سرآمد شب و صبح بیضا برآمد

سحر از پی شام یلدا برآمد

درین صبح روشن ز چرخ هدایت

جمال خوری عالَم آرا برآمد

به زیبایی گُلبُن شرم و تقوا

گُلی از گلستان زهرا برآمد

به دانایی عقل اول محمد

عُزیزی ز دامان عَذرا برآمد

بخوبی خدا مظهر تام کردش

رسول مُکرم حَسن نام کردش

♦ ♦ ♦

ز بیت علی داور صلح آمد

حسن برترین مظهر صلح آمد

درخشان ترین صلح تاریخ از اوست

خدا را که پیغمبر صلح آمد

ز دریای عصمت ز بحر ولایت

فروزانترین گوهر صلح آمد

به میدان سرکوبی پورسفیان

به همراهی لشکر صلح آمد

ز صلحش که شد رهبر صلحجویان

بزد مشت برسینه یاوه گویان

♦ ♦ ♦

جمالش مُبین جمال خدا را

کمالش، بیانگر کمال خدا را

خدا را ندیدی و نتوان و لیکن

ببین در جمالش مثال خدا را

به هر جا و هر گام کرده است اِحیاء

حَرام خدا را حَلال خدا را

معاویه مَنکوب او شد که شیطان

ندارد توانِ جدال خدا را

به پیشش همه قدرتی پست باشد

که دست خدا فوق هر دست باشد

♦ ♦ ♦

دهانی شکوفنده ی وحی دارد

بیانی شکافنده ی وحی دارد

جبینش که مردی بر آن نقش بسته

فروغی درخشنده ی وحی دارد

کلامش موثر چنان وحی مُنزل

که اعجاز خواننده ی وحی دارد

بود بوسه های پیمبر گواهم

که لعلش شکر خنده ی وحی دارد

پیمبر که  وحی از لبانش چکیده

به دستش گرفته دهانش مکیده

♦ ♦ ♦

حسن مظهر حُسن پروردگاری

 حسن پای تا سر همه بردباری

حسن رادمردی که تنهای تنها

ز ناموس قرآن کند پاسداری

حسن صلح جویی که با جنگ سردش

کشانده عدو را به سرحد خواری

به خون جگر خوردن و استقامت

کند از گلستان دین آبیاری

به عصری چنین بود صلحی چنانش

به یاری دین اقتضای زمانش

♦ ♦ ♦

سلام خدا بر روانش به نامش

که شد زنده دین خدا از مرامش

سلیل خلیل و خلیل محمد

که گلزار صبر است بَرداً سلامش

حسین آن قیام آفرین جهان را

برادر نه تنها که باشد امامش

 قعودش قیام به حق بود و قاسم

ازین مکتب آموخت درس قیامش

 زصلح مُوقّت ثبات آفریده

شهیدان راه خدا پروریده

♦ ♦ ♦

به صلحش که اوزنده کرده است دین را

خرید است عِرض و دَم مسلمین را

در این مدت صلح، کوتاه کرده

ز مستضعفین شرّ مستکبرین را

ز باران رحمت که خوانند صلحش

نموده است خرم زمان و زمین را

زهر چه که خورشید بر آن بتابد

بود فایدت بیش صلحی چنین را

حسین و شکوفایی انقلابش

ز صلح حسن بود و زین چشمه آبش

♦ ♦ ♦

چه گویم من از دیده ی اشکبارش

چه خوانم من از سینه ی پر شرارش

بجز استقامت چه سازد امامی

که با خُدعه کاران فتاده است کارش

رسد طَعنه از دشمن و دوست بر او

که این مُنتها غُربت و اِظطرارش

بود روبرو با گروهی منافق

که هم اعتمادی نباشد به یارش

همه این مصائب بر او شد گوارا

که نگسست شیرازه دین خدا را

♦ ♦ ♦

حَسن ای نمایانگر حُسن سرمد

اَلا ای جگر گوشه ی آلِ احمد

نخستین گل باغ زهرا و حیدر

کریم کریمان آل محمد

الا ای مویَّد به تایید یزدان

(موید) که باشد ز لطفت مویَّد

به شوق عطای تو بسرود مدحت

برای گدایی بکوی تو آمد

حسن جان ببخشا بجان حسینش

نگهدار دینش اَدا سازدَیْنش

 

شاعر: سید رضا مؤید