چهارمین شب مجلس عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السلام در مسجد جامع ازگل با سخنرانی آیت الله صدیقی برگزار شد که مشروح آن تقدیم میگردد.
- مفهوم دعا
- دعا، واجب عقلی و شرعی
- استکبار و گردن کشی مانعی برای دعا
- جهنّم، جایگاه مستکبران
- با کدام اسم خدا را صدا بزنیم؟
- اسم اعظم در قرآن
- حضرت سیّد الشّهداء، خزینهی اسماء الهی
- زیارت رسول خدا حتّی از راه دور
- پیامبر شاهد اعمال امّت
- جاهل عابد و عالم فاسق
- امیر المؤمنین حافظ قرآن
- فداکاری علی (علیه السّلام) در جنگ اُحد
- امام حسن (علیه السّلام) زمینه ساز قیام عاشورا
- محبّت امام حسن و امام حسین در دل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- حسین (علیه السّلام) کشتی نجات و چراغ هدایت
- اکسیر عشق به حسین (علیه السّلام)
- قیام امام حسین احیاگر مکتب اهل بیت (علیهم السّلام)
- خوف و خشیّت از خدا در دعای عرفه
- ادب در ربوبیّت، از نشانههای انسان مؤمن
- عشق بیانتهای اهل بیت به قرآن
- نسخهی شفابخشی به نام قرآن
- عشق به خدا در اسماء الهی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خاتَمِ الأنبیاءِ وَ المُرسَلینَ طَبیبِنَا حَبیبِنَا شَفیعِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ رُؤیَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مفهوم دعا
«اللَّهُمَّ مَا أَخَافُ فَاکْفِنِی»[۲] زیباییهای زندگی حضرت سیّد الشّهداء به وسعت زیباییهای اسماء جمالیّه و جلالیّهی پروردگار متعال است. خدا در قرآن فرموده است: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۳] حبیب من، پیامبر من، به بندگان من بگو، من را صدا بزنند. بگویید یا «الله». «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ» بگو دعا کنید. دعا مجاری مختلف دارد. دعا این نیست که انسان از خدا شفاء بخواهد، از خدا ثروت بخواهد، از خدا عزّت بخواهد. منحصر در این نیست. دعا یعنی خواندن. آن چیزی که بر ما واجب است که مرحوم ابن فهد (اعلی الله مقامه) در کتاب شریف «عدّه الدّاعی» که سالهای قبل ملاحظه فرمودید در اینجا بحث شد، میگویند: دعا واجب است. هم واجب عقلی است و هم واجب شرعی.
دعا، واجب عقلی و شرعی
در بعد عقلی دعا واجب است برای اینکه دفع ضرر محتمل به فتوای عقل لازم است. آدم اگر احتمال عقلایی میدهد ماشین به او میزند حرام است از مسیری بگذرد که ممکن است ماشین به او بزند و واجب است که خود را کنار بکشد. اگر مایعی جلوی شما گذاشتند و احتمال میدهید سم باشد، میدانید دشمنی اینجا آمده است و رفته است، اگر احتمال دادید که سم است واجب است از او پرهیز کنید. عقل انسان میگوید خودکشی حرام است، آدم نباید کاری کند که به خطر بیفتد. شرعاً هم دلایل مختلفی است، از جمله این آیه «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۴] صدر آیه دعوت به دعا است. «ادْعُونی» مرا بخوانید. خدای متعال مهربان است. به ما وعده میدهد که محبّت طرفینی است. چه خوش باشد محبّت هر دو سر بی. در اینجا خدا اعلام میکند که من دوست دارم صدای تو را بشنوم. مرا صدا بزن بگو یا «الله». امّا به تو اطمینان میدهم که من هم به تو لبیّک میگویم «أَسْتَجِبْ لَکُمْ». من ندای بندهی خود را بیپاسخ نمیگذارم، صدای شما را من جواب میدهم «أَسْتَجِبْ لَکُمْ». این از این جهت که خدای متعال با کلمهی «ادعوا» که امر حاضر است، عدّهای دلالت بر وجوب گرفتند. ولی اگر صدر آیه هم نبود ذیل آیه تهدید به عذاب الهی است. او بعد دیگر وجوب دعا را مؤکّد میکند.
«إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» دعا عبادت است. از این آیه به وضوح ما این پیام را دریافت میکنیم که دعا مانند نماز عبادت است و مانند نماز واجب است. اگر کسی از دعا کردن سر باز زند خداوند متعال میفرماید: «فانّ له سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ».
استکبار و گردن کشی مانعی برای دعا
اگر استکبار، انانیّت مانع دعا شد! گفتیم چرا سراغ دعا برویم، خود ما میتوانیم چرا دعا کنیم؟! یک وقت آدم غافل است و دعا نمیکند. فراموش میکند و دعا نمیکند. یک وقت به او میگوید بیا از خدا کمک بخواه. کار از کار گذشته است و از دست کسی کاری ساخته نیست. بیا در خانهی خدا را بزن. آدم میگوید نه، من به هر جا تلفن کنم این آقایان پشتیبان من هستند، خود من مشکل را حل میکنم. کسی که انانیّت، استکبار مانع نیایش او باشد، مانع گریهی او باشد، برای خود عیب میداند که به گناه اعتراف کند و یک قطره اشک بریزد! برای او سنگین است که روی خاک بنشیند و یاد خاک قبر کند و بگوید خدا به داد من برس!
جهنّم، جایگاه مستکبران
کسی که استکباراً دعا نمیکند «فانّ له سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» برای او جهنّم است. «له» یعنی حقّ او است، یعنی ملازم او است که گرفتار جهنّم شود. یک وقت آدم بلا میبیند ولی ذلیل نمیشود. هر مریضی ذلیل نیست. بعضی مریضها بچّههای خوبی دارند، امکانات دارند، به او میرسند احترام میکنند. ولی یک وقت آدم هم مریض میشود، ذلیل میشود و از چشمها میافتد. کسی که با سیم دعا خود را به رحمت حق وصل نمیکند، هم جهنّمی میشود و هم ذلیل میشود. «فانّ له سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» یعنی با ذلّت ملازم جهنّم میشود.
با کدام اسم خدا را صدا بزنیم؟
بنابراین دعا واجب است. اگر خواستیم دعا کنیم به کدام اسم وصل شویم؟ خدای متعال به پیغمبر خود فرموده است «قُلِ ادْعُوا اللَّه»[۵] اینکه در روایت داریم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» به اسم اعظم نزدیکتر، یعنی از سیاهی چشم به سفیدی چشم نزدیکتر است!
بزرگان ما بر حسب آنچه از روایات استفاده میکنند «الله» را اسم اعظم میدانند. در بعضی روایات دارد «الله» اسم اعظم است. در بعضی روایات دارد «یا حیّ و یا قیّوم» اسم اعظم است. به نظر میرسد اسم اعظم مراتب دارد. هم اسم اعظم را نشان دادند، هم کلید ورود به بارگاه اسم اعظم را.
اسم اعظم در قرآن
لذا پیامبر اکرم دارد که ذکر من «یا حیّ و یا قیّوم» است. مرحوم ملّا محمّد تقی مجلسی که جزء عرفا است، جزء سالکین واصل است او هم میگوید ذکر من «یا حیّ و یا قیّوم» است. «یا حیّ و یا قیّوم» پوشش یا «الله» است. «قُلِ ادْعُوا اللَّه» خود خدا به پیغمبر خود میگوید: پیغمبر من به بندگان من بگو که وقتی میخواهند من را صدا بزنند بگویند یا «الله»، «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» یا بگویند یا «الرَّحمنَ»، «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى».
شما با هر اسمی از اسمهای خدا او را صدا بزنید. تمام اسمهای خدا زیبا است. اسمهای خدا یکی زیباتر از دیگری است. این است که در دعای سحر ماه مبارک رمضان ما عرضه میداریم «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ»[۶] امّا «وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیل» همهی جمالهای تو جمیل است. اختصاص به یک اسم ندارد «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى».[۷]
حضرت سیّد الشّهداء، خزینهی اسماء الهی
امام حسین (علیه السّلام) مظهر همهی خوبیهای خدا است. تمام اسمهای خدا زیبا است و تمام اسمهای خود را به امام حسین داده است. سیّد الشّهداء ما مخزن است، خزینهی اسماء الحسنی پروردگار متعال است. شما به هر صفتی، به هر اسمی از اسماء الهی بخواهید وصل شوید باید سراغ امام حسین را بگیرد. «یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی اَتَقَرَّبُ»، «اَتَقَرَّبُ» یعنی چه؟ یعنی میخواهم به قرب تو، میخواهم به تو نزدیک شوم. گناه من را از تو دور کرده است، دنیا من را از تو دور کرده است. خدایا هواتو کردم. میخواهم از منجلاب نفس خود بیرون بیایم و به نور تو وصل شوم «اِنّی اَتَقَرَّبُ إلی الله». در زیارت عاشورا به امام حسین (علیه السّلام) خطاب میکنیم یا اباعبدالله دیگر مسلّماً برای من کافی است. دوری از خدا برای من کافی است، خسته هستم. هجران من را از پا درآورده است. خستهی گناه هستم. کمر من خم شده است، دیگر از پا میافتم. حالا میخواهم دامن رحمت تو را بگیرم. میخواهم در خانهی خدا را بزنم، میخواهم پیش او بروم. «اِنّی اَتَقَرَّبُ إلی الله» من به سوی «الله» تقرّب میجویم.
زیارت رسول خدا حتّی از راه دور
«وَ اِلی رَسُولِهِ» از پیغمبر خود هم دور افتادهام. این غفلتها، این سرگرمیهای دنیایی مجال نمیدهد بنشینم با پیغمبر خود صفا کنم. از دور و نزدیک پیغمبر خود را زیارت کنم. ملاحظه فرمودید که در روز شنبه زیارت حضرت رسول…، چون روز شنبه اختصاص به پیغمبر دارد. عالم مهمان پیغمبر اکرم است. ولی پیغمبر را در همهی شرایط میشود از دور زیارت کرد و در مفاتیح هم آمده است. آدم صورت قبری تشکیل میدهد کنار آن مینشیند و زیر آسمان پیغمبر خود را زیارت میکند.
پیامبر شاهد اعمال امّت
پیغمبر همیشه با ما است، به ما نظر دارد. به ما توجّه دارد. امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: توجّه کنید که پیغمبر خود را اذیّت نکنید، ایذا نکنید. عرض کردند: یا بن رسول الله پیغمبر رحلت فرموده است! ما که پیش پیغمبر نیستیم اذیّت کنیم! حضرت فرمودند: اعمال شما بر پیغمبر عرضه میشود. گناهان شما پیغمبر را اذیّت میکند. پیغمبر شاهد است. «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»[۸] شهادت پیغمبر اختصاص به زمان خود ندارد. این آیه اطلاق دارد. پیغمبر برای همهی زمانها و برای همهی مکانها و برای همهی مراتب وجودی انسان و غیر انسان حضور دارد و شهود دارد. پیغمبر از نیّت ما اطّلاع دارد. از کار خلوت ما اطّلاع دارد. از نجواهای ما اطّلاع دارد. از درآمدهای ما باخبر است. از هزینههای ما باخبر است. کارهای خوب ما پیغمبر را خوشحال میکند و کارهای بد ما هم پیغمبر را اذیّت میکند. پیغمبر رسماً اذیّت میشود. گناهان ما به پیغمبر گران است.
جاهل عابد و عالم فاسق
«عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّم»[۹] آیهی قرآن است. برای پیغمبر خیلی گران است ببیند شما به درد سر میافتید. تمام دردسرها و گرفتاریهای ما برای دنیا پرستی ما است، برای گناهان ما است و این برای پیغمبر خدا واقعاً مشکل است، بار سنگینی است، از کوه سنگینتر است و بعضیها کمر پیغمبر را میشکنند که فرمود: «قَصَمَ ظَهْرِی اثْنَان»[۱۰] دو گروه کمر من را شکستند. یکی «جَاهِلٌ مُتَنَسِّک» اینهایی که دین بلد نیستند. از خود در میآوردند. تقلیدی ندارند، رسالهای ندارند، به عالم مراجعه نمیکنند، در همه چیز نظر میدهند. پیغمبر خدا میگوید کمر من از دست اینها شکسته است.
این خشک مقدّسها، این جاهلهای خشک، اینهایی که هیچ چیزی نمیفهمند و کسی را هم قبول ندارند. خیلی خود را مهم میدانند. جاهلانه عبادت میکنند، آگاهی ندارد. نمیخواهند عالم بشوند و از علما هم یاد نمیگیرد. پیغمبر از دست اینها خیلی ناراحت است و میگوید اینها کمر من را شکاندند.
دوم خدا به داد درس خواندهها برسد. «عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ» عالمی که قُرق شکن است. عالمی که هنجار شکن است. عالمی که از گناه پرهیز نمیکند. عالم هتّاک! هتک حرمت خدا را میکند، بیحیا است. هرکاری میکند. این هم کمر پیغمبر را میشکند. عالم متهتّک و جاهل متنسّک!
حالا هر کارهای بودیم الآن به برکت ایّام عزای امام حسین محبّت ما فوران کرده است. آمدیم که با پیغمبر خود آشتی کنیم، هوای پیغمبر کردیم. پیغمبر ما حبیب خدا است. واسطهی بین ما با خدا است. شفاعت کبری برای پیغمبر است. همهی عالمیان احتیاج به پیغمبر دارند و ما هم محتاج هستیم. به علاوه محبّت پیغمبر در جان ما است. در وجود ما است، ما پیغمبر خود را دوست داریم.
امیر المؤمنین حافظ قرآن
حالا آمدیم عذر خواهی کنیم. میخواهیم وصل شویم، میخواهیم آشتی کنیم. وجود مبارک امیر المؤمنین، علی دین را برای ما نگه داشته است. علی پاسداری کرده است. علی حافظ قرآن بوده است. علی حافظ جان پیغمبر بوده است. وجود نازنین امیر المؤمنین در بستر پیغمبر خوابید که مشرکین بیایند و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه کنند و پیغمبر خدا توانست با راحتی از گردانهی خطر خارج شود!
فداکاری علی (علیه السّلام) در جنگ اُحد
اگر علی در جنگ اُحد نبود مشرکین کمر بسته بودند که پیغمبر را از بین ببرند. از هر طرف هجوم میآوردند و قصد آنها هم کشتن پیغمبر بود. ولی از هر طرف میآمدند علی بود که خود را سپر میکرد. مانند پروانه دور پیغمبر میچرخید. تمام بدن او را زخم پر کرده بود. این علی است که هم حافظ جان پیغمبر است و هم اگر علی نبود منافقین قرآن را مانند تورات و انجلیل تحریف میکردند. امیر المؤمنین قرآن را حفاظت کرده است. امیر المؤمنین چشم بینایی خدا است، هر جا دید خیانتی به قرآن است آنجا دفاع کرده است. ما اصالت قرآن را، دست نخوردگی قرآن را به برکت امیرالمؤمنین و ائمّهی اطهار دادیم. خدا اینها را برای قرآن حفاظ قرار داده است. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی».[۱۱]
امام حسن (علیه السّلام) زمینه ساز قیام عاشورا
وجود مبارک امام حسن مجتبی، اگر صبر امام حسن نبود! صبر امام حسن کمتر از قیام امام حسین نیست. اگر امام حسن مجتبی صبر نکرده بود به دست معاویه به قتل میرسید و معاویه قاتلهای امام حسین را متّهم خود میدانست، آنها را میگرفت و برای همیشه راه قیام و کربلا بسته میشد. بستر قیام خونین کربلا را امام حسن درست کرده است! امروز هم جلوهی کرم پروردگار متعال، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی است. این بزرگوار را نباید از یاد برد!
محبّت امام حسن و امام حسین در دل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
بی بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) گله دارند از کسانی که در خانهی امام حسین را مرتّب میزنند، ولی هیچ گاه به در خانهی امام حسن نمیروند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسماً گله کردند که چرا یاد امام حسن نمیکنید. کریم اهل بیت است. مظهر حلم پروردگار متعال است. زمینه ساز قیام حضرت سیّد الشّهداء است. این بزرگوار محبوب خدا و رسول خدا است. پیغمبر خدا فرمود: «إِنِّی أُحِبُّهُمَا»[۱۲] خدایا من حسن و حسین را دوست دارم. بعد دعا کردند، خدایا دوست بدار کسی که حسن و حسین من را دوست میدارد. هر دلی که با امام حسن وصل شود مشمول دعای پیغمبر خدا است. «أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُمَا» دوست بدار کسی که امام حسن و امام حسین را دوست دارد.
حسین (علیه السّلام) کشتی نجات و چراغ هدایت
یک فضایی پیش آمده است میخواهیم با ائّمه پیش برویم. میخواهیم دلهای خود را وصل کنیم شما به هر جا میخواهید وصل شوید امام حسین باید دست شما را بگیرد. کشتی نجات علی الاطلاق امام حسین است. لذا عرضه میداریم یا اباعبدالله من به خدا و رسول خدا و فاطمهی زهرا و امام مجتبی و به خود شما میخواهم نزدیک شوم، میخواهم این فاصلهها را کم کنم. میخواهم دل خود را از دیگران خالی کنم. میخواهم دل خود را به شما بدهم. میخواهم این خانهی دل را با نور شما روشن کنم. نمیخواهم تاریک باشد، نمیخواهم آلودگی در دل من باشد.
اکسیر عشق به حسین (علیه السّلام)
امّا راه آن چیست؟ «بِمُوالاتِکَ» موالات امام حسین! نشستن در کلاس حماسهی امام حسین، شهادت طلبی امام حسین، عشق امام حسین، هر چه داشت و نداشت همه را در طَبَق اخلاص گذاشت. یک روز تمام جوانها و خون خود را در راه خدا داد. این مکتب است که آدم را به همهی جا میرساند! این رمز است، آمدم از شما رمز بگیرم. به من رمز دهید تا ما هم فانی فی الله، فانی فی رسول الله، فانی فی امیر المؤمنین، فانی در فاطمهی زهرا و امام حسن مجتبی و خود شما باشیم. اکسیری که قماش وجود ما را الهی میکند، نبوی میکند، فاطمی میکند، حسنی میکند، حسینی میکند موالات اباعبدالله الحسین است.
قیام امام حسین احیاگر مکتب اهل بیت (علیهم السّلام)
این موالات الحسین موالات همهی حقایق حقّهی عالم است، معارف حقّهی عالم است. سیّد الشّهداء چشمهی جوشان است، دریای بی ساحل است. هر تشنهای، تشنهی هر نوع زیبایی باشد، چه زیبایی امام حسن را بخواهد، چه جلال فاطمهی زهرا را بخواهد، چه شفاعت پیغمبر را بخواهد همه به برکت امام حسین است. اگر قیام امام حسین نبود الآن نامی از حضرت زهرا و امام حسن و خود رسول الله نبود، از دین خبری نبود. امام حسین احیاگر همه است. از اینطرف هر کسی میخواهد به آنجا برسد باید امام حسین را ببیند. تمام زیباییها در وجود نازنین امام حسین نهفته است.
خوف و خشیّت از خدا در دعای عرفه
یکی از تجلیّات نوری امام حسین، تجلیّات جمال حسینی دعای عرفهی ایشان است که در دعای عرفه امام حسین (علیه السّلام) سه نوع حریم گرفتن را مطرح کرده است. یکی خوف از خدا است. «اللَّهُمَ مَا أَخَافُ فَاکْفِنِی»[۱۳] یکی خوف است، یکی وجل است، یکی خشیّت است. خوف را در شبهای گذشته خدمت شما عرض کردیم. اگر کسی دشمنی دارد، ممکن است شرّی از آن دشمن به او برسد، آدم مسیری را، برنامهای را انتخاب میکند که در دام دشمن قرار نگیرد، این خوف است. عقربی است، ماری است، آدم میترسد، درندهای است آدم میترسد این خوف است. جناب موسی در حمایت از یک مظلوم یک ظالمی را کشت. بعد وقتی به شعیب رسید گفت: من کسی از آنها را کشتم «فأخاف أن یقتلونی»[۱۴] میترسم من را بکشند. خوف از اشرار خوف است، خوف از درندهها خوف است. خوف از بیماری و میکروب خوف است، ولی اینجا وجل نیست.
ادب در ربوبیّت، از نشانههای انسان مؤمن
آیهی کریمه دارد بر اینکه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم»[۱۵] میخواهد مؤمن را بشناسید؟ میخواهید خود را محک بزنید که درجهی ایمان را دارید یا نه؟ از علایم ایمان مؤمن در این آیهی کریمه اینطور ذکر شده است «الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم»، وقتی یاد خدا میشود، وقتی به خدا توجّه پیش میآید دل آدم هراس پیدا میکند، شوکّه میشود. آدم یک مرتبه استاد خود را ببیند، در حال غفلت است معلّم او وارد میشود. داشت همینطور میخواند، کار بد هم نمیکرد! ولی یک انسان محترم، یک شخصیّتی وارد شد، انسان دستپاچه میشود، سعی میکند به خود مسلّط شود. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم» تا یاد خدا میآید گویا انسان با یک قدرت مطلقی مواجه شده است. فوری تکان میخورد! یک چیزی در وجود او به وجود میآید که من در محضر خدا هستم! آلوده هستم خدا دارد من را میبیند! «وَجِلَتْ قُلُوبُهُم» دل او میلرزد و هراس پیدا میکند. به خود آمادگی میدهد که در محضر خدا باید ادب ربوبیّت را رعایت کنم.
عشق بیانتهای اهل بیت به قرآن
«وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» این را به همهی برادران عزیزی که با قرآن انس دارند…، اگر انس ندارند بدانند که در این دودمان همه عاشق قرآن بودند. هم مادر او حضرت زهرا (سلام الله علیها) «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیَاکُمْ ثَلَاث»[۱۶]، اوّلین مورد آن «تلاوه کتاب اللّه» است. حضرت فاطمهی زهرا عاشق قرآن بود، خصوصاً یاسین را زیاد دوست داشت. به امیر المؤمنین میگفت: از پا افتادم، دیگر نمیتوانم جایی بروم کنار من بنشین و قرآن بخوان. هنگام شهادت خود از امیر المؤمنین درخواست کرد: علی جان! وقتی من را دفن کردید زود بلند نشوید از سر قبر من بروید، کنار تربت من بنشینید و برای من یاسین بخوان. امام مجتبی آن چنان قرآن را با لحن پرجاذبهای میخواند که مردم جمع میشدند و مسیر عبور بسته میشد. آوای قرآن امام مجتبی (علیه السّلام) در مدینه آشنا بود، پرجاذبه بود. خود سیّد الشّهداء شب عاشورا را مهلت گرفت، برای چهار چیز که به خدا گفت من اینها را دوست دارم. یکی تلاوت قرآن بود.
نسخهی شفابخشی به نام قرآن
این قرآن کلام حبیب است. این نامهی پروردگار متعال است. قرآن زیاد بخوانید. قرآن را بفهمید، قرآن را تدبّر کنید. قرآن نسخه است. پیش طبیب برویم از این داروی الهی برای ما نسخه بپیچد. بعضی آیاتی که مناسب زندگی ما است، از اهل آن، از کارشنان آن این آیات را استفاده کنیم و در زندگی خود بیاوریم. به برکت قرآن کریم دردهای زندگی ما درمان شوم. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[۱۷]، «وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً»[۱۸] این علامت مؤمن است.
مؤمن با یاد خدا مانند عاشقی است که…، میگویند کسی مریض بود و دکترها نتوانستند تشخیص دهند که مرض او چیست. پیش ابن سینا بردند و ابن سینا نبض او را گرفت و کمی بالا و پایین کرد فهمید که بیماری او عشق است. این عاشق است. خواست درست متوجّه شود گفت: برای کدام شهر هستی؟ آن شهر چند خیابان دارد؟ خیابانهای آن را نام ببر ببینم. نام یکی از خیابانها را که برد دید نبض او تندتر شد. فهمید که معشوق او در آن خیابان است. آن خیابان چند کوچه دارد؟ کوچهها را یکی پس از دیگری گفت، به کوچهای رسید که در آن کوچه معشوق او است. نام آن کوچه را که برد رنگ او تغییر کرد. بعد آنجا خانهها را سؤال کرد فهمید که گیر او کجا است!
عشق به خدا در اسماء الهی
وقتی عشق آدم با خدا عشق حقیقی باشد وقتی نام او میآید، یاد او میآید…، این اسماء حسنی پروردگار متعال که در دعای شریف جوشن کبیر، جوشن صغیر، مشلول، یستشیر، مجیر، عشرات، عدیله است همه اسماءالله هستند. این اسماء شریف کوچههای محبوب است، از این کوچه به آن کوچه بگردید و معشوق خود را پیدا کنید. ما که نمیتوانیم عاشق ذات شویم، امّا یکی از اسماء پناهگاه ما است. آن پناهگاه شما که عشق شما است را در آنجا پیدا کنید. «الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً».
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۲۱۹٫
[۳]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۴]– سورهی غافر، آیه ۶۰٫
[۵]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۹۴، ص ۳۷۰٫
[۷]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۸]– سورهی احزاب، آیه ۴۵؛ سورهی فتح، آیه ۸٫
[۹]– سورهی توبه، آیه ۱۲۸٫
[۱۰]– شرح فارسى شهاب الأخبار، ص ۴۱٫
[۱۱]– وسائل الشیعه، ص ۷۶٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۱۰۶٫
[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۲۱۹٫
[۱۴]– متشابه القرآن و مختلفه، ج ۱، ص ۲۴۰٫
[۱۵]– سورهی انفال، آیه ۲٫
[۱۶]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۶، ص ۲۵۹٫
[۱۷]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۱۸]– سورهی انفال، آیه ۲٫
پاسخ دهید