به ما نگاه می کند
- پایتخت خدا
- گناه کردن با این شروط اشکال ندارد
- خدایا؛ شهدا کجا هستند؟
- امام زنده، شهید است
- آقا روضه خوان خود را تحویل می گیرد!
- این ما هستیم که غیبت داریم
- ارادت میرزا عبدالعلی تهرانی به آقا شیخ مرتضی زاهد
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
« * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]*گفت: پروردگارا! سینهام را [براى تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،* و کارم را برایم آسان ساز،* و گِرِهى را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشاى* [تا] سخنم را بفهمند*
«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلِیٍّ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ طَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أنِیسِنَا حَبِیبِنَا وَ حَبیبِ إِلَهِنَا أبِی الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَطْیَبِینِ الْأَنْجَبِینِ سِیَّمَا مَولَانَا الْکَهفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینَِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ) وَ رَزَقَنَا اللَّهُ رُؤیَتَهُ وَ صُحْبَتَهُ و نُصْرَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ رِضاهُ وَ رأفَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدَائهِم أجمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[۲]. بدانید که خداست که زمین را پس از مرگ (خزان) زنده مىگرداند. ما آیات و ادلّه (قدرت خود) را براى شما بیان کردیم تا مگر فکر و عقل به کار بندید
یک شب ، به سراغ دلبر برویم
ما در این دهه ای که در آن جاروکش دل ها هستیم، ادعای نوکری، نوکر های اهل بیت را داریم، باید حداقل یک شب دلها را به سراغ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف ببریم و بهترین فرصت هم روز جمعه است. چون روزهای جمعه کنار هم نیستیم، جمعه شب معمولاً ادامهی روز امام زمان اروحنافداه است. گرچه همهی روزها برای حضرت است.
شعر سیّد بن طاووس
این شعر را مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه بعد از آن که زیارت مخصوصهی امام زمان را در روز جمعه نقل میکند می خوانند. «هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ»[۳] ایشان خطاب به امام زمان اروحنافداه میکند و می گوید: امروز روز جمعه است و امروز روز شما است. «الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ».
از این جهت روز شما است که شما بنا است یک روز جمعهای تشریف بیاورید. «وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدِکَ»؛ بنا است روز جمعهای بیاید و با دست شما گرهی مؤمنین باز بشود. «وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ» ما چشم دوختیم یک جمعهای بیاید که آن روز شما شمشمیر جرّاحی را به دست بگیرید و میکروبهای جامعهی بشری که معاندین هستند، گرگها هستند، اینها را از میان بردارید. «وَ أَنَا … فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ» آقا جان، امام زمان اروحنافداه من در چنین روزی مهمان شما هستم.
گاهی انسان مهمان است؛ ولی آمده که پذیرایی بشود و برود؛ امّا ما در این عبارت میگویم: من نه تنها مهمان شما هستم بلکه به شما پناه آوردم. «وَ أَنَا … فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ» من، هم مهمان شما هستم، هم به شما پناهنده شدم.
[ای امام زمان اروحنافداه! من در این مهمانی، اوّل] خواستم خود را معرّفی کنم که اگر کسی بگوید تو چه کاره هستی که به این مجلس آمدی؟ بگویم من دو سمت دارم؛ یکی مهمان هستم؛ مهمانی که بیدعوت هم نیامدم، من را دعوت کردند و دوم این که پناهنده هستم، من به شما پناه آوردم.
آقا جان! حالا که من خود را معرّفی کردم، بدانید که با شما ناآشنا نیستم، می خواهم شما را هم معرّفی بکنم: «وَ أَنْتَ … کَرِیمٌ» یعنی آقا جان تو بزرگ هستی. «مِنْ أَوْلَادِ الْکِرَامِ» اجداد شما، همهی آنها بزرگ بودند، کریم بودند. «وَ أَنْتَ … کَرِیمٌ مِنْ أَوْلَادِ الْکِرَامِ» این کریم بودن، شخصیت شما است. شما آدم بزرگ، شخصیت برجسته و کریمی هستید، از دودمان کرام هستید.
مهمان نوازی رسم مسلمانی است
علاوه بر اینکه ذاتاً خدا شما را چشمهی کرم و کرامت قرار داده است، یک مأموریت نیز به شما داده است و آن «وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَهِ وَ الْإِجَارَهِ» خداوند شما را مامور کرده است به مهمان کردن و پناه دادن است. درباره ی «مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَهِ» پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمودند: «أَکْرِمِ الضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً»[۴] مهمان را اکرام کن هرچند کافر باشد. این جمله از پیغمبر صلّی الله علیه و آله نقل شده است: «أَکْرِمِ الضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً»؛ یعنی وقتی برای شما مهمان آمد، به خودتان نگویید: این انسان را رها کن، این آدم درستی نیست. به دلیل اینکه شخص درستی نیست، [رهایش نکنید].
اگر شما آدم بزرگ و بزرگوار باشید، ریشهدار باشید، خانواده داشته باشید، آدم بد هم سر سفرهی شما بیاید و درِ خانهی شما را بزند، به او اخم نمیکنید؛ چرا؟ برای اینکه پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرموده است که مهمان را اکرام بکنید. مهماننوازی هم رسم مسلمانی است و هم فرهنگ کریمان است.هیچ وقت از مهمان نمیپرسند چه کاره هستی و چه کار داری؛ چرا که او مهمان است. «وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَهِ» این امر پیامبر صلّی الله علیه و آله است که فرموده: «أَکْرِمِ الضَّیْفَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً».
پناه دادن به مشرک
«وَ الْإِجَارَهِ»[۵] اجاره به معنی پناه دادن. خدای متعال شما را مأمور کرده است که هر کسی به شما پناه آورد، او را بیپناه نگذارید، شما پناه بیپناهان هستید. اگر کسی شما را پناه خود میداند [او را نا امید نکنید]، نکند یک وقتی کسی به شما روی بیاورد، پناه بیاورد، شما امید او را ناامید بکنید، امید هیچ کسی را ناامید نکنید. کسانی که به مردم امید نمیدهند، خدا امید آنها را هم قطع میکند. برای دیگران امید باشید تا خدا برای شما امید باشد.
حالا ما از کجا این سند مهماننوازی و پذیرش پناهنده را برای شما گفتیم؟ سند پذیرش پناهنده، این آیهی قرآن است که می فرماید: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ»[۶] و اگر یکى از مشرکان به تو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده. یعنی ای پیغمبر! مسلمان که به جای خود دارد، اگر مشرکی به تو پناه آورد، به او نگو از کنارم برو، تو نجس هستی! [چرا که او] به تو پناه آورده است. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ»؛ اگر کسی به تو پناه آورد، «فَأَجِرْهُ»، به او پناه بده. بنابراین [به امام زمان ارواحنافداه می گوییم: ای] پسر پیغمبر، یادگار امامان، پناه بیپناهان، ای امام زمان! ما که مشرک نیستیم؛ ما هم مهمان شما هستیم و هم به شما پناه آوردیم.
هر جا بروم، مهمان شمایم
سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه وقتی این زیارت نامه را نقل میکند، بعد این شعرهای عربی را میخواند که خیلی برای آدم هیجان ایجاد میکند. میگوید:
«نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ»[۷]
پیش تو فرود می آییم هر جا که رکابم مرا برد و در مهمانی تو وارد می شوم در هر شهری که باشم
میگوید ای امام زمان ارواحنافداه، نه تنها روز جمعه من مهمان شما و پناهندهی به شما هستم،بلکه من هر کجا که پیاده بشوم، وارد بر شما هستم. این عالم خانهی شما است. شما صاحبخانه هستید و کسی کارهای نیست. هرجا بروم، مهمان شما هستم.
«نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ»
و به هر شهری بروم، آن شهر شهر شما است. در هر جا هم که پیاده شوم، آنجا پایگاه شما است؛ بنابراین، ای آقا جان، من شب و روز در تمام عمر خود، مهمان شما و در پناه شما هستم. إنشاءالله اینطور باشیم. این حالت را خدا به شما بدهد که همیشه با آقاجان خود باشید و مهمان حضرت باشید.
ظهرها، شبها، صبحها غذا که میخورید، صاحب سفره را بشناسید و به آقا جان خود بگویید تشکّر میکنم. همهی نعمتها برای امام زمان ارواحنافداه است؛ «وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَرى وَ بِوجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ وَ السَّمَاء» و به برکت اوست که به خلق روزی می رسد و به واسطه ی اوست که زمین پا برجاست.
اخلاص، تنها راه نجات
دو، سه نکته راجع به امام عصر ارواحنافداه میخواهم بگویم و همچنین نکتهای را هم که در شب گذشته راجع به ابو الاسود دئلی میخواستم بگویم، آن را هم إنشاءالله اگر خدا به من کمک بکند، [خواهم گفت.] خدا کند که من با عمر شما بازی نکنم [و خدایی ناکرده این گونه نباشد که] شما پای منبر یک میمونی نشسته باشید که ملق بزند و شما را جلب کرده باشد. اگر شما حالی داشتید [برای این است که] جوان هستید. شما که خودنمایی ندارید. آمده اید تا قطرهای باشید در این دریا؛ امّا من نگران هستم که نکند بخواهم خود را نشان بدهم. خدا به ما رحم کند. خدا با کرم خود با ما رفتار کند.
شاید ما در روز قیامت ببینیم که شما به سرعت دارید به سوی بهشت میروید، ولی ما را نگه میدارند و میگویند اخلاص نداشتید، چیزی ندارید. امّا امام زمان ارواحنافداه اگر بداند که من خیلی بدبخت هستم، بیچاره هستم، مقداری اخلاص به ما میدهد، مقداری از آن چیزی را که به شما داده است، به ما هم میدهد.
اگر اخلاص باشد، همهی این مجلس ذخیره است. [اما در صورتی که] اخلاص نباشد، همهی این مجلس هزینه است، مشکلات است. [بدون اخلاص در واقع] آدم خود را خسته میکند؛ چرا که به آنجا میرود و میبیند که دیگران رسیدند، اما خود او جا مانده است.
من به مولایی پناه میبرم که شما را در اینجا جمع کرده است. شما را هم شفیع قرار میدهم که إنشاءالله حرفهای ما حرام نشود و خود ما حرام نشویم. این ها بسیار زود میگذرد. این طیّب الله و بارک الله گفتن ها همه تمام میشود. به قبر که میرویم، در آنجا از ما اخلاص میخواهند و میگویند برای خدا چه کردید؟ برای خودت که می خواستی مشهور بشوی و می خواستی بارک الله به تو بگویند، خوب شد؛ [اما برای خدا چه کردی]!
[عمل بدون اخلاص] هیچ ارزش و اعتباری ندارد. اقبال و ادبار مردم، زنده باد و مرده باد گفتن آن ها، به مقدار ناچیزی هم در واقعیت انسان اثر ندارد. آن چیزی که میماند، اخلاص است. این جمله برای حضرت رضا علیه السّلام است: «و بالاخلاص تمام الخلاص» «وَ بِالْإِخْلَاصِ یَکُونُ الْخَلَاصُ»[۸] به وسیله ی اخلاص است که انسان از اسارتها آزاد می شود (یافته شده در منبع و نقل شده از امیرالمؤمنین) تنها راه نجات، فقط اخلاص است. خب انشاالله کرم این خاندان زیاد است، مهمان اگر کافر هم باشد، اینها مهماننوازی میکنند. من می خواهم آن خاندان به من مطلب بدهند تا سر سفره ی خودشان با هم مصرف کنیم.
خلیفه ی خد ابر زمین
[و اما در رابطه با امام زمان،] نکتهی اوّل، آیهی قرآن است. خدای متعال فرموده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۹]من در زمین خلیفهاى خواهم گماشت؛ این آیه در مقام اثبات امامت در طول تاریخ خلقت بشر است. یعنی خدا خود را با این صفت معرّفی کرده است که من در روی زمین، خلیفه قراردهنده هستم؛ یعنی هیچ زمانی واقع نمیشود که نمایندهی من در زمین نباشد و من همیشه نماینده دارم. بنابراین [این آیه] یکی از آیاتی است که دلالت میکند بر اینکه در همهی عصرها و همهی زمانها خلیفهی مطلق خدا وجود دارد.
خلافت شیخ حسنعلی نخودکی(رضوان الله تعالی علیه)
اشخاصی که به خدمت مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی رضوان الله تعالی علیه، این بزرگوار، میآمدند، گاهی از هندوستان میآمدند، [یا گاهی کسی که] مریض سرطانی داشته است، به آنجا میآمده است. یکی از آذربایجان میآمده است. یکی از خوزستان میآمده است. یکی بیمار سکتهای دارد، یکی سرطانی دارد، یکی مشکل دیگری دارد. ایشان به بعضیها خرمایی میداد و میگفت: “بخور؛ مریض شما در آنجا که هست، خوب میشود [و آن شخص با تعجب] میگفت که آقا من که مریض نیستم، بخورم؟! میگفت: “نه، تو بخور؛ او آنجا خوب میشود.“
این خلافت الهی است. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً»[۱۰] فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزى کند؛ آقای شیخ حسنعلی رضوان الله تعالی علیه گفته بود که من به بعضیها دعا میدهم، به بعضیها شکر پنیر میدهم و به بعضیها دستور العمل خاص میدهم؛ همهی اینها برای این است که در حقّ من غلو نکنند؛ [من می خواهم] توجّه آنها به آن دعا یا به آن خوراکی جلب نشود و خیال نکنند که شفا در آن است. حقیقتا اینطور نیست. من وقتی اراده میکنم که مریضی خوب بشود و مریض خوب میشود، من نمایندهی خدا هستم. در واقع هر کاری که خدا میکند، اجازه داده است که او هم بکند. کار خدا را آقای شیخ حسنعلی رضوان الله تعالی علیه، میکند.
خلافت انسان، مطلق نیست
این خلافت در مورد امثال مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی رضوان الله تعالی علیه،، مرحوم آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه، و دیگران خلافت مطلق نیست. چنین فردی در یکی از اسماء الهی، در دو تا از اسماء الهی یا در ده تا از اسماء الهی ممکن است که نمایندهی خدا باشد. [یه عنوان مثال اگر] خدا شافی هست، او نیز در این جهت نمایندگی دارد و خدا شفا را در دست او قرار داده است. همچنین خدای متعال مغیث است، یعنی آدمهایی که هیچ کس را ندارند، اگر به خدا پناه ببرند، خدا به آن ها پناه میدهد. بعضیها نیز اینطور هستند [و در این صفت از جانب خدا] نماینده اند.
مغیث بودن شیخ رجبعلی رضوان الله تعالی علیه
شخصی که پروندهی سنگینی در دستگاه طاغوت برایش درست شده بود و هیچ راهی هم برای فرار از آن نداشت، پیش مرحوم شیخ رجبعلی رحمه الله علیه رفته بود و گفته بود که در این پروندهای که برای من تشکیل شده است، من هیچ مقصّر نیستم؛ ولی پرونده به نام من تمام شده است. هیچ دادرس و حامی هم ندارم و کسی به حرف من گوش نمیکند.
مرحوم حاج شیخ رجبعلی رحمه الله علیه ، به او گفته بود که خواهر شما چند سال است که شوهر خود را از دست داده است و چند بچّه یتیم دارد. در این مدّت یک بار نرفتی حال او را بپرسی و یک دستی به سر این بچّه یتیمها بکشی. عارضهی این قطع رحم، این پرونده است. حالا برو و به آنها برس تا کار پروندهی تو هم درست شود.
این شخص وقتی از همهجا بیپناه میشود، شیخ رجبعلی رحمه الله علیه ، به او پناه میدهد و بعد یک نسخه به او میدهد و میگوید درد تو از اینجا شروع شد که خدا به این دلیل همهی پناههای تو را گرفت. حالا که پیش من آمدی، به تو راه را نشان میدهم؛ و همینطور هم شد. رفت [و به دستور شیخ عمل کرد] و بعد هم قضیه کشف شد و این شخص تبرئه شد. این مغیث بودن است. بعد از آنکه دست او از همهجا کوتاه شده است، به آنجا میرود و ایشان یک راه برایش باز میکند. این صفت مغیث بودن این آدم است.
اسماء الهی، هزار یک شهر خدا هستند
گاهی نیز اشخاصی هستند که در معرض خطر عرضی و آبرویی قرار میگیرند، به کسی پناه میبرند و او آبروداری میکند. خدای متعال ستّار العیوب است و در واقع یکی از اسمهای خدا “ستّار العیوب“ است. بعضیها [نیز از این جهت] مأموریت دارند. مثلاً آدمهایی که آبروی آنها در معرض ریختن است، میبینید که از یک جایی که فکرش را نمیکنند، کسی می رسد و برای آن ها آبروداری می کند و او نگذاشت که رسوا بشود و آبروی آدم را حفظ کرد.
همهی اینها نمایندگی خدا است. این هزار و یک اسمی که خدای متعال دارد، این اسمهایی است که خدای متعال به بندگان خود معرّفی کرده است. در کوچههای اسماء الحسنی، در این شهرهای زیبای اسمای الهی همهی عالم مملکت خدا است. این مملکت هزار و یک شهر دارد که هر شهر آن مظهر یک اسم از اسماء حسنای پروردگار متعال است. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۱۱] بگو که خواه خدا را به اسم اللَّه یا به اسم رحمان بخوانید، به هر اسمى بخوانید اسماء نیکو همه مخصوص اوست.
ائمه، مظهر اسم اعظم خداوند
امام زمان و ائمّهی اثنی عشر و حضرت فاطمهی طاهره و وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی علیهم السّلام این بزرگوارها اسم اعظم خدا هستند. اسم اعظم یعنی چه؟ یعنی اسمی است که تمام اسماء در این مخزن جمع است. همهی کارهایی که خدا با اسماء خود انجام میدهد [با این اسم اعظم می توان انجام داد]. دعای کمیل را شاید شب گذشته زمزمه کردید؛ در آن جایی که حضرت می فرمایند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْءٍ» خداوندا! به وسیله ی نام هایت که پایه های همه چیز را انباشته است از تو طلب می کنم. یعنی این اسماء الهی ارکان تمام موجودات را پر کرده است، تمام عالم با اسماء الهی اداره میشود. این اسماء الهی در چه اسمی تمرکز دارند؟ در اسم اعظم.
میگویند اسم اعظم هفتاد و دو جزء دارد. حضرت آدم علیه السّلام بیست و پنج جزء آن را داشت. حضرت عیسی علیه السّلام بخشی از این اجزا را داشت، حضرت موسی علیه السّلام نیز بخشی را داشت ولی تمام این اسماء را پیغمبر و دوازده وصیّ او و حضرت زهرا علیهم السّلام همه یکجا دارند. این آیه ی «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۱۲] من در زمین خلیفهاى خواهم گماشت؛ یک مسئلهی قرآنی است. خدا با خدایی خودش به همهی کائنات اعلام کرده است که من همیشه در روی زمین خلیفه دارم.
قطب عالم، خلیفه ی خداوند است
این یک نکته؛ امّا نکتهی دوم که باز نکتهی قرآنی است. قطب تمامی موجودات، خلیفهی خدا در روی زمین است. این مطلب را از کجا میگوییم؟ باز این از قرآن است، در آن جا که فرمود: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»[۱۳] و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید. همهی ملائکه [باید سجده کنند]؛ استثناء ندارد، تمامی ملائکه.
ملائکه و تدبیر امور
این عالم مدّبرات دارد. قرآن میگوید: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»[۱۴] قسم به فرشتگانى که (به فرمان حق) به تدبیر نظام خلق مىکوشند. این باران که میآید، هر قطرهی آن را یک ملک میآورد. انسانی که در رحم مادر است؛ آن نطفهی گندیدهی نجس به تدریج تبدیل به یک بچّه زیبا میشود که این بچه به دست ملائکه صورتگری میشود. آنها دارند این کارهای زیبا را انجام میدهند.
برزگر وقتی تخم را در درون خاک میپاشد، شخم میکند، دوباره تخم میپاشد بعد هم این خاک را روی تخم میریزد، چه کسی است که تخم را بالا میآورد؟ او که آدرس ندارد، او که تابلوی ورود ممنوع ندارد، او که میخی آهنی ندارد که به این خاک بزند و [از خاک دانه بسازد]. یک ذرهی کوچک، یک دانهی کوچک، آرام آرام این خاک تیره را باز میکند و یک مرتبه جوانه میزند و بالا میآید. چه کسی این را بالا میآورد؟ این را ملائکه بالا میآورند که در سورهی مبارکهی واقعه هم خداوند این را فرمود: «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[۱۵] آیا دیدید تخمى را که در زمین مىکارید؟ * آیا شما آن تخم را مىرویانید یا ما رویانندهایم؟. یعنی شما زمین را حرث میکنید، شخم میکنید ولی ما میرویانیم. دست خدا از طریق ملائکه این را بالا میآورد.
جایگاه تارک الصلّاه
بنده و جناب عالی نماز میخوانیم، الحمدلله که همه ی ما بینماز نیستیم. بینماز کافر است، بینماز از حیوان بدتر است. در مورد انسان بینماز، قرآن کریم فرموده است: در یک درکی از درکات سخت جهنّم قرار دارد و آن هم “سقر“ است. سقر یکی از چاههای بسیار خطرناک جهنّم است و آن جای انسان بینماز است. این آیهی قرآن است که از جهنّمی میپرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»[۱۶] که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟؛ یعنی چرا شما در سقر افتادید؟ آنها میگویند: ما چهار ایراد داشتیم. اوّلین آنها این بود که «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»[۱۷] آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم. نماز نمیخواندیدم. آدم اگر نماز بخواند، نماز ریسمان است. نماز نمیگذارد انسان در جهنّم بیفتد ولی اگر انسان نماز نداشته باشد، چیزی را که به آن چنگ بزند و در جهنّم نیفتد ندارد، و میافتد؛ «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»
این نماز ما به منزلهی بذری است که کشاورز میپاشد. اینجا «الدُّنیَا مَزرَعَهُ الأخِرَه»[۱۸] است، دنیا زراعتگاه است، همهی ما به اینجا آمدیم که نهال بکاریم، هستهها را زیر خاک بگذاریم و بذر خود را بپاشیم و بعد از آنکه حضرت عزرائیل علیه السّلام میآید، حاصل این نمازها و این اشکها و این اجتماعات خود را آنجا ببینیم. نمیدانید چقدر این مجلسهای برای شما عاید دارد، حاصل دارد. خوشا به حال شما که خوب جایی آمدید.
امّا این نمازی که ما در این دنیا انجام میدهیم، آیا خود این نماز است [که در آخرت] رویش میکند؟ آنجا برای ما یک دسته گل میشود؟ آنجا برای ما یک قصر میشود؟ نه اینطور نیست. اینها همه به دست ولایت است؛ چرا؟ برای اینکه همهی ملائکه به خلیفهی خدا سجده کردند. این سجده تنها مخصوص آدم نیست.
سوره ی قدر، نشانه ی وجود امام است
در تمام لیالی قدری که هر سال هست؛ مجموعهی ملائکه الله که این عالم را اداره میکنند و همهی اعمال را به نتیجه میرساند، تحت فرمان خلیفه الله هستند «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ»[۱۹] در این شب فرشتگان و روح (یعنى جبرئیل) به اذن خدا (بر مقام ولایت نبى و امام عصر علیه السّلام) از هر فرمان و دستور الهى نازل مىشوند* سلام باد. یکی از آیاتی که دلالت بر وجود امام زمان علیه السّلام دارد، [دلالت دارد که ایشان] همیشه وجود دارند. همین سورهی مبارکهی قدر است.
حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند: شما با سورهی قدر برای کسانی که امامت را قبول ندارند، احتجاج بکنید. از آن ها بپرسید شما که قرآن را قبول دارید، قرآن در سوره ی قدر میگوید تمامی ملائکه بدون استثناء شب قدر نزول میکنند؛ این ملائکه به کجا نازل میشوند؟ ما جواب داریم؛ میگوییم: آن ها بر قلب خلیفه الله نازل میشوند تا حضرت پیغمبر صلّی الله علیه و آله در حیات بودند «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ * عَلى قَلْبِکَ»[۲۰] (جبرئیل) روح الامین (فرشته بزرگ خدا) آن را نازل گردانیده* بر قلب تو.
در شب قدر جبرئیل کجا نازل میشد؟ او بر قلب پیغمبر صلّی الله علیه و آله نازل میشد. قلب پیغمبر فروگاه ملائکه بود. ایشان چه دل وسیعی دارند؛ «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۲۱] و (اى رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت براى اهل عالم باشى. تمامی عالم در وجود پیغمبر صلّی الله علیه و آله گنجانده شده است. از ایشان وجود میجوشد و به همهی عالم و آدم می دهد. ملائکه به وجود نازنین پیغمبر صلّی الله علیه و آله نازل میشدند.
بعد از پیغمبر هم صلّی الله علیه و آله که نزول ملائکه تعطیل نشده است. سورهی قدر میگوید: «تَنَزَّلُ» یعنی نازل میشوند، نه نازل شدند، این کلمه استمرار دارد. فرودگاه ملائکه کجا است؟ ما شیعیان الحمدلله سربلند هستیم، آدرس فرودگاه ملائکه را داریم و آن وجود نازنین خلیفهی خدا است، امام هر عصری فرودگاه تمام ملائکهی حق تعالی است. پس امام زمان اروحنافداه به حکم قرآن وجود دارد؛
امام عصر در کجا هستند؟
امّا حضرت کجا تشریف دارند؟ میتوانید شما بگویید که امام زمان ارواحنا فداه کجا تشریف دارند؟ هیچ وقت به دنبال ایشان رفتید؟ هیچ وقت سراغ ایشان را گرفتید؟ دعای ندبه میخوانید. میگویید آقای من «لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى» ای کاش می دانستم که کجا استقرار پیدا کردید. آقا جان کاش کسی پیدا میشد نشانی شما را به من میداد. کجا بیایم شما را پیدا بکنم؟ آقا به شما احتیاج دارم؛ آقا بیمار شما هستم، آوارهی شما هستم، دلدادهی شما هستم، فقیر شما هستم کجا تشریف دارید میخواهم بیایم سفرهی دل خود را برای شما باز بکنم. میخواهم بیایم تا بیماریهایم را شما ویزیت بکنید، شما به من نسخه بدهید. کجا بیایم؟
آدرس آن حضرت را قرآن به ما داده است. قرآن کریم میفرماید: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»[۲۲] و زمین (محشر) به نور پروردگار خود روشن گردد. خدا کجا است؟ آیا شما آدرس خدا را می دانید که کجا است؟ خود خدا میگوید: «هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ»[۲۳] و آن ذات یگانه است که در آسمان و زمین (و در همه عوالم نامتناهى) او خداست. خدا هم در آسمانها، خدا است، هم در زمین، خدا است.
خدا همه جا هست
یک یهودی از حضرت امیر علیه السّلام پرسید خدا کجا است؟ حضرت فرمود: خود من جواب بدهیم یا جواب پیغمبر شما حضرت موسی علیه السّلام را بدهم؟ گفت: یا علی اگر زبان پیغمبر ما را بلد هستی، دوست دارم حرف او را بگویی. حضرت امیر فرمودند: روزی ملکی از مشرق پیش حضرت موسی علیه السّلام آمد، حضرت موسی علیه السّلام فرمودند از کجا میآیی؟ گفت از پیش خدا. ملک دیگری از مغرب آمد، حضرت موسی علیه السّلام گفت از کجا میآیی؟ گفت از پیش خدا. ملکی از جنوب آمد، ملکی از شمال آمد، ملکی از آسمان آمد، ملکی از اعماق زمین آمد. از شش طرف ملک آمد، حضرت موسی علیه السّلام از هر کدام که پرسید از کجا میآیی؟ گفتند ما از پیش خدا میآیم. پس خدا همهجا خدا است.
با چهار چیز، خدا به ما نگاه می کند
قدر آیت الکرسی را بدانید. این تفسیر شریف ابو الفتوح رازی رحمه الله علیه به زبان فارسی نوشته شده است و مرحوم علّامه شعرانی اعلی الله مقامه نیز به این تفسیر حاشیه زده است. مطالب خوبی در این تفسیر است؛ ای کاش ما وقت بیشتری داشتیم و از قرآن بیشتر میتوانستیم استفاده بکنیم. این لطائفی را که مفسّرین بزرگوار استفاده کردند برای جوانها دانستنیهای خوبی میتواند باشد. این تفسیر شریف ابو الفتوح از امام صادق علیه السّلام نقل میکند که سند آن در اصول الکافی است. امام صادق علیه السّلام فرمودند: هر کسی بعد از هر نماز -نماز واجب- این چهار چیز را داشته باشد خدا هفتاد بار به او نگاه میکند.
به آدم زشت، نه خدا نگاه میکند، نه من نگاه میکنم. به آدم نجس، به آدم آلوده، به آدم متعفّن چه کسی نگاه میکند؟ معلوم میشود این چهار مورد چیزی است که انسان را تمیز میکند. حضرت آقا دام ظله گفتند: دل مؤمن جای خدا است. «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ»[۲۴] قلب حرم خداوند است. بله امام حسین علیه السّلام حرمی دارد که شما میروید در کربلا آن را زیارت میکنید. پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله حرمی دارد که در مدینهی منوّره است امّا حرم خدا کجا است؟ حرم خدا دل شما است. بارگاه خدا، محلّ سلطنت خدا، دل خود شما است.
بعد از هر نماز اگر کسی این چهار چیز را بگوید اینقدر زیبا میشود که خدا ۷۰ بار به او نگاه میکند؛ یعنی دیگر خدا نگاه خود را از او برنمیدارد. همیشه نظر خدا به او است. یا رب نظر تو برنگردد؛ خدایا به حق حسین علیه السّلام [این مجالس را از ما] قبول کن.
یارب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار چه سهل است
چه کار کنیم که نظر خدا بر نگردد؟ باید این چهار کلاس را بگذرانیم. حضرت فرمود: این چهار چیزی که آدم بعد از هر نماز واجب باید بخواند یکی آیت الکرسی است، یکی آیهی ملک است «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ»[۲۵] بگو (اى پیغمبر): بار خدایا، اى پادشاه ملک هستى. یکی «شَهِدَ اللَّهُ»[۲۶] خدا به یکتایى خود گواهى دهد، است. این دو آیه در کجای قرآن است، در چه سورهای است؟ [این دو آیه در سوره ی آل عمران است].
پس این سه مورد را گفتیم آیت الکرسی، «شَهِدَ اللَّهُ»، «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ». چهارمین آن را چه کسی بلد است؟ آفرین! همه ی شما بلد هستید! شما یک جایز پیش من دارید (چهارمین مورد نامفهوم است چراکه استاد از جمع سوال می کند)اگر این چهار چیز را انسان بخواند خدا هفتاد بار به او نگاه میکند.
پایتخت خدا
درباره ی آیت الکرسی، مرحوم آقای فلسفی رحمه الله علیه یک دهه سخنرانی کرده است و این سخنرانی پیاده شده است و شده شرح آیت الکرسی. یک کتاب قطور نیز در تفسیر آیت الکرسی از مرحوم آیت الله فلسفی رحمه الله علیه وجود دارد که این میتواند برای شما جوانها مفید باشد. علاوه بر تفاسیری که مانند تفسیر المیزان و هر تفسیری [که در این باره] نوشته شده است، ایشان در مورد آیت الکرسی قلمفرسایی کرده است.
من میخواهم شما را به این نکته توجّه بدهم. ببینید هر کشوری یک عاصمهای دارد، پایتخت هر کشوری مشخّص است. پایتخت، جایی است که مرکز حکومت آنجا است، فرمانها از آنجا صادر میشود، قشون از آنجا اعزام میشود، برنامه ها از آنجا به جاهای دیگر ابلاغ میشود، یک چنین جایی را پایتخت میگویند.
خداوند متعال خود را مَلَک معرّفی کرده است، در کجا؟ در سورهی مبارکهی حشر. (صحبت های متفرقه) [در آن جا خداوند می فرماید]: «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»[۲۷] اوست خداى یکتایى که غیر او خدایى نیست، سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست، ایمنى بخش دلهاى هراسان، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت، بزرگوار و برتر (از حدّ فکرت)، زهى منزّه و پاک خداى یکتا که از هر چه بر او شریک پندارند منزّه و (از آنچه در وهم و خیال و عقل اندیشند) مبرّاست. یعنی خدا ملک است. خوب خدا که ملک است، پایتخت او کجا است؟ گفته شده است که پایتخت او در همین آیت الکرسی است.
«وَسِعَ»[۲۸] گسترانده شده. کرسی یعنی چه؟ یعنی تخت. حالا تخت خداوند کجا است که ما برویم پایتخت او را پیدا بکنیم؟ «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر. یعنی هر جا بروید پایتخت خدا است. خدا همهجا قدرت مطلقه است. در این کشور هرچه از مرکزیّت دورتر بشوید، حاکمیّت ضیعفتر است. فرمان های حکومت در مرزها دیر میرسد، لذا ترورها آنجا میشود، تجاوزها آنجا میشود، آدمهای نادرست از آن جا مرز فرار میکنند؛ ولی در دنیا هر نقطهای که شما بروید، همهی قدرت خدا آنجا است. بنابراین همه جای عالم پایتخت خدا است، همه جا باید از خدا حساب ببریم، همه جا در چنگ خدا هستیم. «وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ» ممکن نیست کسی از حکومت تو فرار کند.
گناه کردن با این شروط اشکال ندارد
امام حسین علیه السّلام به یک جوانی که به ایشان پناه آورده بود گفت…
یا ابا عبدالله [دست ما را هم بگیرید] اگر فرزند ما سرطان بگیرد یا برای خود ما یک مشکلی به وجود بیاید به حضرت ابو الفضل علیه السّلام پناه میبریم. به علی اصغر علیه السّلام ایشان پناه میبریم، گوشهی چادر سه سالهی ایشان را میگیریم امّا من کمتر سراغ دارم کسی به خاطر اینکه آلوده به گناه شده است بیاید متوسّل به حسین بشود علیه السّلام و بگوید یا امام حسین علیه السّلام من را نجات بده
جوانی خدمت حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام آمد و عرضه داشت: یابن رسول الله نفس من را بیچاره میکند، از عهدهی او برنمیآیم به شما پناه آوردم چه کار بکنم؟ حضرت فرمودند: گناه مشکلی ندارد، چه کار به نفس خود داری، هر کاری میخواهی بکن. امّا من دو سه شرط برای تو دارم، اینها را انجام بده بعد آزاد هستی، هر گناهی را که میخواهی انجام بدی،. ۱- «لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[۲۹] روزی خدا را نخور بعد هر کار خواستی انجام بده. روزی خدا را نخور، هرچه دوست داری انجام بده. این یک شرط. ۲- «اخْرُجْ مِنْ وَلَایَهِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» از ولایت خدا خارج شو بعد هر کاری خواستی انجام بده. از مملکت خدا بیرون برو، در ملک خدا، در خانهی خدا، در مملکت خدا، جلوی دید خدا، گناه نکن. ۳- »اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» موضعی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هر کاری می خواهی انجام بده. جایی را پیدا بکن که خدا تو را نبیند، وقتی چنین جایی را پیدا کردی هر کاری دوست داشتی انجام بده. ۴- یکی دیگر از آن موارد این بود که وقتی حضرت عزرائیل علیه السّلام به سراغ شما میآید، تسلیم نشو بعد هرچه دوست داری انجام بده. ۵- وقتی در قیامت پروندهی تو را دیدند و تو را محکوم به جهنّم کردند و مأمورین آمدند تو را بِکشند، مقاومت کن، نرو بعد هرچه دوست داری انجام بده. این جمله را سیّد الشّهداء علیه السّلام همینطور نگفته است، اوّل نگاهی به آن جوان کرد که این نگاه ظاهری نبوده است، بعد این جوان را درست کرد.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود یک نظری هم به ما کنند
ای حسین؛ آیا می شود به ما هم یک نظر کنی.«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» پس خدا همهجا است.
خدایا؛ شهدا کجا هستند؟
این مطلبی را که میگویم؛ این برای انسان های نامحرم نیست. این برای محرمها است. امام زمان ارواحنا فداه سایهی خدا است. شهید سایهی خدا است. از کجا میگوییم شهید سایهی خدا است از آن جایی که خود خدا آدرس شهید را گفته است. [خدا فرموده]: شهید پیش من است. مگر نگفته است؟ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً»[۳۰] البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زندهاند. [به این معنی که] هم فکر نکنید اینها مرده اند، هم نگویید اینها مرده اند؛ «لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۳۱] و به آنان که در راه خدا کشته شوند مرده نگویید. حتی به زبان هم نیاورید، در فکر خود هم نگویید [که این ها مرده اند]. اینها که نمرده اند.
خوب خدایا شما که میگویی نمرده اند، پس کجا هستند؟ ما با اینها کار داریم، میخواهیم با اینها ارتباط داشته باشیم؛ خدا فرمود: «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[۳۲] بلکه زندهاند (به حیات ابدى و) در نزد خدا. یعنی پیش خود من هستند، حالا خدایا خودت کجا هستی که اینها نزد تو هستند؟ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۳۳] اوّل و آخر هستى و پیدا و پنهان وجود همه اوست. پس خدا چنین خدایی است.
امام زنده، شهید است
شهید در نزد خدا مقام «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» پیدا کرده است. این شهید با قتل فی سبیل الله به آنجا رسیده است؛ امّا امام علیه السّلام از ابتدا شهید است، شاهد است. امام علیه السّلام شهدا را به مرحلهی شهود میرساند. این جمله را از کجا میگوییم؟ این را از همین آیهی شهادتی که گفتیم در سورهی آل عمران هست، می گوییم؛ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ»[۳۴] خدا به یکتایى خود گواهى دهد که جز ذات اقدس او که نگهبان عدل و درستى است خدایى نیست؛ دیگر چه کسی شاهد است؟ «وَ الْمَلائِکَهُ» و فرشتگان؛ دیگر چه کسی؟ «أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» و دانشمندان نیز به یکتایى او گواهى دهند؛ خدا در قرآن اینها را شاهد معرّفی میکند.
امام حسین علیه السّلام قبل از آن که در کربلا به شهادت برسد، شاهد و شهید بود؛ چرا؟ برای اینکه امام حسین علیه السّلام در نزد خدا است. امام علیه السّلام مقام لدی اللهی دارد.
این جملهای را که حضرت سجّاد علیه السّلام به حضرت زینب علیها السّلام گفتند: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ»[۳۵] شما بحمد الله دانشمند غیر معلّم دیده هستید [خیلی عجیب است]. یعنی تو معلّم ظاهری نداری، تو نزد خدا درس خواندی. ایشان کجا رفته است و پیش خدا درس خوانده است. عالم زیر سایهی حضرت زینب علیها السّلام است. او پیش خود خدا درس خوانده است. حضرت زینب علیها السّلام روح عالم است. همهی این عالم به منزلهی یک پیکر است و حضرت زینب علیها السّلام روح همهی آن پیکر است، ذرات عالم با حضرت زینب علیها السّلام آشنا هستند. آن وقت امام زمان چه کسی است؛ «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»[۳۶] و زمین (محشر) به نور پروردگار خود روشن گردد است.
آقا روضه خوان خود را تحویل می گیرد!
روزی خدمت حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه بودم. بنا بود آن روز منبر بروم…
من سالیان سال روضهخوان آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه بودم، افسوس که رفتند الان هم هر وقت سر مزار ایشان بروم، یک روضه ی مختصری برای ایشان می خوانم. خدایا؛ من را روضه خوان ایشان محشور کن. من یک بار در مکّه برای امام زمان ارواحنافداه روضه خواندم. نه اینکه ادّعای شهود داشته باشم؛ به قول آن آقا که میگفت: مگر آدم قحطی است که فلانی خدمت امام زمان ارواحنافداه برسد، لیاقت داشته باشد. ما کجا و ملاقات حضرت کجا؛ ولی به حضرت عرض کردم: یابن رسول الله شما «أُذُنُ الله واعِیَه» گوش هوشمند خداوند؛ هستید. یعنی ایشان گوش خدا هست؛ من میخواهم برای خود شما روضه بخوانم.
برای ایشان روضه خواندم و یک مطلبی نیز از ایشان میخواستم که بلافاصله صلهی آن را هم به من دادند؛ [صله دادن ایشان با روضه] هیچ فاصله پیدا نکرد؛ همین که خواندم و بیرون رفتم به مطلب خود رسیدم. برای حضرت روضهی حضرت علی اکبر را هم خوانده بودم. آقا روضهخوان خود را تحویل میگیرد، گریهکن خود را تحویل میگیرد.
این ما هستیم که غیبت داریم
خدمت آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه نشسته بودم که منبر بروم؛ آقا شیخ عبّاس قبل از من روضهخوان دائمی ایشان بود. آقا شیخ عبّاس داشت روضه میخواند _ روز جمعه هم بود_ که خطاب به امام زمان ارواحنافداه کرد گفت: امام زمان ارواحنافداه ای کاش میدانستم کجا هستی تا به سراغ شما میآمدم. او همین «أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى» را میگفت. آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه یک نگاهی به من کردند. _ایشان نگاه لطیفی داشت، قربان آن چشم هایشان شوم با آن چشمهای خود چقدر امام زمان ارواحنافداه را دیده بود_ ایشان نگاهی به من کرد؛ [معنای آن نگاه این بود که آیا] میدانید امام زمان ارواحنافداه کجا تشریف ندارند؟ امام زمان ارواحنافداه همهجا است، ما حاضر نیستیم او که غایب نیست. من بیچاره غایب هستم. امام زمان ارواحنافداه همهجا هست. چه چیز مایهی حجاب ما شده است که ما غایب هستیم، امام زمان را نمیبینیم. وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه در نامهای که به شیخ مفید نوشتند، در آن نامه مرقوم فرمودند که اگر نبود اعمال ناشایست شیعیان ما به شرف ملاقات ما نائل میشدند.
ارادت میرزا عبدالعلی تهرانی به آقا شیخ مرتضی زاهد
این است که مرحوم آقا میرزا عبدالعلی تهرانی رحمه الله علیه، پدر مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمه الله علیه با اینکه شاگرد آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رضوان الله تعالی علیه بوده است ولی ارادت ایشان به مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد اعلی الله مقامه بیشتر از حاج آقا میرزا جواد آقای عارف، واصل، فقیه جامع الشّرایط بوده است.
به ایشان گفته بودند شما شاگرد او هستی، او مجتهد و فقیه است چرا به شیخ مرتضی اعلی الله مقامه بیشتر از او ارادت داری؟ گفته بود برای اینکه شیخ مرتضی اعلی الله مقامه بیست و چهار ساعت در خدمت امام زمان ارواحنافداه است. آیا میشود خدا این حضور را به آدم بدهد که انسان در همهجا در محضر امام زمان ارواحنافداه باشد.
حالا علاوه بر این آیه «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»[۳۷] (صحبت های متفرقه) یک آیه دیگر وجود دارد که در دو جای قرآن تکرار شده است. یکی از آنها را بلد هستم یکی از آنها را بلد نیستم. شما بروید پیدا بکنید فردا شب إنشاءالله بیاورید. آن را که من به یاد دارم در سورهی مبارکهی توبه است که خداوند فرموده: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[۳۸] و بگو که هر عمل کنید خدا آن عمل را مىبیند و هم رسول و مؤمنان بر آن آگاه مىشوند حالا توضیح این آیه برای یک فرصت دیگری باشد؛ ولی این آیه نمیگوید که اعمال ما به امام زمان ارواحنافداه گزارش میشود؛ بلکه میگوید: نکند کوتاهی بکنید و وظایف شما زمین بماند، کارهای خود را نکرده باشید، واجبات را ترک محرّمات خود را کوتاه بیایید. «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ» خدا دارد شما را میبیند. رسول خدا صلّی الله علیه شما را میبیند، ائمّه علیهم السّلام هم که مؤمنون هستند آنها هم شما را میبینند. پس این افراد پیش ما هستند که میبینند. نه فیلم میبیند، میگوید خود تو را میبیند. امام زمان ارواحنافداه همه را میبیند.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حدید، آیه ۱۱٫
[۳]– جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص ۳۸٫
[۴]– جامع الأخبار، ص ۸۴٫
[۵]– جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص ۳۸٫
[۶]– سورهی توبه، آیه ۶٫
[۷]– جامع الأخبار، ص ۸۴٫
[۸]– الکافی، ج ۲، ص ۴۶۸٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۱۱]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۳]– همان، آیه ۳۴٫
[۱۴]– سورهی نازعات، آیه ۵.
[۱۵]– سورهی واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴
[۱۶]– سورهی مدثر، آیه ۴۲٫
[۱۷]– همان، آیه ۴۳٫
[۱۸]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۸۶ .
[۱۹]– سورهی قدر، آیات ۴ و ۵٫
[۲۰]– سورهی شعراء، آیات ۱۹۳ و ۱۹۴٫
[۲۱]– سورهی انبیاء، آیه ۱۰۷٫
[۲۲]– سورهی زمر، آیه ۶۹٫
[۲۳]– سورهی زخرف، آیه ۸۴٫
[۲۴]– بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۲۵٫
[۲۵]– سورهی آل عمران، آیه ۲۶٫
[۲۶]– همان، آیه ۱۸٫
[۲۷]– سورهی حشر، آیه ۲۳٫
[۲۸]– سورهی بقره، آیه ۲۵۵٫
[۲۹]– بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۶٫
[۳۰]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۳۱]– سورهی بقره، آیه ۱۵۴٫
[۳۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۳۳]– سورهی حدید، آیه ۳٫
[۳۴]– سورهی آل عمران، آیه ۱۸٫
[۳۵]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۶۴٫
[۳۶]– سورهی زمر، آیه ۶۹٫
[۳۷]– سورهی زمر، آیه ۶۹٫
[۳۸]– سورهی توبه، آیه ۱۰۵٫
پاسخ دهید