روز یکشنبه مورخ ۳۱ مرداد ماه ۱۴۰۰ و مصادف با شب چهاردهم محرم ۱۴۴۳ هـ ق، سومین شب از مراسم عزاداری دهه دوم محرم سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در «مسجد امام رضا علیه السلام» مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
امامان ما سلام الله علیهم أجمعین انوارِ عرش خدای متعال هستند، و فیض حق در مورد این حضرات اینطور است که آنچه که باید در پایان داشته باشند از اول به این حضرات عنایت شده است.
ما چون ناقص هستیم باید عبادت کنیم، ریاضت تحمّل کنیم، به جبهه برویم، در برابر مصیبت و معصیت و طاعت صبر کنیم تا خدای متعال با این اعمال به ما عنایت کند و ما را به درجاتِ قربِ خودش نائل کند، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»،[۲] دو چیز در ارتقاء مقام، در سیر صعودی، در طی طریق به سوی جانان ضرورت دارد، یکی اینکه کلمهی طیّب باشیم…
خدای متعال حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را بعنوانِ «کلمه الله» یاد کرده است و در سوره مبارکه کهف «قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ»،[۳] همهی موجودات کلمهی خدا هستند، وجه این موضوع هم این است که همانطور که انسان وقتی بخواهد خود را معرّفی کند حرف میزند، و حرفِ انسان معرّفِ ادبِ انسان است، معرّفِ دانشِ انسان است، معرّفِ فرهنگِ انسان است…
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»،[۴] این جمله از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نهج البلاغه است، هر کسی زیرِ زبانِ خود نهفته است، وقتی زبان باز میکند و حرف میزند، میتوان همه چیزِ او را با حرفِ او ارزیابی کرد.
خدای متعال هم عالم را برای تجلّیِ خودش خلق کرد، «کنت کنزاً مخفیاً»، میفرماید من گنج پنهان بودم، «فأحببت أن أعرف» محبّت من نسبت به مخلوقات، اقتضای این را داشت که خودم را معرّفی کنم، چون معرفتِ الهی بالاترین شأن برای یک موجود است. مقام و رتبه و منزلت هر کسی به مقدار معرفتِ اوست، که اولین درسی که ما طلبهها در «أمثله» میخواندیم این بود که «اول العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الأمر الیه»، اولِ علم معرفتِ خداست، چون «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ».[۵]
قدرت و علم؛ دو صفتِ خدای متعال
خدای متعال در آیه آخر سوره مبارکه طلاق این علم و معرفت را هدفِ آفرینشِ همهی عالم معرّفی فرموده است، «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»،[۶] خدایی که هفت آسمان را خلق فرمود و از زمین هم مماثل و مشابه هفت آسمان را خلق کرد، نسخه برابرِ اصل کرد، خدای متعال هرچه در هفت آسمان دارد در زمین هم مانند آن را دارد، «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»، خدای متعال آفریدههای خودش را رها نکرده است که خراب بشوند و فساد ایجاد بشود، بلکه فرمان و تدبیر خدای متعال بین این آسمانها جریان دارد.
برای چه هفت آسمان را؟ ما نمیدانیم، بشر تنها اطلاعات ناقصی از آسمان دنیا دارد، و این آسمانی که میلیونها ستاره و میلیاردها اجرام آسمانی در آن وجود دارد، و بعضی از ستارگان گاهی هزاران سال نوری با ما فاصله دارند، تا نورشان به ما برسد خودشان از بین رفتهاند و ما تازه با نور آنها آشنا میشویم، این آسمان اول است که خدای متعال برای معرّفی آسمان اول فرموده است: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَهٍ الْکَواکِبِ»،[۷] ما آسمان دنیا را به زینت کواکب مزیّن کردیم، اینکه در آسمان دوم چه خبر است، اینکه خدای متعال چه موجوداتی در آسمان سوم آفریده است، و همینطور آسمان هفتم که منتها الیه عوالم مخلوق هست، ما اطلاعی از اینها نداریم، تنها کسی که همهی این عوالم را سیر کرده است و به همه احاطه پیدا کرده است وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است که «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ»،[۸] منزه است خدایی که پیغمبر خود را شبانه در سیر زمینی مِنَ المسجد الحرام الی المسجد الأقصی برد، و در سوره مبارکه نجم تا «صدره المنتهی» و بالاتر از «صدره المنتهی» به مقام «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»[۹] معرّفی فرمود، دیگر جایی که باید برود، هیچ موجودی مأذون نبود که تا آنجا برود، نه تنها مأذون نبود که اصلاً ظرفیتِ وجودی نداشت، آنطور که نقل شده است جبرئیل گفت: اگر میخواستم کمی بالاتر بروم میسوختم و ذوب میشدم، ظرفیت در آن حد نبود.
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تمام عوالم را سیر کرده است، همهی انبیاء علیهم السلام را در آسمان هفتم جمع دیده است و آنجا برای انبیاء علیهم السلام امامت کرده است، امام الأنبیاء است، با آنها نماز خوانده است و همه زیرِ پرچمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با ایشان بیعت کردهاند.
در قیامت هم «آدم ومن دونه تحت لوائی یوم القیامه»،[۱۰] فرمود حضرت آدم و مادونِ آدم از همهی انبیاء در روز قیامت زیر لواء پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.
وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همان مقدار که مأذون بودهاند که برای ما بفرمایند، برخی از بهشتیها را در بهشت متنعّم دیده است، اینها را بازگو کرده است تا ما تشویق بشویم، و بعضی از جهنّمیها که معذّب بودند، آنها را هم گفته است، و علّتِ گرفتاریشان را بیان کرده است تا ما خودسازی کنیم و مواظب باشیم که گرفتارِ جهنّم نشویم، وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى»،[۱۱] خدای متعال آیات بزرگی را در آنجا به پیغمبر خود ارائه فرموده است، ولی خودِ ما خبر نداریم، همین آسمان دنیاست، همین ستارگان است، همین کهکشان راه شیری است، و همین اسمهایی که تعدادی از کشفِ ناقصی که توسط بشر انجام شده است نامگذاری شده است و بیش از این هم خبر ندارد.
ولی خدای متعال هدفِ آفرینشِ بیکران و غیرقابل شمارش را میفرماید: «لِتَعْلَمُوا»، برای این است که شما معرفت پیدا کنید، علم پیدا کنید. به چه چیزی علم پیدا کنیم؟ به دو صفت از صفاتِ ذاتی خدای متعال، یک مورد صفتِ قدرت است و دیگری صفتِ علم، «لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، بدانید که قدرتِ خدا حد ندارد، هیچ چیزی دست خدا را نمیبندد، دست خدا برای هر کاری باز است، دوم اینکه «وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»، خدای متعال به همهی آفریدههای خودش احاطهی علمی دارد. نه اینکه ذهنی باشد و چیزی را میبیند و صورتی از آن دیده بر ذهن منعکس شود و در مغز منقش بشود، اینها برای ماست، علم خدای متعال علم ذهنی و مفهومی و صورتی نیست، وجودِ خدای متعال در همه جا حاضر است، لذا از تعبیر احاطه استفاده کرده است، «وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»، پروردگار عزیز به همه چیز احاطه وجودی دارد، چون وجود خدا در همه جا هست، در ظاهر، در باطن، در اعماق وجود انسان، در اعماق دریاها، در قلهی کوهها، بر فرازِ آسمانها، خدای متعال در همه جا حضور دارد، حضورِ احاطی و علمی دارد، علم خدا مانند وجود خداست، علم و وجود خدا مانند قدرت خداست.
بشر مکلّف است چنین معرفتی را کسب کند، همهی این عوالم که حد و حصری ندارد مقدّمه و مدرسه و کتاب است، همهی اینها کلمات خداست، خدای متعال همهی اینها را فرموده است، چون فرمودهی خدای متعال همان کردهی خدای متعال است، «إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»،[۱۲] امر خدا، هر چیزی را که اراده کند، میگوید «باش» و آن هم میشود. این «میگوید» نه اینکه خدای متعال زبان دارد و حرف میزند، نه، عینِ فعلِ خداست، فعلِ خدا قولِ خداست، حرفِ ما ما را معرّفی میکند و باطنِ ما را نمود میدهد، این مخلوقات هم حرفِ خدای متعال است، خدای متعال حرف زده است، حرفِ خدای متعال هم کتاب تکوینی است، هم کتابِ آفاقی هست، هم کتابِ انفسی هست، و هم کتاب نازل از جانب خدای متعال، که کتب نازل شدهی بر پیغمبران، زبور و صحف و انجیل و تورات و قرآن، اینها کتابهایی است که از جانب خدای متعال نازل شده است و همه کلمات خداست.
وجود انسان کوچک نیست
بنابراین کلمات خدا در چند بخش قابل توصیف است، یکی کلمات «آفاقی» است، که در سوره مبارکه فصلت «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِ»،[۱۳] ما آیات خودمان را افق در افق نشان میدهیم، «اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» تو خودت را یک جرم کوچک نبین، این عوالم با این عظمتی که دارد، همه را در وجود تو خلاصه کردهایم، نفسِ انسان، کتاب نفسِ انسان، کتاب روح انسان وسیعتر از آفاقِ عالم است، وسعت آن از هفت آسمان هم بیشتر است.
لذا در بهشت که انسان خودش را در اینجا ساخته باشد، روح انسان توسعه پیدا میکند، «سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»،[۱۴] منزلی که خدای متعال در بهشت برای بهشتیها در نظر گرفته است، عرض منزل هر کدام از بهشتیها به اندازهی آسمان و زمین است. دارد بر اینکه اگر بنا باشد همهی عالمیان میهمانِ یکی از بهشتیها باشند، جا کم نمیآورد و برای همه جا دارد. این جا نیست، وسعتِ وجودیِ خودِ اوست، آنجا انسان برای بنا احتیاجی به معمار و بنا و آجرساز و نقاش و هنرمند و منبّتکار نمیخواهد، آنجا ارادهی انسان تجلّیِ ارادهی خدای متعال است، اگر شما بخواهید چندین قصر در آنِ واحد داشته باشید، اراده کردنِ شما همان، قصرهای مجللی که همهی عوالم در آن مستتر باشد هم همان.
این قدرتنمایی خدای متعال است، خدای متعال فقط بر خلقت انسان بر خودش تبریک گفته است، «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»،[۱۵] مبارکباد خدای متعال احسن الخالقین است، چنین موجودی آفریده است.
اگر چنین موجودی قدرِ خودش را نداند و خدای خودش را نشناسد و به معرفت و بینشِ لازم دست پیدا نکند، جهنّم کمترین چیزی است که در آنجا گرفتار میشود، حقِ او بدتر از جهنّم است.
کارِ انبیاء و اوصیاء علیهم السلام
خداوند منان انبیاء علیهم السلام را فرستاد، ائمه علیهم السلام را فرستاد تا بشر را بیدار کند که انسان خودش را کشف کند و خودش را پیدا کند، انسان بفهمد کیست و چیست و باید چه بشود، بین آنچه که هست و آنچه که باید بشود چقدر فاصله است.
همهی پیامبران و همهی امامان معلّم و مربّی و الگو و قلّه و رأسِ هرم بودند، ما هرچه هستیم باید به آنها برسیم، آنها فقط برای ما قلّه و هرم نیستند، بلکه برای ملائکه الله و قدسیان و ملکوتیان و عریشان و همهی اینها قلّه هستند و هیچ موجودی به رتبهی اینها نمیرسد، نه جبرئیل و نه میکائیل، لذا اینها کامل آمدهاند تا کارهای کامل انجام بدهند، تا ما ببینیم و از آنها بشنویم و الگوی ما آنها باشند، طبیب ما آنها باشند، آنها نسخه را برای ما میپیچند تا ما به نسخههای آنان عمل کنیم.
درخشش امام سجّاد سلام الله علیه
هر امامی دروسی متناسب با زمان خودش ارائه فرموده است و بشر را به توحید دعوت کرده است. امام سجّاد علیه السلام در یک بخشی از زندگی خود با پدر بزرگوار خودشان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، با عموی بزرگوار خودشان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مشترک بودهاند، زیر پرچم پدر بزرگوارشان بودهاند و هر کاری که آن حضرات انجام دادهاند امام سجّاد علیه السلام همان کار را انجام دادهاند، ولی بعد از شهادت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیگر مشخص شد که مردم کوفه که ادّعای محبّتِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داشتند، هم با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بیوفایی کردند، هم با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جفا کردند، امام زین العابدین صلوات الله علیه هم که در کوفه خطبه خواندهاند و مردم منقلب شدند و اعلان کردند ما در اختیار شما هستیم و به دستور شما عمل میکنیم، امام سجّاد علیه السلام فرمودند: نه! نمیشود به شما اعتماد کرد.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم وقتی در آنجا خطبه خواندند و مردم را با خطبهی آتشینِ خودشان هیجانی کردند، در و دیوار کوفه گریه میکردند و این مردم آمادهی انقلاب بودند، امام سجّاد علیه السلام دستور دادند: «یَا عَمَّهِ اُسْکُتِی فَفِی اَلْبَاقِی مِنَ اَلْمَاضِی اِعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ»،[۱۶] اینجا زمینه ندارد که ما اینجا مجدداً تجربه کنیم، اینجا جای این کار نیست، رسالتِ ما این است که برویم و شام را فتح کنیم.
نکاتی در مورد معاویه ملعون
چهل سال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در شام دشنام میدادند، معاویه ملعون بغضِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در دل آحاد مردم کاشت کرده بود.
مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه فرمودند که حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه صاحب تفسیر المیزان گفت که من بعد از هر نماز معاویه را لعن میکنم، علّت آن هم این است که قبلیها زور گفتند و غصب کردند و کشتند و خشونت کردند، ولی معاویه ملعون کار فرهنگی کرد، کاری میکرد که این کودکان و نوجوانها به این موضوع اعتقاد پیدا کنند که این علی بینماز و بیدین بوده است، او این باور را در مردم شام بوجود آورد.
لذا وقتی شامیها با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میجنگیدند با عقیدهی خودشان میجنگیدند، مانند همین داعش… این کاری که دنیای غرب و عربستان سعودی با اینها کرد همان کارِ معاویه بود، اینها را آنقدر نسبت به ما بدبین کردند که اینها کشتنِ شیعه را یک عبادتِ برتر میدانستند و قربه الی الله با ما جنگ میکردند.
ان شاء الله خدای متعال شهید سلیمانی را رحمت کند.
نصرت الهی در جنگ هشت ساله افتخارات زیادی درست کرد، کم نبود، هشت سال مقاومتِ یک ملّتِ تازه انقلاب کرده در برابرِ قدرتهای بزرگِ اتمیِ شرق و غرب بود، بیش از هفده کشور از کشورهای عربی قشون داشتند که لشگریان صدام بودند، پول میدادند، همهی امکانات را در اختیارشان قرار داده بودند، ولی فضل و نصرتِ خدا بود که مملکت ما ایستاد، امام متّصل بود، سیم امام وصل بود، الهام غیبی داشت و جوانها را با نفسِ خودش گرم کرد، شهدای ما به مقام رسیدند، برای ما هم قدرت ایجاد شد و این جنگ با پیروزی خاتمه پیدا کرد.
ولی دفاع از حرم و جنگ با داعش خیلی سختتر از جنگ با صدام بود، زیرا صدامیان بعث بودند، کومونیست بودند، خودِ صدام شرابخور بود، خودِ اینها در جبههها کثافتکاری میکردند و شراب زهرمار میکردند، اما داعش اینطور نبودند.
شهید سلیمان رضوان الله تعالی علیه فرمودند که بچههای ما نماز شب میخواندند و تلاوت قرآن داشتند، داعشیها هم همینطور بودند، جوانهای داعش که به جنگ با ما آمده بودند، خودِ اینها هم اهل تلاوت قرآن و نماز شب و شب زندهداری بودند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگ صفین اینطور به خودشان مباهات نکردهاند که در جنگ نهروان و جنگ با خوارج افتخار کردند، فرمودند: «فَأَنَا فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ»،[۱۷] من بودم که چشم فتنه را کور کردم.
در جنگ صفین و جنگ جمل مثل اینها نبودند، پیشانی اینها از کثرت سجده پینه بسته بود، اهل نماز شب بودند، قرآن میخواندند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با آیات قرآن تکفیر میکردند، با عقیده میجنگیدند.
هنر شهید سلیمانی اعلی الله مقامه الشّریف این بود که با چنین جمعیتی حلقهی دفاعی مستحکمی… که در سوره مبارکه صف دارد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»[۱۸]… شهید سلیمانی و یارانشان چنین کرامتی تشکیل دادند.
بُکاء امام سجّاد سلام الله علیه
امام سجّاد علیه السلام باید به شام میرفتند و در عمل مردم آنجا را متوجه میکردند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نه تنها مسلمان بودهاند بلکه اسلام در دامانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرورش پیدا کرده است، و روش و تاکتیکی که امام سجّاد علیه الصلاه و السلام در دوران امامتشان بکار بردند، یکی از آنها «بُکاء» حضرت سجّاد علیه السلام بود، این گریهها کلاس بود، کلاسِ معرفه الله بود، کلاسِ خشیت بود، کلاسِ بندگی بود، کلاسِ عشق بود، کلاسِ محبتِ حق بود، «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»،[۱۹] گریههای امام سجّاد سلام الله علیه هم از خوفِ خدا بود، مظهر و مُظهِر حقیقتِ حق بود و هر کس میدید متوجه میشد که امام چه اعتقادِ عمیقی دارد و خدای متعال در وجودِ او حضور دارد، او هم خود را در محضر حضرت حق حاضر میبیند و وجودِ حضرت ذوب شده است و قطراتِ اشکی که مرتّب بر سیمای امام سجّاد علیه السلام میریزد، جوششِ ضربانِ محبّتِ حق تعالی در دلِ امام زین العابدین علیه السلام است.
«مناجاتِ محبّین» امام سجّاد علیه السلام را بخوانید تا ببینید که حضرت چطور با خدای خود عشقبازی میکند و این گریهها گریههای عشق بود، گریههای محبّت بود، گریههای هجران بود، هم خودِ حضرت میسوختند و هم دلها را میسوزاندند، و اشخاصی را با این گریهها با خدا مرتبط میکردند.
روضه و توسّل به امام زمان ارواحنا فداه
صلی الله علیک یا اباعبدالله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
امام زمان ارواحنا فداه شب و روز برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شیون دارند، نه گریهی عادی، «أَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً»،[۲۰] جدّ بزرگوارم! صبح و شام برای شما ندبه و شیون میکنم.
همهی مصائب کربلا برای امام زمان ارواحنا فداه سنگین است، امام زمان ارواحنا فداه قلبِ رقیقی دارند، معرفتِ امام زمان ارواحنا فداه نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و اقمارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کامل است، لذا دلسوزی امام زمان ارواحنا فداه بر مظلومیت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متفاوت است و حضرت را به گریه وادار میکند، اما چند مصیبت در میان مصائب فشار خیلی زیادی بر قلب امام زمان ارواحنا فداه میآورد، یک مورد مصیبتِ ششماهه است، این مصیبت خیلی برای امام زمان ارواحنا فداه سنگین است…
وقتی سیّد حیدر روضهی حضرت علی اصغر سلام الله علیه را خواند، «ورضیعه بدم الورید مخضب فاطلب رضیعه»، که خطاب به امام زمان ارواحنا فداه بود، آقا! دیگر بیا و انتقام خونِ حضرت علی اصغر علیه السلام را بگیر…
میگوید حضرت بقدری بهم ریختند که فرمودند: سیّد حیدر! دیگر کافی است، دست من بسته است.
یک مورد هم مصیبت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است.
اما آن چیزی که از امام زمان ارواحنا فداه نقل میشود و مشهور هم هست، از خودِ امام زمان ارواحنا فداه پرسیدند که کدام مصیبت خیلی دلِ شما را سوزانده است؟ حضرت جواب فرموده باشند: اسیری عمّهام…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)
[۳] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۰۹ (قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا)
[۴] نهج البلاغه، حکمت ۱۴۰
[۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه طلاق، آیه ۱۲
[۷] سوره مبارکه صافات، آیه ۶
[۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)
[۹] سوره مبارکه نجم، آیه ۹ (فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ)
[۱۰] بحارالأنوار، جلد ۳۹، صفحه ۲۱۳
[۱۱] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۸
[۱۲] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲ (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)
[۱۳] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۳ (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)
[۱۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۱ (سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۱۵] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۱۴ (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ)
[۱۶] الاحتجاج ، جلد ۲ ، صفحه ۳۰۳ (فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ یَا عَمَّهِ اُسْکُتِی فَفِی اَلْبَاقِی مِنَ اَلْمَاضِی اِعْتِبَارٌ وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ إِنَّ اَلْبُکَاءَ وَ اَلْحَنِینَ لاَ یَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ اَلدَّهْرُ فَسَکَتَتْ- ثُمَّ نَزَلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَ أَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَ دَخَلَ اَلْفُسْطَاطَ .)
[۱۷] نهج البلاغه، خطبه ۹۳ (أَمَّا بَعْدَ أَیُّهَا النَّاسُ فَأَنَا فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تَسْأَلُونَنِی عَنْ شَیْءٍ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ السَّاعَهِ وَ لَا عَنْ فِئَهٍ تَهْدِی مِائَهً وَ تُضِلُّ مِائَهً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِکَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ یُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ یَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِی وَ نَزَلَتْ بِکُمْ کَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ کَثِیرٌ مِنَ السَّائِلِینَ وَ فَشِلَ کَثِیرٌ مِنَ الْمَسْئُولِینَ وَ ذَلِکَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُکُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ کَانَتِ الدُّنْیَا عَلَیْکُمْ ضِیقاً تَسْتَطِیلُونَ مَعَهُ أَیَّامَ الْبَلَاءِ عَلَیْکُمْ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِیَّهِ الْأَبْرَارِ مِنْکُمْ إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ یُنْکَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ یَحُمْنَ حَوْمَ الرِّیَاحِ یُصِبْنَ بَلَداً وَ یُخْطِئْنَ بَلَداً أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَهُ بَنِی أُمَیَّهَ فَإِنَّهَا فِتْنَهٌ عَمْیَاءُ مُظْلِمَهٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خُصَّتْ بَلِیَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِیهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِیَ عَنْهَا وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِی أُمَیَّهَ لَکُمْ أَرْبَابَ سَوْءٍ بَعْدِی کَالنَّابِ الضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِیهَا وَ تَخْبِطُ بِیَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا لَا یَزَالُونَ بِکُمْ حَتَّى لَا یَتْرُکُوا مِنْکُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَیْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ وَ لَا یَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْکُمْ حَتَّى لَا یَکُونَ انْتِصَارُ أَحَدِکُمْ مِنْهُمْ إِلَّا کَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ تَرِدُ عَلَیْکُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِیَّهً وَ قِطَعاً جَاهِلِیَّهً لَیْسَ فِیهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ یُرَى نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاهٍ وَ لَسْنَا فِیهَا بِدُعَاهٍ ثُمَّ یُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْکُمْ کَتَفْرِیجِ الْأَدِیمِ بِمَنْ یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ یَسْقِیهِمْ بِکَأْسٍ مُصَبَّرَهٍ لَا یُعْطِیهِمْ إِلَّا السَّیْفَ وَ لَا یُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَدُّ قُرَیْشٌ بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لَوْ یَرَوْنَنِی مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لَأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْیَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا یُعْطُونَنِیهِ .)
[۱۸] سوره مبارکه صف، آیه ۴
[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ)
[۲۰] زیارت ناحیه مقدّسه
پاسخ دهید