اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. طه؛۲۵-۲۸ 

الحمدلله و الصلاه علی افضل السّفراء طبیب نفوسنا ابی‌القاسم محمّد و آله المعصومین سیّما مولانا بقیه الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه و لعن علی اعدائهم اجمهین. 

“یاأَیَّتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهارْجِعی‏إِلى‏رَبِّکِ راضِیَهًمَرْضِیَّهفَادْخُلی‏فی‏عِبادی‏ وَادْخُلی‏جَنَّتی” الفجر؛ ۲۷-۳۰ 

به امام زمانمان و شماعزیزان،رونق دهندگان بازار فرهنگ عاشورا، کربلا، شهادت، جهاد، عرفان، معنویت و درکل فرهنگ امام حسین،علیه السلام تسلیت عرض میکنم. 

سیر موجودات عالم به سوی خدا و فضایل سورۀ توحید 

براساس آنچه که حکمای ما و علوم تجربی به آن رسیده‌اند؛ عالم در همه ابعادش، دائماً در حال حرکت است و سکون ندارد.حرکت عالم، قشری و عرضی نیست؛ بلکه جوهری و تحوّل وجودی است. وقتی سیبی روی درخت شیرین می‌شود یا رنگش تغییر می‌کند؛ این شیرینی و رنگ، یک عرض است. بدون تحوّل وجود این درخت و این هسته، این عوارض تغییر نمی‌کنند. تحوّلاتی که در ظواهر اشیاء می‌بینیم، بروز و ظهوری از تحوّلات درونی، عمیق و ریشه‌دار است.

سوره مبارکۀ “قل هو الله احد” در میان سوره‌های قرآن جایگاه خاصّی دارد.سعد ابن معاذ جانباز بود. وقتی در مدینه جان به جانآفرین تسلیم کرد؛ وجود نازنین پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تشییع جنازه شرکت کردند. وقتی قبر کنده شد، حضرت در قبر خوابیدند و نماز میّت را برای این عزیز، با هفتاد تکبیر خواندند. همه تعجب کردند؛ چون اینکار بی‌سابقه بود.

دلیل آنرا از حضرت پرسیدند. فرمودند: هفتاد صف از ملائکه در نماز این جوان شرکت کرده بودند، به عدد هر صف، یک تکبیر گفتم.  عرض کردند: چرا برای ایشان اینهمه ملائکه آمدند؟ این برجستگی،این رونق و این شکوه الهی به جه دلیل است؟ در بین ما شهید و جانباز فراوان بود؛ اما برای آنها این تکریم صورت نگرفت و چنین تشریفات معنوی نبود. ویژگیهای دیگر این شهدا و مؤمنین با این شهید و مؤمن از نظر ظاهری یکسان بود. پس چرا خدای متعال برای او چنینت کریمی قائل شد؟! خدا کند زمانی که دست ما هم از همه جا کوتاه میشود؛ اینطور ما را تکریم کنند و آنجا ما را تنها نگذارند!  پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : این ماجرا با فضایل سوره توحید ارتباط دارد.

در روایات هم داریم امیرالمومنین علیه السلام در نمازهایشان این سوره را میخواندند که بعضی اعتراض کردند و گفتند: خدا سوره‌های دیگری هم دارد، چرا امیرالمومنین علیه السلام فقط این سوره را میخوانند؟! این روایت نشان می‌دهد که این سوره رموز بسیاری دارد.

یکی از بزرگان اهل معنا و اهل حکمت، آخوند ملا محمد هیدجی اعلی الله مقامه الشریفاست.قبر شریف ایشان در قم مقابل قبرستان شیخان،ابن بابویه و مزار بوده است. حکما و علمای خاص ما بر سر قبرش می‌روند و زیارتش می‌کنند. صاحب کرامت بود. در مدرسۀ سید نصر الدین حجره داشت و به طلبه‌ها درس می‌داد. طلبه‌ای از ایشان درخواست ذکر کرده بود.همان طلبه در عالم خواب دیده بود،حکیم روی سجّاده نشسته و مشغول عبادت است و وقتی این آقای متقاضی ذکر، وارد می‌شود؛ایشان سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: ذکرشما” الله الصمد” است.

آن طلبه ادامه می‌دهد:

بیدارشدم. با خوشحالی رفتم تا به خدمت استاد برسم و بگویم من چنین خوابی دیده‌ام. بیبینم آیا درِ رحمت حق باز شده و ایشان بنا دارند ذکری را به من یاد بدهند؟!

تا وارد شدم، دیدم هیئت عبادتیایشان همان‌طور است که در خواب دیده بودم. وارد شدم و سلام کردم. سرشان را بلند کردند و گفتند: ذکرت را گرفتی.

امام حسین علیه السلام در حدیثی فرمودند:همۀ حیوانات ذکر خاصی دارند و ما انسانها گاه غافلیم. ما هم باید ذکر خودمان را پیدا کنیم.

بنابراین هر کس از یک مسیر به مقصد می‌رسد. آن راه میانبر هرکس، همان ذکر خاصی است که چاشنی وجود اوست . مرحوم ملا محمد تقی مجلسی اول می‌گوید: “ذکر خاصّ من یاحی و یا قیوماست.

وقتی اثبات شد ما جزءِ لایتجزّا نداریم و هسته خود خلأ دارد و همۀ موجودات هم هسته دارند؛ همچنین عالم ماده خلأ دارد و پر نیست؛ بعضی از نوآوران تفسیر، دربارۀ الله الصمد گفته‌اند، صمد موجودی که خلأ ندارد و الله الصمد ماده نیست . لم یلد و لم یولد آنهم تفسیر صمداست.

عالم امکان به لحاظ فقری که دارد، دائماً در حال تکاپو و بالندگی است تا آنچه را که ندارد به دست آورد. همیشه، حرکت معلول نیازِ انسان است. موجودی که بی‌نیاز شد؛ دیگر حرکتش به پایان میرسد. ما تا در این دنیا هستیم، نیاز داریم .امام حسین علیهالسلام فرمودند :خدا را به مقدار نیازی که داری، عبادت کن و به مقداری که طاقت عذاب داری،گناه کن.

گاه نکات یا جملاتی از ائمه علیهم السلام زندگی انسان را متحوّل میکند. حقیقتاً ما چقدر به خدا نیاز داریم؟ آیا نیاز ما محدود است که بندگی ما محدودباشد؟ و بگوییم ما اینقدر اطاعت کردیم،دیگر بس است!

هر وقت نیاز ما به خدا قطع شد،مجازیم که خدا را اطاعت نکنیم. ما تا در این دنیا هستیم، با همه وجودمان نیاز داریم؛ چون در درونمان خلأ داریم و این خلأ ما را به بیقراری و حرکت وامیدارد .

این حرکت همان سیر و سلوک و طّی منازل، همان خروج از نقص به کمال و بازیافتن چیزهایی است که استعدادش را داریم و می‌توانیم آنها را داشته باشیم. پرکردن ظرفیت خودمان است. ما کی به قرار می‌رسیم؟این بی‌قراری، تحّرک، بالندگی، سیروسلوک، سفر و هجرت ما کی پایان می‌پذیرد؟ وقتی که همه نیازمان رفع شد. کی نیاز ما رفع می‌شود؟ آنزمان که دیگر ما، ما نباشیم. تا ما مائیم؛ یعنی فقریم؛ یعنی فقیریم: ” یاأَیُّهَاالنَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى الله وَ الله هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید” فاطر؛۱۵: شما همه فقیرید، تنها کسی که فقر ندارد و غنی مطلق است، خداست: “والله هو الغنی الحمید”: او غنی و ستوده است. باید او را به خاطر غنا و بی‌نیازیش ستایش کنید.

البته این افتخار ماست.این که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده‌اند:” الْفَقْرُ فَخْرِی‏ “عدهالداعی و نجاح الساعی،ص ۱۲۲ فقر افتخار من است؛ منظور، گدایی نیست. انسان بیکاری که نیازهای زندگیش را تأمین نکند و معیشتش ناقص باشد؛ نمی‌تواند بگوید من افتخار می‌کنم که فقیرم! نه، دربارۀ این نوع فقر اقتصادی که معلول بی‌برنامگی، بی‌فعالیتی و بی‌لیاقتی است؛ در روایت دارد که: “الْفَقْرُ سَوَادُ الْوَجْهِ فِی الدَّارَیْنِ” وسائل الشیعه،ج‏۹ ،ص ۴۴۸: فقر،روسیاهی هر دو عالم است. انسان فقیر هم رو سیاه دنیاست هم آخرت . خدا نمی‌پسندد که مومن عزّت نداشته باشد و احتیاج،عزّت را از انسان می‌گیرد.

آنجه شیران را کند روبه مزاج    احتیاج است احتیاج است احتیاج

 

چرا دنیا از اینکه ما در علوم هسته‌ای، صنعت و اقتصاد، پیشرفت‌های جهشی داریم؛ وحشت دارد و با تمام قوا می‌خواهد جلوی پیشرفت ما را بگیرد؟ برای اینکه این حرکتها ما را بی‌نیاز می‌کند و آنها می‌خواهند ما محتاج باشیم.

با احتیاج مرگ بر آمریکا گفتن، واقعی نیست و فقط یک شعار است. کی آمریکا مرده است؟! آنوقت که ما احتیاجی به او نداشته باشیم و راحت بگوییم: ما اصلاً قبولت نداریم و از هیچ جهت به تو تکیه نمی‌کنیم. ما بدون تو هم می‌توانیم با عزّت زندگی کنیم.

وجود مقدس حضرت کشّاف حقایق،امام بهحق ناطق،حضرت جعفر صادق علیه السلام فرمودند:“ثَلَاثَهٌ من فَخْرِ الْمُؤْمِنِ ‏وَ زِینَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ” وسائل الشیعه،ج‏۹ ،ص ۴۴۸ سه چیز موجب افتخار مومن و عزّت او در دنیا و آخرت است و می‌تواند به آنها مباهات کرده،عزّت پیداکند. عزیزِ او غالب غیر مغلوب است. انسانی که شکست ندارد،عزیزاست. شکست ذلّت، پیروزی عزّت است. گروهی که هیچ شکست ندارد، این عزّت الهی را دارد. اگر می‌خواهید امتیازی داشته باشید که به آن مباهات کنید و اقتداری که در هیچ حالی خود را شکست‌خورده ندانید؛ این سه چیز را داشته باشید : اول،“قیامه بالیل”: نمازشب. 

ارزش و جایگاه نماز شب 

دانشجویان عزیز،نماز شب یک گنجیه، ثروت، سرمایه، نور، بصیرت، برکت، خلوت و محرمیت با خدای منّان است.تلاش کنید تاان شاءالله به این عناوینی که برای نماز شب عرض کردم،برسید.

در یک حدیث سی سّر از اسرار عالم معنا را برای نماز شب بازگو کرده‌اند که یکی این است: “صَلَاهُ اللَّیْلِ سِرَاجٌ‏ لِصَاحِبِهَا فِی ظُلْمَهِ الْقَبْرِ”  إرشاد القلوب إلى الصواب ، ج‏۱ ،ص  ۱۸۷

انسان از این عالم که می‌رود، این چشم مادی از کار می‌افتد؛ لذا آفتاب هم که به قبر بتابد،انسان چشم ندارد که ببیند و اساساً جسم در این عالم است،روح نور دیگری می‌خواهد که احساس روشنایی بکند. مرگ،انتقال از یک منزل به منزل جدیداست. ما از منزل دنیا به عالم برزخ منتقل می‌شویم. در آنجا این انوار و تشعشات مادی تأثیری ندارد. در آنجا اگر کسی می‌خواهد زندگی توأم با روشنایی داشته باشد؛ باید نماز شب بخواند.

نماز شب  چراغ پرنوری است که انسان وقتی در عالم برزخ در تنگنا و تاریکی قراربگیرد، به او کمک می‌کند. خداوند متعال بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که رسالت جهانی نجات همۀ نسلها را تا قیامت پیداکرد؛ نماز شب را واجب کرد و فرمود:“وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً “  تحف العقول ، ص  ۱۲۶ این مقامِ محمود برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون نماز شب و تهجّد حاصل نمی‌شد.

هر کس بخواهد آبرویی پیش خدا و اولیائش پیدا کند و بتواند بر بی‌آبروئی‌هایی که شیطان یا نفس در اثر فشار ایجاد کرده و آنها را به گناه کشانده‌اند؛ اثر بگذارد و تحت تاثیر انوار دینی قراردهد؛ باید نماز شب بخواند.“قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلا ” المزمل، ۲ حالا که تو برای نجات بشر قیام کردی؛ تا شبها مایه نگیری و انرژی تأمین نکنی،به این انسانهای ضعیف نفسانی هم نمی‌توانی نور و انرژی بدهی!  شبها با نماز شب نور بگیر و روزها پخش کن.اگر شبها نور و معنویت دریافت نکنید؛ در روز، قدرت نفوذ و نشر معنویت به اطرافیان خود را نخواهید داشت.

 

 بی نیازی از خلق و اظهار نیارمندی به حق

 دوم فرمود: “استغنائه عن الناس”: خودکفائی، بی‌نیازی، قطع رشته‌های وابستگی.

 مقام معظم رهبری الحق و الانصاف جزء آیات بیّانات زمان ماست.از نظر مدیریت، سعۀ صدر، صبر، حوصله‌، تحمّل مخالفین،چنان ظرفیتی دارند که جزءِ مددهای غیبی است و برای هرکسی حاصل نمی‌شود.

ایشان می‌گویند: کلید نجات ما در ارتباط با خارجی‌ها یا با آمریکا نیست؛ بلکه در درون‌افزایی است،اعم از زایشهای درونی،تولید درونی، انسجام درونی، اقتصاد درونی و اقتصاد مبتنی بر علم. این یک حقیقت است که در قرآن کریمهم آیاتی آن را تائید میکند.

انسان تا به بیگانه احتیاج دارد؛ دستیابی به عزّت و استقلال برای او یک افسانه است! پس باید رشته های وابستگی را نسبت به دشمنانمان قطع کنیم.

شخصی نزد حضرت امام صادق علیه السلام دعا کرد که خدایا من را از مخلوق بی‌نیاز کن! حضرت فرمودند: این دعا مستجاب نمی‌شود. خدای متعالنیاز بشر را به وسعت همۀ آحاد بشر قرارداده است و همه به یکدیگر نیازمندند.

 انسان در جامعه زندگی می‌کند. یک حرفۀ مشخّص دارد. در بقیۀ حرفه‌ها به دیگران احتیاج دارد. همۀ کارها را کهنمی‌تواند به تنهایی انجام دهد! حتی همۀ کارها را یک گروه نمی‌توانند انجام بدهند و همه باید دست به دست هم بدهند تا بتوانند نیازهای عمومی را رفع کنند.

 در این آیات کریمۀ از سورۀ لیل: “وَاللَّیِل إِذا یَغْشى ‏وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى ‏إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى” اللیل؛ ۱- ۴ خدای متعال به آرامش شب و حرکت روز قسم می‌خوردکه پیدایش شب و روز وگردش احجام کیهانی برای ما فصول و شب و روز را ایجاد می‌کند. اینها مقدمۀ تحقّق زن و مرد است:“و ما خلق الذکر والانثی”.خدا قسم میخورد به این دو جنس؛ یعنی زن و مرد. بعد از آفرینش لیل و نهار، هدف این بود که زن و مردی بیایند و پیوند داشته باشند تا انسان، انسانیّت،اخلاق، نور و  فکر تولید کنند و عرفان و بهشت عملی شود.

شما به این دنیا آمده‌اید تا برای خودتان بهشت بسازید و از اینجا بروید.اگر کسی اینجا بهشت نساخته باشد؛آنجا به اوبهشت نمیدهند. “وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏ وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‏” النجم؛ ۳۹-۴۰

بنابراین این همّت را در تربیت اسلامی، در فرزندان و جوانان اسلام القا می‌کند. باید بدانید مادامکه محتاج هستید؛ عزیز نمی‌شوید، باید رشته های احتیاج را از بین ببرید!

 در دنبالۀ روایت قبل امام صادقعلیه السلام فرمودند: این دعا، دعای نامستجاب است؛ ولی اگر می‌خواهی دعای واقع‌بینانه بکنی؛ بگو “اللهم اغننی عن شرار خلقک” خدایا من را به اشرار محتاج نکن!

 ما هم باید اینگونه دعا کنیم: خدایا، مارا به آمریکا و به این باج‌گیرهای وحشی محتاج نکن! اگر ما به اینها احتیاج داشته باشیم، زشت و قبیح است. این در شأن ما نیست. در شأن موحّد نیست به کسانی احتیاج داشته باشد که خدا، دین، اولیاء الهی، معنویت و باطن گرایی او را قبول ندارند. باید وابستگی‌تان به آنها قطع شود.

 احتیاج به غیرِ اشرار،یک احتیاج طبیعی و سازنده است.شما در پرده بنا نبود زندگی کنید.خدا می‌فرماید: ما شما را موجوداتی اجتماعی آفریدیم و رشد شما در اجتماع است. باید قطره‌ای باشید و به دریا وصل شوید تا این اقتـــدار عظیم را به عالم نشان دهید.یک قطره که ظرفیتی ندارد تا بتواند تولیدی داشته باشد. شما قطرات وقتی جمع شوید؛تبدیل به دریا می‌شوید. از دریا مروارید استخراج می‌شود. این دریای عظیم است که کشتی‌های غول پیکر را از روی خودش عبور می‌دهد و به مقصد می‌رساند. این دریاست که در آن نهنگ‌ها تربیت می‌شوند.

  تا قطره‌اید قطره‌اید و هیچ اثر و نقشی ندارید. ولی وقتی باهم متحد وتبدیل به دریا شدید؛ هزاران اثر و نقش را می‌توانید ایفا کنید. بی‌نیازی از بیگانگان و کفّار و مشرکین اولویت اول شماست که باید به آن توجّه کنید.

 

 

لزوم اختیار قطب و راهبر در سیر الی الله

 مطلب سوم اینکه انسان وقتی به افتخار و به عزّت می رسد که در زندگی محور، رهبر، قطب و روح داشته باشد. میلیونها سلول در بدن ما فعالند که به یک باطنی تکیه کرده‌اند و آن روح ماست.وقتی روح از ما گرفته شود؛ بدن انسجام خودرااز دست می‌دهد واعضاء بدن متلاشی می‌شود.

در قرآن می‌فرماید: “وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ الله جَمیعاً “آل‏عمران؛ ۱۰۳. طبق این آیه، حبل الله پرچم امامتی که است در غدیر، خداوند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را مأمور کرد تا آن را به دست علی علیه السلام بدهد و مردم را مأمور کرد : “سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ”  تفسیر القمی، ج‏۱ ، ص ۳۸۸ : بیاید به علی علیه السلام به عنوان امیر المومنین سلام کنید و با او بیعت داشته باشید.

بیعت با ولایت، داشتن امام و رهبر و داشتن قطب و روح، انسان را عزیز می‌کند.انسانی که بخواهد جمع باشد؛ ولی مدبر نداشته باشد یا مدیر داشته باشد،اما آن مدیر مستبد باشد یا مقبولیت فطری نداشته باشد. در یک فضایی مدیریت رابا آراء بهدست آورده باشد؛ ولی چند صباحی که گذشت، کارهایی می‌کند که فطرت او را نمی‌پذیرد.

  “إِنَّما یُریدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا ” الأحزاب؛۳۳ وقتی قرآن کریم می‌فرماید: ” أَطیعُوا الله وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِیا لْأَمْر مِنْکُم‏” النساء؛ ۵۹ چرا بر امّت اطاعت بی چون و چرا از اولی‌الامر را واجب می‌کند؟ برای اینکه پشتوانه‌اش طهارت  دلپذیر اوست. کاری نمی‌کند که به شما ضربه بزند، ویژه‌خواری نمی‌کند! هزار فامیل ندارد که فقط آنها و بچه‌های خودش را بر مردم مسلط کند! مردم را به خدمت نمی‌گیردتا خودش راحت‌طلبی پیشه کند و هر چه امتیاز است برای خودش و جمع خودش بــاشد.

خداوند می‌فرماید: چون پاکشان کردیم، مودّت پاکان را به شما فریضه کردیم “قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏” الشورى؛ ۲۳ آنوقت در این حدیث شریف این عبارت را امام صادق علیه السلام به کار برده:”و قبول ولایۀ امام من ال محمد”

نتیجه اینکه ما به عالم ماده آورده شده‌ایم. خداوند متعال بدون اینکه از ما نظر خواهی کند؛ ما را جبراً به اینجا آورده وآمدن ما اختیاری نبوده‌است. جبراً هم ما را می‌برد. ما را نیاورده اینجا نگه دارد و اینجا بمانیم:

من به خود نآمدم اینجا که به خود بازروم    آن که آورد مرا باز برد تا وطنم

خدای متعال ما را به جسم، به این قفس، به اعضاء و غرایض مادیمبتلاکرد تا این عالم ما اداره شود. مادام که ما در عالم ماده هستیم؛ فقیریم، جفت داریم، خلأ داریم و تا خلأداریم؛ باید برویم. آمده‌ایم که بدویم، نه اینکه بخوابیم. البته در خواب هم حرکت داریم و خودمان خبر نداریم. ضربان قلب ما، حرکات اعصاب ما، فعل و انفعالات بدنی ما در خواب تعطیل نشده است. این عالم، عالم دویدن است. قلّه‌ای در پیش داریم که باید به آنجا برسیم تا آرامش بیابیم.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند هم در فرائضتان و هم در نوافلتان سورۀ فجر را بخوانید که سورۀ امام حسینعلیه السلاماست.گفتند: چرا سوره امام حسینعلیه السلام است؟ فرمود به دلیل این آیات:“یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه” الفجر؛۲۷-۲۸

اگر آرامش، وقار و سنگینی می‌خواهید؛ اگر میخواهید طوفان‌ها شما را نلرزاند، باد ایمانتان راوفشارهایبین‌المللی ریشه‌تان را از بین نبرد؛ راه امام حسین را در پیش بگیرید.

حرکت در مسیر بندگی مایه آرامش روحی می‌شود. خداوند فرمود:“الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ الله”الرعد؛ ۲۸

در دوران هشت سال دفاع مقدس رزمندگان و بسیجیانی که زیر بمب‌ها، موشک‌ها، تیرِ تک‌تیراندازهاباآرامش نماز می‌خواندند،کمنداشتید.در خط مقدّم جبهه بودند؛اما لحظه‌ای دغدغه، نگرانی و تشویش نداشتند. عدّه‌ای اسیر دست دشمن بودند و دشمن به آنها  فشار می‌آورد که علیه مقدّساتشان چیزی بگویند یا برای آنها مزدوری کنند؛ اما مقاومت کردند. حتی نفت آوردند و آتششان زدند؛ ولی در میان شعله‌ها اذان گفتند و از دنیا رفتند!

“یاأَیَّتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه.ارْجِعی‏إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه” الفجر؛ ۲۷-۲۸

 

اهمیت گریه بر امام حسین علیه‌السلام

 ماه ماتم، ماه حزن آل پیغمبر آمد. ماهی که سوز حسینی دوستان امام حسینعلیه السلام شروع شد. قلبشان برای امام می‌تپد و برای مظلومیتش عزا می‌گیرند. مجلس به پا می‌کنند. قدر این مجالس را بدانید! این گریه‌ها به انسان آرامش می‌دهد. این گریه ناشی از ضعف اعصاب و غصۀ دنیوی نیست که بر کدورت انسان اضافه کند؛ گریه‌ای است که نور دارد وخدا آن را به عنوان برترین عبادت از شما قبول می کند. کلیدی است که درهای بسته را برای ما باز می‌کند.تخلّق به اخلاق پیغمبر است.

از زمان شهادت امام حسین علیه السلام حدود هفت هزار ملک،کنار قبر ایشان برای حضرت گریه می‌کنند. هر جا مجلسی برای امام حسینعلیه السلام برپا و انسانی دلش به کربلا وصل شود، گریه می‌کند و او به اخلاق ملائکه تخلّق پیدا کرده‌است.

ائمۀ ما همه گریه کردند و تشویق فرمودند که ما هم برای حسینمان گریه کنیم. پسر شبیب می‌گوید: حلول هلال محرم به محضر امام رضاعلیه السلامشرف‌یاب شدم، دیدم زانوی غم بغل گرفته وحالشان دگرگون است. پرسیدم: یابن رسول الله، چه اتفاقی پیش آمده؟ چرا ناراحت شدید؟ فرمودند مگر نمی دانی ماه محرم آمده؟ پسر شبیب اگر خواستی گریه کنی به حسین گریه کن!

چرا؟ برای اینکه حسین علیه السلام را ذبح کردند فانه ذبح  قصاب گوسفند ذبح می کند، بشر را کسی که ذبح نمی کند، این بشر عادی نبود، پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، دسته گل دامن فاطمه سلام الله علیها بود، زینت عرش خدا بود.اما ذبحش کردند، اگر در عالم اتفاق بیافتد کسی کسی را سر ببرد جامعه انسانی علیه او اعلام انزجار می کنند، می گردند قاتل را پیدا کنند، می گویند حقش قصاص است. وحشی‌گری کرده، آدم را که سر نمی برند!

امام رضا علیه السلام می سوزد، اشک می ریزد، می گوید جدم حسین علیه السلام را اونطور ذبح کردند که گوسفند را ذبح می‌کنند.

قصاب که حیوان را سر می‌برد هیچکس دلش نمی‌سوزد، برای قصاب امر غیر متعارفی نیست، طبیعی است که سر گوسفند را باید ببرند. عابر هم تماشا می‌کند و نمی‌گوید چرا این کار را کردی؟ آنهمه جمعیت داشتند تماشا می‌کردند، شمر سر امام را می برید،تنها کسی که صدای ناله‌اش بلند شده بود؛ زینب بود، از بالای تلّ زینبیه دید قــــاتل رفته روی سینه، دست به محاسن می‌برد، فریادش بلند شد : ” أَ مَا فِیکُمْ‏ مُسْلِمٌ‏ “ الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج‏۲، ص۹۵ آیا یک مسلمان در میان شما نیست؟

 

لا حول و لا قوه الا باالله العلی العظیم

علی لعنت الله علی القوم الظالمین

 

 

خدایا، به امام حسین علیه السلام قسمت می‌دهیم ما را از خواب غفلت بیدار بفرما.

ما را لحظه‌ای به خودمان وامگذار.

امام زمان را برسان.

قلب مبارکش از ما راضی بگردان.

ما را از بیگانگان و مشرکین و مستکبرین بی‌نیاز بگردان.

مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، فردی، خانوادگی، به دست همین جوانهای حسینی ما برطرف بفرما.

در همه عرصه به ما پیروزی عطا بفرما.

دشمنان ما را از حوزه قدرت پایین بیاور.

شیعه‌کشها، آدم‌کشهای حرفه‌ای را ریشه‌کن بفرما.

آل سعود و آل خلیفه همه گرگهایی که که به دستور گرگ بزرگ خون می‌خورند و اینهمه جنایت می‌کنند از صفحه روزگار محو بفرما.

اسرائیل غاصب را نابود بگردان.

سایه پربرکت رهبر عزیزمان علمای صالح و مردم حسینیمان را تا ظهور مستدام بفرما .