سهمیه
شهید سیّد علی حسینی
در یک از مأموریتهایی که از اهواز عازم تهران بود، رانندهاش مقداری کنسرو و کمپوت و میوه عقب ماشین گذاشته بود. وقتی چشمش به وسایل عقب ماشین افتاد، پرسید: «اینها چیه؟»
راننده گفت: «خب ما دو سه روز بناست در مأموریت باشیم، اینها را مصرف میکنیم.»
به راننده گفت: «برگرد. یکی از اینها سهمیهی من، یک هم سهمیهی شما و اضافه بر آن همه را به تدارکات تحویل بده و اگر چیزی نیاز داشتیم در بین راه میخریم.»[۱]
تقوای مالی، شهید سیّد علی حسینی، ص ۵۱٫
[۱]. چشم بیتاب، ص ۲۲٫
پاسخ دهید