«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه وَ اللَّعْنَ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ».[۲]

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (10)

مقام والای بنده‌ی مؤمن نزد خداوند

در این آیه‌‌ی کریمه پروردگار متعال افق بلندی را برای بندگان خود باز کرده است و ایجاد انگیزه می‌کند که انسان خود را بشناسد. این امام شناسی، حسین شناسی، شهید شناسی همه‌‌ی این‌ها خودشناسی است، انسان شناسی است. مقام انسان به قدری رفیع است که خدای متعال باارزش‌تر از این موجود نیافریده است. کعبه‌ی خانه‌‌ی خدا است، ولی حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است. آبروی مؤمن از کعبه بالاتر است. خداوند منّان در این آیه‌‌ی کریمه به قدری بشر را بالا برده است و برای او ارزش معرّفی کرده است که می‌‌گوید خود من مشتری تو هستم. خود خدا در مقام معامله با بنده است و خدا خریدار است، مشتری است، خدا متقاضی است.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (9)

قرض دادن به خداوند و بدهکار کردن او

در آیاتی از قرآن کریم این لطف خدا، عنایت خدا، محبّت خدا، ارزش گذاری خدا برای بنده خود را نشان می‌دهد. یکی مسئله‌ی وامدار کردن خدا است، بدهکار کردن خدا است. خدا می‌گوید: «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُم‏»[۳] بنده‌ای که چیزی ندارد و هر چه دارد برای مولا است، ولی می‌‌گوید تو به من قرض بده. خدا هیچ وقت کم ندارد که از کسی قرض بگیرد، ولی این محبّت است، این ایجاد گفتمان دلی است. تو من را نشناختی که من چقدر تو را دوست دارم. می‌خواهم تو طلبکار باشی و من بدهکار. «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُم» به خود من قرض بده، من هم در ادای دین خود کوتاهی نمی‌کنم و برای شما کم نمی‌گذارم. چندین برابر به شما برمی‌گردانم.

 اصلاً فلسفه‌ی این‌که خدای متعال می‌گویند با من تعامل قرضی داشته باش، برای این است که اگر چیزی را ایثار نکنی و به خاطر خدا از چیزی کم نگذاری، به خاطر خدا از خود چیزی کم نکنی، استعداد شما باز نمی‌شود، ظرفیّت پیدا نمی‌کنید. من کم ندارم، هر چه بخواهید به شما می‌دهم، ولی شما دست خود را بسته‌اید. وقتی دست شما بسته باشد که من نمی‌توانم چیزی در دست شما بگذارم. باید دست خود را باز کنید، هر چه دارید بدهید، آن وقت من دست تو را دست خود می‌دانم، «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً».

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (8)

اهمّیّت و فضیلت انفاق فی سبیل الله 

در آیه‌ی دیگری فرمود: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ»[۴] می‌خواهی ظرفیّت خود را بشناسی، می‌خواهی خود را ارزیابی کنی، می‌خواهی استعداد خود را، توان خود را از قول خالق خود باور کنی، بیا در راه خدا انفاق کن. «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» مثل کسانی که… مثل انفاق آن‌ها نه، مثل خود آن‌ها. «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ» مثل کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند؛ مثل خود آن‌ها، «کَمَثَلِ حَبَّهٍ» انسان باید در مقام رویش باشد. اگر ریزش کند فرمود: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»[۵] این سقوط است، سقوط در مرز بهائم است، چهارپایان است، بلکه اضل. اضل بودن آن این است که خدای متعال هیچ شیری را نمی‌سوزاند، هیچ گرگی را به جهنّم نمی‌برد. ولی تو کاری می‌کنی که بدّتر از گرگ شوی. معاد کار تو این است که به جهنّم ابد گرفتار شوی و دیگر برای تو خلاصی پیدا نمی‌شود. این ریزش است.

 امّا رویش در چه حدّی است؟ فرمود مثل آن‌هایی که کار آن‌ها معامله با خدا است، این‌ها اموال خود را در راه خدا هزینه می‌کنند، برای خدا مال خرج می‌کنند، آبرو خرج می‌کنند، هستی خود را در راه خدا خرج می‌کنند. مثل خود این‌ها که در بازار معامله با خدا وارد می‌شوند و با خدا معامله می‌کنند مثل یک حبّه است. تعبیر خیلی عجیبی است!

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (7)

مبنای توحیدی و معرفتی عمیق برای تعالی انسان

روزهای انسان باید مساوی نباشد. هر روز باید رشدی داشته باشد. هر روز یک شاخه‌ای، هر روز یک میوه‌ای. به تعبیر آن آیه‌ی کریمه «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»[۶] اگر ریشه‌دار باشی، اعتقاد پیدا کنی، فکر درست داشته باشی، معرفت درست کسب کنی جهان بینی تو بر اساس منطق و عقل باشد، بر اساس وحی و رهنمودهای انبیاء باشد، وقتی فکر درست بود در جان چراغی روشن است، فضایی را جلوی خود باز می‌بیند، راه و چاه را می‌بیند، افق‌های بلند را می‌بیند و در مسیر تعالی قرار می‌‌گیرد و هر لحظه‌ای که با خدا معامله نکرده است خود را ورشکسته و زیانکار می‌بیند. لذا مثل جان پاک، فکر پاک، دل پاک مثل درخت ریشه‌دار است. وقتی ریشه‌های درخت محکم بود تندبادها او را نمی‌اندازد. فشارها او را نمی‌شکند، چون ریشه دارد ساقه‌ی او رو به بالا حرکت می‌کند و این ساقه‌ی تنومند شاخه‌های زیادی را تحمّل می‌کند. شاخه‌های زیاد میوه‌‌های زیادی را به جامعه و به خود عرضه می‌کند. امّا ثمر این درخت ریشه‌دار، این ساقه‌ی تناور و این شاخه‌های پرثمر با درخت‌هایی که شما می‌شناسید تفاوت دارد. درخت طبیعت، درخت نباتی میوه‌ی فصل دارد، ولی تو درختی هستی که اگر ریشه‌‌ی تو در اعماق هستی ریشه‌دار شود، تندبادهای بی‌دینی، هوا و هوس، جاه طلبی، غرائز جنسی و پول و ثروت تو را نلرزاند به دلیل استحکام اعتقادات و معارف تو، میوه‌ی تو دائم خواهد بود «تُؤْتی‏ أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها».[۷]

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (6)

توسّل به اهل بیت علیهم السّلام در هنگام گرفتاری

این حضرات معصومین سلام الله أجمعین… هر وقت شما هر گرفتاری داشته باشید سراغ امام حسین علیه السّلام را بگیرید، سراغ علی اصغر علیه السّلام را بگیرید. سراغ اباالفضل علیه السّلام او را بگیرید. به حرم حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام بروید. میوه‌ی این هم در تمام روز است، هم در تمام فصل‌ها است و هم محدود به متقاضی خاصّی نیست. هر کسی بیاید این در را بزند نه ندارد، همه را پاسخ می‌دهد. آدم وقتی رشد کند، تعالی داشته باشد سر از عرش در می‌آورد. مثل خورشید همه را زیر چتر خود قرار می‌دهد. مثل باران بر هر سرزمینی بارش می‌کند و هیچ محدودیّتی ندارد. به نسل خاصّی، به نژاد خاصّی، به صنف خاصّی متعلّق نیست.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (5)

امام زمان علیه السّلام واسطه‌ی فیض الهی بر عالم و آدم     

این امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف ما برای ایران و روم و عربی نیست، رنگ خدا دارد. خدا، خدای همه است. امام زمان علیه السّلام سفره‌ی نعمتی است که برای عموم انسان‌ها پهن شده است که خواه نصیر الدّین طوسی این نابغه‌ی دوران، این یگانه‌ی عالم در مورد حضرت مهدی دارد «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[۸]، «وُجودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُفُهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنّا»[۹] به یمن قدوم امام زمان علیه السّلام نه مؤمنین روزه می‌خورند، «رُزِقَ الْوَرَى» تمام موجودات ذی حیات از او بهره می‌گیرند، از او نفی می‌برند، از او نور می‌گیرند، از او استنشاق می‌کنند. این حیاتی که لازمه‌ی حیات است، این نوری که لازمه‌ی حیات است، این آبی که هر ذی حیاتی از او حیات دارد همه‌ی این‌ها از وجود او می‌جوشد «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ».[۱۰]

 ایمان مؤمن وقتی کامل و ریشه‌دار باشد بسان خورشید می‌شود، بسان ابر باران زا می‌شود، بسان هوا و انرژی می‌شود و همه‌ی انسان‌ها و همه‌ی مو‌جودات حیات به او احتیاج پیدا می‌کنند. او محور است، او چشمه است، او سفره است، او شاخه است، او میوه‌ی عالم آفرینش است. لذا در این آیه‌ی کریمه می‌گوید خود انسان رویش می‌کند و رشد می‌کند، نه این‌که عمل انسان چندین برابر شود. خود انسان عالم‌گیر می‌شود. الآن در محل خود یک متر هم جا نمی‌گیری و یک جا نشستی، امّا وقتی به علم تبدیل شوی، به روح تبدیل شوی، به معنا و معنویّت تبدیل شوی، به ملکوت تبدیل شوی آن وقت شما در یک محدوده نیستی.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (4)

شهداء؛ زنده به حیات ابدی و متنعّم نزد خداوند

 شهدای ما در همه‌ جای عالم حضور وجودی دارند. کسی که اسم او باقی بماند بهتر از این است که مال از او باقی بماند. اسم چیست؟ خود شهید در این مجلس اشراف دارد، در مکّه حضور دارد، در کربلا حضور دارد، در تمام نمازها وجود شهید سفره‌ گستر آن نماز است. در تمام کارهای خوب شهید حضور عینی دارد و خدای متعال این را از زبان مبالغه بیرون آورده است. فرموده است در مورد شهید نگویید مرده است! ادب داشته باشید. چرا شهید را مرده خطاب می‌کنید؟ می‌گوید فلانی به جبهه رفت، در آن‌جا او را کشتند و مرد! خود شما مردید. او زنده است. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً»[۱۱] او زنده است، واقعاً زنده است.

در سوره‌ی آل عمران فرمود: نه تنها گفتار خود را درست کنید، بلکه پندار خود را درست کنید، فکر خود را درست کنید. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ» این‌ها احیاء هستند، زنده هستند. خدا دارد با صراحت و بدون هیچ ابهامی از واقعیّت شهید بعد از شهادت او به ما خبر می‌دهد. «بَلْ أَحْیاءٌ» این‌ها زنده هستند. بر خلاف تصوّر مادّی که فکر می‌کنند کسی را میراندند و از بین بردند، امّا به دست دشمن انسان به چشمه‌ی حیات رسید و حیات همیشگی پیدا کرد. امّا این انسان ذی حیات جا نمی‌خواهد؟ محل نمی‌خواهد؟ آدرس ندارد؟ چرا، به شما آدرس می‌دهیم. کجا است؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». خدا کجا است؟ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».[۱۲]‏ خدا کجا است؟ «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۱۳]، خدا کجا است؟ «هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ»[۱۴] خدا وقتی خود را فرا مکانی و فرا زمانی معرّفی می‌کند، کشته‌ی راه خود را زنده معرّفی می‌کند و می‌گوید پیش من است. پیش من است یعنی هم از قفس زمان آزاد شده است و هم از قفس مکان آزاد شده است.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (3)

ماندگاری حق و از بین رفتن باطل

 برای تقریب به ذهن شما این قوانین علمی و فرمول‌های دقیقی که علوم مختلف به جهان معرّفی می‌کند، مثلاً در قوانین ریاضی دو دو تا چهار تا چند سال دارد؟ در کدام مکان است؟ در کدام زمان است؟ اصلاً زمان ندارد، مکان ندارد. کافی است که شما به ریاضیات برسید. او همه جا است. شما جاهل بودید، پرده داشتید و او را درک نمی‌کردید، ولی او مجرّد است، در همه‌ی جای عالم می‌شود به او رسید.

شهید جزء قوانین زندگی شده است. شهید قانون زندگی است. شهید آب حیات است، شهید مجرای حیات برای همه‌ی زندگان عالم است. لذا شهید سبقه الله است، رنگ خدا گرفته است. انسان محدود اگر وجود محدود خود را که یک قطره است… وقتی قطره از دریا جدا شود، جدایی او به هوا است. هوا قطره‌ی دریا را جدا می‌کند و به صورت حباب نمود پیدا می‌کند. شما این نمود خود را تبدیل به بود کنید. یعنی هوای خود را خالی کنید و خودنمایی نکنید. اگر شما این هوا را خالی کردید در دریا هضم می‌شوید، دریا می‌شوید. تا به حال یک قطره بودید و به صورت حباب نمود داشتید، حالا بود پیدا کردید و دریا شدید. وقتی دریا شدید هم تولید دارید، هم هنر انتقال کشتی‌های قارّه‌‌پیما را روی خود پیدا می‌کنی. به عالم انرژی می‌دهی، برق می‌دهی، هزاران بهره از تو می‌برند. چون دریا شدی، ولی وقتی قطره بودی و خود را نشان می‌دادی یک حباب بیشتر نبودی. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ»[۱۵] زَبَد کف روی آب است. کف روی آب ماندگار نیست.

این دولت‌های باطل جولان دارند «لِلباطِلِ جُولَه وَ لِلحَقِّ دُولَه»[۱۶] این حکومت‌های باطل، مسئولیّت‌هایی که با فریب به دست می‌آورند نمود است. این‌ها خود را از دریا جدا کردند. این‌ها قطره‌ای هستند که در دریا بودند، هنر دریا داشتند، عظمت دریا داشتند، تولید دریا داشتند، لؤلؤ و مرجان پرورش می‌دادند. نهنگ‌های عظیمی را در دل خود می‌گرداندند، کشتی‌های عظیمی را منتقل می‌کردند، ولی حالا که جدا شده است هیچ خاصیّتی جز نمود ندارد، فقط خود را نشان می‌دهد.

چندین برابر شدن نعمت با انفاق در راه خدا

«مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»[۱۷] مثل کسانی که اهل انفاق هستند، اهل ایثار هستند مثل حبّه است. این‌ها وجود محدود خود را می‌شکنند، باز می‌کنند. «کَمَثَلِ حَبَّهٍ» مثل یک دانه‌ای که با فشار در دل زمین باز شد و از حرکت باز نایستاد. همین فشار او را پویا کرد، بالنده کرد و سر از این زندان تنگ و تاریک زمین بیرون کرد و جوانه زد. یک حبّه به صورت هفت خوشه درآمد. هر خوشه صد حبّه شد، یعنی یک دانه هفتصد برابر شد.

شما از روزی که مکلّف می‌شوید، مسئولیّت پذیر می‌شوید، نقش پیدا می‌کنید، رسالت شما برای خودتان چقدر رشد کرده است؟ موقع مردن با وقتی که تازه قدم به میدان مسئولیّت گذاشتید آیا هفتصد برابر رشد کردید یا بالاتر از این هم زمینه دارید؟ «وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» خدای متعال این هفتصد برابر را به آن‌ها داده است. برای شما اضعاف مضاعف می‌کند. شما به توان چند رشد می‌کنید؟ شما محدودیّت را به کلّی نابود می‌کنید. از مرز خارج می‌شوید و بی‌مرز می‌شوید. دست همه به دامن شما می‌رسد و برکت عالم می‌شوید. شما آب جاری می‌شوید، شما آفتاب و حاکم می‌شوید، شما انرژی دائم برای موجودات ذی حیات می‌شوید. این معامله با خدا است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ».[۱۸]

انتظار و عشق خدا نسبت به بندگان

 این «الْجَنَّهَ» رنگ خدا گرفتن است. تخلّق به اخلاق خدا پیدا کردن است. آیینه‌ی خدا شدن است. خلیفه‌ی خدا شدن است. این «الْجَنَّهَ» پیش خدا است. «ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ»[۱۹] پیش خود او رفتید. او پیش و پس ندارد. او لایتنهاهی است، او ازلی است، او ابدی است، او قدرت مطلق است، او علم مطلق است، او کَرَم مطلق است، او جمال مطلق است، او جلال مطلق است. وقتی شما به سوی او حرکت می‌کند او می‌شوید. شما از محدوده خارج می‌شوید. هیچ زندانی شما را محدود نمی‌کند. شما دیگر تنگ نظر نیستید، دیگر حسود نیستید، دیگر متکبّر نیستید، دیگر حریص نیستید. شما سفره‌ی عالم هستید، همه از وجود شما بهره می‌گیرند. لذا مؤمن «کِلْتَا یَدَیْهِ یَمِینٌ»[۲۰] هر دو دست مؤمن راست است، مؤمن شومی ندارد. تمام وجود او برکت است. همه‌ی وجود او خیر برای عالم است که در این دعاهای مقدّمه‌ی نماز خیلی جالب است.

این هفت تکبیری که مستحب است در مقدّمه‌ی نماز بگوییم، در تکبیر پنجم می‌گوییم که «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ…عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ ذَلیلٌ بَینَ یَدَیک…سُبْحَانَکَ وَ حَنَانَیْکَ سُبْحَانَکَ رَبَّ الْبَیْت‏»[۲۱] در این عبارت بسیار دلنشین به خدا لبیّک می‌گوییم. در هر نمازی باور داشته باشید که خدا چشم به راه است. خدا منتظر ملاقات با شما است. خدا برای شما سفره پهن کرده است. خدا می‌خواهد از شما پذیرایی کند، خدا می‌خواهد از شما دل بگیرد و شما را خود کند. لذا شما را دعوت به نماز می‌کند.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (12)

مسیر بندگی، انسان شدن و رنگ خدا گرفتن

 در روایت دارد اگر کسی موقعی که نماز می‌خواند می‌دانست که چه کسی دارد او را تماشا می‌کند حاضر نبود دست از نماز خود بردارد. این‌که پیغمبر ما محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: شما آب می‌خورید، غذا می‌خورید چشم شما نور می‌گیرد، ولی من نماز می‌خوانم و چشم من نور می‌گیرد. با این تفاوت که شما غذا می‌خورید و سیر می‌شوید، ولی من هیچ وقت از نماز سیر نمی‌شوم. چرا؟ عشق است دیگر. عشق طرفینی است، محبّت طرفینی است. خدا ملاقات شما را دوست دارد، یعنی خروج شما را از زندان نفس دوست دارد. تا وقتی خود شما هستید، خودبین هستید، دور خود می‌چرخید برای کسی خیری ندارید. خیر همه را برای خود می‌خواهید، ولی اگر از خود بیرون بیایید، سایه‌ی خدا می‌شوید، رنگ خدا می‌گیرید، برای همه مفید و نافع و خدمتگزار می‌شوید.

چرا امام رضوان الله تعالی علیه به خدمت‌گزاری افتخار می‌کرد؟ یک مورد فریب برای موقعیّت خود به خرج نداد. یک دروغ به مردم خود نگفت. او می‌گفت به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید. والله تعارف نمی‌کرد، افتخار او خدمت‌گزاری بود.

وجود نازنین پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم در اوج عظمت و قدرت عبد است، بنده است. خدمتگزار پروردگار متعال است، ناز گنهکارها را می‌کشد، نه ناز باتقواها. او آمده مریض‌ها را درمان کند. چرا این‌قدر وسیع النّظر شده است؟ او را سنگ می‌زنند، آتش بر سر او می‌ریزند، خار زیر پای او می‌ریزند، او را هوی می‌کنند و خسته نمی‌شود. منتظر است که ببیند چه زمانی می‌تواند دست کسی را بگیرد و نجات دهد. با این‌که علی القاعده باید انتقام بگیرد. باید متناسب با کسی رفتار کند که به او سنگ زده است، فحش داده است، ولی این‌طور نبود. همه‌ی این نازها را می‌کشید تا یک نفر را از جهنّم بیرون بکشد و بهشتی کند. به این وسیع النّظر می‌گویند.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (1)

سیر الی الله و رسیدن به مقام فناء فی الله

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری»[۲۲] این صفت الهی است. خدای متعال این‌قدر به بندگان خود علاقه دارد. گاهی گناه را برای این‌ها فرصت قرار می‌دهد. تا گناه نکرده بود مغرور بود. او را رها می‌کند تا لجن شود و خجالت بکشد تا برگردد و بگوید خدایا بد کردم تا از خود بیرون بیاید. تا مغرور بود، تا اوج داشت، تا خودشیفتگی داشت، مردم نمی‌توانستند از او استفاده کنند، ولی حالا نقطه ضعف دارد، مرتّب می‌گوید که خدایا من را ببخش. خدایا من را عفو کن. خدایا تو از همه نسبت به من بهتری. خدایا من می‌خواهم نوکری کسی را بکنم تا تو من را دوست بداری. این خدایی خدا است که گاهی (معاذ الله) ما گناه می‌کنیم. گاهی خود این گناه لطف خدا می‌شود تا غرور، خود نمایی، خود شیفتگی، خود بزرگ بینی را از ما بگیرد.

وقتی انسان در این مرحله قرار گرفت «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ».[۲۳] صاحب جنّت لقاء می‌شود، صاحب جنّت اسماء می‌شود، صاحب جنّت صفات می‌شود و به تعبیر عرفا فناء فی الله پیدا می‌کند. آدم وقتی خود را به خدا دارد خدا آدم را چه کار می‌کند؟ خدا چه نیازی به ما دارد؟ خدا می‌خواهد تو خود را به او بدهی و او خود را به تو بدهد. او خود را به تو داده است. تو دیگر الآن داری خدایی می‌کنی، کار خدایی می‌کنی. می‌توانی کرامت داشته باشی، می‌توانی ولایت تکوینی داشته باشی. می‌توانی دل‌ها را با تصرّف خود عوض کنی. می‌توانی با نگاه خود دل‌ها را جا به جا کنی. همین‌طور که ائمّه علیهم السّلام این کاره هستند و شهدای ما هم با سیر طریق فناء، به تعبیر عرفا فناء فی الله پیدا می‌کنند و بقاء بالله برای آن‌ها مکتوب می‌شود.

شکست و باخت در معامله با غیر خدا

در مقابل اگر با خدا معامله نکردی، خود را به خدا ندادی، جوانی خود را در راه خدا صرف نکردی، در راه چه کسی صرف می‌کنی؟ چه کسی خریدار تو است؟ چه چیزی نصیب شما می‌شود؟

امّا چند جمله‌ی بیدارگر در این زمینه بگویم که برای خود من هم تنبّهی باشد. بگویند که عمر تو گذشت و نگذار که این چند روز باقی شیطان تو را نابود کند. بیا خود را به خدا بده که باقی باشی والّا درکات جهنّم خود را عمیق‌تر می‌کنی. شیطان با کسی معامله کند نمی‌گذارد که طرف از معامله سود ببرد، بلکه ریشه‌ی خود را محکم می‌کند. هر کسی با غیر خدا معامله کرد بی‌ریشه شد. آن کسانی که با خدا معامله کردند جبهه‌ای می‌شوند، سنگرنشین می‌شوند، شجاع می‌شوند، شیردل می‌شوند، با ظالم، با استکبار، با غارت‌گر، با فساد، با فحشا مقابله می‌کنند. با همه‌ی این‌ها با جرأت و قدرت الهی مقابله می‌کنند و هیچ انفعالی هم ندارند. در هیچ مرحله‌ای هم شکست خورده نیستند.

Sadighi-13960702-DaneshgahSharif (11)

خبر دادن امام حسین علیه السّلام از شهادت طفل شش ماهه‌اش

امشب می‌خواهیم به یک باب الحوائج دیگری توسّل کنیم. امشب می‌خواهیم به یک شش ماهه پناه ببریم. عجب پناهگاهی است علی اصغر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام.  

واقعاً عقل حیرت می‌کند. چه مقامی دارد، چه موقعیّتی دارد! دو یا سه نمونه از ویژگی‌های حضرت علی اصغر علیه السّلام را خدمت شما عرض می‌کنم. یکی این است که امام حسین علیه السّلام شب عاشورا شهادت حضرت علی اصغر علیه السّلام را خبر داد. به عنوان یک حادثه‌ی عظیم وقتی حضرت قاسم علیه السّلام نگران بود، عرضه داشت عمو جان نام من هم در لیست شهداء نوشته شده است یا نه؟ امام حسین فرمودند: با مرگ چطوری؟ فرمودند: «أَحْلَى‏ مِنَ‏ الْعَسَلِ‏»[۲۴] خیلی شیرین است. مرگ من خیلی قشنگ است. چون من مجذوب شما هستم. من فدایی شما هستم. مرگ فدایی حسین علیه السّلام که بد نمی‌شود. چه مرگی قشنگ‌تر از این‌که انسان در راه امام حسین علیه السّلام کشته شود. جواب قشنگی که برای جوان‌های ما تابلو شد. برای مهران محمّدی ما، برای نوجوان‌های ما، برای حججی ما، برای نورس‌های ما. حضرت قاسم علیه السّلام عجب جاذبه‌ای برای مرگ ایجاد کرد و شهادت را زیبا کرد. حضرت سیّد الشّهداء صلوات الله علیه که این جواب قشنگ را شنید گفت: قاسم جان تو شهید می‌شوی و شش ماهه‌ی من هم شهید می‌شود. حضرت قاسم علیه السّلام تعجّب کرد، فرمود: یعنی لشکریان در خیمه‌ها می‌آیند قتل عام می‌کنند و بچّه‌ها را در خیمه‌ها می‌کشند. فرمودند؟ نه، جریان به نحو دیگری است.

روایتی از حضرت سکینه سلام الله علیها بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام

نکته‌‌ی دوم این‌که امام حسین بعد از شهادت که سر در بدن نداشت… دختر بزرگوار او می‌گوید که از حلقوم بریده‌ی خود شیعیان را دعوت به تماشای شهادت حضرت علی اصغر علیه السّلام کرد. دختر امام حسین در یک مکاشفه‌ای… او سالکه‌ی إلی الله بود، او رسیده بود و پس پرده را می‌دید. حلقوم که حرف نمی‌زند، امّا عالم برزخ است و آن‌جا یک چیز دیگری است. لذا ندایی را از حلقوم بریده شنید که امام حسین علیه السّلام می‌فرمود: «لَیتَکُم فی یَومِ عاشورا جَمیعاً تَنظُرونی» شیعیان من ای کاش روز عاشورا همه بودید. خیلی تماشایی و قشنگ بود این صحنه «کَیفَ أستَسقی وَ طِفلی» آخرین ذخیره‌ی خود را روی دست گرفته بودم. علی اصغر خود را جلوی جمعیّت تابلو کرده بودم تا رذالت انسان‌های بی‌امام و بی ولایت را نشان بدهم که این‌ها از گرگ کمتر هستند و از درنده پلیدتر و پست‌تر هستند. دیدند بچّه دارد از تشنگی جان می‌دهد، امّا عوض آب تیر نثار او کردند. «لَیتَکُم فی یَومِ عاشورا جَمیعاً تَنظُرونی».

شهادت حضرت علی اصغر علیه السّلام روی دستان امام حسین علیه السّلام

راز عظمت دیگر در علی اصغر علیه السّلام این است که که همه‌ی شهداء روی زمین جان دادند، تنها شهیدی که بر فراز عرش بود… دست حسین علیه السّلام یدالله بود، عرش الهی بود، فرزند او روی عرش جان داد و گلوی او بریده شد.

راز عظمت چهارم این است که خون همه‌ی شهداء روی زمین ریخت و زمین را رنگین کرد، زمین با خون شهداء زیبایی گرفت. «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُم‏»[۲۵] خون شهید زمین را پاک می‌کند، زمینیان را پاکیزه می‌کند، امّا امام حسین علیه السّلام نگذاشت که حتّی یک قطره از خون علی اصغر علیه السّلام روی زمین بریزد. دست خود را زیر گلو می‌گرفت و این دستان مبارک او مملو خون می‌شد و خون را به آسمان می‌پاشید. ملائکه خون گلوی علی اصغر علیه السّلام را می‌گرفتند. زینت آسمان‌ها است، زینت عرش است، زینت ملائکه است.

پنجمین راز عظمت علی اصغر علیه السّلام این است که امام حسین این همه داغ دید، داغ علی اکبر دید، داغ اباالفضل علیه السّلام را دید، داغ قاسم علیه السّلام را دید. هیچ جا از آسمان برای او تسلّی نیامد، امّا این‌جا نمی‌دانم چه مصیبت سنگینی بود که از آسمان ندا آمد: «دَعهُ یا حسین‏»[۲۶] حسین بچّه‌ی خود را به ما بده.

«فَإنَّ لَهُ مُنزِعَه وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏».


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫

[۳]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۷٫ 

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۱٫

[۵]– سوره‌‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۶]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۲۴٫

[۷]– همان، آیه ۲۵٫

[۸]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫

[۹]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج‏ ۲، ص ۲۰۳٫

[۱۰]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫

[۱۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۱۲]– سوره‌ی حدید، آیه ۳٫

[۱۳]– همان، آیه ۴٫

[۱۴]– سوره‌ی زخرف، آیه ۸۴٫

[۱۵]– سوره‌ی رعد، آیه ۱۷٫

[۱۶]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ‏۹، ص ۷۳٫

[۱۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۶۱٫

[۱۸]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫

[۱۹]– سوره‌‌ی فجر، آیه ۲۸٫

[۲۰]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۱، ص ۳۳۲٫

[۲۱]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۱، ص ۳۰۴٫

[۲۲]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵٫

[۲۳]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۱٫

[۲۴]– الهدایه الکبرى، ص ۲۰۴٫

[۲۵]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ‏۱، ص ۳۳۵٫

[۲۶]– تذکره الخواص من الأمه فی ذکر خصائص الأئمه، ص ۲۲۷٫