تقدیم به محضر شریف سید و سالار ما، طبیب ما، امید ما، پناه ما، امام زمان، صلوات ختم بفرمایید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.

جهت عرض تسلیت به محضر آن بزرگوار و به همه ی کائنات که عزادار امام حسین علیه السلام هستند و به شما مؤمنینی که الحمدالله تا یاد دارید خواستید برای امام حسین علیه السلام که کم نگذارید و همیشه رونق مجالس امام حسین علیه السلام  بودید که انشاالله همه شما ماجور باشید، صلوات دوم را ختم بفرمایید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.

خداوند روزی کند انشاالله در چنین ایامی کنار قبر شش گوشه ی امام حسین علیه السلام باشید و زیر قبه‌اش، با امنیت و معرفت عزاداری کنید. نثار روح مقدس حضرت سید شهداء، شهدای کربلا علیهم السلام صلوات سوم، ختم بفرمایید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.

اعوذبالله من الشیطان الرجیم،

بسم الله الرحمن الرحیم.

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی، اَلحَمدالله و الصلوه على خاتم المرسلین طبیب نفوسنا ابى‏القاسم محمد صلى الله علیه و ‏آل المعصومین سیما مولانا و مقتدانا بقیه الله فی العالمین و عجل الله فرجه و سهل الله مخرجه و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته و لعنوا علی عدائهم اجمعین الی یوم الدین»

«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب » الحج؛۳۲_ این است [برنامه‏هاى حج و حدود و مقرّرات خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ شمارد، بدون تردید این بزرگ شمردن ناشى از تقواى دل‏هاست.

حلول محرم را ، حلول ماه غم و حزن آل پیغمبر را بر شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می‌کنم.

طرح مبحث

مبحث در رابطه با این است که ما چرا این قدر عزاداری امام حسین علیه السلام را مهم می‌شماریم؟ چرا ائمه ما (۵) این قدر برای عزای امام حسین علیه السلام سرمایه گذاری تبلیغاتی کرده‌اند؟ چرا عزاداری امام حسین علیه السلام برای امام صادق علیه السلام از بعضی از ارزش ها مهمتر بوده؟

چشمه ی جاری

وجود مبارک امام صادق علیه السلام امامی است که علم تمام دانشگاهای عالَم و حوزه های علمیه همه به این امام مرتبت می‌شود. بنیان گذار علوم تخصصی و کشاف حقائق، امام جعفر صادق علیه السلام است. کلاس درس این امام تا ظهور حضرت حجت ارواحنافداه نظیر نخواهد داشت. آن امامی که عالم به ما کان و ما یکون بما الی الله هست ایشان وقتی بر کرسی درس بنشیند و با دریای موّاج علمش، تشنگان علم را از آفاق عالم به دایره درس خود جمع کند آن وقت جابر ابن حیان را پرورش می دهد که سیصد رساله علمی در موضوع شیمی از ایشان باقی مانده است و همچنین شاگردانی در ریاضیات، در نجوم، در طب، در کلام در عرفان در فقه و در تمام علوم مفید [را تربیت می کرده اند]. چشمه‌ای که در عالم جاری شد و به بازار علم رونق داد،  امام جعفر صادق علیه السلام بود.

درس امام صادق علیه السلام درس متعارف، درس معمولی نیست. امام صادق علیه السلام بلندگوی خدا است. درس امام صادق علیه السلام مثل قرآن است. یک کلمه زائد ندارد. هر چه فرموده فرمول دقیق حیات و زندگی بشر بوده است که ایشان ارائه کرده است. این درس با این همه حساسیت [را امام در جامعه عرضه کرد]. درس امام صادق علیه السلام، درس زمان خودش نیست. خودشان فرمودند: « حب  ؟؟ فقهن الا من هو ادقع؟؟؟(۸:۳ )» [سند یافت نشده]. خیلی‌ها از استادی فقه را فرا گرفتند ولی خودشان این فقه را نفهمیدند بلکه آن را به نسل‌های بعد منتقل کردند تا اینکه استعدادهای نسل بعد توانست آن مطلب را  کاوش کند و اعماقش را بفهمد.

درس حساس

امام صادق علیه السلام استادی است که امروز مراجع بزرگ ما، امام راحل ما و استاد ایشان حاج عبدالکریم حائری و شاگردانش که مراجع قبلی بودند، همه پای درس امام صادق علیه السلام هستند. و آن ها هرچه دارند از امام صادق علیه السلام دارند. پس امامی که علم گذشتگان را در سینه خودش دارد و درسش، نخبگان زمان خودش را سیراب می‌کند و برای نسل‌های بعد هم توشه و خوراک آماده می‌کند و جامهای علم را با تناسب ظرفیت زمان های بعد برنامه ریزی می‌کند [درسش حساس است]. یک همچین درس حسّاسی وقتی رونق دارد، لذت درس [را به همه می دهد].

جناب کمیل هم شاعر بود، هم مداح و (۱۰) مرثیه خوان بود. وجود مبارک امام صادق علیه السلام همچین درسی را تعطیل می‌کرد و می‌گفت حلقه بزنید و بروید باغبان را هم خبر کنید. روضه داریم. [در این کلاس درس] باغبان می آید تا به روضه گوش کند و بر سالار شهیدان ابی عبدالله حسین علیه السلام گریه کند.

حاجی در عرفان و شعور و آرزو

روزی وجود مقدس حضرت امام صادق علیه السلام در مناء مشغول بیتوته بودند. اوج اعمال حج، در عرفات و مشعر و مناء معنی پیدا می‌کند. مناء محل برآورده شدن آرزوی طواف کنندگان خانه حق وسر گشتگان کوی محبوب و معشوق است. عرفات جوشش دریای عرفان و سیر و سلوک است. مشعر محل تعمیق شعور دینی است. منا محل رسیدن به مرحله سناء و ذهن آمال و آرزوها است. حاجی در مناء تمام وابستگی‌هایش را قیچی می‌کند و تمام زنجیرهای «قل اعوذ به ساوته ما سوی الله (۱۱:۴۶)» [یافت نشده در منبع] را بر هم می‌گسلد. حاجی آنجا وارسته می‌شود و وجود مبارک حضرت حجت وهمه ی این ها که آنجا حاجی می‌شوند در این سه موقع حضور قطعی دارند.

ایشان حاجی‌ها را همراهی می‌کنند و دلگرمی حاجی در موسم حج در وقتی که وارد ایوان خانه خدا] می شود یا وارد خود خانه خدا می‌شود یا عمره تمتع انجام می‌دهد، یا سعی صفا و مروه می‌کند [به این است که امام خود را ببیند]. حاجی در هیچ کدام از اینجا ها اطمینان ندارد که امام زمانش هم آنجا است یا احتمال می دهد آمده اعمالش را در وقت دیگری انجام داده و حالا مشغول عبادت دیگری است؛ اما روز عرفه در عرفات، امیر الحاج، امام زمان ارواحنافداه است. حضرت در آنجا طلوع می‌کنند و در مشعر الحرام تا ظهر مشغول نیایش و مناجات هستند و در مناء هم هر دو شب را وجود مقدس امام زمان ارواحنافداه در خوابگاه مناء بیتوته می‌کنند.

حضور در مناء به قدری فضیلت دارد و آثار و اسرار دارد که اگر حاجی قرار باشد، شب را در خانه خدا بیداری بکشد، در حجر اسماعیل، در مقام ابراهیم، در محل تولد امیرالمؤمنین علیه السلام و رکن یمانی که از جمله جاهای حسّاس کعبه است، [ثواب در منا ماندن را ندارد]. حالا اگر حاجی آن جا شب تا صبح عبادت ‌کند یا در مناء بماند و بخوابد، کدامیک ثوابش بیشتر است؟ در مناء ماندن و خوابیدن ثواب و ارزشش بیشتر از آن است که حاجی برود دور خانه خدا طواف بکند و نماز در مسجد الحرام بخواند، گریه کند و العفو بگوید و دعاهای خاص آنجا را داشته باشد. این قدر مناء از نظر محتوا، محفوظ واسرار آمیز است.

معرفت مردم، متوقف به امام زمان ارواحنا فداه است

هر کسی به مقدار معرفت خودش از این چشمه‌ها و از  این زمزم‌ها و از این موهبت‌های الهی بهره می‌برد. در رأس اصحاب معرفت هم خود امام الزمان ارواحنافداه است. معرفت حجاج و همه عبادت کننده‌ها، در ارتباط و اتصال (۱۵) با امام زمان ارواحنافداه است آن ها [در سایه ی امام زمان ارواحنافداه] آگاهی، تبع، حضور و خشوع قلب و معرفت عایدشان می‌شود. خود امام صادق علیه السلام که در زمان خودشان قطب عالم امکان و مرکز دایره ممکنات [بودند، چنین خصوصیتی داشتند].

امام صادق علیه السلام و حج، امام صادق و عرفات، امام صادق و مشعر و نهایتاً امام صادق و مناء که محل تحقق آمال توحیدی یک سالک الی الله است، و خواب در آنجا  بیشتر از عبادت در کنار کعبه است. حالا عبادت ایشان چقدر ارزش دارد، خدا می‌داند. در همچین جایی و در موسم حج امام صادق علیه السلام در آنجا عبادت خود را، منوط به مناء کرده بودند.

روزی در منا کمیل آمد و سرغ امام صادق علیه السلام را گرفت، چادر امام صادق علیه السلام را نشان دادند، رفت به محضر امام و سلام عرض کرد. عرضه داشت: یابن رسول الله آمده ام و اشعاری همراه خود دارم؛ اگر اجازه بدهید بخوانم. امام صادق (ع) فرمودند: اینجا و شعر خواندن! می‌دانی اینجا کجاست!. موسم حج است [و در این مکان] حاجی هست، و این جا مناء است.

خدا سلامت بدارد، آیت‌الله خوش وقت عزیز را ایشان می‌گفت که حاج آقا عابدی که هم شهر ما بود ؟؟؟؟؟؟؟؟ حاج آقای عابدی جزء عبرتهای تاریخ است.

ساحران رستگار

اینکه آدم باید همیشه امید به خداوند داشته باشد، و در روایت دارد که: « کانو لما لا ترجو ارجاء مماء ترجو»« کن لما لا ترجو أرجى‏ منک‏ مما ترجو » روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه ج‏۶  ص۴۴۴  باب المعایش و المکاسب و الفوائد و الصناعات  ص : ۴۰۱ (یافت شده در منبع).  به چیز هایی که امید ندارید، امید شما بیشتر باشد تا  به چیز هایی که امید دارد. این سحره موسی، نان فرعون را می خوردند، به جای موسی  او را می‌دیدند اما در یک جهشی آنچنان پرش و اوج گرفتند که امروز همه ما غبطه آنها را می‌خوریم. آن ها جزء شهدای دست اول عالم هستند.

وقتی سحره فرعون آمدند و معجزه حضرت موسی را دیدند، گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى‏»طه؛۷۰_ ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم. یعنی گفتند ما به رب موسی ایمان آوردیم. فرعون گفت قبل از اینکه  از من اجازه بگیرید،  به موسی ایمان آوردید! [به این معنی که] این موسی رئیس ساحرها است چون خود موسی ساحر است و رئیس شما، این است پس شما تحت تأثیر رئیس ساحرها قرار گرفتید. من می‌دانم با شما چه کار کنم. من دست و پایتان را می‌برم و شما را به شاخه‌های درخت خرما آویزان می‌کنم و شما را دار می‌زنم؛ [ولی ساحرها با شنیدن این حرف ها] هیچ تکان نخوردند، بلکه این قدر ذوق زده و شاد شدند که گفتند: « قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُون»الشعرا؛۵۰_ گفتند: [در این شکنجه و عذاب‏] هیچ زیان و باکى [بر ما] نیست، یقیناً ما به سوى پروردگارمان باز مى‏گردیم. [یعنی ای فرعون با این کارت] می‌دانی چه می‌شود؟! تو کمک می‌کنی  تا ما  به خدا بزرگ  برسیم. به دست تو راه ما نزدیک تر می‌شود و ما با راه میان بُر به خدا می‌رسیم. « قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُون».

کلیم الله

این ها آمده بودند که با حضرت موسی علیه السلام بجنگند ولی سر از شهادت در آوردند و جزء ممتازان عالم بشریت شدند. خیلی‌ها [این طور بودند]، [در رابطه با] خود حضرت موسی علیه السلام آمده است که ظاهراً اعیال ایشان زایمانش گرفت و شب بود، سرما بود. گفت همین جا اطراق کنید تا من بروم هیزم جمع کنم، بیاورم و این جا را گرم کنم تا بچه و تو تلف نشوید. رفت آتش بیاورد،  دید در بیابان آتشی است، سراغ آتش رفت اما معلوم شد نور خدا است. از آن شجره طوبا صدای «عینی ان الحق»، شنید و با خدایش کلیم شد، با خدا کلیم الله شد و برگشت.

آدم نمی‌داند در کجای عالم، چه خبرها و چه اسراری است، و سرنوشت، انسان را به کجا ها می‌برد. وجود مقدس امام صادق علیه السلام در محل مناء، در برابر کمیلی که اظهاراتی دارد و می‌گفت که می‌خواهم برایتان شعر بخوانم، می‌فرماید، اینجا و شعر.

دیوانه ی عارف!

راستی از حاج آقا عابدی می‌گفتیم، این آقا عابدی در چهل سالگی جزء ؟؟؟ بوده. (۲۰) ایشان راه دار بود و از این کاروان ها باج می‌گرفته است. در چهل سالگی  چه اتفاقی افتاده بود خدا می‌داند. حقیقت روزی ایشان چوبی برداشته بود و به بیابان رفته بود و تا می‌خورده، خودش را زده بود و خودش را لت و پار کرده بود. بعد از آن آمد به شهر و ورق زندگی ایشان برگشت.

سال اول حوزه ی بنده بود که شاید یازده یا دوازده سالم بود که به قم رفتم. خدمت حضرت آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه ایشان رسیدیم، گفت از کجا می آیی گفتم از ؟؟؟. فرمود: حاج هادی را می‌شناسی. ما اصلاً از این حرف بهت مان زده بود. حاج هادی درشهر ما دیوانه بود. یعنی هیچ کسی که او را به عنوان یک شخص عاقل بحساب بیاورد، نبود. مردم نمی‌دانستند [او چه شخصیتی است]، همه فکر می‌کردند که ایشان  آدم دیوانه و عقب مانده‌ای است. ولی او از اولیاء خدا است، از اوتاد است. گفتم آقا حاج عابدینی چه ربطی به شما دارد [ایشان فرمودند حاج عابدینی] اهل باطن است، امرالله است، اهل الله است.

آمپر ایمان سنج

آقای خوشوقت فرمودند که زمان های قدیم در مدینه هتل نبود. حاجی ها می رفتند و در نخلستان ها می‌خوابیدند. شبی آقای خوشوقت می آید کنار یکی از این نخل‌ها مشغول ذکر و عبادت می شود. ایشان می‌گوید حاجی ها آنجا می‌آمدند و در آن جا, جمع می‌شدند و شوخی می‌کردند؛ یا احیاناً خدای ناخوسته غیبت می‌کردند. خدایا چه می‌شد، یک آمپری بود، و با آن آمپر ایمان را نشان می دادی ولی خدا این ها را راه می اندازد. گاهی آدم در این جا ها هم غافل می‌شود که کجاست. با این گناه ها، مشعر، عرفات زیر این آسمان مزه‌ای ندارد.

اینجا، جای شعر است!

امام صادق علیه السلام در آن محل که محل حضور است ، محل فنا است و محل از خود بی خود شدن است. محل هجرت الی الله است. محل قربانی کردن همه آرزوها و خواسته‌های دنیوی است،  کلاس ابراهیم خلیل رحمن است، محل بت شکنی است -در سه جا آدم بت‌های خودش را سنگ می‌زند-محل مبارزه و قیام است. محل قربانی کردن عزیزترین عزیزها است حالا این جا کسی بیاید و بگوید که می خواهم شعر بخوانم، آن هم به چه کسی،  امام صادق علیه السلام!!. حضرت فرمود اینجا و شعر!. عرض کرد یابن رسوالله، می خواهم شعری در مرثیه جدّتان امام حسین علیه السلام بخوانم حضرت فرمودند بخوان. نشستند و کمیل شعر خواند و امام صادق علیه السلام در آنجا گریه کرد.

از این واقعه معلوم می‌شود آن چیزی که از نماز شب و عبادت های امام صادق علیه السلام در سرزمین مناء برتر است روضه امام حسین علیه السلام است، و این ملاکی بوده است که مرحوم میرزای شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو، آن مردی که خط امام زمان ارواحنا فداه را داشت آن را می دانست.

تحریم تنباکو

آیت الله بهجت رحمه الله تعالی علیه می‌فرمودند که ایشان امضای امام زمان را مکرر داشت؛ هم دست خط مبارک امام زمان ارواحنا فداه به ایشان رسیده بود و هم با امام زمان ارواحنا فداه حرف زده بود.

[ایشان در فتوا گفته بود] الیوم استعمال تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان ارواحنا فداه است. نکند این جملات نورانی حضرت حجت ارواحنا فداه بوده است که مرحوم میرزای شیرازی در سرداب از حضرت طلب می‌کرده. بعد همان روز که آن حکم را علیه انگلیسی‌ها بکار برد و ایران را با آن فتوا از ورشکستگی نجات داد [مردم تنباکو را تحریم کردند. برای همین است] که امام رضوان الله تعالی علیه فرمودند: پشتیبان ولات فقیه باشید تا کشور شما آسیب نبیند. این نایب امام زمان ارواحنا فداه است که با نفس و قلمش با یک فتوا می‌تواند ممکلتی را نجات دهد. قدر بدانید و جمع مان، جمع باشد. اختلاف نکنیم، تخیل و توهم ما را به جاهای دیگر نکشاند. این میرزای شیرازی علی الله المقام شریف، شاگردانش را جوری تربیت کرده که همه مراجعی که از شاگردان حضرت میرزای شیرازی علی الله المقام شریف بودند و بعد مرجع تقلید شدند، همه عاشق امام حسین علیه السلام بودند.

مرحوم میرزای شیرازی علی الله المقام شریف ، حاج شیخ عبدالکریم حائری را مأمور کرده بود [که هیات عزاداری تشکیل دهد] و به ایشان گفته بود که شما طلبه‌ها از این مردم کوچه و بازار عقب‌تر هستید. این ها محرم که می‌شود، دسته تشکیل می‌دهند و به سینه و سرشان می‌زنند، اطعام می کنند و شما طلبه‌ها می‌مانید این ها را نگاه می‌کنید و (۲۵:۰۰)این کار را نمی‌کنید. میرزای شیرازی، حاج شیح عبدالکریم را وادار کرده بود [که هیاتی را تشکیل دهد و ایشان] یک هیأتی را تشکیل داده بود، و طلبه‌ها معمم را با پای پیاده و سینه زنان از نجف راه انداخته بود، که حاج شیخ  [عبد الکریم در هیات نوحه] می‌گفته و آنها هم سینه می‌زدند [و به همین صورت آن هیات را] تا کربلا آورده بود.

یک مشت نُقل از دست امام حسین علیه السلام

مرحوم آقای اراکی رضوان الله تعالی علیه فرمودند- آقای اراکی سلمان روزگار بود- آیت الله اعظمی اراکی به من، یعنی منِ تنها نبود بلکه در محضر ایشان، جمع بودیم. ایشان فرمود که حاج شیخ عبدالکریم رحمه الله علیه فرمود ما وقتی دسته و هیأت طلبه‌ها را به کربلا بردیم. من بعد از دسته به حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرض کردم، آقا من صله می‌خواهم، من دسته راه انداختم و آن را این همه راه با پای پیاده و سینه زنان به اینجا آوردم. من از شما صله می‌خواهم. این را به امام حسین علیه السلام عرض کرده بود. ایشان شب در عالم رؤیا حضرت سید الشهداء علیه السلام را دیدند که دست در جیب مبارک ‌کردند و یک مشت نقل از جیب شان در آوردند و در دست حاج شیخ ریختند.

آقای اراکی رضوان الله تعالی علیه فرمودند بعد از این جریان، حاج شیخ عبدالکریم رحمه الله علیه ، با حلاوت بیان صحبت کرد. شیرین سخن و مجلس آرا شد. وقتی در مجلس ایشان، کسی می‌نشست و حاج شیخ حرف می‌زد، امکان نداشت که کسی از حرفهای حاج شیخ سیر شود. [مردم تمام وقت] می‌خواستند بشینند و حاج شیخ حرف بزند. امام حسین علیه السلام بخواهد کسی را شیرین کند، راهش را می داند که [چطور شخص را] شیرین کند. ایشان در خواب نُقل به او می‌دهد و وجود نازنین حاج شیخ را برای ما شیرین می‌کند.

این همه مراجع و این همه حوزه‌های علمیه، این منبری ها که برای شما روضه می‌خوانند، بر سر سفره شیرینی حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله علیه هستند. ایشان مزد راه انداختن هیأتش در کربلا را از خود امام حسین علیه السلام می گیرد و آدم شیرین سخن و مجلس آرایی می‌شود و [همین راه انداختن هیئت به] عمرش برکت می‌دهد.

اول روضه،  بعد درس

این آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله علیه هم به تأسی از وجود نازنین رئیس مذهب ما و کشّاف حقایق ما و امام به حق ما، حضرت امام صادق علیه السلام [در درس هایشان روضه می خواندند]، ایشان هر روز درس خارج که از مهمترین درس حوزه، در خارج فقه یا در خارج اصول است. که دیگر قله فقاهت این است که یک صاحب نظری درس کارشناسی بدهد و مجتهد پرورش دهد. درس خارج، دوره کارشناسی است. [در درس خارج طلبه از] دوره کاردانی رد شده و حالا می‌خواهد کارشناس و صاحب نظری بر فقه شود.

درس خارج خیلی درس مهم و دقیقی است. حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله علیه که درس خارج می‌گفته ، همیشه مقیّد بوده که اول جلسه ی درس خارجش باید حاج ابراهیم صاحب زمانی می‌آمد و برای حاج شیخ روضه می‌خواند و حاج شیخ و همه ی مجتهدینی که پای درس ایشان بودند، گریه می‌کردند.

اشک حسینی  گلاب رستگاران است

اول دل را، صحن دل را با گلاب ناب اشک حسینی تمیز می‌کردند و آن وقت می‌گفتند قال الصادق و قال الباقر علیهم السلام به همین دلیل است که ریحان فقه و نهال اصول و فتاوا رشد ‌کرد. عالِم وجودش، شجره ی وجودش ثمر می داد چرا؟ برای اینکه قبل از هر درس با اشک حسینی دلش را پاک کرده بود. اول باید ظرف دل را تمیز کرد و بعد این مرتبه علمی را در آن ظرف ریخت. با این کار عالم دیگر ظالم نمی‌شود. اما دل فاسد، دل کثیف ولو فقیه هم شود ظالم می‌شود و با بیگانگان همدم می‌شود و به شیعه ضربه می‌زند.

از این دل سید علی محمد باب در می‌آید. سید علی محمد باب در نجف آخوند بود. خیال نکنید که یک آدم شراب خوار و قمار بازی بود. آخوندی بوده است که گاهی ریاضت هم می‌کشیده و زیر آفتاب می‌رفته و آفتاب گرم به آن می خورده است؛  اما این مذهب بهاییت را این‌ها راه انداختند. یا شیخ احمد اعصاری که این شخص شیخیه را راه انداخت، این ملای خیلی مهمی است، شیخ احمد اعصاری شرحی بر زیارت جامعه دارد که کتاب بسیار مهمی هست و مطالب بسیار با ارزشی در آن جای دارد. اما منحرف شدند، چرا؟ چون دل مشکل داشته. این دل فقط با اشک محبت امام حسین علیه السلام معالجه می‌شود. (۳۰)

فواید اشک بر امام حسین علیه السلام

این اشک امام حسین است، این انکسار است، این رقت است که بیماری های اخلاقی را در جان انسان می‌خشکاند. و دل انسان را شستشو می‌دهد. وقتی ظرف دل جلاء گرفت، آینه دل وقتی غبارش ریخت، آن وقت نور ملکوت در این دل انعکاس پیدا می کند، و انسان یک عنصر نورانی می‌شود. پس یکی از جهاتی که مجالس امام حسین علیه السلام ارزش دارد، برای این است که این مجالس بُعد سازندگی دارد.

انسان قسی القلب گناهکار با اتصال جان خود به کانون زلال عشق امام حسین علیه السلام ، منقلب و دگرگون می‌شود، دلش شکسته می‌شود و وقتی شکسته شد خدا خریدار آن می شود. هر ظرفی بشکند، قیمتش کم می‌شود غیر از ظرف دل ، اگر ظرف دل شکست، قیمت پیدا می‌کند که هیچ کس جزء خدا نمی‌تواند آن را بخرد. این قدر قیمتش بالاست. هیچ کسی این قدر سرمایه ندارد که دل شکسته را بخرد. اما خود خداست که دل شکسته را می‌خرد. یکی این نکته است،

تعظیم شعائر

نکته ی دوم، این آیه‌ای است که به محضر شریفتان بیان شد و تیتر سخنرانی امشب ما بود، « ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب » این تعظیم شعائر جزء دستورات حماسی اسلام است. فضاسازی، جو درست کردن و جو حق را بر باطل حاکم کردن، جزر و مدهای شیاطین را با فضای دینی تحت تأثیر قرار دادن [همه این ها از خطوات شیطان است].

ماجرای جنگ احد

در جنگ اُحد وقتی مسلمانان غفلت کردند و از فرمان رهبرشان غافل شدند و دنیا پرستی، آن ها را برای تقسیم غنائم کشاند، [در این هنگام] خالد بن ولید لعنت الله علیه، از عقبه بالا آمد و کاری کرد که نباید  می کرد. [در آن جنگ] هفتاد شهید [به اسلام تقدیم شد] آن هم چه شهدایی! شهدایی که در عالم نظیر نداشتند، حمزه سید شهداء علیه السلام جزء شهدای عالم است.

ما در میان صالحین و مقرّبین خدا، به عدد انگشتان دست هم نظیر حضرت حمزه علیه السلام سراغ نداریم، حمزه اسدالله و اسد الرسول بود. وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی خلافتش غصب شد، خانه‌اش به آتش کشیده شد و محسن ایشان کشته شد در آن موقع حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر عمویم حمزه و برادرم جعفر بود، این ها این موقعیت را پیدا نمی‌کردند که این ظلم را به ما بکنند چراکه آنان استوانه بودند، شمشیر تیز دین بودند، قهرمان میدان بودند. شیری بودند که وقتی در میان میدان وارد می شدند، همه روباها جا می‌زدند، و فرار می‌کردند.

موقعیت حمزه در فتوحات اسلام، نقش اول را برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام داشت. یک همچین شخصیتی را با غفلت دنیا پرستی عده‌ای، جبهه اسلام از دست داد. شهدای دیگر جبهه اُحد همه مهم بودند. در این شکست ظاهری که برای مسلمانان پیش آمد، [خیلی از یاران پیامبر شهید شدند]، که اگر معجزه پیغمبر صلی الله علیه و آله نبود، برای همیشه قشون اسلام مغلوب می‌شد؛ اما وجود نازنین پیغمبر صلی الله علیه و آله به مجروحین جنگ اُحد، دستور داد که با همین وضع باید دشمن را تعقیب کنند و وعده قطعی داد که اگر ما این ها را تعقیب کنیم و با این ها درگیر شویم، خدا وعده داده است که پنج هزار ملک را به نصرت ما بفرستد و این ها هم با روحیه رفتند.

[در این هنگام وقتی] لشکر دشمن [سپاه اسلام را دیدند] به تشویش افتادند و مرعوب شدن [و با خود فکر کردند] که لابد این جمیعتی که می‌آید، عقبه دارد؛ لذا تا مکه پا به فرار گذاشتند و عقب نشینی کردند. والّا شکست اُحد شکست قطعی تمام نسل‌های بعدی مسلمانان بود.

جنگ نرم افضل از جنگ سخت است

در آنجا وقتی مسلمانان شکست خوردند، این ها جنگ تبلیغاتی و روانی راه انداختند. جنگ تبلیغاتی و روانی در تمام تاریخ و در تمام ملیت‌ها وجود داشته و حرف اول را در جنگ، تبلیغات می زده. جوسازی، خورد کردن ورحیه‌ها، ایجاد تشویش، ایجاد رعب (۳۵) ایجاد اختلاف، ایجاد نفاق، ایجاد نگرانی، این ها تاکتیک شیاطین روزگار در طول تاریخ بوده است. دشمن برای تبلیغات آن قدر خرج می‌کند که برای سلاح و اقتصاد آن قدر خرج نمی‌کند. سلاح تبلیغات، سلاح رسانه‌ای و جنگ رسانه‌ای در واقع جنگ نرم است و انبیاء علیهم السلام میدان داران جنگ نرم بودند. شهدای میدان جنگ نرم افضل از شهدای میدان های دیگر هستند؛ بنا به تعبیری که روایت دارد: «مداد العلماء أفضل‏ من دماء الشهداء» الحاشیه على أصول الکافی ص ۱۶۰ باب حق العالم …..  ص : ۱۶۰. این [حدیث در واقع] درجه بندی جنگ نرم با جنگ سخت و نظامی است.

جنگ نرم هم شکستش خیلی خطرناک تر است و هم پیروزیش ماندگارتر است. چرا در موقعیت جنگی آیه نازل می شود که « فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ »التوبه؛۱۲۲_ چرا از هر جمیعتى گروهى [به سوى پیامبر] کوچ نمى‏کنند تا در دین آگاهى یابند و قوم خود را هنگامى که به سوى آنان بازگشتند، بیم دهند. یعنی شما الان این روحیه بسیجی پیدا کردید، عاشق جبهه شدید، دست شستن از زندگی برایتان آسان شده است. همه به  جبهه ها رو می آورید که شهید بشوید و اعلی علیین را فتح کنید. اما فکر نمی‌کنید که اگر همه ی شما به جبهه بروید و پشت جبهه عالِم نداشته باشید، متکلّم نداشته باشید، مناظره کننده نداشته باشید. بلدچی احکام نداشته باشیم، اخلاق شما تأمین نشود آن وقت دشمن می‌آید و از همین مقدّسین غیر امین استفاده می‌کند و فتنه راه می اندازد و دینتان و اخلاقتان را غارت می‌کند.

بر شما واجب تر از حضور در آن جبهه، حضور در این جبهه است. باید حوزه‌ها را پر از سرباز امام زمان ارواحنا فداه کنیم. باید سنگرهای علمی را پرشور و پررونق کنیم. باید زمینه ی جهاد را در این جبهه پر رنگ کنیم. این جنگ نرم مهم تر از جنگ نظامی است چراکه شکستش همیشه کمر انسان را می‌شکند. این تبلیغاتی که ما را به جان هم می‌اندازد، از دوست  دشمن می‌سازد و هزینه دشمن را کم می‌کند و نیازی هم به حمله نظامی باقی نمی‌گذارد [از جمله جنگ های نرم است].

این آیه قبلی که آمد: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم» المائده؛۳_ امروز دین شما را کامل کردم. بعد از آن آمده است « فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْن»المائده؛۴۴_ . پس [اى دانشمندان یهود!] از مردم نترسید و از من بترسید، [به این معنی که] با داشتن ولایت، دیگر از کفار نترسید، از جنگ نظامی نترسید ولی وحشت از جنگ نرم داشته باشد چراکه این ها با تبلیغات شما را علیه هم قرار می دهند. جبهه را در داخل برای خودتان اَمن قرار ‌دهید. این امر خیلی مهم است.

فضای جنگ نرم را به دست بگیرید

از جمله جنگ های نرم، همین شعارها است. در جنگ اُحد، رئیس مشرکین، ابوسفیان به سپاهش دستور داد که شعار بدهید و روحیه ی مسلمانان شکست خورده و داغ دیده را از بین ببرید، این روحیات را از بین ببرید. بگوید «اعلی هبل اعلی هبل» و بت هبل را بالا ببرید، بگویید که ما پیروز شدیم و شما شکست خوردید، یعنی اگر این همه داغ بر جگر شما گذاشتیم، برای این است که ما بت هبل داریم. کجای کار هستید! چون ما هبل داریم پیروز هستیم و باز می گفتند که : «نحن لمن حذاء و ما حذا لکم (۳۸:۲۶)» [یافت نشده در منبع]،  وقتی وجود نازنین پیغمبر خدا دیدند که این ها تیرهای تبلیغاتی را به کمان گذاشتند و دارند زخم به دلهای مجروح می‌پاشند و دارند ریشه را می‌زنند، فرمودند شما هم جو درست کنید و شعار بدهید. فضا را شما در اختیارتان بگیرید و نگذارید که این رسانه‌ها جوان های شما را ببرد.

[این جمله در روزگار ما یعنی] شما به دست جوان های خود اَلم امام حسین علیه السلام بدهید. شما آرم عزاداری به سینه‌ هایشان بزنید. شما مسئولیت به این جوان ها بدهید که بیایند فضا را پر کنند. شما رقابت را میان این هیأت ها ایجاد کنید تا جوان ها شور بیشتر و ابتکار و نوآوری بیشتری [را به وجود آورند تا] هر کدام بتوانند هیئات زیادی را با شعار حسین حسین راه بیندازد.

این ها جنگ نرم است، این ها جنگ تبلیغات است و در این زمان جنگ، جنگ روانی است. لذا قرآن کریم روی این قضیه انگشت گذاشته و حساس شده است و فرمود: « ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب». کسی که فقط در خانه نماز می‌خواند و در خانه‌اش هست، این اگر نماز جماعت را عمداً ترک کند و یا نماز جمعه را سه مرتبه پشت سر هم عمداً ترک کند، جزء ؟؟؟ (۳۹:۴۶) به حساب می‌آید و غیبتش جایز می‌شود و اگر حکومت صلاح بداند و ببیند که این نقش منفی دارد و در تفرقه ی مسلمانان سهمی دارد، حکومت اسلامی مجازاتهای خاصی برای این ها مقرر داشته است. لذا در همین جا عرض می کنم، الحمدالله (۴۰) شما که خودتان اهل مسجد و رونق مساجد هستید، پر و بال امام زمان  خود ارواحنا فداه هستید، قدر خودتان را بدانید، امام حسین علیه السلام به شما نگاه می‌کند، شما را دعا می‌کند.

چند طائفه برای زوار امام حسین علیه السلام دعا می کند

زائران حضرت سید شهداء علیه السلام وقتی کنار مزار امام حسین علیه السلام می‌روند، چند طایفه دعایشان می‌کند. یکی از آن ها ملائکه‌اند، چهار هزار ملک آنجا برای زوار قبر امام حسین علیه السلام  استغفار می‌کند. یکی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است. ایشان به زائرین حرم امام حسین علیه السلام  نگاه می‌کند. یکی هم سر مقدس سید شهداء علیه السلام است. این مطلب را در  کتاب کامل الزیاره دارد که سر مقدس امام حسین علیه السلام به زائرانش نگاه می‌کند و دعا می‌کند.

چگونه در جنگ نرم موفق باشید!

خوشا بحال شما جوان ها، خوشا بحال شما محاسن سفید کرده‌هایِ در مجالس حضرت سید شهداء علیه السلام . خدا می‌داند که حضرت زهرا سلام الله علیها صاحب مجلس است و به تک تک شما خوش آمد گفته است تا شما وارد این مجلس شدید. این حضور شما، حضور در صحنه ی جنگ نرم است. هرچه شما نماز جمعه‌های خود را، نماز جماعت‌های خود را، مجالس‌های عزای امام حسین علیه السلام خود را، راهپیمایی‌ برای حفظ انقلاب خود را، پر رونق تر کنید و حجم آن را بیشتر کنید، به همین اندازه در جنگ خود موفق تر هستید.

بیش از اسلحه‌ها و موشکهای شما، این اعتقادات شما، دعای عرفه‌های شما، این اعتکاف‌های شما، این رونق مساجد دانشگاه‌های شما، دشمن را می‌شکند و ناامید می‌کند. آنها از اسلحه‌های ما نمی‌ترسند، از این ایمان جوان های و عشق حسینی ما می‌ترسند. « ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب».

روضه

مداح عزیزمان، حضرت حاج آقا رضای طاهری  [که] خدا سلامتشان بدارد؛ بنده پای روضه‌های ایشان گریه کردم و انصافاً هم خوب مهارت دارد و خوب روضه می‌خواند، رونق خوبی برای مجالس اهل بیت علیهم السلام است و افتخار داریم که با ایشان هم نوکریم و برای امام حسین علیه السلام انشاالله [نوکران خوبی باشیم]. یا امام حسین علیه السلام ما را جزء نوکران خودت قرار بده.

معمولا شب اول دلها یاد غربت حضرت مسلم علیه السلام می‌کند. حالا غربت حضرت مسلم علیه السلام کم نیست. مصیبت حضرت مسلم علیه السلام خیلی سنگین بود، خیلی سخت بود و هم از جهت تنها ماندن خودش و بی‌وفایی مردم. [ایشان] نماز مغرب را خواند، هجده هزار نفر به او اقتداء کردند اما وقتی نماز اعشاء را خواند، نگاه کرد دید که یک نفر در مسجد نمانده است. در یک شهر غریب، نایب امام، هیچ دری به رویش باز نبود: «یبجد اودبه فی اسقتکو کوفه(۴۳:۲)» [یافت نشده در منبع]، و در آنجا سرگردان بود.

یکی غربت حضرت مسلم علیه السلام بود [که] خیلی جانسوز بود و مسئله دوم، نگرانیش برای حضرت سیدشهداء علیه السلام بود. لذا او را بردند بالای بام دارالعماره که سر از بدنش جدا کنند و ذبحش کنند [در آن موقع] حضرت مسلم علیه السلام اشک می‌ریخت، گریه می‌کرد. گفتند کسی که قیام می‌کند، این روزها را هم دارد برای چه گریه می‌کنی؟ گفت این گریه برای خودم نیست، گریه‌ام برای حسین علیه السلام است، من برای او گریه میکنم. حسین می‌آید و کوفه با من بیعت ‌کردند. حسین می‌آید؛ ولی تنها نمی‌آید. دست زن و بچه‌اش را گرفته، آی برای امام حسین علیه السلام ، ناموس اهل بیت علیهم السلام. حضرت مسلم علیه السلام در آخرین لحظات عمر خودش، یاد امام حسین علیه السلام کرد، گریه کرد، ابی عبدالله حسین هم درآخرین لحظات یک نگاهی به طرف راست، یک نگاهی به طرف چپ [کرد وقتی]  دید که دیگر هیچ یار و یاوری ندارد. هیچ جوانی ندارد، هیچ کمکی ندارد. فریاد زد: « هل من ناصر من ینصرنی».