- مبحثی در رابطه با عالم ذر
- غیر از خدا هیچ کس نبود!
- قلب قرآن را به قلب عالم هدیه کنید
- جوشش رحمت خدا در قیامت
- داستان بیماری آیت الله بهاءالدّینی
- نگاه امام زمان ارواحنافداه در نگاه امام رحمه الله علیه
- تصرف امام زمان ارواحنافداه در فتنه ۸۸
- لنگر زمین و آسمان
- امام زمان بود که فضا را باز کرد!
- اتصال امام به قطب عالم
- این خاندان می توانند امّا انجام نمی دهند!
- در خواست جنیان از امام حسین علیه السلام
- پرچمدار سه ساله!
- امام عصر ارواحنا فداه منتظر ما هستند
- کُن لِی أَکُن لَک
بیایید کار خدایی کنیم
صلوات خیلی فضیلت دارد؛ یکی از آن فضیلت ها این است که بر اساس آیهی قرآن، خدا و ملائکه همیشه بر محمّد و آل محمّد صلوات میفرستند. (صلوات) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»[۱]؛خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود مىفرستند. این قسمت اوّل آیه است.
اما قسمت دوم؛ محبّت خدا آنقدر به ما زیاد است که خواسته است ما هم کار خدایی بکنیم. خدا هر کاری را که به ملکهای خود داده ، [به ما نیز همان را فرموده]، چون می خواهد ما انسانها جا نمانیم و همراه ملکهای او پرواز کنیم، به فرموده: «یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»؛ شما هم اى اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید (صلوات).
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ
« * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۲]. *گفت: پروردگارا! سینهام را [براى تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،* و کارم را برایم آسان ساز،*و گِرِهى را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشاى* [تا] سخنم را بفهمند
«الحَمدُللهِ وَ الصَّلاَهُ عَلی خَاتَمِ الأَنبِیَاءِ طَبِیبِنا شَفِیعِنَا أنِیسِنَا حَبِیبِنَا وَ حَبِیبِ إِلَهَنَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ المَعصُومِینَ سِیَّمَا مَولَانَا الْکَهفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِینَ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ (أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ) وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ ظُهورَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رُؤیَتَه ُو صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضاهُ وَ رأفَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أعْدَائهِمْ أجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ».[۳] *اى اهل ایمان، آیا شما را به تجارتى سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم؟*به خدا و رسول او ایمان آرید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید*
مبحثی در رابطه با عالم ذر
خداوند متعال، ما را بر اساس رحمت و حکمت و محبّت به این عالم فرستاده است. ما از اول اینجا نبودیم. قرآن آدرس سابقهی همهی ما را ارائه کرده است تا ما ریشههای خود را، ۵:۰۰ گذشتههای بسیار دور خود را بدانیم و بفهمیم که چه راه طولانی را طی کردیم تا به اینجا رسیدیم و برای برگشت خود هم چقدر فاصله داریم تا به آنجا برسیم.
آیهای در قرآن وجود دارد که در سورهی مبارکهی اعراف آمده است. این آیه را، آیهی ذر میگویند. یعنی بر حسب روایات، عوالمی قبل از عالم خلقت ما وجود داشته است که در آن عوالم، ما انسانها، در یک مرحلهای اشباح بودیم، در یک مرحلهای ارواح بودیم، در یک مرحلهای ذرّه بودیم. حالا این ذرّه چیست؟ آیا منظور این ژنها است؟ منظور چیست؟ خود خدا میداند.
در تفاسیر نُه احتمال برای این ذرّه داده اند امّا هر که بودیم، هر چه بودیم پیش خود او بودیم. در قصّههای قدیم، آن وقتهایی که ما در سنین کودکی بودیم [می گفتیم: یکی بود یکی نبود] (صحبت ها متفرقه)
در آن عالم خداوند متعال به ما اینطور میفرمود: «وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»[۴] آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلى؛ ما همه در مرحلهای بودیم، در وعائی بودیم، در نشئهای بودیم، در عالمی بودیم.
غیر از خدا هیچ کس نبود!
این گذشتگان ما، پدر و مادرهای ما در آن روزگاری که تلویزیون نبود، [نمی گذاشتند رادیو داشته باشیم]؛ رادیو نیز برای ما قدغن بود؛ چون رادیو همیشه موسیقی داشت، برنامههای مبتذل داشت و آدم های متدیّن در آن روزگار، یعنی چهل، پنجاه سال قبل، دست به پیچ رادیو نمیگذاشتند و رادیو را به خانههای خود راه نمیدادند. فضای فکری آنها سالم بود. در عوض، [آن ها به جای رادیو گوش کردن] چه کار میکردند؟ مینشستند قصّه میگفتند، نهج البلاغه میخواندند، شاهنامه میخواندند.
آنهایی که خیلی مذهبی نبودند، کتاب داستان دیگر میخواندند که نمیخواهم اسم آن کتابها را ببرم. همهی شما اجمالاً میدانید که قدیمی ها در داستانها میگفتند: یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. در آن عالمی که غیر خدا هیچ کسی نبود، ما پیش خدا بودیم.
این مطلب را میتوانیم از آیاتی استفاده کنیم که یکی از آن ها “آیهی ذر“ است. خدا در این آیه میفرماید که ما در آنجا خود شما را شاهد گرفتیم، از شما قول گرفتیم و قراردادی به امضاء رساندیم. یک وقت بدقولی نکنید و به اصطلاح نامردی نکنید! این جمله را من میگویم.
خداوند متعال آنجا فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»؛ یعنی آیا من ربّ شما نیستم؟ ما چه گفتیم؟ گفتیم «بَلى». کلمه ی «بَلى» را همه گفتیم.
اگر لاتقنطوا دستم نگیره من از یاویلتا تشویش دارم
یا در بیت دیگر دارد: «من از قالوا بلی تشویش دیرم».
اینکه ما آنجا بلی را گفتیم، یعنی پذیرفتیم که او خدای ما باشد و ما هم برای او باشیم، یعنی اینکه مال خدا و روح خدا را به دشمن خدا ندهیم.۱۰:۰۰
قلب قرآن را به قلب عالم هدیه کنید
سورهی مبارکهی یس را إنشاءالله اگر توانستید صبحها قرائت کنید و آن را به مادر آقا جان خود، به مادر ارباب من، به مادر صاحب این مجلس، به مادر امام زمان ارواحنا فداه، نرجس خاتون علیها السّلام هدیه کنید. هر روز صبح شما برای آن مادر هدیه ای بدهید؛ او هم حوالهای به پسر خود میدهد که مراقب شما باشد. شبها هم سر سفرهی مادر دیگری بروید.
شبها سورهی یس را بخوانید و آن را به اوّل مادر امامان ما، اوّل قربانی ولایت، حضرت فاطمه شهیده، ایثارگر، جانباز، خطشکن، قهرمان، تقدیم کنید. صبحها سر سفرهی بیبی حضرت نرجس خاتون، با حوالهی ایشان و به دست امام زمان ارواحنا فداه نور روز خود را دریافت کنید. شبها هم با حضرت زهرا سلام الله علیها معامله کنید. برای هر دو هم سورهی یس بخوانید؛ چرا؟ برای اینکه سورهی یس قلب قرآن است و امام زمان ارواحنا فداه هم قلب عالم است. اگر این قلب را به آن قلب هدیّه کنید، او قلب شما را خانهی خود قرار میدهد. اگر امام زمان ارواحنا فداه کسی را تحویل بگیرد، قلب او را لایق بداند و در آن جا تخت بزند و القضا در تخت تو بنشیند، آیا آباد نمیشوی؟ هر کسی آباد است، از آبادی دل خود است. هر کسی هم خراب است، از خرابی دل خود است. دل انسان درست شود، [خودش هم درست می شود]، الهی داد از این دل.
همه مشکلات از دل است. دل خراب جامعه را خراب کرده است. اگر دل آباد باشد، چشم، به راه اشتباه نمیرود. چشم، جاسوس دل است. این دل است که چشم را برای جاسوسی اینجا و آنجا می فرستد و چیزهای بدی شکار میکند. اگر دل درست باشد، همه چیز درست است.
جوشش رحمت خدا در قیامت
در سورهی مبارکهی یس خدای متعال صحنههای قیامت را بیان می کند. خدا که آنجا که اشخاص کم میآورند و به طرف جهنّم کشیده میشوند، جوشش رحمت [خود را نمایان می کند]. گویا خدا دل دارد و دل او میسوزد. میگوید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۵](خطاب آید) اى آدم زادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟! یعنی آیا به تو نگفتم؟ چرا خود را به این روز انداختی؟ نگفتم به دنبال دشمن خود نرو؟ نگفتم خود را به دشمن نفروش؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» یعنی دشمن آشکار است. او که در دشمنی با شما مخفیکاری نمیکند. شیطان مثل امریکا میماند. امام رحمه الله علیه چشم برزخی داشت، امام رحمه الله علیه قدرت ولایی داشت.
داستان بیماری آیت الله بهاءالدّینی
مرحوم آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه که سلام خدا بر ایشان باد، فقیه بود، مجتهد بود، اهل تشرّف بود. چند سالی رگهای پای او خشکیده بود و حرکت نداشت؛ ولی خدا میداند طی این چند سال ما که جزء مریدان او بودیم و هر وقت نزد ایشان میرفتیم، ما را از فرزند خود بیشتر دوست داشت و میگفت از ما پذیرایی کنند. ندیدیم که روزی از فلج شدن خود شکایت داشته باشد یا آهی بکشد.
مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه به داماد ایشان فرمودند که به آقا برسانید چند مرتبه -تعداد آن را به یاد ندارم- “بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ“، بگوید و دست خود را روی پای خود بگذارد و دوباره بسم الله بگوید، ان شاءالله راه میافتد. او هم پیغام را رسانده بود۱۵:۰۰ اما آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که خدا من را اینطور دوست دارد و از آن نسخه استفاده نکردند.
مقام معظم رهبری دام ظلّه در آن زمان برنامه ی پزشکی را به ایشان پیشنهاد کردند. – این را خود من از ایشان شنیدم- فرمود: من میدانستم بیماری من با پزشک درمان نمی شود؛ امّا چون آقا، مقام معظّم رهبری دام ظلّه سراغ من فرستاده بودند و از من خواسته بودند که به دکتر مراجعه کنم، به احترام ولایت دکتر رفتم و به همین دلیل ایشان را از قم به تهران آوردند.
مطلب بعدی را خود من از ایشان نشنیدم؛ اما یکی از دوستان مورد وثوق من گفتند، _من در بیمارستان شهید رجایی برای عیادت ایشان رفتم و بهترین خاطرهی عمر من همان دیدار با آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه است که بشارتها به من دادند- دوست ما میگفت که آیت الله البهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه فرمود: من بنای مراجعهی به طبیب نداشتم؛ ولی چون آقا فرمودند، به احترام ایشان به بیمارستان شهید رجایی رفتم.
امّا بعد فهمیدم که قسمت این بوده است که پای مبارک امام زمان ارواحنا فداه به آن بیمارستان نور و برکت دهد؛ چراکه حضرت آنجا برای عیادت من به آن جا آمدند. اینطور که باز من از افراد موثّق شنیدم، در این شش سالی که آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه از پا افتاده بودند، شش بار امام زمان ارواحنا فداه از ایشان عیادت کرده بود.
نگاه امام زمان ارواحنافداه در نگاه امام رحمه الله علیه
امام رضوان الله تعالی علیه به آقای بهاءالدّینی خیلی علاقه داشت و شهید حاج آقا مصطفی را خیلی به ایشان میسپرد. آقای بهاءالدّینی فرمودند: -این را دیگر خود من از ایشان شنیدم و این فرمایش برای قبل از پیروزی انقلاب بود – اینکه امام رحمه الله علیه یک اطّلاعیّه میدهد و با یک اطّلاعیّه مملکت به تعطیلی کشیده میشود؛ یا گاهی با یک اطّلاعیّه مردم در سراسر کشور به خیابانها میریزند.
فکر نکنید که این قلم و کاغذ است که این اثر را میگذارد و کشوری را یک مرتبه تعطیل میکند یا کشوری را همانند سیل به راه میاندازد و دریا به وجود میآورد. ایشان میفرمودند: این “ولایت تکوینی“ است. [در واقع] امام عصر ارواحنا فداه به ایشان نگاه میکند و این قلم در دلها تصرّف تکوینی میکند. لذا خیلی از افرادی که امام رحمه الله علیه را قبول نداشتند، آن هایی که کمونیست بودند، ملّیگراهایی بودند، آخوند را قبول نداشتند، وقتی امام رحمه الله علیه به آن ها نگاه میکردند، دست و پای خود را جمع میکردند.
وقتی وزیر امور خارجهی شوروی در آن زمان، که بعد رئیس جمهور گرجستان شد، به خدمت امام رحمه الله علیه آمد، واقعاً خود را باخته بود. این آدم، عادی نبود. نگاه امام رحمه الله علیه در اعماق وجود اشخاص تأثیر میکرد و ارادهی او به ارادهی امام عصر ارواحنا فداه متّصل بود. تعبیر آیت الله بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه نسب به ایشان این بود که امام رحمه الله علیه با نگاه امام زمان ارواحنا فداه ولایت تکوینی دارد و در دلها تصّرف میکند. الآن هم ما معتقد هستیم که این حضور مردم در نه دی، عادی نبود.
تصرف امام زمان ارواحنافداه در فتنه ۸۸
در دوران فتنه ۸۸، کله گنده های مملکت ما پشت این فتنه بودند، خود آنها فتنهگر بودند، [آن ها با حیله] جمعیّت را به خیابان کشاندند و اردوکشی خیابانی کرده بودند، تمام قدرتها مستقیم روی خط آمدند و از فتنه حمایت کردند و گفتند ما اوضاع ایران را زیر نظر گرفتیم، در آن زمان که تمام دلسوزها داشتند ناامید میشدند و میگفتند کار انقلاب تمام شد [تصرف امام زمان ارواحنافداه بود که انقلاب را نگاه داشت]. [در دوران فتنه، دشمنان] دستبردار نبودند. شبها ادای لشکر ابن زیاد را در می آوردند؛ چراکه آنها با ندای الله اکبر، امام حسین علیه السّلام را کشتند، اینها نیز مانند آن ها علیه اِسلام، الله اکبر میگفتند.
امّا یک مرتبه با نه دی اوضاع تغییر کرد. خیلی از آنهایی که حتّی به خیابان آمده بودند و چه بسا الله اکبر گفته بودند، فهمیدند عجب اشتباهی کردند، [و با خود گفتند که] این آشوب با ساز شیطان رقصیدن است. چه کسانی دارند شادی میکنند؟ ما داریم چه کسانی را خوشحال میکنیم؟ و به چه کسانی داریم نفع می رسانیم؟ وقتی این افراد دیدند که شهدا ناراحت هستند، اما دشمنان دین خوشحالی میکنند، [از راه اشتباه خود برگشتند]. این در واقع یک تصرّف بود. ۲۰:۰۰
لنگر زمین و آسمان
شما جوانان عزیز این عبارت خواجه نصیر الدین طوسی اعلی الله مقامه را خیلی شنیدید؛ ولی این عبارت از روایات و زیارتنامهها گرفته شده است. خواجهی طوسی اعلی الله مقامه میگوید: «وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفُ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنَّا»[۶] وجود امام زمان لطف است و تصرف او لطف دیگر اما غیبتش از خود ماست؛ یعنی وجود نازنین حضرت، لطف خدا است. «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۷] و به برکت اوست که به خلق روزی می رسد و به واسطه ی اوست که زمین پا برجاست.
؛ یعنی به یمن قدم امام عصر اروحنافداه -جان ما همه فدای خاک قدمش، دورش بگردیم- به یمن قدم آن عزیز، «رُزِقَ الْوَرَى»، در ماورای الهی، هر موجودی که در عوالم مختلف قرار دارد، همه بر سر سفرهی او روزی میبرند و به وجود آن بزرگوار آسمان و زمین ثبات و آرامش پیدا میکند. وجود او لطف است، قطب است، محور است، لنگر زمین و آسمان است.
علاوه بر اینکه اصل وجود او به منزلهی جانی است که اگر نباشد بدن متلاشی میشود، انسجام عالم هم، نشانهی حیات عوالم است؛ چراکه این عوالم، با هم دیگر داد و ستد و ارتباط دارند. مجموعهی عوالم، به منزلهی یک پیکر میماند که یک روح اینها را منسجم کرده است. لذا آن روز که امام زمان ارواحنا فداه از این عالم پرواز کند، زمین و آسمان به هم میریزد. «إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ * … * إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَت»[۸] و هنگامى که ستارگان آسمان تیره شوند (و فرو ریزند)_ و هنگامى که دریاهاى آب (چون آتش سوزان) شعلهور گردد؛ تمام عوالم به هم میخورد. چرا؟ چون عالم مانند بدنی است که روح خود را از دست داده است. علاوه بر اینکه اصل وجود آن، مایهی بقاء و ثبات است، جان عوالم است، نظم عوالم است امام عصر ارواحنا فداه تصرّف تکوینی دارد.
امام زمان بود که فضا را باز کرد!
صدام با ما مشغول جنگ بود. او سواره بود و ما پیاده بودیم. همهی قدرتها پشتیبان او بودند، مقابل ما بودند؛ اما یک مرتبه امام زمان ارواحنا فداه در دل صدام تصرّف کرد و به جای اینکه به ما حمله کند، به کویت حمله کرد. با این اقدام اوضاع تغییر پیدا کرد، تمام دوستان خود را از دست داد. پس اگر امام بخواهد، در دل دشمن تصرّف میکند و او را به جای دیگر پرت میکند، تا برای ما فضا باز شود.
از جمله تصرّفات امام این است که ما یک مرتبه ۲۲ بهمن، روز قدس، [به میدان می آییم]. خیلی ها کار کردند که روز قدس [را نابود کنند]. خدا برای آن هایی که در جبهه ی دشمن میدان داری می کنند یک امتحان دیگر پیش آورده است. خدا عاقبتها را ختم به خیر بکند.
بعضی از آنها روز قدس، هم روزه خوردند و هم علیه شعارهای امام رحمه الله علیه، شعار دادند و نه لبنان و نه غزه گفتند. اینها این شعارها را میدادند؛ امّا چطور شد که یک مرتبه اوضاع تغییر پیدا کرد و همه به صحنه آمدند و در نه دی، این پرونده را بست. در واقع اینها همه تصرّفات تکوینی وجود نازنین حضرت بقیّۀ الله امام عصر ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه است. تصرّف حضرت است که ما را در مقابل دشمنان نگه میدارد.
اتصال امام به قطب عالم
امام راحل از این ولایت تکوینی در پرتو نگاه امام زمان ارواحنا فداه برخوردار بوده است، ایشان هم در دل دشمن تصرّف میکرد، هم در جمعیّتهای خودی تصرّف میکرد. ایشان قدرت تحریک کردن و به راه انداختن [مردم را داشتند].
شب گذشته عرض کردم که امام رضوان الله تعالی علیه به شورای عالی دفاع آن وقت فرموده بودند که اگر بخواهیم امریکا را اینطور میکنیم و دست مبارک خود را [به صورت اشاره] گرفته بودند و گفتند: اگر بخواهیم، امریکا را اینطور میکنیم. یعنی این اتّصالی که ایشان به قطب عالم دارد، باعث شده است که این تصرّف در وجود او پیداشود، منتها مأمور نیست که این کار را بکند.
این خاندان می توانند امّا انجام نمی دهند!
وجود مقدّس امام رضا علیه السّلام در مجلس مأمون به عکس شیری که در پرده بود؛ [عکسی که فقط] رنگ بود، شیر نبود. رنگ بود ولی به شکل شیر بود [اشاره کردند و آن شیر واقعی شد]. امام رضا علیه السّلام به شخصی که به ایشان جسارت کرد، غضب نمود و به این شیر اشاره کرد، به این رنگ اشاره کرد و فرمود: «خُذْ هَذَا اللَّعِینِ» یعنی این ملعون را بگیر. ناگهان عکس، شیر درّنده ای شد، دهان خود را باز کرد و این را یک لقمه کرد و بلعید؛ به طوری که یک قطره خون نحس او هم به زمین نریخت. او را بلعید و رفت.
مأمون [وقتی این صحنه را دید]، افتاد و غش کرد؛ خود امام رضا علیه السّلام او را نوازش کرد و او را به هوش آورد. بعد در گوش او فرمود: که خاطر تو جمع باشد. خدا به ما این مأموریّت را نداده است که با شما این کار را بکنیم. یعنی شما آزاد هستید، جنایت خود را بکنید تا ببینیم به کجا میرسید.
این خاندان میتوانند [دشمنان خود را از سر راه بردارند] امّا نمیکنند. مانند ما نیستند که هر کاری از دست ما بر آمد، اعمال کنیم. آنها، قدرت داشتند و میتوانستند دشمن را با معجزه، با کرامت، با تصرّفات تکوینی [از میان ببرند امّا این کار را انجام ندادند].
امام حسین علیه السّلام در کربلا اگر نگاهی به آن جمعیّت میکرد و با اشاره میگفت: «مُوتُوا» همه میمردند.
در خواست جنیان از امام حسین علیه السلام
این جمله را از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه خدمت شما عرض می کنم. آیت الله العظمی آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه، اهل باطن بودند، از اولیای مسلّم خدا بودند و همه نیز او را قبول داشتند. آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه موت اختیاری داشت و در دورهی جوانی سه روز خود را میرانده بود. سه روز بدن او افتاده بود و جانش جای دیگر بود. بعد از سه روز، خود ایشان روح را برگردانده بود.
آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه فرمودند: “در روز عاشورا چهار هزار جنّ خدمت حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السّلام آمدند. عرضه داشتند: یا ابا عبدالله میبینید که این ها، عرصه را بر شما تنگ کردند، دشمنان، بیابان را برای شما پر از جنگ آور کردند، دیگر کسی برای شما نمانده است و شما عدّهی قلیلی هستید. معلوم است که اگر جنگ شود، جنگ نابرابری است و همهی شما را میکشند. شما به ما اجازه ی جنگ بدهید تا ما داغ شما را نبینیم، داغ علی اکبر شما را نبینیم، داغ علی اصغر شما را نبینیم. دشمنان ما را نمیبینند؛ امّا ما آنها را می بینیم. اجازه بدهید همهی آنها را بکشیم و قبل از آنکه آنها به شما حمله کنند، همهی آنها را نابود کنیم. حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمودند: اگر بنا بود ما این کار را بکنیم، «أَنَا أَقْدِرُ»[۹]؛ یعنی قدرت خود من بیشتر بود. ایشان میتوانست، امّا نکرد!
پرچمدار سه ساله!
ایشان مأموریت داشت که قدرت علی اصغر علیه السّلام را نشان بدهد. در کربلا کشتن [یزیدیان برای امام حسین علیه السلام] کاری نداشت؛ ولی علی اصغر علیه السّلام شش ماهه در کربلا قدرتی پیدا کرد که تا قیامت باب الحوائج است. سه سالهای که امشب مهمان سفرهی این کریمه هستیم، مهمان این بزرگوار و بزرگزاده هستیم، این خانم تا قیامت پرچم پیروزی را در دست گرفته است و همهی آزادگان عالم را به هدایت دعوت میکند. ایشان به عالم میگوید که نهایت ظلم در دنیا آن است که بنی امیّه منقرض شده، ولی من سه ساله پرچم عموی خود عبّاس را به دست گرفتم و همه جا پرچم دارم.
اگر این مقاومت را نمیکردند و اگر بنا بود با معجزه کار را تمام کنند، ما امروز اینجا نبودیم، جمع ما جمع نبود. این خون گلو و این پاهای پر آبله است که ما را اینجا جمع کرده است.
حضرت سیّد الشهدا علیه السلام آمده بود که این کلاس را به ما آموزش دهد که هشت سال بایستید، دفاع کنید، کشته بدهید، شهید بدهید و الّا پیش نمیروید. این امتحان الهی است و سیّد الشّهداء علیه السلام آمده آموزگار این امتحان است. در این امتحان اوّل خود او جلو رفته است؛ فرزندان خود را داده است تا ما هم [جوان های خود را به اسلام بدهیم].
اگر امروز می گویید: “خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست“ دروغ که نمی گویید؛ شما الحمدلله مرد هستید، اهل کوفه نیستید، راست میگویید. این را از کجا یاد گرفتیم؟ از همین برنامهای که امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا برای ما پیاده کرد.
حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام به این جنّ ها فرمود: من اجازهی این کار را به شما نمیدهم، اگر بنا بود [این کار ها را انجام دهم]، خود من قدرت آن را داشتم که بدون این که هیچ جنگی انجام دهم، همهی آنها را بکشم.
حضرت عزرائیل علیه السّلام جز مأمورین متواضع در اختیار امام حسین علیه السّلام است. امام حسین علیه السّلام برای مرگ آن ها هیچ چیز نمیخواهد، فقط یک اراده میخواهد. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۱۰] فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزى کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد. در کربلا کار آن ها تمام بود ولی این کار را نکردند. از این قدرت خود استفاده نکردند. ۳۰:۰۰
امام عصر ارواحنا فداه منتظر ما هستند
نایب امام زمان ارواحنا فداه نیز از این قدرتها و دسترسیها دارند ولی بنا است ما امتحان شویم. خدا در این ۳۴ سال مرتّب ما را امتحان کرده است. و اگر این امتحانات را درست یکی بعد از دیگری خوب بدهید إنشاءالله آقا جان شما تشریف میآورند.
ایشان منتظر است که ما در این امتحانات پشت سر هم، إنشاءالله ثبات قدم نشان بدهیم تا معلوم شود ۳۳۳ نفر مردی که اگر امام زمان ارواحنافداه بگوید در آتش برو، بیچون و چرا در تنور می روند چه کسانی هستند. ایشان میخواهد اینها خود را نشان بدهند، بعد تشریف بیاورند.
کُن لِی أَکُن لَک
بنابراین ما در عالم ذر، در عالم نور، در عالم اشباح پیش خدا بودیم. خدا با تک تک ما بدون واسطه صحبت کرده است، به ما «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»[۱۱]؛ آیا من پروردگار شما نیستم؛ گفته است. ما هم [به خداوندی او] اقرار کردیم، به او قول دادیم که هر جا برویم، نوکر تو هستیم. «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» او رب باشد و ما عبد باشیم به این معنی است که ما نوکر تو هستیم، در اختیار تو هستیم. ما به غیر تو سر خم نمیکنیم، مال تو هستیم و برای تو هم خواهیم ماند.
این حدیث قدسی را در ذهن مبارک خود بنویسید. خدا به ما میگوید: «کُن لِی أَکُن لَک»[۱۲] برای من باش، من هم برای تو می شوم؛ یعنی بندهی من بیا و به من دست دوستی بده، تو مال من باش، من هم مال تو باشم. خدا میگوید: «أَکُن لَک» یعنی من مال تو میشوم. ببین اگر تو در اختیار من باشی، من هم در اختیار تو هستم. اگر من هر چه گفتم انجام بده، تو انجام دادی، آن وقت تو هم هرچه به من بگویی من برای تو انجام میدهم.
به عهد خود وفا کنید، تا به عهد شما وفا کنم
کسی به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: مگر خدا وعده نداده است که دعاها را مستجاب
میکند، پس چرا من هر چه دعا میکنم مستجاب نمیشود؟ مگر خدا نفرموده است: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم»[۱۳]؛ مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعاى شما مستجاب کنم.
در این آیه خود خدا ما رادعوت کرده است و گفته من را بخوانید تا من هم جواب شما را بدهم؛ پس چرا من هرچه او را
میخوانم، جواب نمیدهد. امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند یک آیهی دیگر هم نازل کرده است که در آن آیه فرموده: «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُم»[۱۴] ؛ و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم. ببین قرارداد دو طرفه است. خداوند فرموده: تو به قول خود وفا بکن، من هم به قول خود وفا بکنم.
[۱]– سورهی احزاب، آیه ۵۶٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– سورهی صف، آیات ۱۰ و ۱۱٫
[۴]-سورهی اعراف، آیه ۱۷۲٫
[۵]– سورهی یس، آیه ۶۰٫
[۶]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲۷٫
[۷]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫
[۸]– سورهی تکویر، آیات ۲ و ۶٫
[۹]– الکافی، ج ۱، ص ۴۷۸٫
[۱۰]– سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۱۱]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۲٫
[۱۲]– الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، ۱۶۲٫
[۱۳]– سورهی غافر، آیهی ۶۰٫
[۱۴]– سورهی بقره، آیهی ۴۰٫
پاسخ دهید