- مقام شهدا در قیامت
- انجام عمل صالح در حدّ توان
- مناظره با بن باز بر سر مصرّحات قرآن
- نمونهای از مصرّحات قرآنی
- احادیث منزلت مؤمن در کتب وهّابیون
- کار خیر سبب قرب خدا میشود
- نمونههایی از کار خیر که سبب قرب خدا میشوند
- ارزش مؤمن نزد خدا
- شأن خدمتگزاران به درگاه معصومین
- نگاه خدا و معصومین به انسان باعث شرافت میشود
- شرافت و ارزش مال مؤمن برای خدا
- اختصاص قسمتی از درآمد به فقرا
- درسهایی از داستان حضرت یوسف (علیه السّلام)
- شرایط زمان امام حسین (علیه السّلام)
- از معایب جوامع امروزی
- جلوههای مشترک فساد در گذشته و امروز
- رعایت مراتب ادب در بین علما
- علم امام حسین (علیه السّلام) به پیروزی حق بر باطل
برای دانلود کلیپ « عیادت مریض » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۱ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « فرهنگ سگ بازی » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۴ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « مال حرام » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « پولدارها بترسند » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۳ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « شرک وهابیت » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۵ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « تنوع عبادت » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۸۳ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَان».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینِ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ».
مقام شهدا در قیامت
قیام و نهضت سالار شهیدان براساس مأموریت الهی بود. امام کسی است که کاری از پیش خود ندارد. پروردگار متعال در مورد ملائکه آیاتی دارد که ملک آیینه است و آیینهی حقنما است. در وجود ملک خدا مشهود است، ملک شاهد است و خدا مشهود حق تعالی است. برترین شهدایی که در قرآن کریم به عنوان شاهد مطرح هستند کسانی هستند که شهادت بر قدرت خدا، شهادت بر علم خدا، شهادت بر جلال و جمال خدا دارند البتّه نه از راه زبان بلکه وجود آنها شاهد است. این آیهی شهادت در سورهی مبارکهی آل عمران که بزرگان ما برای عمل به روایت امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) مقیّد هستند که بعد از هر نماز واجب میخوانند، هم آیه الکرسی میخوانند و هم آیهی شهادت میخوانند، هم آیهی ملک میخوانند و هم سورهی مبارکهی فاتحۀ الکتاب. خواندن اینها تنها خواندن نیست. انسان چیزی را تکرار میکند تا به آن برسد.
انجام عمل صالح در حدّ توان
در روایت آمده است اگر در قیامت دو رکعت از نماز کسی در قیامت قبول بشود خداوند همهی کارهای او را قبول میکند. تمام عبادتهای تکراری، عمل صالحی که در عمر خود مأموریت داریم که آن را انجام دهیم «وَ قُلِ اعْمَلُوا»[۲] مبادا غافل باشی و کارهایی که از تو ساخته است فرصت را از دست بدهی. اگر فرصتی پیش آمده به تشییع جنازه برو، گناهان تو بخشیده میشود. هر کسی در تشییع جنازهی مؤمن حضور پیدا میکند خدا تمام گناهان او را میآمرزد.
یکی از حکمتهای تشییع جنازه این است که ما وهّابی نیستیم، ما به مرده بیاحترامی نمیکنیم، حیّ و میّت مؤمن احترام دارد، خدای متعال تشییع جنازهی مؤمن را… اینکه وهّابیها میگویند چرا متوسّل میشوید و چرا مجلس میگیرید، او که مرده و تمام شده.
مناظره با بن باز بر سر مصرّحات قرآن
بن باز یک آخوند کور بود ولی رئیس شورای فتوایی آل سعود بود، مهمترین آخوند وهّابیها بن باز بود که کتابهای زیادی هم دارد. مرحوم آیۀ الله العظمی آقای حکیم و بعضی از علمای لبنان با ایشان گفتگوها داشتند. سلفیها بر ظاهر آیات جمود دارند لذا هم برای خدا دست قائل هستند، هم انگشت قائل هستند، مجسّمه هستند، خدا را جسم میدانند (معاذ الله) و به این آیات قرآن هم تمسّک میکنند. بعضی از بزرگان ما وقتی با آقای بن باز صحبت کرده بودند و او به آیه تمسّک کرده بودند. آنها خواسته بودند دلایلی دیگری بیاورند تا توجیه بشود گفته بود: خیر، ما به ظاهر آیات باید تمسّک کنیم و ظاهر آیه حجّت است.
این بزرگوار به بن باز گفته بود من کارهای شما را میپسندم شجاع هستید، حرفهای خود را بیان میکنید ولی خیلی ناراحت هستم که در روز قیامت کور خواهی بود، نه خدا را میبینی نه پیغمبر را. گفته بود چطور؟ از کجا میدانی؟ مگر از قیامت آمدی؟ گفته بود: چون در قرآن فرموده است: «مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى»[۳] هر کسی در این دنیا کور باشد در آخرت هم کور خواهد بود. «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ»[۴] بن باز دیگر نتوانسته بود چیزی بگوید. اگر ما باشیم میگوییم این کوری، کوری دل است ولی او که میگوید «یَدُ اللَّهِ»[۵] همین دست است یا روایت دارد «قَلبُ المُؤمِنِ بَینَ إصبَعَیِ الرَّحمَن»[۶] وهّابیها میگویند مؤمن بین دو انگشت رحمان است و رحمان انگشت دارد. ما میگوییم خود آیات قرآن فرموده است «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»[۷] دست او مانند دست ما نیست و الّا «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» نمیشد. ولی وهّابیها ظاهربین هستند، جمود دارند، تعصّبات ظاهری دارند، فهمی از قرآن ندارند.
بن باز در مسجد نبوی با عصای خود به مزار پیغمبر اشاره کرده بود و گفته بود: احترام این عصا در دست من بیشتر از این قبر است و گفته بود جزء افتخارات من این است که ۳۰ سال به این مسجد آمدم و یک بار بر سر این مزار نرفتهام. اینها واقعاً مصداق «مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى» هستند امّا ما براساس تربیت اسلام ناب، اسلام اهل بیت، حتّی برای بدن مرده احترام قائل هستیم.
نمونهای از مصرّحات قرآنی
اینکه خداوند متعال در قرآن شریف داستان پیراهن یوسف را برای موحّدان مطرح میکند که جناب یعقوب فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»[۸] من بوی یوسف را درست میشنوم. او از کجا بوی یوسف را میشنید؟ بشیر پیراهن یوسف را از طرف یوسف به او داده بود و گفت: «اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا»[۹] این پیراهن من را ببر و بر سر پدرم یعقوب بینداز «یَأْتِ بَصیراً» احتمال نداد، گفت: چشم او شفا پیدا میکند.
حضرت یعقوب (علیه السّلام) یکی از بکّائین خمس است و قرآن میگوید: در اثر کثرت گریه چشمهای او «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»[۱۰] از کثرت گریه و غصّه چشمهای خود را از دست داده بود. این مطلب صریح قرآن کریم است. این هم جزء مصرّحات قرآن است که فرمود: حضرت یوسف (علیه السّلام) پیراهن خود را به بشیر داد و گفت: پیراهن من را ببر و بر سر پدرم بینداز «یَأْتِ بَصیراً» چشم او شفا پیدا میکند و بینا خواهد شد. پیراهن یک پارچه است و از نظر ظاهری جامد است، بیجان است امّا چون پوشش بدن یوسف بوده قرآن در مورد پیراهن جامدی که جان ندارد و یک پارچهی صرف است میگوید این خاصیت را دارد که چشم نابینای پیغمبر را شفا دهد. این بدنی که مؤمن را همراهی میکند لباس روح است، یک عمر مؤمن با این بدن نماز خوانده، با این بدن به مجالس امام حسین آمده، با این بدن با محبّت امام حسین (علیه السّلام) سینه زده، با این بدن به زیارت بیت الله الحرام رفته، با این بدن به بندگان خدا خدمتها کرده، با این بدن سجدهها کرده است. بر حسب روایاتی که خود اهل سنّت هم نقل کردهاند که مؤمن اشرف از کعبه است، احترام مؤمن از احترام کعبه بالاتر است. خود احترام کعبه برای وهّابیت نادان و متعصّب جای سؤال است و پاسخی برای آن ندارد. مگر کعبه چند سنگ بیشتر است؟ مگر خداوند متعال همانجا را مقدّس قرار نداده است؟ مگر نفرموده: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ»[۱۱] یعنی اینجا را خانهی محترم قرار داده است. مگر کعبه جان و روح دارد، مگر میشنود و با ما حرف میزند؟ ولی خدا خواسته چون آنجا خانهی او است، آنجا محلّی است که ابراهیم و اسماعیل مأمور بنای آن شدند خدای متعال آنجا را بنای محلّ محترمی قرار داده و همهی موحّدان عالم با اعتقاد به توحید و با اعتقاد به حرمت شرک که شرک ظلم عظیم است این کار را توحید میدانند نه شرک. احترام کعبه جزء تناقضات اعتقادات وهّابیت است. وهّابیت میگوید: چرا ضریح را میبوسید؟ چرا ما حجر الأسود را میبوسیم؟ میدانید که خود اهل سنّت هم با تعصّبی که دارند وقتی باران میبارد زیر ناودان طلا شدیداً مراقبت میکنند که مبادا کسی آبی که از ناودان طلا پایین میآید را به عنوان تبرّک بگیرد امّا همینها حجر الأسود را میبوسند. مگر حجر الأسود سنگ نیست پس چرا آن را میبوسید؟ اینکه باید به اعتقاد شما شرک باشد. ضریح امام حسین (علیه السّلام) ما با حجر الأسود چه فرقی دارد؟ ضریح امام رضا (علیه السّلام) با حجر الأسود چه فرقی دارد؟
احادیث منزلت مؤمن در کتب وهّابیون
وهّابیها نه در مورد مؤمن، نه در مورد امام و پیغمبر، در مورد مؤمن، روایاتی که در کتابهای صحاح آنها آمده آوردهاند «مَن زَارَ مُؤمِناً کَمَن زَارَ الله» کسی که مؤمن را زیارت کند مثل کسی است که الله را زیارت کرده است. باز در روایت دارد «مَنْ شَکَى إِلَى مُؤْمِنٍ فَقَدْ شَکَى إِلَى اللَّهِ»[۱۲] کسی که درد دل و شکایت خود را پیش مؤمن مطرح میکند مثل این است که پیش خدا مطرح کرده است. خداوند منّان احترام خاصّی برای مؤمن قائل است. به موسی فرمود: موسی من مریض شدم از من عیادت نکردی. عیادت مریض را هم از یاد نبرید.
کار خیر سبب قرب خدا میشود
هیچ کار خیری را از دست ندهید، همیشه این فرصتها وجود ندارد. یکی از اینها قبول میشود. خدای متعال عبادتها راه عبادت را از روی تنبّع و از روی محبّت باز کرده و هم تنبّع در نمازها، هم تنبّع در نماز و عبادتهای مختلف است. همهی اینها مقدّمهی این است که ما وصل بشویم. اگر یک نفر ما را وصل کند برای همیشه ما را بیمه کرده است، ما برای همیشه وصل خواهیم ماند. تمام مشکلات ما این است که وصل نشدیم، محجوب هستیم، حجاب دل ما رفع نشده است. نماز قبول نمازی است که حجاب رفته امّا حالت حضور پیدا کردیم، نماز با حضور قلب یعنی نمازی که چشم دل خدا را دیده و با این نماز به محضر خدا وصل شده است. اگر کسی وصل بشود دیگر قطع نمیشود. چرا در مورد زیارت حضرت حجّه (ارواحنا فداه) خود امام زمان (ارواحنا فداه) به کسی که تشرّف پیدا کرده بود عرضه داشت: آقا جان دعا کنید که ما در راه راست بمانیم. فرمود: اگر بنا بود منحرف بشوی ما را نمیدیدی. کسی که امام زمان را ببیند نشانهی این است که تا آخر در راه میماند. اگر انسان دو رکعت نماز را با حضور قلب بخواند نماز مقبول خوانده است، خدای متعال به مقدار حضور قلب از نماز برای ما قبولی مینویسد. اگر دو رکعت قبول شد همه چیز قبول میشود این از باب نمونه است، سمبولیک است. اگر شما در مستحبّات هم وصل بشوید قطع نمیشوید. منتها میدانید در طواف خانهی خدا ما یک طواف در عمره داریم، یک طواف در حج داریم. طواف عمره طواف مقدّمی است، یعنی میگردیم که پیدا کنیم، چون طواف حج پیدا کردیم دور آن میگردیم، آن وقت نرسیده بودیم، میرفتیم که برسیم حالا که رسیدیم این بیمه کردن است، این تجلّی عشق است. وقتی که ندیده بودیم دور آن میگشتیم، حالا که میبینیم نمیتوانیم دور آن نگردیم.
نمونههایی از کار خیر که سبب قرب خدا میشوند
این کارهای خیر به وسعت زندگی که واقعاً خدای متعال به وسعت زندگی به روی ما در باز کرده تا ما به خدا وصل بشویم، تمام کارهایی که ما در زندگی با اختیار انجام میدهیم همه میتواند جنبهی قربی داشته باشد. آدم میتواند برای خدا زندگی انجام دهد، در میان کارهای محبّت به فرزند جزء مستحبّات است، علاقه به زن جزء منصوصات قرآن کریم است، پول در آوردن، اقتصاد «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[۱۳] خدای متعال تمام اینها را به صورت سیمهایی قرار داده است که اگر آن را به پریز برق وصل کنید شما وصل میشوید و از کانون الکتریسیته و نور الهی نور میگیرید. خدا به وسعت زندگی به روی تو در باز کرده است که این درها را بزنی تا یکی از این درها شما را وصل کند امّا وقتی وصل شدید دیگر تکلیف نیست تشریف است. تا زمانی که آدم نرسیده با مشقّت میخواهد برسد ولی وقتی رسید و دلش را برد دیگر نمیتواند مستحبّات و واجبات را ترک کند.
ارزش مؤمن نزد خدا
لذا در مسئلهی عیادت مریض به موسی فرمود: من مریض شدم به عیادت من نیامدی. عرضه داشت: بار الها تو اجل و اعلی از این هستی که مریض بشوی. فرمود: فلان مؤمن مریض بود اگر به عیادت او رفته بودی گویا به عیادت من آمده بودی. این احترامی است که خدا به بشر با ایمان دارد. حالا که خدای متعال اینقدر برای بدن ما و خود ما ارزش قرار داده است آنچه مربوط به ما است هم احترام پیدا میکند. یکی از آن موارد هم لباس مؤمن است، بدن مؤمن است لذا بدن مؤمن با بدن حیوانات فرق دارد. حیوان میمیرد بدن او را دور میاندازند یا میسوزانند یا پودر میکنند که عفونت و میکروب او ما را آلوده نکند ولی مؤمن با هر میکروبی از بین رفته باشد حتّی اگر بدن او کانون میکروبها هم شده باشد حق ندارند این بدن را بسوزانند، حق ندارند این بدن را در بیابان بیندازند که درندهها آن را بخورند. این بدن احترام دارد چون لباس روحی است که آن روح بارقهی خدا است «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»[۱۴] خدا از روح خود در ما دمیده است، این بدن را به عنوان ابزار روح در اختیار ما قرار داده، مرکب روح بوده، لباس روح بوده، ابزار روح بوده لذا احترام پیدا کرده است.
شأن خدمتگزاران به درگاه معصومین
می گویند شقیق بلخی که در خدمت حضرت رضا (علیه الصّلاه و السّلام) بود کسی سفر دریا میکرد. گفت: نگران هستم دریا طوفانی شود. آن زمان هم کشتیها آسیبپذیر بودند که در طوفانها غرق میشد. به شقیق گفت: من نگران هستم که در دریا غرق بشوم. گفت: هر وقت دریا طوفانی شد بگو شقیق گفته است که آرام بشوید و آرام میشود و همین کار را هم انجام داد و تجربه شد. خدمت حضرت رضا (علیه الصّلاه و السّلام) آمد و عرضه داشت: یا بن رسول الله این مسافرین سفر دریایی میکردند و من به آنها گفتم هر وقت دریا طوفانی شد پیام من را به آنها برسانید دریا آرام میشود. حضرت فرمود: با چه اطمینانی چنین چیزی را گفتی؟ گفت: کسی که ۳۰ سال در خدمت امام رضا (علیه السّلام) باشد آیا باید تردید کنم که دریا از او اطاعت کند؟ یک آدم که ۳۰ سال در خدمت یک ولی خدا و یک امام معصوم قرار میگیرد دنیا نسبت به او معرفت دارد، او نفس دارد، او نفوذ کلام دارد. لباس هم همینطور است.
نگاه خدا و معصومین به انسان باعث شرافت میشود
چرا مردم تکههای لباس کسانی که شفایافتهی امام رضا (علیه السّلام) هستند را برای تبرّک میبرند؟ کسی این حالت فطری را کسی به آنها آموزش نداده است ولی کسی که امام رضا (علیه السّلام) به او نگاه کرد و نظرکرده شد، سرطانی خوب شد، اگر لال بود زبانش باز شد، اگر کور بود چشمش باز شد این نشان میدهد که امام رضا (علیه السّلام) به او نگاه کرده است. اگر نگاه کرده تمام آثار او نظرکردهی آن امام قرار میگیرد. از این جهت چون مؤمن روح الهی داشته، بارقهی خدا، نفخهی الهی در او بوده و این نفخهی الهی نشئهی دیگری است «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ»[۱۵] خدا در مورد مؤمن نفرموده است «خَلَقنَا» بلکه در مورد او فرموده است «أَنْشَأْناهُ» انشاء با خلقت فرق دارد که در جای خود باید در مورد آن بحث شود.
وقتی خدا در بدن انسان، در جنین روح دمیده است اینجا میفرماید: «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» خدا به این خلق آخر را که خدا انشاء کرد فرمود: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» خدا از یک بارقهی عرشی، الهی، فوق عالم از ملکوت در وجود ما قرار داده است که با نور خدا سنخیت دارد و هر کسی که در خدمت نور خدا باشد ارزش پیدا میکند.
شرافت و ارزش مال مؤمن برای خدا
مگر خدای متعال در قرآن نفرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ»[۱۶] اینجا فرمود: با مال خود هم جهاد کنید. در سورهی توبه فرمود: خدا مال شما را میخرد. خدا که جسم نیست چطور مال ما را میخرد؟ این مال، مال مؤمن است و با مال یک انسان رباخوار یا یک آدم غاصب فرق دارد. مال او و خود او جهنّمی هستند لذا روز قیامت همین مال باعث بدبختی آنها میشود. خدا در قرآن کریم فرموده است: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً»[۱۷] کسی که مال یتیم میخورد در واقع مال یتیم نیست آتش است، این مال به آتش تبدیل میشود. خداوند متعال در مورد مال حرامی که انسان در زندگی دارد فرمود: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ»[۱۸] اینکه هیمهی جهنّم، آتشگیرهی جهنّم یکی خود بشر است، یکی حجر است که همان احجار قیمتی طلا و نقره است. چیزی که شما از مرحله پرت کرد، مسخ کرد، شما را از خدا دور کرد حالا بلای جان خودتان میشود.
اختصاص قسمتی از درآمد به فقرا
در آیهی قرآن کریم آیه است که «یَوْمَ یُحْمى»[۱۹]، «الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ»[۲۰] ثروتمندان بترسند که اگر چیز مختصری از مال خود را در راه خدا میدهند این را برای خود بت نکنند. چه مقدار اخلاص داشتی، برای چه چیزی و چه کسی دادی؟ خدا این همه نعمت به تو داده است، میخواهی آن را چه کنی؟ تولید بسیار خوب است ولی مالاندوزی و ازدیاد ثروت برای تکاثر مورد مذمّت قرآن است «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»[۲۱] مثل امیر المؤمنین پول به دست بیاور. امیر المؤمنین (علیه السّلام) در زمان خود ابر تولیدکننده بوده، هیچ کسی به اندازهی امیر المؤمنین (علیه السّلام) ثروت تولید نمیکرد ولی حضرت امیر (علیه السّلام) هر چیزی که تولید کرده بود وقف کرد، هر چیزی که به دست آورد در راه فقرا و مساکین خرج کرد و همه را برای خدا خرج کرد و با فقیر هم معامله نکرد لذا بر هیچ فقیری و یتیمی منّت نداشت. منّت آنها را میکشید، احترام آنها را داشت و با خدا معامله میکرد ولی آنها که کنز میکنند، مالاندوزی دارند، افزونطلب هستند، اهل تکاثر هستند. قرآن کریم در مورد آنها میفرماید: «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ»[۲۲] آنها عذاب سختی خواهند داشت. «یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ» همین پولها را به صورت مهری که داغ میکنند و بر پیشانی و پهلوی آنها میزنند. اینها گرفتار همینها هستند. این مال برای افراد بد آثار بد دارد، برای افراد خوب هم آثار خوب دارد لذا بدن مؤمن لباس مؤمن است، شما بدن را با لباس احترام میکنید.
درسهایی از داستان حضرت یوسف (علیه السّلام)
جریان حضرت یوسف (علیه السّلام) آموزههای زیادی دارد که یکی از آنها احترام به آثار مؤمن است که پیراهن یوسف سبب شفای چشم حضرت یعقوب (علیه السّلام) شده است. آن وقت بدنی که از امام حسین است، ضریحی که بدن امام حسین (علیه السّلام) را در بر دارد کمتر از پیراهنی است که در تن او نبود، آن را از تن بیرون آورد و فرستاد. حالا این بدن را که این ضریح در بر گرفته قداست کمتری نسبت به پیراهنی دارد که از بدن خود خارج کرده و به کسی داده و میبرد؟ اعتقادات شیعه اعتقادات قرآنی است، اعتقادات توحیدی است. بشر در پیشگاه خدا قداست دارد، احترام و ارزش و شرف دارد و انسان کامل مجموعهی همهی ارزشهایی است که مؤمن دارد لذا حضرت امیر، امیر المؤمنین (علیه السّلام) است (آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری).
شرایط زمان امام حسین (علیه السّلام)
سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) با شرایطی مواجه شد که بشریت ارزش نداشت. این حکومتی که اوضاع را در اختیار گرفته بود نه خود ارزشی دارد و نه برای ارزشها ارزشی قائل بود. سگبازی که میکرد.
از معایب جوامع امروزی
یکی از خطراتی که الآن دنیا برای ما فرهنگسازی میکند و گاهی در محیط خودمان هم میبینیم این است که گاهی میبینیم یک مرد بزرگسال سگ را میگردارند. آیا ارزش تو این است؟ عمر تو برای این است که با سگ بازی و سرگرمی داشته باشی؟ ای آدم غافل چرا اینقدر خود را پست کردی؟ بعضی از این افراد را میبینیم که انیس آنها سگ است. نه میدانند مناجات یعنی چه، نه نماز و خلوت با خدا دارند، نه توسّل به ائمّه دارند، نه اینکه به مسجد بیایند و همهی مؤمنین با هم به سوی خدا بروند و از دلها غافلهای تشکیل بدهند و این نوع اشتغالات عبادت است، معراج است، عروج است، پاک کردن روح است ولی تو با سگ نجس العین انس میگیری و به جای اینکه به مسجد بیایی و نماز بخوانی و کار علمی و فرهنگی انجام دهی و به آزمایشگاه بروی، در دانشگاه آزمونهای خوب بدهی، گره کوری از کار مردم باز کنی، این سگبازی ریشه در یزید دارد، این سگبازهای روزگار ما که قمار و سگبازی و فحشا را ترویج میکنند کارهای یزیدی است. یزید یک شخص نیست که ما در برابرش او را لعنت میکنیم بلکه یک جریان است، جریان فساد است، تهاجم فرهنگی است.
جلوههای مشترک فساد در گذشته و امروز
آن روز که تهاجم فرهنگی مسلمانها را به پرتگاه سقوط برد که دیگر با موعظه و منبر قابل حل نبود، باید امام حسین (علیه السّلام) شهید میشد. شخصیتی مثل امام حسین (علیه السّلام) باید خون خود را میداد تا آدمهایی که زیر پرچم یزید هرچه میبینند سگبازی و قماربازی و فحشا و فساد و باندبازی است، قبیلهبازی و نژادبازی است همه مسیر شرک است. مسیر توحید مسیر خودسازی است، مسیر اخلاق و ایثار و نثار و رسیدن به دیگران و مسیر علم و معرفت و دانش و ارتقائات فرهنگی است. همهی اینها را فدا کردند، سیّد الشّهداء (علیه الصّلاه و السّلام) از میان این همه پردههای فسادی که جلوی قلب بشر را گرفته، بشر به خدا و قدرت خدا، بشر به خدا و علم خدا، بشر به خدا و لطف خدا بیتوجّه شده با سیل خونی که با قیام خود به راه انداخت تا دلها را بشوید چون دیگر با موعظه شسته نمیشد. او عزیزترین عزیزان خود را آورد و خود او هم آمد و در مذبح کربلا، در مسلخ عشق فدا شد و این خون جوشید و بنی امیّه را ریشهکن کرد و برای ما هم خطّ مقابله با فساد مشخّص شد.
رعایت مراتب ادب در بین علما
می گویند: مرحوم آقا شیخ فضل الله نوری (اعلی الله مقامه الشّریف) را وقتی بالای دار میبردند… آقا شیخ فضل الله سر به دار بود چون شهادت او را مرحوم ملّا فتح علی سلطانآبادی به او اطّلاع داده بود. در محضر مرحوم میرزا شیرازی هم حاج شیخ عبد الکریم یزدی، مؤسّس حوزه بود هم آقا شیخ فضل الله نوری بود. اینها شاگرد مرحوم میرزا شیرازی بودند. مرحوم ملّا فتح علی سلطانآبادی که هم مجتهد بود، هم فقیه بود و هم جزء اعجوبهها در مسئلهی سیر و سلوک و باطن بود و معلوم نیست کسی به پای ملّا فتح علی رسیده باشد.
مرحوم میرزا شیرازی با اینکه مرجع تقلید و زعیم و رئیس شیعه بود در حجره که نشسته بودند و این دو بزرگوار و این دو شاگرد برجسته در خدمت او بودند یک مرتبه میبینند که مرجع بزرگ عالم تشیّع سراسیمه بلند و راه افتاد تعجّب کردند که چه اتّفاقی افتاد که اینطور سراسیمه بلند شد. آنها هم میرزا آمدند و دیدند یک آخوند ژولیده با لباسهای بسیار معمولی میآید و میرزا در برابر او سراسیمه شد. آمد و به او رسید و این مرجع بزرگ و مشهور جهان تشیّع خم شد و دست آن شیخ را بوسید و مانند نوکری که در برابر ارباب خود باشد او را خاضعانه و مؤدب و متواضع همراهی کرد و به داخل حجره آورد. آن شیخ را در جایی که خودش نشسته بود نشاند و خودش در مقابل شیخ زانو زد و حالت بسیار فنا و ذوب در شیخ به خود گرفت. بعد از مسائلی که گذشت حاج شیخ عبد الکریم حائری میگوید: ما این وضعیت را تحمّل کردیم چون خلاف شأن میرزا که بزرگ مرجع عالم تشیّع و بزرگ سیاستمدار و مشهورترین شخصیت شیعه از نظر علمی و سیاسی است. چطور در برابر یک شیخ ناشناخته اینطور خضوع میکند! ما توجیه نبودیم. بعد از یک مذاکرهی علمی مرحوم ملّا فتح علی به میرزا شیرازی گفته بودند که آقایان –این دو نفر که اینجا هستند- چه کسانی هستند؟ مرحوم میرزا گفته بود او آقا شیخ عبد الکریم است که اهل یزد است و دیگری هم آقا شیخ فضل الله نوری است. مرحوم ملّا فتح علی به حاج شیخ نگاهی انداخته بود و گفته بود: میگویند شخصی به نام شیخ عبد الکریم در قم علم مرجعیت بلند میکند و حوزهی آنجا را سامان میدهد شاید تو همان شیخ عبد الکریم باشی؟ بعد نگاهی به آقا شیخ فضل الله نوری شهید کرده بود و فرموده بود: میگویند در تهران شیطان فتنه میکند و شیخ فضل الله نامی بالای دار میرود مبادا آن شیخ فضل الله تو باشی. «اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»[۲۳] مؤمن به نور خدا آینده را میبیند. نه زمان پرده است نه مکان پرده است. مؤمن پشت دیوارها و پس زمانها را تا قیامت هم میبیند.
علم امام حسین (علیه السّلام) به پیروزی حق بر باطل
حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) با آگاهی به اینکه که در آینده پیروزی متعلّق به شهدا است، پیروزی متعلّق به رزمندگان است، پیروزی متعلّق به ایثارگران است، پیروزی متعلّق به اهل توحید است و یزیدیان شکستخورده هستند و آینده متعلّق به امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) است. با این اعتماد به قدرت پروردگار و حمایت پروردگار با حمایت مطلقهی او از جریان ایمان و توحید، پاکی و عدالت و از اینکه خدای متعال با قدرت قاهرهی خود بنا است ظالم را منکوب کند ولی امتحان میکند و مهلت میدهد «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»[۲۴] این قدرتنمایی خدا بود، آن زمان مردم توجیه نبودند ولی امام حسین با خون خود… امروز نگاه کنید که در کدام نقطه از عالم پرچم عزای امام حسین (علیه السّلام) بلند نشده باشد؟ آیا این قدرت خدا نیست. این حرکت و نهضت امام حسین یک نهضت توحیدی به تمام معنا است که به شاگردان خود معرفت میدهد. نگاه میکنید سه سالهی امام حسین (علیه السّلام) پرچمدار است ولی امروز هیچ خبری از بنی امیّه وجود ندارد.
برای آقا شیخ فضل الله نوری یک دادگاه سوری و تشریفاتی تشکیل دادند و برای او حکم اعدام دادند. یک مرجع تقلید، یک فقیه، یک آدم صاحب باطن حالا محکوم به اعدام شده است. وقتی در همین میدان توپخانهی تهران او را بالای دار میبردند عمّامهی آقا شیخ فضل الله نوری را برداشت و انداختند. گفت: این اوّلین عمّامه نیست، عمّامهها را بر میدارند. او رضا خان را میدید. آن وقت هنوز رضا خان نیامده بود. بعد هم این شعر را میخواند.
با مسجد و منبر نشود دعوی توحید منزلگه مردان موحّد سر دار است
آنها ایمان خود را آنجا نشان دادند. از قبل آماده بود و به آنجا رسید.
در ادامه روضه خوانی و مداحی برادر مهدی دقیقی
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی توبه، آیه ۵٫
[۳]– سورهی إسراء، آیه ۷۲٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۵۸٫
[۵]– سورهی مائده، آیه ۶۴٫
[۶]– الذریعه إلى حافظ الشریعه (شرح أصول الکافی جیلانى)، ج ۱، ص ۲۶۶٫
[۷]– سورهی شوری، آیه ۱۱٫
[۸]– سورهی یوسف، آیه ۹۴٫
[۹]– همان، آیه ۹۳٫
[۱۰]– همان، آیه ۸۴٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۹۷٫
[۱۲]– هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه، ج ۱، ص ۲۲۱٫
[۱۳]– الکافی، ج ۵، ص ۸۸٫
[۱۴]– سورهی حجر، آیه ۲۹٫
[۱۵]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۴٫
[۱۶]– سورهی صف، آیات ۱۰ و ۱۱٫
[۱۷]– سورهی نساء، آیه ۱۰٫
[۱۸]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۱۹]– سورهی توبه، آیه ۳۵٫
[۲۰]– همان، آیه ۳۴٫
[۲۱]– سورهی تکاثر، آیات ۱ و ۲٫
[۲۲]– سورهی توبه، آیه ۳۴٫
[۲۳]– الکافی، ج ۱، ص ۲۱۸٫
[۲۴]– سورهی إسراء، آیه ۸۱٫
پاسخ دهید