- دلایل نهضت امام حسین علیه السلام
- حلّال مشکلات خون شهید است
- هَیهَات مِنَ الذِّلَه
- حرف امروز امام حسین علیه السلام
- اصلاح جامعه
- قیام می کنم تا پناه مظلومان باشم
- حدود فراموش شده
- من برای خاندانم واله هستم
- وصال میان بُر
- برنامه های عملی
- زینب سلام الله علیها، پرچم دار قیام کربلا
- جنگ در روز تاسوعا
- امشب را با امام خود نماز بخوانید
- چهار نماز دوست داشتنی
- کتاب الله
- دو کد را فراموش نکن!
- استغفار
- محو کنندگان گناه
- دعا، سلاح مؤمن
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
«* رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]*گفت: پروردگارا! سینهام را [براى تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،* و کارم را برایم آسان ساز،* و گِرِهى را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشاى* [تا] سخنم را بفهمند*
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاء أَفْضَلِ السُّفَرَاءِ طَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أَنِیسِنَا حَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومِین سِیَّمَا مَولَانَا الْکَهْفِ الْحَصِین بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین أَرْوَاحُنَا فِدَاه وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِین أَعْظَمَ اللهُ أُجورَنَا وَ أُجورَکُم بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَام وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُم مِنَ الطَّالِبینَ بِثَارِهِ مَعَ إِمَامٍ مَهْدی أَرْوَاحُنَا فِدَاه».
به نمایندگی از شما به آقا جان ما حضرت مهدی عرض می کنم: آقا جا؛ سر شما سلامت، آقا جان؛ ما در غم شما شریک هستیم سهم داریم؛ ان شاءالله شما باقی باشید.
ما این چند شب برای شما جوانان منبری نبودیم بلکه رفیق بودیم و از شما استفاده کردیم. مجلس خوبی دارید، جوان های خوبی هستید، خدا به حق حضرت زینب سلام الله علیها [به شما خیر دهد].
امشب این بانو حال خاصی دارد، مثل پروانه دور حسینش می چرخد؛ چراکه فردا دیگر حسین علیه السّلام ندارد. ان شاءالله پاداش عزاداری های خود را، خوبی های خود را ، مشکی پوشیدن های خود را، این بی خوابی های خود را و این سینه زدن های خود را، از دست مبارک حضرت حجت اروحنافداه بگیرید.
دلایل نهضت امام حسین علیه السلام
امشب چند نکته به تناسب شب عاشوراء [خدمت شما بیان می کنم]، مطلب اوّل این است که شما خیلی فلسفهی قیام امام حسین علیه السّلام، نهضت امام حسین علیه السّلام را شنیدهاید، سه چهار مسئله در نهضت ایشان خیلی مشهور است، بیکران است، تمام شدن ندارد.
مسئلهی اوّل؛ امام حسین علیه السّلام، مقابلهی با بیعت یزید لعنه الله بود. آنها از امام حسین علیه السّلام بیعت میخواستند. حضرت سیّد الشّهداء [در برابر این بیعت] علیه السّلام فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ»[۲]، ما اهل بیت نبوّت هستیم، «وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ»، و ما معدن رسالت هستیم. خدا با ما خلقت را آغاز کرده و آن را پایان میدهد. «وَ یَزِیدُ… شَارِبُ الْخَمْرِ» امّا یزید شارب می نوشد، این شخص شرابخوار است، آدمکش است، «قَاتِلُ النَّفْسِ محترمه مِثْلِی لَا یُبَایِعُ لِمِثْلِهِ» کشنده ی نفس محترمه است.مثل من با مثل او بیعت نمی کند، مثل منی که [با یزید بیعت نمی کند]؛ یعنی جریان ، نبوّت، امامت، جریان عرشی و ملکوتی با جریان جهنّمی که دست نمیدهد؛ پاکها، عرشیها دست در دست جهنّمیها نمیگذارند. «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ لِمِثْلِهِ».
این اوّلین جرقّهای بود که امام حسین علیه السّلام زد. ولی اگر بیعت هم از امام حسین علیه السّلام نمیخواستند، امام حسین علیه السّلام با آن فراز بعدی که مبارزهی با طاغوت است و سنگرنشینی برای استکبارستیزی است، [فهماند که دست از مبارزه با یزید برنمی داشتند]؛ ملّت ایران این مبارزه با طاغوت را تجربه کرده است و بحمد الله به نتیجه نیز رسیدهاند.
امام حسین علیه السّلام فرمودند: « إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ »[۳] هنگامی که امت بر زمامداری مثل یزید دچار شود باید با اسلام خداحافظی کرد. یعنی اگر یزید لعنه الله علیه، کاری به کار من نداشت، من با او کار دارشتم، مگر او را رها میکردم. امّت اسلام، به زمامداری که نااهل است مبتلا شده است؛ باید فاتحهی اسلام را خواند، من نمیتوانم تماشا کنم تا اسلام را سر ببرّند؛ میروم سر تا من را ببرّند سر اسلام بریده نشود، «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ». [چگونه می توانم ] بگذارم اینها حکومت کنند؟ طاغوتها بر گُردهی مسلمانها سوار شوند و هر کاری دوست داشتند انجام دهند؟ من تحمّل نخواهم کرد.
حلّال مشکلات خون شهید است
نکتهی سومی که در جریان نهضت امام حسین علیه السّلام بود، این است که فرمود: «أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ»[۴] آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود….، مگر نمیبینید که اسلام در جامعه متروک شده است؛ دیگر کسی به دین عمل نمیکند، به حق عمل نمیکند، کسی در برابر گناه حساسیّت ندارد، قبح گناه از بین رفته، هر کسی به راحتی هر گناهی دوست دارد انجام میدهد و [از ارتکاب گناه] نه نگران است، نه ناامن است، نه تشویش دارد. گناه در جامعه آزاد شده، هر کسی هر گناه کبیرهای را بخواهد مرتکب میشود. به حق عمل نمیشود، از باطل و گناه هم جلوگیری نمیشود.
در شرایطی که انسان دیگر حرف هایش اثر ندارد، ماندن برای چیست؟ انسانی که نتواند جلوی گناه خدا را در جامعه بگیرد، اگر اینقدر توانایی ندارد، قدرت ندارد، نفوذ ندارد، ماندن او برای چیست؟در چنین شرایطی که انسان با حیات خود نمیتواند حق را احیاء کند، حدّاقل خون خود را بدهد. در شرایطی که باطل جولان می دهد، حق منزوی شده، کسی از حق حمایت نمیکند، همه دنبال اهل باطل هستند، یکی با رشوه، یکی با پارتی، یکی با روزنامههای غربی، هر کس به گونه ای گناه کار است، شما باید خود را آماده کنید!
اگر شرایط سختی پیش آمد، اگر دیدید کسی به حرف شما گوش نمیکند، باید خون بدهید. حلّال مشکلات، خون شهید است. اگر دیدید شرایط طوری نیست که با این حرفها، جریان باطل خود را کنار بکشد. باطل با گستاخی بسیار آمده و طلبکارانه آمده است و شما هم نمیتوانید با آن مقابله کنید. خون خود را آماده کنید و جان خود را بدهید؛ «لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ». این هم یکی از اهداف حضرت امام حسین علیه السّلام است.
هَیهَات مِنَ الذِّلَه
حضرت در فرازی رسماً فرمودند: «إِنِّی… أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ»[۵] حقیقتا من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم؛ یعنی من میخواهم شهید امر به معروف و نهی از منکر شوم. منکر رواج دارد و کسی هم به معروف اعتنا نمیکند. یک شعار تازه وجود دارد که کهنگی ندارد و همیشه تازه است و امام حسین علیه السّلام آن را تابلو کرد، برجسته کرد و آن شعار «هَیهَات مِنَ الذِّلَه»؛ از من دور باد ذلت؛ بود.
«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِی بنِ الدَّعِی قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ السِّلَه أَو الذِلَّه وَ هَیهَات مِنَّا الذِلَّه»[۶] آگاه باشید که آن زنازاده پسر زنازاده, مرا بین دو چیز مخیر ساخته است; شمشیر کشیدن یا خوارى چشیدن; هیهات که تن به ذلت دهی.. یعنی این حرامزاده که پدر او هم حرامزاده بود، این من را بین دو راهی قرار داده و میگوید:“ یا باید ذلّت را قبول کنی و ننگ بیعت، ننگ تحمّل حکومت یزید [را بپذیری،] یا باید ساکت باشی، چیزی نگویی و این حکومت را تحمّل کنی، یا باید کشته شوی. امّا حسین بن علی علیه السلام با یک فریاد [اعلام کرد که ذلت را نمی پذیرد]؛ این فریاد آنچنان بلند است که دیوارهای تاریخ را میشکافد و قلّهها را درمینوردد و به همهی نسلها صدای خود را میرساند که «هَیهَات مِنَ الذِّلَه»؛ ذلّت از ما به دور است. مرگ آری؛ ننگ هرگز.
حرف امروز امام حسین علیه السلام
«الْمَنِیَّهُ وَ لَا الدَّنِیَّهُ»[۷] مرگ آری امّا پستی نه. “دنیّه“ یعنی پستی، منیّه یعنی مرگ. این عبارت حضرت سیّد الشّهداء است که فرمود: «الْمَنِیَّهُ وَ لَا الدَّنِیَّهُ»، مرگ آری؛ ننگ هرگز. در یک عبارات دیگر هم امام حسین علیه السّلام پا در جای پای پدر خود امیرالمؤمنین علیه السلام ، گذاشته. اهدافی را که حضرت امیر علیه السلام در تشکیل حکومت اسلامی به دنبال آن بود، چهار مسئله است، که آنها را در جامعه مطرح کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ»[۸] خدایا تو می دانی که در درون من رقابت برای سلطنت نیست.
حضرت امیر علیه السلام این جملات را فرموده است و امام حسین هم دقیقاً همین جمله ها را در کربلا مطرح فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» خدایا تو می دانی که در درون من رقابت برای سلطنت و زیادی نعمت نیست؛ یعنی خدایا تو از نیّت حسین خبر داری و میدانی که این حرکت من، این خروج من، این قیام من، این نهضت من، این شهادتطلبی من، به خاطر تنافس در سلطنت نیست. تنافس یعنی رقابت. من رقابت انتخاباتی با کسی ندارم. اگر آنها در خیابان بریزند و اردوکشی خیابانی شود،من این روحیه را ندارم. تنافس در سلطان و سلطنت و حکومت ندارم.
«وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» و اسراری هم برای زیادی نعمت و جاه مقام نیست؛ اهل ثروت هم نیستم. من نه دنبال قدرت هستم و نه دنبال ثروت؛ دنبال هیچکدام نیستم. ایشان در ادامه به خدا عرضه میدارد و خدا را شاهد میگیرد و می گوید: چیزی که من به دنبال آن هستم «لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ» بلکه برای این بود که اصول و ارزشهای دینیات را که درخشان هم هست بنمایم. است؛ امّا میبینم تابلوهای دین را پایین کشیدهاند و دیگر دین در جامعه جایگاهی ندارد.
تابلوهای دین همین حلال و حرام الهی است. اصلاً دیگر مردم نسبت به حلال و حرام بیتوجّه شدهاند. ربا میخورند، رشوه میخورند، مال موقوفات را تصرّف میکنند، مال یتیم را میخورند، بر سر هم کلاه میگذارند، انواع حرامها را میخورند و کسی هم توجّهی ندارد. اصلاً تابلوی ورود ممنوع در مسائل اقتصادی برداشته شده است و هر کسی از هر راهی که میتواند پول به دست میآورد. در مسئلهی حجاب نیز تابلوی ورود ممنوع برداشته شده است. در بعضی از جاها بر گناه اصرار دارند و بر اساس جریان با یکدیگر هم دست می شوند تا این کارها را انجام دهند. در مسائل دفاع از مظلوم نیز کم کم میگویند که اصلاً فلسطین ارتباطی به ما ندارد.
چنین افرادی [در توجیه گناه خود] می گویند: این حرف علی علیه السّلام بود. ما را چه به علی؟ اگر علی علیه السّلام فرموده است: «کُنْ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً وَ لِلظَّالِمِ خَصْماً»[۹] مظلوم را یاری کن و با ظالم دشمن باش؛ این فرمایش حضرت علی علیه السّلام بود. او غیرت علوی داشت، به ما چه ارتباطی دارد که در عراق چه میگذرد در سوریه چه میگذرد. بعضی از افراد سرشناس داخلی خود ما که مخالف هستند، میگویند: به ما ارتباطی ندارد! گویی میخواهند بگویند امام رحمه الله علیه اگر این حرف ها را می زد اشتباه می کرد.
با خون خود تابلوی دین را پر رنگ می کنم
[در زمان امام حسین علیه السلام] این بیتفاوتی نسبت به تابلوهایی بود که دین آن ها را برجسته کرد بود. دین این چراغ قرمزها را خیلی پررنگ کرده بود که مردم از آن ها عبور نکنند و اوضاع را به هم نزنند؛ [امّا این چراغ قرمز ها] برداشته شده و بیتفاوتی پیش آمده است. امام حسین علیه السلام میگوید من با خون خود میخواهم تابلوی دین را پررنگ کنم؛ «لِنُرِیَ الْمَعَالِمَ».
معالم جمع “مَعلَم“ و معلم به معنی پرچم و پلاکارد است. [حضرت می گوید] من میخواهم معالم دین را ارائه کنم. اینها معالم را برداشتهاند و من میخواهم آن ها را نصب کنم و با خون خود هم نصب میکنم؛ نه با قشون و اسلحه. من با شهادت خود، اینها را احیاء میکنم. این یک نکته.
اصلاح جامعه
نکتهی دومی که امام حسین علیه السّلام در قیام خود و در انقلاب خود به دنبال آن است، [این جمله است:] «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ»[۱۰] اصلاح در شهرها پدید آورم؛ یعنی به شهرها که میرویم، میبینیم اوضاع به هم ریخته است. اصلاح یعنی انسجام و به هم پیوستگی. یک نظام سازمانیافته، [به اصطلاح] اصلاح است. امّا وقتی نظام به هم میخورد و هرج و مرج میشود، این فساد است. فساد یعنی به هم ریختن. اصلاح در مقابل فساد است. اصلاً این هرج و مرج دینی است [که در زمان حضرت رخ داده است.] امام حسین علیه السّلام فرمودند که من میخواهم با خون خود، این شهرهای به هم ریخته را نظام بدهم؛ آن هم نظام دینی. [به گونه ای که] فرهنگ دین و نظام دین در عرصه بیاید.
قیام می کنم تا پناه مظلومان باشم
نکته ی سوم این است که: «وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ» و بندگان ستمدیده ایمن و برخوردار از حقوقشان باشند، امام حسین علیه السّلام میگویند من میبینم که هر کس زور دارد، غالب است و هر کس پول دارد، کار او پیش میرود. مظلوم در جامعه امنیّت ندارد. اگر کسی پول و پارتی نداشته باشد، صدای او به جایی نمیرسد. این را امام حسین علیه السلام تحمّل نمیکند و میگوید من برای اینکه به مظلوم پناه بدهم و این مظلوم بیپناه را از زیر چکمههای ظالمین بیرون بکشم، ناچار هستم که خون خود را بدهم. این امر با شهادت من احیاء میشود.
حدود فراموش شده
چهارم این که فرمودند: «وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ» حدودی را که تعطیل شده به پا دارم؛ حدود الهی تعطیل شده است؛ [به عنوان مثال] زناکار را باید حد بزنند، دست دزد را باید ببرّند و قاتل را باید قصاص کنند؛ اما الآن این حدود نیست. برای اجرای این حدود الهی، ارزش دارد که امام حسین علیه السّلام خون خود و یاران خود را بدهد.
من برای خاندانم واله هستم
این فرازهایی از فلسفهی قیام و نهضت امام حسین علیه السّلام بود. ولی چیزی که بالاتر از همهی اینها است، عشق است. امام حسین علیه السّلام در فرازهایی از سخن خود اصلاً [لحن خود را] عوض کرده و اصلاً فضا را فضای عرشی و عشقی و دلی کرده است. امام حسین علیه السّلام میگوید: من برای جدّ خود رسول خدا صلّی الله علیه و آله، برای پدر خود علی علیه السّلام ، برای مادر خود فاطمه علیها السّلام ، برای برادر خود امام حسن علیه السّلام ، واله هستم. همانند آنچه که یعقوب علیه السّلام در فراق یوسف علیه السّلام خود میکشید، من مبتلا به این هجران ها شدهام. اینها همه رفتهاند و من ماندهام. این عشق به لقاء آنها است که من را [نگه داشته است.]
وصال میان بُر
شهادت وصال میانبُر است، راه میانبُر است. اگر انسان بنا است با ۶۰ سال ریاضت کشیدن، روزها روزه بودن، شبها نماز شب خواندن، احسان کردن، انفاق کردن، گره باز کردن، در ۶۰ سال بنا است به مرتبهای برسد که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله او را بپذیرد و درجهی قرب خدا را پیدا کند. [همان راه را در طیّ یک شب با شهادت می رود]
یک جوان ۱۳ ساله بدون آن که مقدّمات [جنگرا آموخته باشد،] رفت و نارنجکی به خود بست و در همین یک لحظه رسید به آنجایی که عارف بعد از ۶۰ سال میخواهد به آنجا برسد. راه میانبر برای رسیدن به معشوق، شهادت است. امام حسین علیه السّلام خواست راه را برای عاشقان و برای دلشدگان نزدیکتر کند و راه میانبر را به آنها نشان بدهد. یعنی اگر اینها نبود، یزید هم نبود، بیعت هم نبود، جریان طاغوت هم نبود. [امام حسین (علیه السلام) می گوید] من فی نفسه، گوهر وجود من عشق به شهادت است. من تشنهی شهادت هستم و این ذات من است.
در میان مرگها اشرف موت، قتل است؛ بهترین و زیباترین مرگ، مرگ خونین است. حضرت می گوید: من در بستر مردن را در شأن خود نمیبینم. مرد باید در جبهه بمیرد.ایشان میخواهد این را برای ما نرخ کند که: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ»[۱۱] مرگ برای فرزند آدم زینت قرار داده شده است، آنچنان که یک گردنبند برای یک زن جوان زینت است.
برنامه های عملی
این مطالب آرمانها و اهداف امام حسین علیه السّلام بود. امّا دو سه برنامهای که مربوط به امشب است، یکی احیاء است:
خواب هرگز نکند آنکه دلش بیدار است ما شبی صبح نکردیم به بیداری دل
خداوند به پیغمبر صلّی الله علیه و آله دستور میدهد: «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»[۱۲]؛ (هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمى* که نصف یا چیزى کمتر از نصف باشد (به استراحت پرداز) * یا چیزى بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش. یعنی ای پیغمبر، کم بخواب. شب عالمی دارد، خواب برای تو نیست. عاشق که نمیتواند بخوابد. پیش من بیا! من منتظر تو هستم؛ بیا می خواهم با تو صفا کنم. «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً».
در طول سال، چند شب احیای آن مستحب است؛ یکی هم احیای شب عاشوراء است. به تأسّی از سیّد عاشقان عالم؛ [مستحب است که بیدار باشیم؛] چرا که امشب امام حسین علیه السّلام نخوابید، زینب علیها السّلام نخوابید، بچّههای امام حسین علیه السّلام هیچکدام به خواب نرفتند؛ همه بیدار بودند. بیدار بودند، ولی جزع نداشتند، ترس نداشتند، نگرانی نداشتند، همه عبادت میکردند. گویی هیچ دشمن و هیچ قاتل و هیچ درّندهای در کنار آنها نبود. اینقدر آرام عبادت میکردند، اینقدر نفس آنها مطمئن بود که گو یی شما در عالم محیطی به این امنی سراغ ندارید.
زینب سلام الله علیها، پرچم دار قیام کربلا
کسانی که می خواهند شب زندهداری کنند، برنامههای عبادتی آنها در این شب [بهتر است] چه باشد؟ سفرهی امشب را حضرت زینب علیها السّلام پهن کرده و الّا کار [در روز تاسوعا] تمام بود، امام حسین علیه السّلام شب عاشوراء نمیماند تا برنامهی احیاء به ما بدهد. در شب عاشورا حضرت زینب علیها السّلام خدمت حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السّلام آمد، این نقل نشان میدهد که حضرت زینب علیها السّلام میداندار صحنهی انقلاب کربلا است. نه این که بعد از شهادت حضرت عبّاس علیه السّلام پرچم او را به دوش گرفته باشد؛ بلکه همان رسالتی که حضرت زهرا علیها السّلام در احیای ولایت علی علیه السّلام داشت، [حضرت زینب علیها السّلام هم در برابر حسین علیه السّلام دارد].
زینب کبری به تمام معنا، فاطمهای علیها السّلام است که دوشا دوش حسین علیه السّلام ایستاده است. اگر حضرت فاطمه علیها السّلام نبود، ما امروز هیچ اثری از دین نداشتیم. اگر حضرت زینب علیها السّلام نبود، ما امروز هیچ پیامی از امام حسین علیه السّلام نداشتیم. پیامآور کربلا حضرت زینب علیها السّلام بود؛ نه، [بلکه بالاتر از این،] اصلاً سفرهگستر پیام حضرت زینب علیها السّلام بود و آن کسی که زمینه درست کرد تا امام حسین علیه السّلام پیام بدهد حضرت زینب علیها السّلام بود.
بیبی عالم اوضاع را در کربلا زیر نظر داشت، همانند دیدبانی که در برج دیدبانی نشسته و رادارها را تنظیم میکند که به هم نخورند، خطرات را رصد میکند، پیش از وقوع خطر، اعلان می کند، هشدار میدهد، چراغ قرمز را روشن میکند تا مردم متوجّه خطر شوند. [در واقع] حضرت زینب علیها السّلام عین الله بود.
جنگ در روز تاسوعا
ایشان اوضاع سپاهیان را زیر نظر خود گرفته بود. در همین روز تاسوعا، خدمت حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السّلام آمد و عرضه داشت: یا ابا عبد الله من اینطور که [سپاه دشمن را] میبینم، نقل و انتقالات نظامی و این آرایش نظامی، نشانهی حمله است. آنها حلقه را تنگتر کردهاند و کیفیّت تبادل نیروی آنها، نشانهی این است که همین الآن حمله میکنند.
حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام، عبّاس را صدا زد: عبّاس من بیا، عبّاس بیا. بعد فرمود: «ارْکَبْ بِنَفْسِی»[۱۳]؛ یعنی ای عباس که حسین به قربان تو، سوار مرکب شو و برو با آنها صحبت کن، ببین چه کار میخواهند انجام دهند. حضرت اباالفضل علیه السّلام با دو فرماندهی دیگر [به سمت دشمن رفتند].
حضرت اباالفضل علیه السّلام فرماندهی قلب سپاه امام علیه السّلام بود، حبیب فرماندهی میمنه بود و زهیر فرماندهی میسره بود. سران ارتش حضرت ابی عبد الله علیه السّلام همین سه نفر بودند؛ آن ها با هم حرکت کردند و رفتند مقابل لشگر عمر سعد و خطاب به عمر سعد گفتند که قضیّه چیست؟ آنها نیز شفّاف گفتند که بله ما داریم دستور حمله میدهیم، آماده جنگ هستیم، دستور حمله از عبید الله بن زیاد آمده است. چراکه روز تاسوعا شمر نامه ی ابن مرجانه را [نزد عمر سعد] آورد، [بر این مضمون] که ای عمر سعد، یا حمله کن و همین امروز کار را تمام کن؛ یا کنار برو و فرماندهی را به شمر بد. ابن سعد که نتوانست [از ملک ری] بگذرد، گفت: خود من این کار را انجام میدهم. لذا دستور داد که حمله کنند.
حمله که در حال شروع شدن بود، حضرت زینب سلام الله علیها آن را دیدند و به امام حسین علیه السّلام عرضه داشتند. حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام هم حضرت اباالفضل علیه السّلام را مأمور کرد. حضرت اباالفضل علیه السّلام نیز با آن دو فرماندهی دیگر با هم [به سمت لشگر دشمن] رفتند و با ابهّتی در صحنه حاضر شدند. عمر سعد هم گفت بله ما قصد حمله داریم.
حضرت اباالفضل علیه السّلام [وقتی این جمله را شنید]، به حبیب و زهیر فرمود که با اینها صحبت کنید تا من بروم قضیّه را به امام حسین علیه السلام منعکس کنم و بگویم که جنگ جدّی است، حمله دارد شروع میشود و از امام حسین علیه السّلام دستور مجدّد بگیرم و بیایم. عباس علیه السّلام خدمت حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السّلام آمد و عرضه داشت پدر و مادر و جان من به قربان تو حسین، اینها آمادهی حمله هستند.
حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام در اینجا دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّ الصَّلَاهَُ وَ تِلَاوَهِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ» خدایا تو می دانی که من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم .
امشب را با امام خود نماز بخوانید
عاشقان امام حسین علیه السّلام ببینید که امام حسین علیه السّلام عاشق چه چیزی است. شما هم که عاشق امام حسین علیه السّلام هستید، اگر میخواهید نتیجه بگیرید، دنبال آنچه که محبوب امام حسین علیه السّلام است، بروید. حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام فرمودند: خدایا تو میدانی من حسین نماز را دوست دارم، عشق من نماز است.
شما جوانان نیز امشب یک نماز عاشقانه بخوانید. امشب نماز شب بخوانید. شما که ناامنی ندارید، شما که خواهر تشنه ندارید، شما که شیرخوار بدون شیر ندارید، شما دل نگرانی ندارید، شما آرامش دارید؛ یک نماز شب، در شب عاشوراء بخوانید و آن را ذخیره کنید. [و در نیت خود] بگویید: چون امام حسین علیه السّلام امشب نماز را دوست داشت، من هم میخواهم هماهنگ با امام حسین علیه السّلام، نماز شب بخوانم. إنشاءالله امشب نماز را بخوانید؛ شاید حوالهی همه ی شب ها را از امام حسین علیه السّلام بگیرید. نماز شبخوان باشید، متهجّد باشید. «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونََ * وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَََ»[۱۴]. از شب اندکى را خواب مىکردند* و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت مىکردند
این آیه در تعریف مؤمنین است و تنها برای امام و پیغمبر علیهم السّلام نیست: «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ». «یَهْجَعُونَ»، یعنی خواب. مؤمنین در شبها کم میخوابند، تا در سحرها استغفار کنند. بیایید در این کلاس شرکت کنید. امشب امام حسین علیه السّلام لیست میدهد؛ شما نیز نام خود را در لیست این بخش قرار دهید؛ امام حسین علیه السّلام شما را دعا میکند. ایشان آمده است تا این سنّت را احیاء کند؛ «أَنِّی أُحِبُّ الصَّلَاهَُ» حقیقتا من نماز را دوست دارم. إنشاءالله که شما در این شب، نماز شب بخوانید.
چهار نماز دوست داشتنی
من دوست دارم همهی ما حدّاقل هفتهای یک مرتبه چند نماز را بخوانیم. یکی نماز جعفر طیّار علیه رحمه است. نماز جعفر طیّار اکسیر اعظم است. آقای بهجترضوان الله تعالی علیه، هم در جنگ، در دوران دفاع مقدّس و هم قبل از جنگ، در خطراتی که ساواک و شاه برای متدیّنین پیش میآوردند برای رفع خطر نماز جعفر طیّار میخواندند. گاهی ما هم که به محضر ایشان شرفیات میشدیم، میگفتیم آقا مشکل داریم حاجت داریم متوسّل شدیم دعا خواندیم مستجاب نمیشود، ایشان میفرمودند: نماز جعفر طیّار بخوانید.
آقای بهجترضوان الله تعالی علیه پیش من به چند نفر از به دخترها و پسرهایی که دنبال همسر بودند و میخواستند تشکیل زندگی بدهند، گفتند: نماز جعفر طیّار بخوانید. نماز جعفر طیّار کلید همهی قفل هاست، نماز بخوانید.
به حسب آنچه که نقل شده است وقتی امام رضا علیه السّلام از مدینه تا مرو آمدند، [در راه که ] نماز شب میخواندند، چهار رکعت از نماز شب ایشان، همین چهار رکعت نماز جعفر طیّار بود. میشود عوض چهار رکعت نماز شب، چهار رکعت نماز جعفر طیّار بخوانید. بنده در قرآن خواندن، ذکر خواندن، کند هستم؛ زبان من تند نیست، لذا در این جهت محرومیّتهایی نیز دارم، ولی نماز جعفر طیّار نیم ساعت بیشتر وقت نمیبرد، حدّاکثر نیم ساعت، خیلی با حال بخوانید نیم ساعت میشود.
امام حسین علیه السّلام نماز را دوست میدارد، عاشق نماز است، امشب از دشمن وقت گرفته تا عشق خود را یک مرتبه دیگر زیارت کند؛ آخرین وداع خود را با نماز بکند. انسان وقتی از دنیا رفت، دیگر نماز نیست؛ دیگر نماز تمام است، حسرت نماز را دارد.
کتاب الله
دوم؛ ایشان فرمودند: من کتاب الله را دوست دارم.
یکی دیگر از نمازهایی هم که بنده آن را دوست دارم، نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها است که خیلی نماز زیبایی است. در قسمت آخر ملحقات مفاتیح الجنان نماز استغاثه به حضرت صدّیقهی طاهره فاطمهی زهرا سلام الله علیها آمده است؛ در بنبستها این نماز شاه کلید است، نماز استغاثه به حضرت فاطمهی زهرا سلام الله علیها همهی قفلها را باز میکند. یکی هم نماز استغاثه به امام زمان اروحنافداه است.
مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه به پسر خود، سیّد محمّد وصایایی دارد که این وصیّتهای سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه در کتابی به نام “کشف المحجّه“ جمع شده است. در کشف المحجّه ایشان به پسر خود می گوید…
خود سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه اهل بوده، خود ایشان در سرداب مقدّس، مناجات امام زمان ارواحنافداه را دیده، در جاهای دیگر امام زمان اعلی الله مقامه را زیاد دیده، به قدری با امام زمان اعلی الله مقامه مأنوس بوده که میگوید: پسرم اگر من آقا را با چشم خود هم نبینم ولی حضرت جایی قرائت قرآن کنند، نماز بخوانند، مناجات کنند، تُن صدای ایشان برای من آشنا است میفهمم که صدا صدای آقای من است، میشناسم.
دو کد را فراموش نکن!
ایشان به فرزند خود میگویند که هرگاه خواستی با امام زمان ارواحنا فداه در ارتباط باشی، دو کد را داشته باش؛ یکی این آیهی سورهی یوسف است [که می فرماید:] «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ»[۱۵]؛ اى عزیز مصر، ما با همه اهل بیت خود به فقر و قحطى و بیچارگى گرفتار شدیم و با متاعى ناچیز و بىقدر (حضور تو) آمدیم. آقا جان به حقّ مادر خود، «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ»؛ پس بر قدر احسانت نسبت به ما بیفزا. به حقّ عمّه جان خود، عمّهی پریشان خود، «وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا»؛ و از ما به صدقه دستگیرى کن.
به قربان سر تو بروم، ای پسر فاطمه سلام الله علیها! امشب صدقهای در دست من بگذار. امشب شب امام حسین علیه السّلام است و این اشکهایی که برای من است، همان صدقهای است که به من میدهی، امشب من را پر اشک کن. «وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینََ»؛ و از ما به صدقه دستگیرى کن، که خدا صدقه بخشندگان را نیکو پاداش مىدهد. این آیه را سیّد بن طاووس به عنوان کد ارتباطی با امام زمان معرّفی میکند.
دوم نماز استغاثه [به حضرت حجت] است ؛ برای نماز استغاثه وضو میگیرید در بیابان یا پشت بام خانهی خود زیر آسمان میروید، دو رکعت نماز استغاثه برای امام زمان ارواحنا فداه میخوانید. بعد یک «سَلَامُ اللَّهِ الْکَامِلُ التَّامُّ»[۱۶] است؛ که حدود نیم صفحه است ولی مضمون خیلی زیبایی دارد. این دو کد ارتباطی با صاحب عالم، حضرت مهدی ارواحنا فداه است. بنابراین [از جمله نمازهای مورد علاقه ی من] نماز استغاثه به حضرت حجّت ارواحنا فداه ، نماز جعفر طیّار و نماز استغاثه به حضرت صدّیقهی طاهره فاطمهی زهرا سلام الله علیها است. این دوم.
استغفار
سوم اینکه حضرت امام حسین علیه السّلام به خدا عرضه میدارد که من استغفار را دوست دارم. درد ما گناهان ما است و دوای ما استغفار است. سه چیز گناه را میریزد. تا زمانی که گناه ما ریخته نشود، ما سنخیّتی [با امام حسین علیه السّلام] نداریم، ما به امام حسین علیه السّلام نمیرسیم، ما به امام زمان نمیرسیم؛ چرا که دیوار [ی از گناه به روی] داریم و این پرده نمیگذارد که ما به آنها برسیم. پردهی ما گناه است، دیوار ما گناه است و استغفار، این گناه را آب میکند.
محو کنندگان گناه
یکی از آن سه چیزی که در دیدگاه قرآن گناه را محو میکند، استغفار است؛ «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً»[۱۷]. استغفار و توبه یکی از اسباب محو گناه است. دومین [چیزی که گناه را محو می کند، حسنات است]؛ «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[۱۸] البته حسنات و نکوکاریها، سیّئات و بدکاریها را نابود مىسازد. اگر کار بدی انجام دادی، به جبران آن کار بد، بلافاصله یک کار خوب انجام بده.
در روایات، یکی از مصادیق حسناتی که گناه را از بین میبرد، نماز ذکر شده است. اگر انسان گناه کرد، تا نماز نخوانده است، باید نگرانی او جدّی باشد؛ اما وقتی خدا اجازه داد و توفیق پیدا کردی و نماز خواندی، معلوم میشود که خدا بنا ندارد با آن گناه، تو را تنبیه کند و الّا اجازهی نماز به تو نمیداد؛ «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».
سومین [محو کننده ی گناه] گرفتن دامن پیغمبر و آل پیغمبر است. به سراغ آنها برو، تا آنها برای تو دعا کنند. شفاعت [گناهان را پاک می کند]. این سه مورد [محو کننده ی گناهان ماست.] امشب استغفار کنید.
دعا، سلاح مؤمن
چهارمین چیزی که حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام آن را جزء برنامهها به حساب آورده، دعا است. برای فرج امام زمان خود دعا کنید، برای شفای بیماران جامعه دعا کنید، برای ازدواج جوانها دعا کنید، برای آمرزش گناهان دعا کنید، برای نزول باران دعا کنید، برای نزول برکات دعا کنید، برای خنثیشدن شرّ کفّار و مستکبرین دعا کنید. دشمنان ما خطرناک هستند. ما یک دنیا دشمن داریم و می توانید با تیر دعا، امشب همهی آنها را بزنید و با تیر دعا خطر آنها را از بین ببرید.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]-مثیر الأحزان، ص ۲۴٫
[۳]– همان، ص ۲۵٫
[۴]– بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱٫
[۵]– همان، ص ۳۲۹٫
[۶]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ۳، ص ۲۴۹٫
[۷]– نهج البلاغه، ص ۵۴۶٫
[۸]– همان، ص ۱۸۹٫
[۹]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۲۹٫
[۱۰]– نهج البلاغه، ص ۱۸۹٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶٫
[۱۲]– سورهی مزمل، آیات ۲ تا ۴٫
[۱۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۵، ص ۲۵۳٫
[۱۴]– سورهی ذاریات، آیات ۱۷ و ۱۸٫
[۱۵]– سورهی یوسف، آیه ۸۸٫
[۱۶]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۳۱٫
[۱۷]– سورهی نوح، آیه ۱۰٫
[۱۸]– سورهی هود، آیه ۱۱۴٫
پاسخ دهید