وجود نازنین پیامبر خدا دارد بر این‌که «أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّی یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِی»[۱] من شب‌ها سر سفره هستم، با خدا شب دارم، خدا شب‌ها با ما عشق‌بازی می‌کند. می‌گویند که مجنون لیلی را خیلی دوست می‌داشت، می‌گفت: هم نام لیلی من است. شب ستّاریّت خدا است، خدا پرده انداخته است، کسی نبیند شما چطور دارید با او عشق‌بازی می‌کنید، شب بسیار زیبا است. روز مثل شب نیست. همه‌ی کارها در شب است. همه‌ی خلوت‌ها در شب است. همه‌ی رازها در شب است و حرکت هم در شب است. «عِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى‏»[۲] هر که شب رفت، صبح به مقصد رسیده است و حیف است انسان حرکت شبانه نداشته باشد. روزها مانع زیاد است، زنجیر زیاد است، موج زیاد است. شب هیچ مشکلی ندارید، بروید. سفره‌ی شب، سفره‌ی گوارایی است، گواراتر از سفره‌های دیگر است. لذا همه جا از هر فرصتی، شما باید جلوه‌ی خدا را ببینید و از اوّل همین جلسه را، نه این‌که بعد از آن بگوییم خدایا شکر یک چنین جلسه‌ای داشتیم. از اوّل که می‌نشینیم خدایا شکر باز هم به ما توفیق دادی، داری ما را به سمت خود می‌بری. خدایا این جلسه‌ی ما سیر به سوی تو است، خدایا تو ما را به این‌جا آوردی، خدایا تو داری ما را اداره می‌کنی، خدایا با تو هستیم، همراه ما هستی، داری ما را می‌بری، لحظه به لحظه‌ی ما نعمت خدا است، آن به آن ما جلوه‌ی خدا است، نفس به نفس ما محبّت پروردگار متعال است؛ لذا باید دائماً حال انسان حال شکر باشد، حال او، حال ذوب شدن در محبّت خدا و استغراق در نمعت‌های حق تعالی باشد.

 


[۱]– بحار الأنوار، ج‏۶ ، ص ۲۰۸٫

[۲]– همان، ج ۳۳، ص ۴۰۳٫