- ثقلین - http://thaqalain.ir -
در یک از مأموریتهایی که از اهواز عازم تهران بود، رانندهاش مقداری کنسرو و کمپوت و میوه عقب ماشین گذاشته بود. وقتی چشمش به وسایل عقب ماشین افتاد، پرسید: «اینها چیه؟»
راننده گفت: «خب ما دو سه روز بناست در مأموریت باشیم، اینها را مصرف میکنیم.»
به راننده گفت: «برگرد. یکی از اینها سهمیهی من، یک هم سهمیهی شما و اضافه بر آن همه را به تدارکات تحویل بده و اگر چیزی نیاز داشتیم در بین راه میخریم.»[۱]
تقوای مالی، شهید سیّد علی حسینی، ص ۵۱٫
[۱]. چشم بیتاب، ص ۲۲٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b3%d9%87%d9%85%db%8c%d9%87-2/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.