- علما، دلیل حقانیت دین ما هستند
- یاد علما، نزول برکت است
- نشانی قبر دوست
- آثار ابن فهد حلّی
- عمرت را بده، طلا بگیر!
- برای مردم بحرین دعا کنید
- البرهان؛ آبروی شیعه
- قسم به عصاره ی عالم
- سوغاتی اصعمی به عرب
- گنجینه ی من تمام نشدنی است!
- چه کسی حرف خدا را قبول ندارد؟
- گوهر خود را مواظب باش!
- عصای موسی و بیل ابن فهد
- قدرت خدا، فوق همه ی قدرت ها است
- چه کسی شب قدر را درک می کند؟
- مواظب گنج ها خود باشیم
- تشرف مرحوم صالحی میانجی
- ایشان از ما هستند!
- عبد من باشد تا آیینه ی من شود
- مواظب واردات دل باشیم
- زمین سابقه دار
- ماجرای گریه ی نوح در عزای حسین
- حسینم در لجّه ی خون است
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]*گفت: پروردگارا! سینهام را [براى تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،* و کارم را برایم آسان ساز،* و گِرِهى را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشاى* [تا] سخنم را بفهمند*
«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلاهُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرْسَلِینْ طَبِیبِنَا حَبیِبِنَا شَفِیعِنَا أَنِیسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا مُولَانَا الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکیِنِ و مَلجَأِ الهَارِبینَ عَلَمِ الْهُدَی وَ نُورَ أَبْصَارِ الوَرَی وَ مُجَلِّی العَمی بَقِیَهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینْ (ارواحنا فداه) فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ وَسَهَّلَ الله ظُهُورَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رُؤیَتَهُ وَ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ دُعَاؤَهُم وَ رَضَاهُ وَ رَأفَتَهُ و اللَّعْنُ عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ».[۲] یقیناً خدا از مؤمنان جانها و اموالشان را به بهاى آنکه بهشت براى آنان باشد خریده.
علما، دلیل حقانیت دین ما هستند
یکی از مسائلی که همّت انسان را بالا میبرد، انسان را در برابر وسوسهها و انحرافات بیمه میکند، برای انسان اعتبار و آبرو کسب میکند، ارزیابی ارزش و قیمت خود است؛ یعنی انسان بداند، چقدر میارزد؟ در میان علمای مکاتب مختلفی که در عالم ادّعایی دارند علمای ما دلیل بر حقّانیّت دین ما هستند.
این کشیشهای مسیحی را ببینید که همه ساله رسواییهایی به بار میآورند. یا این از ما بهترانی که در عربستان هستند یا مانند این کشورها؛ اینها را ببینید، خشونت آنها را ببینید، ظلمت و تاریکی آنها را ببینید، فاصلهی آنها را با زمان ببینید، جاماندگی آنها را از قافلهی تمدّن بشر ببینید، بعد هم به مکتب خود و علمایی که در این مکتب تربیت شدند یک نگاه بیندازید. علمایی که در حال حاضر شما می بینید که البته برخی از اینها را از دست داده ایم، اما علمایی که سایهی آنها فعلاً بر سر ما است همه حجّت هستند و با داشتن اینها بحمد الله سربلند هستیم. کدام مکتب از مکاتب در طول تاریخ توانسته است یک عالمی مثل امام راحل را به عالم ارائه کند.
یاد علما، نزول برکت است
دیشب مقداری از مرحوم آقا شیخ عبد الکریم حائری و آقا شیخ فضل الله نوری،۵:۰۰ ملّا فتحعلی سلطان آبادی رضوان الله تعالی علیهم خدمت شما مطالبی عرض کردیم و امشب به مناسبت این عنوانی که برای صحبت خود معرفی کردیم، [مطالبی را خدمت شما عرض می کنیم].
لزوم ارزیابی برای هر فردی، مبنای تکامل و ترقّی و کسب آبروی بشر است. برای اینکه بخواهم مطلبی از کتاب این عالِم نقل کنم، باید اوّل اشارهای به شخصیّت این عالم داشته باشم که [بنا به فرموده معصومین]: «عِندَ ذِکرِ الأخیارِ تَنزِلُ البَرَکاتُ»؛ هنگامی یاد بزرگان می کنید خداوند برکاتش را نازل می کند. یعنی هرگاه شما از اوتاد، از اولیای الهی، از صالحین اسمی به میان میآورید، خدا برکات خود را به آن مجلس نازل میکند.
نشانی قبر دوست
یکی از علمای برجسته که هم علوم ظاهریّه را دارا است و هم از علوم باطنیّه در حدّ اعلی بهرهمند است، مرحوم جمال السّالکین، فخر الفقها و المجتهدین احمد بن فهد حلّی اعلی الله مقامه شریف است. (صحبت های متفرقه)
إنشاءالله کربلا رفتید، [به مزار این عالم هم بروید]. حرم مقدّس حضرت سیّد الشهدا علیه السّلام بهشت است و درهای بهشت نیز متعدّد است و برای هر دری هم اسمی گذاشته شده است [که از جمله ی آن ها] باب الصدره است، باب الشّهداء است.
یکی از بابهای امام حسین علیه السّلام در صحن مبارک حضرت سیّد الشهدا علیه السّلام باب القبله است. شما وقتی از باب القبله بیرون میآیید و پانصد متر، مستقیم می روید، دست راست یک گنبد کوچکی را می بینید که زیر آن گنبد، یک اتاقک است و در آن اتاقک یک ضریح است. رفت و آمد هم در آنجا وجود دارد، این قبر شریف احمد بن فهد حلّی اعلی الله مقامه شریف است.
آثار ابن فهد حلّی
از ابن فهد آثاری باقی مانده است که برای علما همیشه جزء سندهاست. ایشان در فقه [کتابی تحت عنوان] شرح بر شرایع محقّق ثانی دارند. کسانی که جواهر الکلام مرحوم صاحب الجواهر را [می شناسند، می دانند] که جواهر جزء کرامتهای عالم تشیع است. جواهر بینظیر است. دائره المعارف فقه شیعه است.
صاحب جواهر ۴۳ جلد کتاب در فقه نوشتند و فرمودند: “اگر تمام آثار فقهی شیعه را دشمن از بین ببرد، همهی آن در این سینه جمع است و من همه را ارائه میکنم.“ ابن فهد شرحی بر شرایع دارد و کسانی که جواهر میخوانند، ناچار میشوند به کتاب ابن فهد هم نگاهی داشته باشند.
ایشان کتابی به نام “التّحصین” در باب عرفان دارند که برای اهلش، کتاب خاصّی است و خیلی رهگشا است. ایشان کتابی نیز در باب دعا دارد به نام “عده الدّاعی و نجاه السّاعی“؛ این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است و توصیهی بزرگان ما به طلبهها این است که این کتاب را به عنوان مواد درسی در حوزهها رایج کنند و بخوانند.
ما دو، سه سالی است که دوشنبه شبها هر هفته یک قسمت از این کتاب را در مسجد برای طلبهها و نمازگزاران میخوانیم و هنوز تمام نشده است.(۱۰:۰۰) کتابی است که تمام آن نور است و اخلاص علّامهی بزرگوار در این کتاب خود را نشان میدهد.
عمرت را بده، طلا بگیر!
ایشان در بخشی از کتاب عده داعی نکتهی آموزنده و تکاندهندهای را بیان فرمودند. ایشان در آنجا درباره اینکه هر کسی قدر عمر خود را بداند، عمر را ضایع نکند و از عمر خود بیشترین استفاده را بکند، توصیههایی دارند و بعد [از این توصیه ها]، سؤالی مطرح میکنند؛
ایشان میگویند: اگر کسی پیدا شود، به شما بگوید تمام عالم را طلا میکنم و به شما میدهم، [ولی شما در عوض] عمر خود را به من بده تا تو را نابود کنم، [شما در جواب چه می گویید]؟ شما [در جواب] میگویید: عجب انسان نادانی است! ببینید چه پیشنهادی میدهد! وقتی من عمر خود را با طلا و جواهر عوض کنم و دیگر عمری نداشته باشم، این اموال برای من چه فایدهای دارد؟ حاضر نیستید [که این معامله را انجام بدهید].
اگر کسی تمام کوهها را طلا کند، تمام بیابانها را جواهرات کند و به شما بدهد و بگوید بگذار تو را بکشم! آیا حاضر هستید؟ حاضر نیستید؛ چرا؟ برای اینکه عمر خود را باارزشتر از این طلا و نقره و جواهرات میدانید. به همین دلیل است که اگر در جوانی، در سنّی، کسی پیدا شود، بخواهد چنین پیشنهادی به شما بدهد با او برخورد میکنید، قبول نمیکنید. حالا شما که هفتاد سال، هشتاد سال، عمر کردید، بگویید ببینم در مقابل آن چه گرفتید؟ عمر را مفت از دست دادید! آن چیزی را که یک جا حاضر نبودید با همهی دنیا عوض کنید، آرام، آرام مفت از دست دادید، عمر رفت؛ حالا چه چیزی دارید؟
برای مردم بحرین دعا کنید
این سورهی مبارکهی والعصر را مرحوم علّامهی بحرانی، سیّد هاشم بحرانی رضوان الله تعالی علیه [در تفسیر خود به طور جالب بیان فرمودند]، قبر شریف ایشان در بحرین مزار و زیارتگاه است. خدا این حکومت جائر، ننگین، نوکرصفت بحرین و عربستان را سرنگون کند؛ إنشاءالله (الهی آمین) و شیعیان مظلوم بحرین و عربستان را از چنگال این نانجیبهای خونخوار نجات بدهد؛ إنشاءالله (الهی آمین).
این دعا را در عزاداریها که دلهای شما میشکند جدّی از خدا بخواهید. خدا دعای شما را قبول دارد. اگر قبول نداشت دل شما را حرم اربابتان امام حسین علیه السّلام قرار نمیداد. هر کدام از شما حرم امام حسین علیه السّلام هستید، در دل شما امام حسین علیه السّلام است. با عشقی به اینجا میآیید، دل شما وصل میشود، دعاهای شما مستجاب است؛ پس برای آنها دعا کنید. یقیناً با این دعا، خدا خود شما را هم از بلاها حفظ میکند.
اگر انسان برای دیگران دعا کند، ملائکه برای ما دعا میکنند و میگویند: «وَ لَکَ مائه» و برای تو صد برابر آن دعا باشد. یعنی إنشاءالله خدا صد برابر آن را در مورد خود تو عنایت کند. دعای ملک چون معصوم است مستجاب است. اگر میخواهید همیشه دعای شما مستجاب شود، اوّل برای دیگران دعا کنید تا ملائکه هم برای شما دعا کنند و دعای شما مستجاب شود.
البرهان؛ آبروی شیعه
قبر شریف علّامه سیّد هاشم بحرانی رضوان الله تعالی علیه در بحرین زیارتگاه است. من به مقبره ی ایشان مشرف شدم و زیارت کردم. خیلی این مزار نورانیّت دارد؛ یک حال و هوای خاصّی دارد. ایشان کتابهای بسیار باارزشی از خود بر جای گذاشته است که امروز علمای ما آنهایی که اهل تحقیق هستند، از این کتاب استفاده میکنند و به مردم هم استفاده میرسانند.
ایشان یک دوره کتاب تفسیر دارد، به نام تفسیر “البرهان“، این تفسیر برهان تفسیر روایی است. یعنی تفسیر آیات قرآن به وسیله ی روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام است. آن کتابیکه من دارم پنج جلد قطور است؛ هر جلد آن هم دو برابر مفاتیح الجنان است. خیلی تفسیر باارزشی است.
در میان تفاسیر روایی شیعه سه یا چهار تفسیر نامدار است و خیلی برای شیعه اعتبار و آبرو دارد؛ تفسیر شریف نور الثقلین است و تفسیر صافی است و تفسیر برهان. این تفسیر برهان مفصّلتر از دو تفسیر قبلی است که خدمت شما عرض کردم.(۱۵:۰۰)
قسم به عصاره ی عالم
مرحوم علّامهی بحرانی اعلی الله مقامه در تفسیر خود میگویند: سورهی والعصر سورهی امام زمان ارواحنافداه است؛ چرا سورهی امام زمان ارواحنافداه است؟ برای اینکه خدا به امام زمان ما قسم خورده است؛ «وَ الْعَصْر»[۳] قسم به عصر (نورانى رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یا دوران ظهور ولى عصر علیه السّلام). یعنی قسم به عُصارهی عالم. حال عُصارهی عالم چه کسی است؟ آن کسی که گلاب ناب است. دسته گلهای انبیاء، اوصیاء علیه السّلام همه آمدند و رفتند، وشیرهی آنها کشیده شده است، [شیره ی آن ها] چه کسی شده است؟ آقا جان من و شما شده است.
ما اربابی داریم، ما صاحبی داریم که والله در عالم نظیر ندارد. آقا جان ما امام زمان ارواحنافداه عصاره ی تمام خوبان هستند. آنچه خوبان همه دارند، ای امام زمان تو تنها داری. عصارهی عالم، آقای ما است.
خداوند منّان در این سوره به امام زمان ارواحنافداه قسم میخورد، چون مطلب خیلی مهم است؛ به قدری این مطلب مهم است که خدا، برای باور ما به این مطلب بالاترین قسم را یاد کرده است. ببین خدا چقدر مهربان است که برای ما قسم میخورد. ما چه کسی هستیم که خدا برای ما قسم میخورد.
سوغاتی اصعمی به عرب
نوشتهاند که اصمعی در بیابانی به یک عرب برخورد کرد. آن عرب پرسید: از کجا میآیی؟ اصمعی گفت: از شهر پیغمبر صلّی الله علیه و آله، از شهر وحی. عرب گفت: عجب! از شهر پیغمبر صلّی الله علیه و آله میآیی!. آیا از آن سوغاتیهایی که پیغمبر صلّی الله علیه و آله از آسمان برای شما آورده است چیزی داری که به من بدهی؟ گفت: بله. گفت: پس چیزی به من بده.
اصمعی این آیهی رزق را برای آن عرب خواند. گفت: یکی از سوغاتیهای پیغمبر صلّی الله علیه و آله که به شکل قرآن آمده این است که خداوند متعال میفرماید: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»[۴] و روزى شما با همه وعدهها که به شما مىدهند در آسمان است.یعنی رزق شما، روزی شما در آسمان است و هر وعدهای که خدا به شما داده است آن وعده در گنجینه اش وجود دارد؛ اگر آن وعده وجود نداشت، وعده نمیداد.
این که خداوند گفته است: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۵] مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعاى شما مستجاب کنم.
یعنی هر کس هر چیزی می خواهد، به من بگوید، من به او میدهم؛ و همچنین فرموده است: «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ»[۶] و از انواع نعمتهایى که از او درخواست کردید به شما عطا فرمود. ، «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»[۷] و هر چه مىخواهید از فضل خدا درخواست کنید.
همه این آیات شما را تشویق میکند و می گوید که چرا از منِ خدا چیزی نمیخواهید؟! [خداوند در گنجینه ی خود ذخائر] دارد که به شما میگوید از من بخواهید، اگر نداشت که این را نمیگفت. چون خداوند دارا است، مهربان نیز هست؛ اصلاً [این ذخائر را] برای شما جمع کرده است که شما بروید از او بگیرید.
خداوند هرچه از آن ذخائر بدهد کم نمیآید چراکه: «وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَما»[۸]؛ فقط با کرم و بخشش خداوند است که اعطا کردن او به بنده اش زیاد می شود. یعنی هرچه میدهد کرم او بیشتر میشود. خوش به حال کسانی که همه چیز را از خدا میگیرند، بد به حال کسانی که سراغ خدا نمیروند. ضرر میکنند.
اصمعی این آیه را خواند و عرب گفت: من را راحت کردی. من به دنبال رزق این شتر را سوار شدم، از کجا آمدم! چقدر مسافت طی کردم! زیرا خیال می کردم که روزی من اینجا و آنجا است. حالا بر می گردم به آنجایی که کاری از من ساخته است و آن کار را انجام میدهم چراکه خدا گفته است که روزی تو در زمین نیست، روزی تو در آسمان است. من باید در زمین حرکت خود را انجام دهم تا او هم از آسمان برکت خود را نازل کند؛ پس چرا باید اینقدر دردسر بکشم؟! برای یک لقمه نان، زن و فرزندان خود را رها کنم، بیابانگردی کنم، دور دنیا بگردم، در حالی که خدا گفته: «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ»[۹]. رزق شما در آسمان است. اگر روزی من بدست او است و آن روزی در آسمان پیش خود او است، پس وظیفهی من این است که در محل خود کار کنم تا خدا به من روزی بدهد.
عرب رفت و شتر خود را فروخت و سرمایهی مختصری به دست آورد و در شهر خود کسبی راه انداخت.
سال دیگر این عرب کنار کعبه دوباره اصمعی را دید و گفت: سال گذشته یادت میآید با هم برخورد کردیم؟ گفتم از کجا میآیی؟ گفتی از شهر پیغمبر صلّی الله علیه و آله می آیم. گفتم خوش به حالت که پیغمبر تو از آسمان سوغاتی آورده است، کمی از این سوغاتی او را به ما هم بده، تو هم تکّه ای از قرآن به من دادی و من را راحت کردی؛ من را از زن و فرزندم که دور شده بودم و از این دربهدری نجات دادی، حالا سایهی من بالا سر زن و بچه ام است. یک سال راحت زندگی کردم. دیدم خدا راست گفته است که روزی از آسمان برای من میآید. من کار میکنم او هم روزی من را تأمین میکند.۲۰:۰۰
شما آن دفعه یک سوغاتی به ما دادید و من را راحت کردی، آیا میشود یک سوغاتی دیگری از آن سوغاتیها به من بدهید؟. اصمعی ادامهی آیه را خواند «فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ … إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُون»[۱۰]؛ پس به خداى آسمان و زمین قسم که این (وعده و رزق مقدّر) به مانند تکلّمى که با یکدیگر مىکنید حقّ و حقیقت است «فَوَ رَبِّ السَّماءِ» در این جا واو، واو قسم است. یعنی قسم به پروردگار آسمان؛
«إِنَّهُ» یعنی “إن الرّزق“ این روزی که گفتیم در آسمان است، «إِنَّهُ لَحَقٌّ»، یعنی من این را بر خود واجب کردم. خدا این جمله را میگوید! خدا بر خودش واجب کرده است که روزی شما را بدهد!.
گنجینه ی من تمام نشدنی است!
«إِنَّهُ لَحَقٌّ» منظور از حق چیست ؟ [در جواب باید گفت]: همین طور که شما حرف میزنید [و حرف شما تمام نمی شود، خدا هم به شما می دهد و ذخائرش تمام نمی شود]. الآن دو شب است من برای شما حرف میزنم اگر این حرفیهایی که اینجا زدم، هزار جای دیگر بزنم، آیا خزینهی من خالی میشود؟ نه! هر جا بروم باز هم میتوانم این حرف ها را بزنم. خدا میگوید: این گنجینههایی که من برای شما دارم مثل حرف زدن شما است؛ هر چقدر شما حرف بزنید، این ذهن شما خالی نمیشود؛ زیرا آنجا پر است. اگر به دیگران معلومات دادید و معلومات آنها بالا رفته، چیزی از شما کم نشده است.
وقتی معلّم تدریس میکند یا استاد فرمولها را ارائه میکند، مگر چیزی از او کم میشود؟! اگر استادی هزار نفر را تربیت کرده است، ۱۰ میلیارد نفر را هم می تواند تربیت کند، هیچ چیز از او کم نمیشود. خدا میگوید: روزی دادن من مثل تدریس استاد است، چیزی از من کم نمیشود. «فَوَ رَبِّ السَّماءِ … إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُون»
این خیلی نکتهی لطیفی است [که حضرت فرمودند]: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُُُ»[۱۱] کسی که نفس خود را بشناسد حقیقتا خدا را شناخته است یعنی انسان خود را بشناسد خدا را میشناسد. فرض کنید شما یک خزینه دارید که هر چقدر خرج کنید، پایان ندارد؛ گنجینهی خزائن الهی هم هیچگاه پایان نمیپذیرد. گنجینه ی الهی مثل حرف زدن شما است.
چه کسی حرف خدا را قبول ندارد؟
اصمعی میگوید: این آیه را برای او خواندم و او صیحهای کشید، نالهای کشید و گفت: ای وای! مگر وضع بشر اینقدر بد شده است که خدا برای اینها قسم میخورد! چه کسی حرف خدای من را باور نمیکند که خدا ناچاراً برای آنها قسم میخورد!؟ این عرب از عشقی که به خدا داشت، فریاد زد و افتاد و مُرد. چرا وضع ما اینطور شده است که خدا برای ما قسم میخورد؟! «فَوَ رَبِّ السَّماءِ … إِنَّهُ لَحَقٌّ». ولی خدا ما را دوست دارد.
دیده اید پدری را که فرزند خود را دوست دارد و او را نصیحت میکند؟ و اگر او قبول نکرد، میگوید: فرزندم به خاک مادرم، به ارواح پدرم، به پیر، به پیغمبر اینکه میگویم شیرهی جان من است؛ اگر با فلانی رفاقت کنی، فردا معتاد میشوی. فلانی آبرو ندارد، فردا برای تو پرونده درست میشود. هروقت پدر ببیند فرزندش قبول نمیکند، شروع میکند به قسم خوردن. خدا با ما مهربانتر از پدر است، مدام برای ما قسم میخورد. آن هم چه قسمی! قسم به جان امام زمان ارواحنافداه، «وَ الْعَصْرِ»[۱۲] قسم به عُصارهی عالم، امام زمان ارواحنافداه.
گوهر خود را مواظب باش!
[در این سوره] خدا چه میخواهد بگوید؟ خداوند میگوید: ای انسان داری عمر خود را آب میکنی، میدانی چه گوهری به تو دادم و قدر آن را نمیدانی «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»[۱۳] قسم به عصر* که انسان هم در خسارت و زیان است کلمه ی “خسر“ یعنی چه؟ یعنی ورشکستگی، یعنی انسان سرمایه ای دارد، قدر آن را نمیداند، ورشکسته میشود، این می شود خسران میشود.
«قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»[۱۴] بگو که زیانکاران آنان هستند که خود و اهل بیت خود را (از کفر و عصیان) در قیامت به خسران جاودان در افکنند؛
چه کسی ورشکسته است؟ آیا ورشکسته، آن کسی است که تاجر بوده؟ از وضعیت مالی خوبی برخوردار بوده؟ تجارت خارجی داشته است؟ عمده التّجار بوده؟ جزئیفروش نبوده؟ و [ورشکسته شده]، حالا با بالا رفتن و پایین آمدن دلار، رکود وضعیت بازار و بحران دنیا همه چیز خود را از دست داد. حالا باید برای او گدایی کرد، پول جمع کرد و این را از زندان بیرون آورد، این انسان ورشکسته است؛ اما از این بدبختتر کسی هست که عمر خود را به فنا داده است و دیگر هم آن را بدست نمیآورد.
شما تا حالا عمر را کجا صرف کردید؟ در این مقدار که صرف کردید، الآن چه به دست آوردید؟ در مقابل این چند سال که از دست دادید چه دارید؟ [مواظب باشید! عمر] به همین زودی تمام میشود. اگر چیزی برای خود حاصل نکردید، کسب نکردید، در آنجا زندگی ندارید. زندگی را باید از اینجا برد، آنجا به کسی چیزی نمیدهند. آیا این سورهی نجم را خواندید؟ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعَى»[۱۵] و (نمىداند) اینکه براى آدمى جز آنچه به سعى و عمل خود انجام داده (ثواب و جزایى) نخواهد بود؟ ؛(۲۵:۰۰)
این آیه صریح است؛ میگوید: اگر کار نکنی من در آنجا به تو چیزی نمیدهم. اگر کسی در آن جا قصر دارد، حوری دارد، زندگی خوب دارد، همسایگی با علی علیه السّلام دارد، سر سفرهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها هست در واقع همه را از اینجا آورده است. اگر انسان اینجا کار نکند، آنجا خبری نیست؛ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِإِلَّا ما سَعى* وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى»[۱۶] و (نمىداند) اینکه براى آدمى جز آنچه به سعى و عمل خود انجام داده (ثواب و جزایى) نخواهد بود؟ *و اینکه البته پاداش سعى و عمل او را (در دنیا و برزخ) به وى بنمایند.
عصای موسی و بیل ابن فهد
حال که این مطلب را از کتاب عدّه الداعی مرحوم ابن فهد حلّی رضوان الله تعالی علیه برای شما نقل کردم، مقداری هم از فضیلت این عالم بزرگوار بشنوید و به خود ببالید و بدانید که در طول تاریخ، همیشه شیعه از این علما داشته است و اکنون هم دارد.
ابن فهد حلّی رضوان الله تعالی علیه ضمن اینکه عالم بود، مجتهد بود، عارف بود، مرجع تقلید بود، محقّق بود، مؤلف بود، مصنّف بود، کار میکرد تا زندگی کند. آن جایی که قبر شریف ابن فهد وجود دارد، در اول باغ او بوده است.
روزی داخل این باغ مشغول کار بوده است که یک یهودی میآید و به این شیخ طعنه میزند و میگوید شما از پیغمبر صلّی الله علیه وآله و سلّم خود نقل میکنید که «عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل»[۱۷] علمای امت من از انبیا بنی اسرائیل برتر هستند؛ شما میگویید: علمای امّت پیغمبر اسلام صلّی الله علیه وآله و سلّم [برتر از انبیا بنی اسرائیل هستند]. یعنی پیغمبر صلّی الله علیه وآله و سلّم این مطلب را فرموده و ما از پیغمبر خود نقل میکنیم که وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد صلّی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: «عُلَماءُ اُمَّتی أفضَلُ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیل».
در حدیث دیگری ایشان فرمودند: «عُلَمَاءُ أُمَّتِی کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلََ»[۱۸]علمای امت من مانند انبیا بنی اسرائیل هستند. [یعنی علمای امت من] مثل پیغمبران بنی اسرائیل هستند و در بعضی روایات هم دارد علماء امّت من افضل از انبیای بنی اسرائیل هستند.
یهودی گفت: این چه ادّعایی است؟! کدام عقل این را قبول میکند؟! پیغمبر ما موسی، کلیم بود، موسی عصای خود را میانداخت اژدها میشد. شما که به تعبیر پیغمبر صلّی الله علیه وآله و سلّم خود افضل هستید و از او این حدیث را نقل می کنید چه کاری از شما ساخته است؟ مرحوم ابن فهد حلّی رضوان الله تعالی علیه بیلی را که با آن در باغ خود کار میکرد را میاندازد و بیل اژدها میشود.
قدرت خدا، فوق همه ی قدرت ها است
خدا یکی از مسئولین در اوّل انقلاب را شفا دهد. ایشان خیلی دوستدار امام زمان ارواحنافداه بود و گفته میشود که خدمت امام عصر نیز رسیده بودند. ایشان زمانی نمایندهی مجلس بود، مدّتی هم وزیر آموزش و پرورش بود. خیلی هم قبل از انقلاب با آقا دوست بود، آشنا بود، رفت و آمد داشت.
ایشان نقل میکردند که ما در شورای عالی انقلاب بودیم، روزی با فرماندهان نظامی، خدمت حضرت امام رحمه الله علیه رفتیم. در آن مجلس فرماندهان سپاه، فرماندهان ارتش و ژاندارمری حضور داشتند؛ وقتی خدمت حضرت امام رحمه الله علیه رفتیم یکی از فرماندهان نظامی -فرماندهی آن وقت ارتش- شروع کرد از تنوع تجهیزات نظامی دشمنان [صحبت کردن]؛ انگلیس چه اسلحههایی دارد، امریکا مجهّز به چه سلاحهای پیچیده است، وسایل جاسوسی اینها چگونه است، ماهوارههای آنها چطور است، از همهی جزئیات با ماهوارههای خود عکس برمیدارند، اسلحههای آنها چنین و چنان است؛ خلاصه شروع کرد به آمار دادن. درباره ی آنها اطلاعات دقیقی داشت که وقتی انسان این آمارها بشنود، اگر ایمان او کمی متزلزل باشد، میترسد و میگوید: عجب! ما با اینها می جنگیم. فرض کنید که انسان متوجه نشود که با شیر دست و پنجه نرم می کند، بعد از این که شیر را شکست داد، اگر بفهمد آن شیر است؛ وحشتزده میشود. چون این انسان نمیداند شیر است، با او درگیر میشود.
این آقای نظامی در اوایل شروع جنگ به حضرت امام رحمه الله علیه، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی از امکانات دفاعی و هجومی دشمنان ما فصل مُشفِعی مطلب گفته بود؛ اما امام رحمه الله علیه هم نه تنها خم به ابرو نیاورد، بلکه وقتی مطلب او تمام شد؛ فرمود: اسلحه کاری نمیکند، قدرت متعلّق به خدا است. اگر ما بخواهیم آمریکا را اینطور میکنیم. (۳۰:۰۰)
چه کسی شب قدر را درک می کند؟
یک شیخی اهل میانه بود و در تهران، در مسجد آدینه امام جماعت بود، فرزند او در جنگ شهید شد و این شیخ پدر شهید بود و [بعد از شهادت پسرش] به قم مهاجرت کرد. این شیخ خدمت آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه ارادتی داشت. روزی از مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه درخواست کرد و گفت که به ما وردی، ذکری، نسخهای بدهید که ما در ماه رمضان شب قدر را درک کنیم.
درک شب قدر تنها به این نیست که انسان آن شب را بیدار باشد و قرآن سر خود بگذارد و «بِکَ یَا اَلله» بگوید. اینها توفیقات است که خدا از ما نگیرد. ملّت ما بحمد الله به برکت خون شهدا چه فضاهایی پیدا کردند، چه اعتکافهایی، چه احیاءهایی، چه مجالس عزایی. مجلس شما از آن مجالسی است که وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه از دیدن آن، خوشحال میشود.
«یَدُ اللّهِ مَعَ الْجَمَاعَه»[۱۹] دست یاری خداوند همراه جماعت است؛ چه کسی ید الله است؟ آقا جان شما امام زمان ارواحنا فداه ید الله است. ائمّه علیهم السّلام ید الله هستند. هر جا جمع شما جمعتر باشد امام زمان ارواحنا فداه با شما است. خوشحال باشید؛ «یَدُ اللّهِ مَعَ الْجَمَاعَه»؛ یعنی دست خدا با جماعت است. جماعت شما هر چقدر جمعتر باشد [خداوند با شما است].
خدا به حاج حسین سازگار و همهی شما خیر دهد. شما نوچههای امام حسین علیه السّلام هستید. [در این شب ها] «هَل مِن نَاصِر» حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام تازه به شما رسیده است، همهی شما سر از پا نمی شناسید، لبیک گفتید و به اینجا آمدید. الحمدلله اینها را دارید. ولی طی طریق عبودیّت یک چیز دیگر است. درک شب قدر [چیز دیگر است]؛
قرآن کریم میگوید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر»[۲۰] در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا (بر مقام ولایت نبى و امام عصر علیه السّلام) از هر فرمان و دستور الهى نازل مىشوند (و سرنوشت و مقدرات خلق را نازل مىگردانند) * این شب (رحمت و) سلامت و تهنیت است تا صبحگاه
یعنی در شب قدر ملائکه همهی عوالم، روی زمین میآیند و فرودگاه آنها هم قلب امام زمان ارواحنا فداه است. چه کسی شب قدر را درک میکند؟ آن کسی که مثل ملائکه بار عام پیدا کند و برود آقای خود را ببیند؛ او شب قدر را درک میکند.
مواظب گنج ها خود باشیم
مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه شریف در کتاب شریف اقبال الاعمال که کتاب مراقبه است [ در این باره اعمالی آورده اند]. دیشب از مراقبه مطالبی خدمت شما عرض کردیم. ایشان کتاب اقبال الاعمال را مخصوص مراقبهی اهل راه نوشتهاند تا ما از منزلها دست خالی گذر نکنیم؛ خدا گنج را در این منزل برای ما گذاشته است و ما را در این منزل میآورد؛ اما گاهی چون نمیدانیم این ساعت چه گنجی دارد، چشم خود را به روی آن میبندیم. عملی را که باید در این ساعت انجام بدهیم و آن را به عنوان گنج با خود ببریم چون برنامه ی آن را بلد نیستیم، آن را جا میگذاریم و میرویم؛ در نهایت روز قیامت هم خجالت می کشیم. مرحوم سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه در کتاب اقبال نوشتند: من شب قدر را درک کردم و نزول ملائکه را در آن شب یافتم.
تشرف مرحوم صالحی میانجی
مرحوم آقای صالحی میانهجی به آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه گفته بود: شما که این راه را رفته اید، آدرسی به ما بدهید تا ما هم برسیم. آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که شما اگر از اوّلین شب ماه مبارک رمضان تا شب ۲۳، شبی هزار بار سورهی قدر را بخوانی، شب قدر را درک میکنی. ایشان خیلی خوشحال شده بود. [و با خود گفته بود]: نسخه گرفتیم، میرویم و إنشاءالله امام زمان ارواحنا فداه را هم میبینیم، ملائکه را هم میبینیم، چه چیزی بالاتر از این است؟
ایشان شروع کرده بود به برنامهریزی کردن که اگر من در شب چقدر نماز بخوانم، در هر نماز هم چقدر «إِنَّا أَنْزَلْنا» بخوانم، [می توانم تا وقت معین به سر منزل مقصود برسم]. ایشان ساعات خود را به نماز و غیر نماز تقسیم کرده بود و «إِنَّا أَنْزَلْنا» را هم در نماز و هم در غیرنماز [می خواندند]. مثلاً [در شب برنامه ریزی کرده بود که] طی چند ساعت بتواند این هزار «إِنَّا أَنْزَلْنا» را بخواند. ایشان در این ۲۳ شب، هرشب هزار «إِنَّا أَنْزَلْنا» را گفته بود و آن ها را با نمازها جمع کرده بود که سر جمع هزارتا شده بود.
شب بیست و سوم گذشته بود و دستش به جایی بند نبود، دری به روی او باز نشده بود. دوباره خدمت آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه رفته بود تا گله کند و بگویید: آقا این چه نسخهای است به ما دادی؟! نسخهی شما من را درمان نکرد، نرسیدم. همین که نشسته بود و خواسته بود بگوید: آقا این چه نسخهای است به ما دادی؟
قبل از اینکه او سخنی بگوید آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند: من که به تو نگفته بودم «إِنَّا أَنْزَلْنا» را در نمازهای خود بخوان. ایشان فهمیده بود که مشکل اینجا است، باید «إِنَّا أَنْزَلْنا» را متمرکز خواند. سال دیگر ایشان هر شب با فراغت بال هزار بار «إِنَّا أَنْزَلْنا» را گفته بود و شب قدر هم خدمت امام عصر ارواحنا فداه رسیده بود.۳۵:۰۰
ایشان از ما هستند!
ایشان در آن تشرّفی که خدمت حضرت داشت ، چند سؤال از آقا پرسید؛ یک سؤال او مربوط به مقام معظّم رهبری بود، مرحوم میانجی به حضرت گفته بود: ایشان از دیدگاه شما چطور هستند؟ این کسی که پرچم به دست او است، آیا مقبول شما هست؟ آقا فرموده بودند: “ایشان از ما هستند“، امام زمان ارواحنافداه درباره ی رهبر عزیز ما فرموده بودند: ایشان از ما هستند. «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ»[۲۱] سلمان از ما اهل بیت است. امام زمان ارواحنافداه فرموده بودند: ایشان از ما هستند. خیال ما راحت است؛ پرچم زیر دوش پرچمدار است، این پرچم عجب حامی دارد، عجب پشتیبانی دارد.
عبد من باشد تا آیینه ی من شود
مرحوم ابن فهد حلّی اعلی الله مقامه الشّریف بیل را که انداخت در همان جا بیل اژدها شد. این یهودی [وقتی صحنه را دید]، ضعف کرد [و از هوش رفت]؛ خود ابن فهد او را به هوش آورد ؛ وقتی به هوش آمد ابن فهد گفت: در کتاب آسمانی آمده است که وقتی حضرت موسی علیه السّلام عصای خود را انداخت و اژدها شد «فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَهً»[۲۲] آن گاه سخت از آنها بیم و اندیشه کرد. یک نگرانی و واهمهای داشت؛ ولی دیدی که ما هیچ واهمه ای نداشتیم؛ این اژدها شد و الآن آن را میگیرم.
بزرگان ما این مقامات را فقط و فقط از بندگی خدا بدست آوردند. «عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی«[۲۳] بنده ی من از من اطاعت کن تا تو را مثل خودم قرار دهم. این حدیث قدسی است. یعنی بندهی من به حرفهای من گوش کن، عمل کن، مطیع من باش تا تو را آینهی خود قرار دهم. در چه جهت [آیینه ی خود قرار دهم]؟ [در جهت این که]: «أَنَا أَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ وَ أَنتَ تَقُولُ کُنْ فَیَکُون» من می گویم باش پس به وجود می آید و تو می گویی باش و به وجود می آید. [یافت نشده در منبع].
بنابراین إنشاءالله تعالی بنای ما بر این باشد که از عمر خود، درست استفاده کنیم، مطیع خدا باشیم.
مواظب واردات دل باشیم
در مسائل بندگی دو، سه چیز خیلی مهم است، یکی کنترل واردات شما است، کشیک دل را بدهید، نگذارید هر چیزی وارد دل شما شود. دشمن، جاسوس، ستون پنجم اگر داخل بیاید از جایی که نمیدانی ریشهی تو را نابود می کند.
[به این دلیل به جاسوس ها]، ستون پنجم میگویند که وقتی دشمن در جبهه آمد، قشون خود را، ارتش خود را، به پنج ستون تقسیم کرد؛ چهار ستون بیرون ما بودند و می جنگید،؛ یک ستون را در لباس جاسوس به درون لشکر داخلی ما فرستاد. این ستون پنجم زمینه درست میکند تا این خارجیها خوب بتوانند ما را بزنند. انسان تا درون خود را از بیگانه پاک نکند، همیشه گرفتار است. همهی مشکلات ما از اینجاسوسها است، به خاطر این منافقین است. هر بلایی در طول تاریخ سر مسلمانها آمده است به خاطر منافقین بوده است.
نفاق درونی نیز همینطور است. نگذارید افراد بیگانه به درون شما بروند. یک قسمت بیگانهها، از طریق چشم [به داخل] میروند، یک قسمت آن از طریق زبان میروند، یک قسمت آن هم از طریق غذاهای حرام داخل می شوند. ببینید چه کاری دارید انجام می دهید؟ پول حلال در میآورید یا پول حرام؟ اگر این واردات را درست کردیم، [ستون پنجم از وجود ما بیرون می رود]. دستور خدای متعال در قرآن این است: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»[۲۴] اى رسولان، از غذاهاى پاکیزه (حلال) تناول کنید و به نیکوکارى و اعمال صالح پردازید که من به هر چه مىکنید آگاهم.
خداوند فرمود: غذای پاک بخورید تا عمل شما صالح شود. انسانی که غذای حرام می خورد، باید بداند که از غذای حرام، نماز شب درست نمیشود، از غذای حرام، چشمچرانی درست میشود. از غذای حلال است که برای انسان اشک امام حسین علیه السّلام پیش میآید؛ اما غذای حرام اینها را از انسان میگیرد این توفیقات را از انسان میگیرد حرام را کنار بگذاریم، غذای حرام را کنار بگذاریم.
زمین سابقه دار
خوب معمولاً این شب، شب ورود کربلاییها به صحرای کربلا است. این قطعهای که قبر شریف امام حسین علیه السّلام در آنجا است و دل ما همیشه آنجا است. اینجا زمین سابقهداری است. وقتی انبیاء علیهم السّلام آمدند از اینجا عبور کنند برای هر کدام یک بلایی پیش آمد. [اندوه آن ها را گرفت] و به گریه کردن نشستند.۴۰:۰۰
وقتی رمز آن را از خدای خود پرسیدند خدا برای همهی انبیاء روضهی امام حسین علیه السّلام را خوانده و همه آنجا اشک ریختند. قبل از آنکه آنجا قبر باشد، مشهد امام حسین علیه الصّلاه و السّلام باشد، حضرت عیسی علیه السّلام آنجا گریه کرده، حضرت نوح علیه السّلام آنجا گریه کرده است.
ماجرای گریه ی نوح در عزای حسین
وارد شده است که وقتی نوح پیغمبر کشتی را درست کرد، کشتی درست شده بود امّا تکان میخورد، لزرش داشت، گویا تختهها میخواهند از هم جدا شوند. حضرت نوح علیه السّلام توسط جبرئیل به خدا عرضه داشت بارالها! پروردگارا! این کشتی را که من درست نکردم، [درست شدن این کشتی] به دستور خود تو بوده است، تمام فرمول تو بر روی این کشتی پیاده شد، پس چرا اینطوری است؟! جبرئیل [از طرف خدا] پنج میخ آورد [و به حضرت نوح داد]؛ نوح هم به پنج قسمت کشتی، میخ ها را زد؛ در هر میخی از این پنج میخ اسم یکی از خمسهی طیّبه بود؛ اسم پیغمبر صلّی الله علیه و آله بود، حضرت زهرا سلام الله علیها بود، امیر المؤمنین علیه السّلام بود، امام حسن علیه السّلام بود، [امام حسین علیه السّلام بود.]
[وقتی نوح به] آخرین میخ که نام مبارک امام حسین علیه السّلام بود رسید آن را به دست گرفت که به کار ببرد ولی دل او شکست، شروع کرد به گریه کردن. از خدا خواست که خدایا این چه رمزی دارد که دل ما شکست؟ جبرئیل برای او ماجرای قتل امام حسین علیه السّلام، تشنگی امام حسین را خواند و حضرت نوح علیه السّلام گریه کرد.
وقتی میخها [از طرف خدا] آمد، این کشتی محکم شد [و همه سوار شدند] ۸۰ نفر در این کشتی اهل نجات بودند. روزی کشتی در دریا سیر میکرد، به نقطهای رسیدند که [ناگهان] موج دریا مثل کوه این کشتی را بالا برد. نوح وقتی دید که کشتی دارد غرق میشود. باز استغاثه کرد و گفت: بارالها! پروردگارا! این کشتی را کشتی نجات قرار دادی پس چرا اینطور شد؟ خداوند فرمود: به سرزمین کربلا رسیدی، اینجایی که عبور کردی اینجا کربلا است. آنجا دوباره حضرت نوح علیه السّلام با سکنهی کشتی برای امام حسین علیه السّلام عزاداری کردند.
حسینم در لجّه ی خون است
امیر المؤمنین علیه السّلام بعد از جنگ صفّین در این قسمت آمدند و خواب رفتند؛ سر مقدّس ایشان هم روی زانوی امام حسن علیه السّلام بود؛ ناگهان بلند شدند و های! های! گریه کردند. یاران امیر المؤمنین علیه السّلام دور او جمع شدند و گفتند: آقا خدا مصیبت ندهد، خدا غم ندهد، چه پیش آمده است که اینطور با صدای بلند گریه میکنید؟ فرمود: در عالم خواب دیدم اینجا دریای خون است حسین من در لُجّهی خون دست و پا میزند کسی به داد او نمیرسد…
«لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ عَلَی لَعنَهُ اللهِ عَلَی القَومِ الظَّالِمینَ».
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫ .
[۲]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱.
[۳]– سورهی عصر، آیه ۱٫
[۴]– سورهی ذاریات، آیه ۲۲٫
[۵] سورهی غافر، آیه ۶۰٫
[۶]– سورهی ابراهیم، آیه ۳۴٫
[۷]– سورهی نساء، آیه ۳۲٫
[۸]– تهذیب الأحکام، ج ۳، ص ۱۰۹٫
[۹]– سورهی ذاریات، آیه ۲۲٫
[۱۰]– سورهی ذاریات، آیه ۲۳٫
[۱۱]– بحار الأنوار، ج ۲، ص ۳۲٫
[۱۲]– سورهی عصر، آیه ۱٫
[۱۳]– سورهی عصر، آیات ۱ و ۲٫
[۱۴]– سورهی زمر، آیه ۱۵٫ بگو که زیانکاران آنان هستند که خود و اهل بیت خود را (از کفر و عصیان) در قیامت به خسران جاودان در افکنند
[۱۵]– سورهی نجم، آیه ۳۹٫
[۱۶]– سورهی نجم، آیه ۴۰٫ و اینکه البته پاداش سعى و عمل او را (در دنیا و برزخ) به وى بنمایند
[۱۷]– بحار الأنوار، ج ۳۵، ص ۳۰۵٫
[۱۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۷، ص ۳۲۰٫
[۱۹]– نهج البلاغه، ص ۳۱٫
[۲۰]– سورهی قدر، آیات ۴ و ۵٫
[۲۱]– الکافی، ج ۲، ص ۳۹۷٫
[۲۲]– سورهی ذاریات، آیه ۲۸٫
[۲۳]– الجواهر السنیه فی الأحادیث القدسیه، ص ۷۱۰٫
[۲۴]– سورهی مؤمنون، آیه ۵۱٫
پاسخ دهید