«مَنْ عَلِمَ أَنَّ»[۱] کسی که بداند «مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ» کسی بداند حرف او جزء عملش است و عمل بیجا، عمل بیهوده نباید از او سر بزند، گفتار او هم کم میشود، مگر آن مقداری که نافع او است. سابقاً اگر میگفتند: لغو نگو، بیهوده حرف نزن، وقت مردم را بیجهت نگیر، هیچ کسی ناراحت نمیشد ولی حالا دیگر از تذکّر ناراحت میشوند؛ امّا کسی تشویق به لهو و لعب و چیزهای بد بکند، دوست دارند. مزاج آرام آرام عوض می شود تا حالا از انس با خدا، یاد امام زمان، نماز شب، نماز اوّل وقت، غیبت نشود، نکند این حرفی که گفتی بوی غیبت بدهد، تکان میخوردی، ای وای بر من، نکند من غیبت کردم، طلبهی امام زمان هستم، گناه کبیره کردم، کاری کردم بدتر از زنا. چرا باید اینطور کرد؟ برای غیبت گریه میکردیم. ولی حالا اگر بگوییم غیبت نکن، میگویند: مقدّس شدی، ما را رها بکن، نمیگذاری یک حرفی هم بزنیم.
اینها یک دفعه نمیشود، اینها به تدریج میشود. از کجا شروع میشود؟ از کفران نعمت شروع میشود. آدم نداند سر سفرهی چه کسی است، آدم نداند چه کسی دارد او را تغذیه میکند، ولی نعمت او چه کسی است، نشناختن این نعمتها بیمعرفتی به نعمت است. خود این کفران نعمت است، استفادهی نادرست از نعمت، کفران نعمت است و بدتر از همهی اینها این است که انسان نعمت را در معصیت به کار ببرد.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۹۳٫
پاسخ دهید