شب هشتم ماه مبارک رمضان آیت الله صدیقی در حسینیه مرحوم حق شناس به سخنرانی پرداختند که مشروح آن تقدیم حضور می گردد.
- عنایات ویژهی خدا به بندگان
- مقام عندیّت
- کلام ما باید انقلابی باشد
- دنیا طلبی و شکست سپاهیان اسلام در جنگ احد
- رونق دادن فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه
- جایگاه شهدا نزد پروردگار
- اسماء الهی را صدا بزنید
- شهدا رنگ خدا میگیرند
- جایگاه متّقین و پرهیزگاران
- آیت اللّهی که در عمر خود هیچ گناهی نکرد
- حکومت شیخ محمّد حسین کوهستانی در آن عالم
- ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان
- در کار خیر تقوای انسان است که به خدا میرسد
- ماه رمضان، ماه مراقبهی نفس و پیوستن به خدا
- مادر، بالاترین درجه بعد از خدا و پیغمبر
- احترام به همسایه در مرتبهی احترام به مادر
- سه چیز که کمر دین را میشکند
- حکومت قدر نشناس
- همسایهای که انسان را زیر نظر دارد
- کسی که خوبی همسایه را نمیبیند
- زنی که دنیا پرست و اهل تجمّلات است
- تلألو در آسمان شب اصفهان از زبان مرحوم حدّاد
«السَّلَامُ عَلَیکَ یَا بقیّه اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیکَ یَا دَاعِیَ اللَّه یَا حُجَّهَ اللَّه یَا نُورَ اللَّه یَا سَفِینَهَ النَّجَاه سَیِّدِی مَوْلَای أدرِکنا وَ أَغِثْنَا وَ لاَ تُهلِکنا».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الحمدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
عنایات ویژهی خدا به بندگان
ماه مبارک رمضان منطقهی لقاء الله است، منطقهی محرم شدن به اسماء الله است، منطقهی فنا است، فنا فی الله و بقاء بالله. عنایاتی که خدای متعال به بندگان صالح خود عرضه میدارد دو بخش است. یک بخش عنایاتی است که خدا در برابر اعمال جوارحی به ما خواهد داد. بخش دوم پاداشها، موهبتها، عطیههایی است که در برابر عشق ما، عقیدهی ما، افعال جوانحی ما خدا به ما خواهد داد.
در قرآن هم، در آیات مختلف به دو بهشت اشاره شده است، بلکه تصریح شده است. «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»[۲] کسی که از مقام رب خوف دارد خدا به او دو بهشت میدهد. بعد در سورهی مبارکهی الرّحمن اوصاف این دو بهشت را بیان میکند. ۱- بهشتی است که حور دارد، قصور دارد، اشجار دارد، انهار دارد، «وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ»[۳] دارد. یک جنّت، جنّتی است که آن مقام قرب خدا است. آن مسئله، مسئلهی منزلت است، رتبه است، درجه است، مقام است.
مقام عندیّت
در این رابطه خدای متعال دو گروه را موفّق به نیل به این مقامات معرّفی فرموده است. یکی شهدا هستند که فرمود «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۴] کسانی که در راه خدا به قتل رسیدند، گمان نکنید که اینها مردهاند، نه اینکه حرف آن را نزنید.
کلام ما باید انقلابی باشد
در یک آیه خدای متعال به ما گفتمان انقلاب را یاد میدهد. فرمود «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۵] به زبان نیاورید. محاورهی شما، گفتمان شما باید گفتمان انقلاب باشد. شما ملّت شهید پروری هستید، شما جمعیّت انقلابی هستید، شما روحیهی حماسی دارید، شما استکبار ستیز هستید، شما کفر ستیز هستید. شما با گردن کلفتها در افتادید و استقامت کردید و پیروز شدید. شما کشتهها دادید. این عزّت را، این استقلال را، این پیشرفتهای علمی را به آسانی به دست نیاوردید. شما دهها هزار شهید دادید به اینجا رسیدید. بنابراین حرف دهان خود را مواظبت کنید. گفتمان انقلاب را از دست ندهید. نگذارید این دنیا بینها، ظاهر بینها، بیخداها که خدای آنها آمریکا است، خدای آنها بت هبل است، بت عزّی است.
دنیا طلبی و شکست سپاهیان اسلام در جنگ احد
در جنگ احد وقتی مسلمانها غفلت کردند، از فرمان پیغمبر تمرّد کردند. حرص دنیا باعث شد به دنبال غنائم بروند و پیغمبر را در دشمن رها کنند. بیش از ۷۰ نفر از سرداران تراز اوّل قشون اسلام به شهادت رسیدند که در رأس آنها سیّد شهدا، حضرت حمزه عموی پیغمبر بود. لشکر کفر تا دید شکست نظامی بر مسلمانها پیش آمد حملهی تبلیغاتی را شروع کردند، فضا سازی کردند. شعار میدادند. میگفتند «اعْلُ هُبَل»[۶]، بت هبل را بالا ببرید، چون ما بت داریم پیروز شدیم. باز میگفتند «نَحْنُ لَنَا الْعُزَّى وَ لَا عُزَّى لَکُم» ما بت عزّی داریم و شما مسلمانها که شکست خوردید بت عزّی ندارید.
وجود مبارک پیغمبر اکرم همانجا دستور داد همین جمعیّت کمی که هستند ساکت نباشد، بیعرضه نباشد، اینها گرفتار جهنّم یأس نشوند، اینها ما میتوانیم که روحیهی توکّل است را از دست ندهند. فرمودند تبلیغات اینها را پاسخ دهید، جواب دهید. آنها میگویند «اعْلُ هُبَل»، شما شعار دهید. بگویید «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَل» الله کجا بود و بت اعلی کجا؟ بگویید «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَل» آنها میگویند «نَحْنُ لَنَا الْعُزَّى وَ لَا عُزَّى لَکُم» ما بت عزّی داریم، شما عزّی ندارید. شما هم بگویید «اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَکُم» ما مولا داریم، شما مولا ندارید.
رونق دادن فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه
سلمان باید همیشه روحیهی دفاعی، روحیهی تهاجمی، روحیهی حماسی، روحیهی اقتداری به دنیا کفر نشان دهد. هر جا مسئولی، دولتی و غیر دولتی بگوید ما که بیچاره هستیم، آب خوردن ما را هم که آنها باید تأمین کنند، اینها گرفتار کابوس هستند، گفتمان اینها، گفتمان قرآنی نیست، گفتمان اسلامی نیست. همیشه باید شهدا را عَلَم کنید. در عَلَم کردن شهدا هم قرآن کریم میگوید «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّه»[۷] به کشتههای دوران دفاع مقدّس، به کشتههای در دفاع از حریم حرم به زبان نیاورید که جوان فلانی در جنگ مرده است. مرده خود شما هستید که به اینها مرده میگویید. آنها زنده شدند.
جایگاه شهدا نزد پروردگار
آنجا گفت مسئلهی گفتمان است «لا تَقُولُوا» در گفتههای خود، محاورات خود اینها را بزرگ کنید، اینها را مطرح کنید. فرهنگ شهادت را در جامعهی خود رونق دهید، ولی در آیهی سورهی مبارکهی آل عمران فرمود «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ»[۸] نه تنها در زبان نگویید که اینها مردهاند، بلکه در فکر شما، در گمان شما هم نباشد که شهید مرده است. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ» بلکه خدا به ما خبر میدهد، اطّلاع میدهد، گزارش میدهد، اعلام میکند که این کشتهها زنده هستند. اگر زنده هستند کجا هستند؟ اینها در بهشت رفتند، در آغوش حوریها هستند، آن برای بدن آنها است. خود آنها کجا هستند. خدا آدرس خود اینها را میدهد. میگوید «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» جای اینها را میخواهید، آدرس اینها را میخواهید، مقام عندیّت است. اینها عند رب هستند.
اسماء الهی را صدا بزنید
تعبیر «عِنْدَ رَبِّهِمْ» خدا اسماء حسنی زیاد دارد. در آیهای دارد «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۹] حبیب من به این بندگان من بگو که من صدای شما را دوست دارم، من را صدا بزنید. بچّه وقتی زبان باز میکند، وقتی پدر میگوید نمیدانید که پدر چه حالی پیدا میکند. حضرت صدّیقهی طاهره فاطمه (سلام الله علیها) بعد از آن که آیه آمد «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»[۱۰] حرمت پیغمبر را حفظ کنید. با پیغمبر مانند افراد عادّی جامعه صحبت نکنید. او پیغمبر خاتم است، بفهمید با چه کسی طرف هستید. او را با اسم صدا نزنید، یا رسول الله بگویید.
وجود نازنین حضرت زهرا برای اوّلین بار این آیه را شنید و خواست عمل کند. گفت یا رسول الله. پیغمبر فرمودند دختر من این آیه برای مردم است، برای تو نیست. تو به من بگو پدر. «فَإِنَّهَا أَحْیَا لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَى لِلرَّب»[۱۱] این هم قلب پدر تو را زنده میکند. وقتی به من پدر میگویید به من روح میدهید و هم خدا را راضی میکند.
خدا مهربانتر از حضرت رسول و حضرت فاطمهی زهرا است. خدا دوست دارد ما خدا را به خدایی صدا بزنیم. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ»[۱۲] بگو یا الله، بگو یا رحمن. «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» شما هر اسم از اسماء الهی را صدا بزنید، تمام اسمهای خدا قشنگ است. بگویید یا رئوف، بگویید یا کریم، یا مانند آقای بهجت که رضوان خدا بر ایشان باد، در جمعیّت که میآمدند میگفتند یا ستّار. هر اسمی از اسماء الهی را صدا بزنید قشنگ است.
شهدا رنگ خدا میگیرند
امّا شهید را عند الرّزاق نمیگوید، عند السّتار نمیگوید میگوید «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»[۱۳] این کلمه شریف رب، ما در خطبههای نماز جمعهی خود هم چند خطبه راجع به رب صحبت کردیم. این ربوبیّت خدای متعال استعدادها را شکوفا میکند. شهادت جامعه را شکوفا میکند. این عند رب شده است، رنگ ربوبیّت خدا به او رسیده است. خدا با اسماء خود که زیر مجموعهی کلمهی شریفهی رب است، شهید را ارتزاق میکند. آنجا از اسماء الله در روح شهید تحقّق پیدا میکند. آیینهای است که در هر لحظه اسمی از اسماء پروردگار متعال در او متجلّی میشود و عالم را به سوی خدا حرکت میدهد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ» است.
جایگاه متّقین و پرهیزگاران
گروه دومی که به مقام عندیّت میرسند، بالاتر از بهشت جوارحی دارند، اهل تقوا هستند. «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَر»[۱۴] جای اینها، یعنی پارکینک اینها «جَنَّاتٍ وَ نَهَر» است. این بدن ما ماشین ما است، مرکب ما است. به بهشت که میرسیم ماشین را یک جا میگذاریم و خود ما یک جای دیگر قرار میگیریم. «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَر» متّقین در جنّات هستند، باغها هستند. «نَهَر» جمع نهر است. یعنی در نهرهای جاری، آبهای جاری هستند. امّا «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر»[۱۵]، این انسانی که روح او تقوا پیدا کرد، بدن پرهیز کرده، بدنی که گناه ندارد، مانند بزرگان ما که در عمر آنها یک گناه برای آنها نوشته نشده است.
آیت اللّهی که در عمر خود هیچ گناهی نکرد
مرحوم آیت الله العظمی آقای بهجت میفرمودند مرحوم آقا شیخ محمّد حسین مفسّر، آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی؛ دو تا آقا شیخ محمّد حسین داریم. یکی اصفهانی غروی است که مشهور به کمپانی است، استاد آیت الله العظمی آقای بهجت است. آن هم از اعجوبهها بوده است. دومی آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی سابق بر آقا شیخ محمّد حسین غروی است. این آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی مفسّر است. سورهی حمد را تفسیر کرده است. یک قسمت از سورهی مبارکهی بقره را هم تفسیر کرده است. حضرت امام رضوان خدا، سلام خدا، رضوان خدا بر او باد، ایشان فرموده بودند اگر آقا شیخ محمّد حسین موفّق میشد تمام قرآن را تفسیر میکرد بهترین تفسیری بود که در طول تاریخ بر قرآن کریم نوشته شده است. مرد بزرگی است. مائدهی آسمانی برای او میآمده است. گاهی شش روز، هفت روز از غذاهای این عالم چیزی نمیخورد. خدا برای او مائدهی آسمانی میفرستاده است. آقای بهجت فرمودند که آقای شیخ محمّد حسین میگفت من در عمر خود یک گناه از خود سراغ ندارم!
حکومت شیخ محمّد حسین کوهستانی در آن عالم
مرحوم آقا شیخ محمّد کوهستانی، بنده ایشان را زیارت کرده بودم، نور بود. از اوتاد و اولیای الهی بود. آقا شیخ محمّد کوهستانی وقتی از دنیا رفته بود بعضی از اهل معنا او را دیده بودند، پرسیده بودند در آن عالم چه خبر؟ فرموده بود خدای متعال حکومت یک ایالتی را به ما داده است. گفته بودند برای کدام عمل؟ گفته بود برای اینکه هیچ کدام از اعضا و جوارح من هیچ شکایتی از من در پیشگاه خدا نداشتند. اینهایی که چشم را به گناه آلوده میکنند، چشم آنجا آدم را مورد مؤاخذه قرار میدهد، زبان آدم را مورد مؤاخذه قرار میدهد. اعضا و جوارح ما هم شاهد هستند و هم شاکی هستند، شکایت میکنند. امّا اینهایی که امانتهای الهی را از خدا گرفتند مواظبت کردند، پاک گرفته بودند و پاک تحویل داده بودند. آقا شیخ محمّد گفته بود که تمام اعضا و جوارح من در پیشگاه خدا راضی بودند. خدا هم دوست داشت و در اینجا حکومت یک منطقهای را به ما داد.
ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان
انسان بتواند با جوارح خود عبادت کند و با دل خود هم پرواز کند. جوارح او «فی جَنَّاتٍ وَ نَهَر»[۱۶] هستند، دل او پیش «مَلیکٍ مُقْتَدِر»[۱۷] است. آنجا سلطنت دارد، مُلک دارد، سلطنت دارد، قدرت دارد.
ماه مبارک رمضان راهی برای رسیدن به این معنا است. اینکه خدا ضیافت میکند، مگر خدا در سایر اوقات رازق ما نیست. مگر ادیم زمین سفرهی عام او نیست. مگر این مار و عقرب مهمان خدا نیستند. مگر نهنگ و ماهی مهمان خدا نیستند. همهی موجودات سر سفرهی رزق الهی هستند. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتینُ»[۱۸]، امّا یک آیه در سورهی مبارکهی حج داریم فرمود «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها»[۱۹] شما که به حج میروید، إنشاءالله به حق این ماه عزیز، به شهید این ماه عزیز خدا ریشهی آل سعود را از بیخ و بن بر کَند. خدا این جریان نحس و شوم وهابیّت را بسوزاند و بدون وهابیّت به شیعان عاشق توفیق سفر به مکّهی مکرّمه، مدینهی منوّره را عنایت بفرماید.
در کار خیر تقوای انسان است که به خدا میرسد
حاجی که آنجا میرود و قربانی را به قربانگاه میبرد، خون این قربانی به خدا میرسد یا گوشت او؟ هیچ کدام آن، «لَنْ یَنالَ اللَّهَ» خدا که جسم نیست که آدم با جسم خود بخواهد با خدا مصافحه کند، با خدا دیدار کند. خدا که جسم نیست آدم بخواهد با چشم سر خود بخواهد ببیند، محال است. خدا محسوس نیست، چشم ما حس میکند. از این جهت فرمود: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ»[۲۰] این بصرها و چشمها خدا را درک نمیکند، ولی خدا چشمها را درک میکند. پس اگر با چشم نمیتوانیم خدا را ببینیم، با دست نمیتوانیم با خدا مصافحه کنیم، با اعضا و جوارح خود نمیتوانیم با خدا صفا کنیم چه چیز ما به خدا میرسد؟ این آیهی کریمه میگوید قربانی که میکنید نه گوشت او به درد خدا میخورد و نه خون او. اینکه به خدا نمیرسد. آنکه به خدا میرسد تقوای شما است. «وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُم»[۲۱] حاجی ضیوف الرّحمن است، تقوای او به خدا میرسد. نمازگزار ضیوف الرّحمن است، نماز سیم اتّصال دل و روح به خداوند متعال است.
ماه رمضان، ماه مراقبهی نفس و پیوستن به خدا
امّا نه حج و نه نماز وسعت ماه رمضان را ندارد. خدا یک ماه از ما پذیرایی میکند. با چه چیزی پذیرایی میکند؟ این پذیرایی، پذیرایی دل است. باید همان گونه که شهید به مقام عند رب رسیده است، ربوبیّت حق تعالی در وجود شهید جلوه کرده است. همان گونه متّقینی که قلب با تقوا دارند، روح آنها روح ملکوتی و عرشی شده است، اینها در آن عالم رنگ اقتدار خدا را به خود میگیرند و در موقعیّت ملک مقتدر قرار میگیرند، در کرسی کن فیکون استقرار پیدا میکنند، ماه رمضان ما باید مراقبه داشته باشیم، تا اوج بگیریم، خلیفهی خدا شویم. خدا از ما پذیرایی دل کند. «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن»[۲۲] قلب مؤمن عرش خدا است. عرش خدا است یعنی کرسی و تختی است که خدا از آن تخت مینشیند و فرمان صادر میکند. قلب ما مرکز فرماندهی خدا است. اگر دل را به خدا دادید میتوانید ولایت تکوینی پیدا کنید. مانند حاج شیخ حسنعلی نخودکی شوید. مانند آقای بهجت ما شوید. مانند بزرگان دیگر شوید.
حالا که این مقدّمات را در هر شب با آیاتی از قرآن بر جان خود مینشانید، حالا شرایطی که در ماه مبارک رمضان برای ضوابط مهمانی خدا مطرح شده است، یک حدیثی را دیشب خواندیم، چهار مسئله را به عرض شما رسانیدیم.
مادر، بالاترین درجه بعد از خدا و پیغمبر
دو مسئلهی دیگر مانده بود ولی گفتیم که در مسئلهی رعایت همسایه که چهارمین شرط حضور سر سفرهی ماه مبارک رمضان این بود که «وَ لَا یُؤْذِیَ جَارَه »[۲۳] روزهدار، مهمان خدا، وقتی مهمانی او قبول است که اذیّت او نسبت به همسایه نرسد. در ارتباط با همسایه دارد «حُرْمَهَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ کَحُرْمَهِ أُمِّه»[۲۴] آدم نسبت به مادر خود چه وظیفهای دارد. بالاترین اکرام را بعد از خدا و پیغمبر در مکتب اسلام مادر دارد. احترام مادر بیش از پدر لازم است و تأثیر آن در بهشتی شدن ما بیش از پدر نقش دارد.
احترام به همسایه در مرتبهی احترام به مادر
جوانی خدمت نبیّ مکرّم اسلام آمد و از گناه خود شکایت کرد، اعلان نگرانی کرد. حضرت فرمودند مادر دارید؟ عرض کرد نه یا رسول الله. فرمود پدر دارید؟ عرض کرد بله یا رسول الله. فرمود بروید به پدر خود خدمت کنید. وقتی راه افتاد پیغمبر با آن چشم مهربان و نگاه خود او را تعقیب میکرد. فرمود: «لَو کانَ لَهُ أم» ای کاش مادر داشت. اگر مادر داشت زودتر بخشیده میشد. خدمت به مادر انسان را زودتر از زنجیرهای گناه خلاص میکند. آن وقت در این حدیث فرمود «حُرْمَهَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ کَحُرْمَهِ أُمِّه»[۲۵] آن مقداری که آدم باید نسبت به مادر حریم نگه دارد، احترام کند، اکرام کند، احسان کند جایگاه همسایه، جایگاه مادر است.
سه چیز که کمر دین را میشکند
یک حدیث دیگر، این حدیث تهدید است. فرمود: «ثَلَاثَهٌ هُنَّ أُمُّ الْفَوَاقِرِ»[۲۶] سه چیز است که این سه چیز در میان چیزهایی که کمر آدم را میشکند، حدیث نبوی است. حضرت رسول میفرماید سه چیز است در میان چیزهایی که کمر دین را میشکند، کمر اولیاء الله را خم میکند اینها در میان آن چیزهای کمرشکن جنبهی مادری دارد، کلید همهی امور بدی است، شرّی است که کمر اولیای دین را خم میکند، میشکند. این سه چیز کمرشکن اوّل: «سُلْطَانٌ إِنْ أَحْسَنْتَ إِلَیْهِ لَمْ یَشْکُرْ وَ إِنْ أَسَأْتَ إِلَیْهِ لَمْ یَغْفِرْ» یکی مدیر بد است، حکومت بد است، رئیس بد است.
حکومت قدر نشناس
حکومت بد کدام حکومت است؟ آن که وقتی به آن خدمت میکنید، جان فشانی میکنید، قدردان شما نیست، نمک شناس نیست. یعنی خوبیهای شما را نمیفهمد. امّا وقتی یک بار به او رأی ندهید داد او بلند میشود. میگوید اینها آدمهای جاهلی هستند به ما رأی ندادند. اگر گناه کنید، از شما خطا سر بزند، روح گذشت ندارد، اگر احسان بکنید روح سپاس ندارد. این را در مورد سلطان فرموده است، ولی این جزء زشتیهای جامعه است. آدمهایی هستند نمک شناس نیستند ولی مچگیر هستند. گیر میدهند، زخمها را خوب پیدا میکنند، ایرادها را خوب پیدا میکنند، اصلاً خوبیها را نمیفهمند. حکومتی، مسئولی، رئیسی، وزیری، مدیر کلّی، استانداری، رئیس قوّهای با زیر مجموعهی خود اینطور باشد، خدمتها را متوجّه نشود ولی دنبال این است که مچ بگیرد. این آدم عقدهای گرفتار عقدههای حقارت است، کمر جامعه را میشکند.
همسایهای که انسان را زیر نظر دارد
دوم «وَ جَارٌ» این مسئلهی همسایه را ببینید.، همسایه از امور متضایف است، معنای نسبی دارد، یعنی همسایه، آن طرف هم همسایه است، دو نفر با هم همسایه هستند. نه اینکه یکی همسایه است و دیگری همسایه نیست. هر دو همسایه هستند که تا ۴۰ خانه همسایهی ما محسوب میشوند. «وَ جَارٌ عَیْنُهُ تَرْعَاکَ وَ قَلْبُهُ یَنْعَاکَ» همسایهای است که چشم او تو را زیر نظر دارد. مرتّب بر رفت و آمد تو چشم گذاشته است.
یک روحانی جلیل القدری، سیّد پاکیزهای، نوهی شهیدی در شیراز از همسایهی خود مینالید. میگفت به من خبر دادند که این همسایهی ما میرود آشغال جلوی خانهی ما را میگردد. گفته بود چه کار میکنید؟ گفته بود میخواهم ببینم این سیّد، این آخوند چه میخورد. اینجا چشم گذاشته است جاسوسی کند شاید یک جا بتواند مچ بگیرد و برود اینطرف و آن طرف بگوید آخوند ما اینطور است. لعنت بر اینطور روحیههای پست و خبیث که همسایه دنبال این است که از همسایه نقطه ضعف بگیرد، برای او پرونده درست کند، عیب بگیرد. «عَیْنُهُ تَرْعَاکَ» چشم او تو را زیر نظر گرفته است، شما را زیر نظر دارد. چشم پاییدن برای تو آماده کرده است. «وَ قَلْبُهُ یَنْعَاکَ » اما قلب او دنبال این است که یک عیبی از تو پیدا کند و آبروی تو را ببرد. دل او دارد تو را طرد میکند، پرونده سازی میکند، چشم او هم دارد جاسوسی شما را میکند. وجود نازنین پیغمبر خدا میفرماید از امّ فواقر است. در میان اموری که کمر خوشبختی را، پیشرفت را، دیانت را میشکند یک آدمهای پست اینطوری هستند که حالت او نسبت به همسایه حالت جاسوسی است که مأموریت دارد چشم بگذارد ببیند او چه مشکلی دارد. این مشکل او را بزرگ میکند، ولی دل او دلی است که منتظر است شکار کند و یک جا او را زمین بزند.
کسی که خوبی همسایه را نمیبیند
«إِنْ رَأَى حَسَنَهً دَفَنَهَا وَ لَمْ یُفْشِهَا» اگر از همسایه خود یک خوبی ببیند، یک پیشرفتی، یک کمالی، یک معنویّتی، یک نورانیّتی، یک گذشتی در او سراغ داشته باشد «دَفَنَهَا وَ لَمْ یُفْشِهَا» اصلاً دم نمیزند که فلانی هم فلان کار خوب را کرده است. ابدا، این را دفن میکند، خوبیهای همسایهی خود را زیر خاک میکند که هیچ کسی آن را نبیند و افشا نمیکند. «وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَهً أَظْهَرَهَا وَ أَذَاعَهَا» امّا اگر از همسایهی خود بدی دید آن را بزرگ میکند، در بوق میگذارد، تیتر روزنامهها میگذارد. در صفحهی مخصوص خود در فضای مجازی میگذارد و به جامعه اعلان میکند که فلانی فلان کار را کرده است. «وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَهً أَظْهَرَهَا وَ أَذَاعَهَا».
زنی که دنیا پرست و اهل تجمّلات است
سومین مورد آن هم «وَ زَوْجَهٌ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ»، زن «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَه»[۲۷] در روایت دارد حسنه همسر خوب است، زن خوب است. زن خوبَ «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّه»[۲۸] است. زن خوب آن است که کمک کند شوهر او خوب عبادت خدا کند.، طاعت خدا کند. امّا زن بد دنیا پرست است و شوهر خود را مجبور میکند که دزدی کند، رشوه بگیرد، زندگی مادّی خود را توسعه بدهد، چشم و هم چشمی میکند. مرتّب فشار میآورد. «وَ زَوْجَهٌ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ»[۲۹] اگر مسافرت نرفته باشید، در خانهی خود باشید، هیچ وقت چشم تو را روشن نمیکند.
گاهی بچّهها برای آدم قره عین هستند. زن برای آدم قرّه عین است. قرّه عین است یعنی چه؟ یعنی اینقدر خوب است که آدم هر وقت میبیند هیجانی میشود و اشک شوق از او میریزد، مانند حضرت زهرا (سلام الله علیها). امیر المؤمنین فرمودند که اگر غم عالم به جان من ریخته بود، یک بار نگاه به فاطمه میکردم تمام غمها از وجود من میرفت. «لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ» یعنی چشم او با دیدن چنین زنی شاداب میشود.
سومین آن هم خیلی مهم است. نبود چنین زنی برای آدم کمر شکن است. «وَ زَوْجَهٌ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ» زنی است که اگر شما در خانه باشید، دل شما روشن نمیشود، چشم شما روشن نمیشود. دلربایی نمیکند، موجب آرامش تو نمیشود، جاذبه نشان نمیدهد، رنگ حضرت زهرا را ندارد، بوی حضرت خدیجه را ندارد. دنبال همین غربیها و خودنماییها و این بدبختیهایی است که اینها دارند. «لَمْ تَقَرَّ عَیْنُکَ».
تلألو در آسمان شب اصفهان از زبان مرحوم حدّاد
مرحوم حدّاد که از عرفای خاص بود، اصفهان رفته بود. دو، سه شبی که در اصفهان بود گفته بود آسمان اصفهان شبها نورانی بود به دو جهت. یکی این عرفا و اولیاء اللّهی که در تخت فولاد اصفهان آرمیدهاند، نور آنها در عالم برزخ هم برای آسمان اصفهان تلألو دارد. یکی بانوان نماز شب خوان اصفهان است. از بس آن وقتها شیوع داشته است که بانوان در اصفهان نماز شب میخواندند نور نماز شب اینها؛ در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد وقتی نماز شب میخواند خدا به ملائکه اعلان میکرد ملائکه به تماشای نماز امهی من، فاطمه بیایید ببینید چه نمازی میخواند.
حالا یک وقت آدم زنی دارد که اهل نماز شب است، اهل نماز اوّل وقت است، اهل حوصله و صبر است، اهل نزاکت است، اهل نظافت است، اهل تدبیر و تربیت است، یک وقت یک زنی است که هیچ چیزی نمیفهمد. فقط تجمّلات است و فشار در زندگی. این از این طرف «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تَطْمَئِنَّ إِلَیْهَا» وقتی در خانه باشید چشم شما روشن نیست. وقتی بخواهید مسافرت بروید نگران او هستید. میگویید نکند در غیاب من اهل خیانت باشد. این سه چیز را وجود نازنین پیغمبر خدا، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند اینها کمر را میشکند. اینها نمیگذارد کمر آدم راست شود و به مقصد برسد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی الرّحمن، آیه ۴۶٫
[۳]– سورهی الواقعه، آیه ۲۱٫
[۴]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۵۴٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۲۰، ص ۲۳٫
[۷]– سورهی بقره، آیه ۱۵۴٫
[۸]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۹]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۱۰]– سورهی نور، آیه ۶۳٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۳۳٫
[۱۲]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۱۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۱۴]– سورهی قمر، آیه ۵۴٫
[۱۵]– همان، آیه ۵۵٫
[۱۶]– سورهی قمر، آیه ۵۴٫
[۱۷]– همان، آیه ۵۵٫
[۱۸]– سورهی ذاریات، آیه ۵۸٫
[۱۹]– سورهی حج، آیه ۳۷٫
[۲۰]– سورهی انعام، آیه ۱۰۳٫
[۲۱]– سورهی حج، آیه ۳۷٫
[۲۲]– بحار الأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹٫
[۲۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۳۷۰٫
[۲۴]– الکافی، ج ۲، ص ۶۶۶٫
[۲۵]– الکافی، ج ۲، ص ۶۶۶٫
[۲۶]– بحار الأنوار، ج ۷۲، ص ۳۴۴٫
[۲۷]– سورهی بقره، آیه ۲۰۱٫
[۲۸]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۱۷٫
[۲۹]– همان، ج ۷۲، ص ۳۴۴٫
پاسخ دهید