روز چهارشنبه مورخ ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۳، پنجمین شب از مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام سال ۱۴۴۶ هـ.ق بعد از نماز مغرب و عشاء در «مسجد جامع ازگل» تهران با سخنرانی حضرت «آیت الله صدیقی» برگزار شد که مشروح آن تقدیم می شود.
- شناساندن دشمنان به مؤمنین توسط برخی آیات قرآن کریم
- دستور جهاد حقتعالی به مؤمنین با دشمنان مُختلف
- دستور حضرت امام حسین (علیه السلام) برای نَفی یزید وبیعت با او
- فرمایش حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در مورد سکوت در برابر ظُلمِ ظالم
- بالاترین نوعِ جهاد، جهاد با نَفس است
- مَلکوت سخنان ما باقی خواهد ماند
- فرمایشی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) در مورد شنیدن غیبت
- اگر انسان جهاد با نَفس خود داشته باشد، بر کُرسی کُنفَیکون مُستقرّ خواهد شد
- گناه دعاهای انسان را حَبس میکند و اجازهی بالارفتن دعا را نمیدهد
- روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
شناساندن دشمنان به مؤمنین توسط برخی آیات قرآن کریم
خداوند مَنّان در قرآن شریف آیات خودش را هم در آفاق و هم در اَنفُس برای هدایت ما، برای نجات ما از ظُلمت جهالت و از تَضییع عُمر مِنّت گذاشته است و ما را به خودمان مُعرّفی کرده است و از ما خواسته است که به هرچیزی نگاه میکنید، به عُنوان آیه نگاه کنید. همهی عالَم نشانهی خداست، نَقش خداست، نَقّاشی خداست، طَرح خداست، هندسهی خداست و پروردگار متعال این نظام را بر اساس علم و حکمت و بر اساس عَدل و رَحمت برای ما کلاس قرار داده است و همه جای آن برای ما درس است.
«برگ درختان سبز در نظر هوشیار ***** هر ورقش دفتریست معرفت کردگار[۲]»
اما بزرگترین آیه در عالَم وجودِ انسانِ کامل است که او همهی اَسماء حُسنای خداست و انسانهای غیر کمال هم ظرفیّتی دارند، خداوند حقیقتی به آنها داده است، خداوند روحی را در آنها قرار داده است که اوّلاً اگر بتوانند این روح را بفَهمند و ثانیاً بیایند و ثالثاً بسازند و رابعاً از آن مُراقبت کنند، اینها هم دَرجات کَمال خَلیفهاللهی را طِیّ میکنند و به مقدار همّت و به مقدار استعداد از اَسماء حُسنای الهی بَهرهمَند میشوند. انسان آیینهی تمامنَمای خداست؛ انسان یک مَعجونی از دنیا و آخرت است، از غیب و شُهود است. آنچه مَلَک دارد، انسان هم دارد؛ آنچه جَماد دارد، انسان هم دارد؛ آنچه نَبات دارد، انسان هم دارد؛ آنچه حیوان دارد، انسان هم دارد. لذا در درون خودش یک غوغایی است، یک تَقابُلی بین قُوای مَلکی و قُوای حیوانی و طبیعی وجود دارد. از این جهت انسان در دو جبهه مأمور به جهاد، مأمور به جنگ و مَصاف است. یکی در برابر دشمنان بیرونی است که پروردگار متعال در قرآن کریم برای شناخت دشمن، برائت از دشمن، جنگ با دشمن، هُوشیاری در برابر دشمن، شاید برحسب آنچه که یکی از عُلمای مُحقّق خودش تَحقیق کرده بود، گفت که ۹۰۰ آیه از آیات قرآن کریم در مورد مُعرّفی دشمنان و وظیفهی ما و تاکتیک ما و راه و روش ما در مُقابلهی با دشمنان است. یک سوره به نام سورهی «کافرون» است، یک سوره به نام سورهی «مُنافقون» هست؛ ولی در سُوَر دیگر نسبت به کُفّار و مُنافقین و نُفوذیها آیات به صورت فراوان به ما هشدار میدهد که از دشمن آسیب نبینید. «لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[۳]»؛ دیگر خداوند متعال روشنتر و شَفافتر از این چه بفرماید؟ خداوند متعال خطاب به مسلمانها میکند. «لَنْ» نَفی اَبد است. یعنی در هیچ زمانی به هیچوَجه یَهود و نَصاری از شما خُشنود نخواهند شد، مَگر اینکه دست از دینتان بردارید. «حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»؛ تا شما به این قبله نماز میخوانید، استقلال و حرکت در یک مسیر توحید دارید، تا شما فرهنگ مُستقلی دارید و تابع اینها نیستید، اینها قَصد جنگ با شما و نابودی شما را دارند. «لَنْ»؛ هیچگاه یَهود و نَصاری از شما راضی نمیشوند تا اینکه شما قبلهتان را تَغییر بدهید، دینتان را عوض بکنید.
دستور جهاد حقتعالی به مؤمنین با دشمنان مُختلف
آیات در مورد جهاد به صورت فراوان هست. «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ[۴]»؛ هم با کافرها مُجاهده کنید، مُقابله کنید و هم با مُنافقین، با افرادی که ظاهرشان با شما هماهنگ است، ولی در باطن برای شما نَقشه میکِشند، علیه شما توطئه تدارُک میبینند، این دو جبهه را همیشه داشته باشید. یکی جبههی کُفّار است و یکی جبههی مُنافقین و نُفوذیهایی است که باید عَلائمی که خداوند از مُنافقین به ما مُعرّفی کرده است، باید با آن علامتها نِفاق و مُنافق را شناسایی کرد و دَفع شَرّشان را برحَسب قدرت و امکانات باید در دستور کار قرار داد. در آیاتی هم خداوند متعال برای دفاع از مُستضعفین به ما دستور داده است. «وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا[۵]»؛ چطور شدهاید که شما در راه خدا جهاد نمیکنید؟ با دشمنان خدا و با دشمنان دین مُقابله نمیکنید؟ بیتفاوت هستید؟ علاوه بر اینکه وظیفه دارید با مُخالفین دینتان مُخالف باشید، کسانی که دارند مُستضعفین را پایمال میکنند، به شما کاری ندارند، ولی در ظُلمشان در جای دیگر عدّهای را پایمال میکند؛ در صَریح آیات قرآن کریم جامعه اسلامی، جامعهی توحیدی در مُقابلهی با ظُلم مَرز نمیشناسد. با ظالم چه در کشور خودتان باشد و چه در خارج از کشورتان باشد، دفاع از مَظلوم چه مَظلوم داخلی باشد و چه مَظلوم بیرونی باشد، وجود مُقدّس حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) به عُهدهی ما گذاشته است که از حقّ مَظلوم دفاع کنیم و با ظالم در سِتیز باشیم. در آیات قرآن کریم این کانون توحید و کانون مُقابلهی با طاغوت، مُقابلهی با استکبار، مُقابلهی با نِفاق، مُقابلهی با سِتَم و سِتمگر قرار داده است. همهی ما مسئول هستیم و اگر کسی در برابر ظُلم تماشا کند تا مَظلوم از بین برود، در این خون مَظلوم، در این رفتن آبروی مَظلوم، بیحیثیّت شدن مَظلوم، بیخانمان شدن مَظلوم، دَربهدَر شدن مَظلوم آن مقداری که آن غاصب و مُستکبر و طاغی و یاغی در روز قیامت عذاب میکِشد یا در دنیا چوب عمل خودش را میخورد، شمایی که سُکوت کردید و بیتفاوت بودید، شما هم با آنها در یک مَنطقهی عَذاب خواهید بود.
دستور حضرت امام حسین (علیه السلام) برای نَفی یزید وبیعت با او
وجود مُقدّس سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در مسیر خودشان یک مرحله، مرحلهی نَفی بود. مرحلهی بعدی مرحلهی نَهی بود. در مرحلهی نَفی «یزید» از امام حسین (علیه السلام) بیعت میخواست و حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بیعت با یزید را نَفی کرد. فرمودند: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثْلِهِ[۶]»؛ نگفتند تنها من حقّ ندارم با یک عُنصرِ پَلیدی مانند یزید دست پاکم را در دست ناپاک او بگذارم و در برابر او تَسلیم باشم و طوقِ اطاعت او را به گَردن بگیرم؛ بلکه فرمودند: هرکسی مثل من است، خداوند را قبول دارد، آخرت را قبول دارد، ریشهی پاکی دارد، با کسی مثل یزید کنار نمیآید. «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثْلِهِ»؛ نه تنها خودم، بلکه جریان دین، جریان توحید، جریان اعتقاد به خداوند متعال و آخرت با جریان کُفر و بیاعتقاد نمیتواند تسلیم بشود و دست بیعت او را در دست خودش قرار بدهد. در مرحلهی بعد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «أَلَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً[۷]»؛ نمیگویند از من بیعت میخواهد؛ بلکه میفرمایند: نمیبینید که اینها دارند حقّ را پایمال میکنند؟ دارند باطل را اشاعه میدهند؟ دارند هَرزگی را اشاعه میدهند؟ دارند حَرامخوری را اشاعه میدهند؟ دارند بیبَند و باری را رَواج میدهند، دارند بیدینی و اِلحاد را تَبلیغ میکنند و ما بنشینیم و تماشا کنیم؟! اگر کاری به من هم نداشته باشند، همینکه پَرچمهای حقّ را برمیدارند و دارند اِنحراف را در جامعه تَرویج میکنند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در چُنین شرایطی فرمودند: مؤمن باید جانش را به کَف بگیرد. «لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً»؛ باید عاشق شهادت باشید. زندگی در مُحیط آلوده و مُنحرف چه ارزشی دارد؟ برای چه میخواهید نَفَس بکِشید؟ در مُحیط حیوانی، در مُحیط لَجن ظُلم و ظُلمات زندگی بیارزش است. اینجا طالب شهادت باشید، استقبال کنید و از مرگ نترسید.
فرمایش حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در مورد سکوت در برابر ظُلمِ ظالم
در مُقابلهی با جناب «حُرّ بن یزید ریاحی[۸]» که سرلشکر بود، سرکرده بود، سردار بود، فرمانده هزار نفر از ارتشیان «ابن زیاد» بود، حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در جمع آنها هم مطالبی دارند که از جمله این فَراز از فرمایشات حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است که فرمودند: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ[۹]»؛ اگر دیدید ظالمی، جائری حَلال خدا را حَرام میکند و بندگان خدا را به بَردگی میگیرد، اگر سُکوت کردید، «لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ[۱۰]»، هم در جهاد بیان وظیفه دارید که داد بزنید، افشاگَری بکنید، مردم را علیه او بشورانید و هم خودتان اسلحه به دست بگیرید و با اینها مُقابله کنید. اگر نکردید، همه سُکوت کردند و هرکسی به مُلاحظهای، یککسی گفت حوصلهی دردسر ندارم، یککسی گفت که من همسر و فرزند دارم، دیگری گفت که من کسب و کار دارم، هرکسی با گرایشهایی که به زندگی پَست دنیا دارد، از این وظیفهی مُهمّ افشاگری و مُقابلهی با ظُلم شانه خالی کرد، صَریح فرمایش حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به نَقل از جَدّ بزرگوارشان خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «عَلَى اللَّهِ[۱۱]»، یعنی این حقّ خداست، «أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ[۱۲]»؛ این آدم ساکت و بیتفاوت را با چه کسی مَحشور میکند؟ با آن ظالمِ قاتل غاصب مَحشور میکند. در هر دَرکی از دَرکات جهنّم که ظالم میسوزد، مُعاویه میسوزد، یزید میسوزد، اینهایی که به جنگ با امام حسین (علیه السلام) هم نیامدند، ولی سُکوت کردند، اینهایی که در برابر فشاری که به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد و نالهای که از حضرت زهرا (سلام الله علیها) بلند شد، اینها عدّهای بودند که خودشان نیامدند فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را کُتک بزنند یا به قَتل برسانند؛ ولی فریاد را شنیدند و کمک نکردند، استنصار را شنیدند و کمک نکردند. هم آنهایی که قاتل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند، قاتل مُحسنِ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) هستند، آنهایی که قاتل امام حسین (علیه السلام) و ائمهی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) هستند و آنهایی که ساکت بودند و امامان (سلام الله علیهم اجمعین) را کمک نکردند و مَظلوم را یاری نکردند، خداوند متعال اینها را در یک دَرک از دَرکات جَهنّم مُشترکاً گرفتار عَذاب الهی میکند. این در بُعد بیرونی است.
بالاترین نوعِ جهاد، جهاد با نَفس است
این نوع جهاد چه جهاد کَبیر باشد و چه جهاد صَغیر و اَصغر باشد، در برابر جهاد با نَفس جهاد کوچک شمُرده میشود. آن چیزی که مُهمّ است، «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ[۱۳]»؛ شما خودتان را دست کم نگیرید. شما در درونتان دشمن دارید، شما غَرایز کور دارید. غَریزه به هرجایی برسد، میسوزاند. غَریزه آتش است؛ باید غَریزه را کُنترل کنید، باید آن را مَهار کنید، باید برای آن مسیر تَعیین کنید، باید اندازهگیری کنید و قُوا را تَعدیل کنید. برای هر خواستهای یک مسیری، یک راهکاری با مُهندسی خداوند متعال که در اختیار شما قرار داده است، انجام بدهید. اگر انسان در عُمرش همواره خودش را در جهاد با نَفس سنگرنشین دید و از شناخت خواستهای نابجای نَفس اَمّاره غافل نبود، به صورت مُرتّب حَواسش بود که تیر شیطان ایمان او را مورد هدف قرار ندهد، شَهوت او را ضایع نکند، پول او را بیدین نکند، قدرت و سیاست او را از مسیر بندگی خارج نکند، اگر کسی در این میدان مُجاهدت خودش را مُستمر کرد، خداوند متعال او را بر خودش پیروز میکند. «بر خویش اَمیر شو، اِمارت این است». امیرشدن بر دیگران اعتباری است. فُلانی تا دیروز شاه بود، بعد هم گُور خودش را گُم کرد و حالا دیگر شاهیِ او شاه نیست. رئیسجُمهور چهار سال رئیسجُمهور بود، با آراء آمد و اگر در وسط کار جوری نشود که مانند «بنیصَدر» خَلع بشود، بعد از چهار سال دیگر اِمارت او از بین میرود. این اِمارت در وجودِ او نیست. وجودِ او با وجودِ من و شما هیچ فرقی ندارد. نه خونش فرق دارد، نه عُروقش فرق دارد، نه اَعصاب و جریانات عَصبی با ما فرق دارد؛ از نظر طبیعی، از نظر غَریزی، از نظر نَباتی که فرقی ندارد؛ این ریاست کُجای بدن ماست؟ مَغر را بگردند؟ روح را بگردند؟ ریاست واقعیّتی ندارد. ریاست اَمر موهون و قراردادی است. آدم با یک قراردادی رئیس میشود و مینویسند که «من شما را مَنصوب کردم». فردا هم مینویسند: «من شما را مَعزول کردم». اگر خودش نمیرد و حضرت عزرائیل (علیه السلام) او را خَلع نکند، بالاخره یا مُدّتش تمام میشود و یا آن کسی که او را سرکار گذاشته است، دوباره کار را از او میگیرد. بنابراین اِمارت بر بیرونی اعتباری ندارد. بالا و پایین بودن نباید آدم را حالی به حالی بکند. یک روزی به سر او قَسم میخورند و یک روزی هم جوابِ سلام او را نمیدهند. نه آن خیلی اعتبار دارد و نه این خیلی اعتبار دارد؛ ولی اگر انسان در درون اعتقاد داشته باشد، وجودش رُشد میکند. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ[۱۴]»؛ قرآن کریم میفرماید: به سوی خدا صُعود میکند. چه چیزی صُعود میکند؟ جانِ پاک. اگر جانِ ما از لُوس شِرک و از پَلیدی کُفر و از آلودگی رَذائل اخلاقی و از چِرک گناهان پاک شد، قدرت پَرواز پیدا میکند. آدم اشراف پیدا میکند، بَسط وجود پیدا میکند، بَسط قدرت پیدا میکند که در روایت دارد و حدیث قُدسی خداوند متعال فرمود: «عَبْدِی أَطِعْنِی[۱۵]»؛ بندهی من! مُطیع من باش. «أَجْعَلْکَ مِثْلِی[۱۶]»؛ تا من تو را آیینهی خودم قرار بدهم. در چه جهت وجودِ تو مَظهر ارادهی من میشود؟ در این جهت که من هرچه بخواهم، احتیاجی به واسطه ندارم. «أنَا أقُولُ لِلأشیاءِ کُن فَیَکُون»؛ من هر وقت اراده کنم، آنچه که اراده کنم میشود. خواستن همان و شدن همان.
مَلکوت سخنان ما باقی خواهد ماند
شب گذشته در مورد سورهی مبارکهی «یس» که قلب قرآن کریم است مطالبی به مَحضرتان تقدیم داشتیم. اُمیدوارم تَصمیم بگیرید هرشب تا سورهی مبارکهی یس را نخواندید، نخوابید. اگر یس بخوانید و بخوابید، ۷۰ هزار مَلَک بیدار هستند و برای شما استغفار میکنند و اگر در آن شب جان به جانآفرین تسلیم کردید، این ۷۰ هزار مَلَک در تَشییع جنازهی ما حُضور دارند و خداوند متعال مأمور میکند آن وقتی که ما دیگر زبان نداریم «لا إله إلّا اللّه» بگوییم، دیگر زبان نداریم «یا حُسین» به زبان بیاوریم، دیگر چشم نداریم تا برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنیم، این ۷۰ هزار مَلَک در آنجا هَوای ما را دارند و به جای ما برای ما عبادت میکنند. اینکه سورهی مبارکهی یس قلب قرآن کریم است، یکی به اعتبار این بود که یس روزَنهی مَلکوت است، ما را از عالَم کَثرت، از عالَم حرکت، از عالَم گذشت به عالَم بقاء، به عالَم لَم یَزال و لَم یَزَل عُبور میدهد. هر مُلکی گذراست، ولی مَلکوت آن ماناست. ما الآن که حرف میزنیم، این حرفمان تمام شد؛ ولی مَلکوت حرف ما یا نور است که باقی میماند و یا ظُلمت و آتش است که باقی میماند.
فرمایشی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به امام حسین (علیه السلام) در مورد شنیدن غیبت
کسی خدمت حضرت امام حسین (علیه السلام) آمد، در دورهای که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) زیر سایهی پدر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) بودند؛ شُروع به غیبت کردن در مورد کسی کردند. تا شُروع کرد، آقا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب به فرزند بُرومندشان فرمودند: «أَعْرِضْ عَنْ هَذَا»؛ به این رو نده، با این نَشین. این اراده کرده است: «فَاِنَّهُ نَظَرَ اِلى اَخْبَثِ ما فى وِعائِهِ فَاَفْرَغَهُ فى وِعائِکَ[۱۷]»؛ نجسترین چیزی که در ظرف دل خودش هست، میخواهد دل پاک تو را هم آلوده کند. به غیبت گوش نکُن. حاضر نشو نزد تو بنشینند و آبروی دیگران را ببَرند. غیبت کَسر کردن از شخصیّت کسی است. خوردن آبروی مردم نامش غیبت است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: این چیز کَثیفی است. این دل خودش کثافت است و میخواهد کثافتهای دل خودش را در دل تو خالی کند. اجازه نده این کار را بکند. هر حرفی که ما میزنیم، یا نور و طَهارت است، در روح ما ایجاد میشود، روح ما را جَلا میدهد، روح ما را نورانی میکند و یا روح ما را آلوده میکند، نور قلب ما را خاموش میکند. لذا آن ماناست، آن مَلکوت است. باطن غیبت خوردن برادر مؤمن است، مُردارخوری است؛ ولی گاهی در ظاهر مجلس گَرمکردن و خنداندن است که با مسخره کردن کسی چند نفر را هم خنداندیم و خیال کردیم که تمام شد؛ در صورتی که مُلک آن تمام شد، ولی مَلکوت آن باقی است.
اگر انسان جهاد با نَفس خود داشته باشد، بر کُرسی کُنفَیکون مُستقرّ خواهد شد
قبل از آنکه «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ[۱۸]» باشد، خداوند متعال از یک قدرتِ لایتناهی که هیچ مانعی در برابر قدرت خداوند نیست، ما را مُطّلع میکند. این اَولیالأمر که روح از عالَم اَمر است و توضیحات در شبهای گذشته به مَحضرتان تقدیم شد، «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[۱۹]»؛ عالَم خَلق عالَم تَدریج است، عالَم مُلک شُروع و پایان دارد، ولی عالَم اَمر عالَم تَدریج نیست، زمان نمیخواهد. اگر امام رضا (علیه السلام) بخواهد کسی را شِفا بدهد، او را بستری نمیکند، به او آمپول نمیزند، او را جَراحی نمیکند؛ چه کار میکند؟ یک نگاه به او میکند. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۲۰]». همینکه اراده میکند خوب بشود، خوب میشود. این از عالَم اَمر است؛ «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ». حالا شما هم میتوانید از عالَم زمان، از عالَم تَدریج، از عالَم تَزاحُم، از عالَم دشمنی به یکدیگر کمی بالا بیایید. به عالَم وَحدت برسید، به عالَم وَحدانیّت خدا مُتّصل بشوید. خداوند واحد است و جامعهی واحد را دوست دارد، دلِ واحد را دوست دارد.
«ای یک دله صد دله دل یک دله کُن ***** مِهر دگران را ز دل خود یَله کُن[۲۱]»
اگر ما توانستیم وجودمان را از تَعلُّقات کَثیره به یک جا مُرتبط کنیم، یک دل داریم و به یک دلبَر بدهیم، اگر همهی اما این کار را کردیم، همهی ما یکی میشویم؛ اما هرکدام از ما یک دلبَری داریم که این دلبَرها ما را از همدیگر جُدا میکنند، نمیگذارند که ما باهم سازگار باشیم. هر دلبَری دلدار خودش را به سوی خودش میکِشاند. آنوقت تَنازُع میشود، دَعوا میشود، جنگ میشود، مَرز میشود، دیوار میشود، جُداییها میشود. اما بیایید همه یک خدا را در نظر داشته باشیم. محور واحد، فرماندهی واحد، راهِ واحد، قرآن واحد، قبلهی واحد و امام واحد داشته باشیم. «وَ بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ[۲۲]»؛ در همین مسیر در زیارت شریفهی جامعهی کبیره میخوانیم: «ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ[۲۳]»؛ اگر جامعه بخواهد وحدت داشته باشد، نه وحدت ظاهریِ سیاسی که حالا چون مَنافع مُشترک داریم، باهم کنار میآییم؛ خیر؛ اگر بخواهید جانتان بهم گِره بخورد، همدیگر را فراموش نکنید، دعاگوی همدیگر باشید، یار همدیگر باشید، پُشتیبان همدیگر باشید، باید دلبَر واحدی داشته باشید. همه دل به امام زمان (ارواحنا فداه) بدهید، همه قُشون امام زمان (ارواحنا فداه) بشوید. قُشون امام زمان (ارواحنا فداه) همه همدیگر را یاری میکنند، همدیگر را تکه و پاره نمیکنند. اینجاست که اگر وجود انسان از آلودگیها و تَعلُّقات دُنیوی خَلاص شد، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»؛ دیگر جانِ آدم زمینی نیست، آسمانی هست. در آسمان جنگ نیست. اگر شیاطین هم بخواهند به آسمان بروند، خداوند متعال با شهاب ثاقب اینها را دَفع میکند. اینها گرفتار آتشسوزی میشوند و به آسمانها راه ندارند. اگر بخواهید آسمانی بشوید، باید پاک زندگی کنید، باید بیکینه زندگی کنید، باید بیحَسد زندگی کنید، باید بیتَکبُّر زندگی کنید. این جهاد مهمتر از جهاد با صهیونیستهاست، مهمتر از جهاد با داعش است. با خودتان در درون خودتان دشمن دارید. نُفوذی دارید، نُفوذیهای ناشناخته دارید. عیبهای خودمان را بشناسیم، دشمنان درونی خودمان را بشناسیم که اگر شناختیم و پاک شدیم، خداوند متعال تَضمینی به ما خبر داده است: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»؛ این «الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» به سوی خدا بالا میرود. وقتی به خدا رسید، مَظهر خدا میشود. آنوقت چه میشود؟«عَبْدِی أَطِعْنِی أَجْعَلْکَ مِثْلِی»؛ بندهی من! مُطیع من باش، من تو را مانند خودم قرار میدهم. در چه جهت؟ در این جهت که هرچه بخواهی، احتیاجی به پارتی نداری، احتیاجی به رِشوه نداری. خواستن همان و شدن همان.
گناه دعاهای انسان را حَبس میکند و اجازهی بالارفتن دعا را نمیدهد
شاید این داستان را خدمت شما عرض کرده باشم. اوّلین سفر تَبلیغی که ما به شهر تبریز داشتیم، ما را به مکانهای دیدنی و بِقاع مُتبرّکه بُردند و آشنا کردند، از جمله ما را سر قَبر یک حَمّالی بُردند. حَمّال بوده، ولی قَبر او زیارتگاه است. گفتند که این حَمّال ناشناخته بوده است. باری از بازاریها بر روی دوشش بود و در مسیر عُبور بود، یکمرتبه دید یک بچّهای از پُشتبام پَرت شد و با سر به طرف زمین میآید. گفت: خدایا! نگاهش دار تا من بارم را بر روی زمین بگذارم و این بچّه را بگیرم که مَغز او مُتلاشی نشود. این بَچّه بین زمین و آسمان ماند تا این حَمّال بارش را بر روی زمین گذاشت و دستهایش را زیر این بَچّه بُرد و خداوند متعال هم بَچّه را در آغوش او گذاشت. مردم دور او ریختند و لباس او را به عُنوان تَبرُّک قطعهقطعه میکردند. گفت: چه خبرتان است؟ چیز مهمّی نشده است. یک عُمر خدای من هرچه به من گفته است، من چشم گفتهام؛ یکبار هم ما یک چیزی به خدا گفتیم و او عمل کرده است. «عَبْدِی أَطِعْنِی»؛ بندهی من! با من باش، من با تو هستم. اگر خدا با ما هست، هرچه خواستیم میشود. چرا فرموده است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[۲۴]»؟ به خدا قَسم اگر دعا دعا باشد، نمیشود مُستجاب نشود. استجابت دعا یعنی همین که هرچه خواستیم بشود. ولی گرفتاریم. گناهان ما زندان است. دعای ما در این زندان گیر گرده است و بالا نمیرود. «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ[۲۵]»؛ گناه دعا را حَبس میکند. اگر شما این حَبس را ویران بکنید، دعا آزاد میشود. هرچه خواستید، خداوند برایتان انجام میدهد.
روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
شب پنجم میهمان یادگار امام حسن مجتبی (علیه السلام)، یک رَزمندهی یازدهسالهای هستیم که هم خیلی محبّتی بود، خیلی عَمویی بود، هم خیلی غَیور بود. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همهی یارانش را از دست داد، یکّه و تنها به میدان آمد. جنگ امام حسین (علیه السلام) در عالَم نَظیر ندارد. حتی جنگهای پدرش مانند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نبود. در هیچ جنگی نداریم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشنه شده باشد. در هیچ جنگی نداریم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) داغ دیده باشد. امام حسین (علیه السلام) داغ ۷۱ عزیز و یاران و فرزندان خودش را دیده است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در هیچجایی همسر و فرزندانش در بیابان گیر نکرده بودند که مَشغول جنگ بشود؛ ولی امام حسین (علیه السلام) هم ناموسش در بیابان در مُحاصرهی گُرگها قرار گرفت، هم این همه داغهای سنگین بر دلش نشسته است، هم نالهی العَطش بچّهها بلند است، هم خودش تشنه است. جنگی کرد که در تاریخ سابقه ندارد. اما زخمهای فراوان بر بدن امام حسین (علیه السلام) وارد شد. زخم نیزه، زخم تیر، سنگ باران، تمام بدن امام حسین (علیه السلام) را جراحت و خونریزی گرفت. «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً[۲۶]»؛ بر نیزهی غریبی تکیه زد تا یک نَفَسی تازه کند. خداوند «حَرمله» را لَعنت کند؛ چهقَدر قَسی بود. قلب امام حسین (علیه السلام) را نشان گرفت، تیر سهشُعبه بر قلب نشست؛ امام حسین (علیه السلام) خواستند با دست مبارکشان این تیر را بیرون بکشند، اما از جلو ممکن نشد، «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ[۲۷]»، از روی اسب به زمین اُفتاد، با گونهی راست روی زمین قرار گرفت. همینکه امام حسین (علیه السلام) از ذوالجناح بر روی زمین آمد، «أَحَاطُوا بِهِ[۲۸]»، دور او را گرفتند. هرکسی با یک ضَربتی درون خودش را تخلیه میکرد؛ یکی شمشیر میزد، یکی تیر میزد، یکی نیزه میزد. پیرمردهای عَصا به دست هم با عَصا میزدند. آنهایی که چیزی در دستشان نبود، سنگها را در دامان عَربیشان گذاشته بودند، به این سیّد مَظلوم سنگ میزدند. این مَنظره را عبدالله بن الحسن (علیه السلام) تماشا کرد. بیاختیار از خیمه به طرف مَعرکه دوید. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) او را تَعقیب کرد. به او التماس کرد که اینها گُرگ هستند، رَحم ندارند، تو را هم میکُشند و مُلاحظهی کودک را هم نمیکنند. یک جمله گفت و آب پاکی را به روی دست عَمّه جانش ریخت. گفت: عَمّه جان! «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی[۲۹]»؛ به خدا قَسم من از عَمویم جُدا نمیشوم. وقتی رسید که نانَجیبی شمشیر بلند کرده بود که کار عمو را تمام کند. شمشیر نداشت، سِپَر نداشت، دست کوچکش را جلوی این شمشیر گرفت و دست از بدن جُدا شد. خودش را روی سینهی عمو انداخت. فریادش بلند شد: «یَا أُمَّاهْ[۳۰]». نمیدانم مادر خودش را صدا زد، یا دیده باشد حضرت زهرا (سلام الله علیها) آغوش باز کرده است و او را صدا زده باشد و او هم «یَا أُمَّاهْ» گفته باشد. اما بمیرم؛ حَرمله با یک تیری روی سینهی عمو گلوی او را پاره کرد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به عظمت آلالله (سلام الله علیهم اجمعین)، به مَظلومیّت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و یاران ایشان فَرج امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! سایهی پُر برکت عَلمدارمان، عَمود خیمهی امنیّت و عزّتمان، رهبرمان را مُستدام بدار.
خدایا! این مردم حُسینی ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! با دست غیبت خودت گِرههای مملکت را باز بگردان.
خدایا! دلها را به هم مهربان بگردان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم خیر و برکتت را به مَعیشت مردم نازل بفرما.
خدایا! جوانهای ما را به سامان برسان.
خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.
خدایا! گذشتگانمان، شهیدانمان و امام راحلمان (رضوان الله تعالی علیه) را از ثَواب این مجلس بَهرهمَند بگردان.
انشاءالله از مَدّاح عزیزمان استفاده میکنید. نام مُبارک امام حسین (علیه السلام) اسم اعظم است. همه بگویید: یا حسین (علیه السلام).
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ الی ۲۸٫
[۲] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۲۹۶٫
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۰٫
«وَ لَنْ تَرْضَىٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۗ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیرٍ».
[۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۳٫
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ».
[۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۵٫
«وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا».
[۶] اللهوف على قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۲۳٫
«…قَالَ: وَ کَانَ النَّاسُ یَتَعَاوَدُونَ ذِکْرَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام وَ یَسْتَعْظِمُونَهُ وَ یَرْتَقِبُونَ قُدُومَهُ فَلَمَّا تُوُفِّیَ مُعَاوِیَهُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ ذَلِکَ فِی رَجَبٍ سَنَهَ سِتِّینَ مِنَ الْهِجْرَهِ کَتَبَ یَزِیدُ إِلَى الْوَلِیدِ بْنِ عُتْبَهَ وَ کَانَ أَمِیرَ الْمَدِینَهِ یَأْمُرُهُ بِأَخْذِ الْبَیْعَهِ عَلَى أَهْلِهَا عام [عَامَّهً وَ خَاصَّهً عَلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام وَ یَقُولُ لَهُ إِنْ أَبَى عَلَیْکَ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ وَ ابْعَثْ إِلَیَّ بِرَأْسِهِ فَأَحْضَرَ الْوَلِیدُ مَرْوَانَ وَ اسْتَشَارَهُ فِی أَمْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَقَالَ إِنَّهُ لَا یَقْبَلُ وَ لَوْ کُنْتُ مَکَانَکَ لَضَرَبْتُ عُنُقَهُ فَقَالَ الْوَلِیدُ لَیْتَنِی لَمْ أَکُ شَیْئاً مَذْکُوراً ثُمَّ بَعَثَ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَجَاءَهُ فِی ثَلَاثِینَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَوَالِیهِ فَنَعَى الْوَلِیدُ إِلَیْهِ مَوْتَ مُعَاوِیَهَ وَ عَرَضَ عَلَیْهِ الْبَیْعَهَ لِیَزِیدَ فَقَالَ أَیُّهَا الْأَمِیرُ إِنَّ الْبَیْعَهَ لَا تَکُونُ سِرّاً وَ لَکِنْ إِذَا دَعَوْتَ النَّاسَ غَداً فَادْعُنَا مَعَهُمْ. فَقَالَ مَرْوَانُ لَا تَقْبَلْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ عُذْرَهُ وَ مَتَى لَمْ یُبَایِعْ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَغَضِبَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام ثُمَّ قَالَ وَیْلٌ لَکَ یَا ابْنَ الزَّرْقَاءِ أَنْتَ تَأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِی کَذَبْتَ وَ اللَّهِ وَ لَؤُمْتَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْوَلِیدِ فَقَالَ أَیُّهَا الْأَمِیرُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ بِمِثْلِهِ وَ لَکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَهِ وَ الْبَیْعَهِ ثُمَّ خَرَجَ عَلَیهِ السَّلام. فَقَالَ مَرْوَانُ لِلْوَلِیدِ عَصَیْتَنِی فَقَالَ وَیْحَکَ إِنَّکَ أَشَرْتَ إِلَیَّ بِذَهَابِ دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنَّ مُلْکَ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لِی وَ أَنَّنِی قَتَلْتُ حُسَیْناً وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ أَحَداً یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام إِلَّا وَ هُوَ خَفِیفُ الْمِیزَانِ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ لَا یُزَکِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ…».
[۷] اللهوف على قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۷۹٫
«قَالَ الرَّاوِی: وَ سَارَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام حَتَّى صَارَ عَلَى مَرْحَلَتَیْنِ مِنَ الْکُوفَهِ فَإِذَا بِالْحُرِّ بْنِ یَزِیدَ فِی أَلْفِ فَارِسٍ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام أَ لَنَا أَمْ عَلَیْنَا فَقَالَ بَلْ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ عَلَیهِ السَّلام لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثُمَّ تَرَدَّدَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا حَتَّى قَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام فَإِذَا کُنْتُمْ عَلَى خِلَافِ مَا أَتَتْنِی بِهِ کُتُبُکُمْ وَ قَدِمَتْ بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُمْ فَإِنَّنِی أَرْجِعُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی أَتَیْتُ مِنْهُ فَمَنَعَهُ الْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ ذَلِکَ وَ قَالَ بَلْ خُذْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهُ طَرِیقاً لَا یُدْخِلُکَ الْکُوفَهَ وَ لَا یُوصِلُکَ إِلَى الْمَدِینَهِ لِأَعْتَذِرَ أَنَا إِلَى ابْنِ زِیَادٍ بِأَنَّکَ خَالَفْتَنِی فِی الطَّرِیقِ فَتَیَاسَرَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام حَتَّى وَصَلَ إِلَى عُذَیْبِ الْهِجَانَاتِ. قَالَ فَوَرَدَ کِتَابُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى الْحُرِّ یَلُومُهُ فِی أَمْرِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام وَ یَأْمُرُهُ بِالتَّضْیِیقِ عَلَیْهِ فَعَرَضَ لَهُ الْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ وَ مَنَعُوهُ مِنَ السَّیْرِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام أَ لَمْ تَأْمُرْنَا بِالْعُدُولِ عَنِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ بَلَى وَ لَکِنَّ کِتَابَ الْأَمِیرِ عُبَیْدِ اللَّهِ قَدْ وَصَلَ یَأْمُرُنِی فِیهِ بِالتَّضْیِیقِ وَ قَدْ جَعَلَ عَلَیَّ عَیْناً یُطَالِبُنِی بِذَلِکَ. قَالَ الرَّاوِی: فَقَامَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام خَطِیباً فِی أَصْحَابِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ ذَکَرَ جَدَّهُ فَصَلَّى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حِذَاءً وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَلَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً فَقَامَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ وَ قَالَ قَدْ سَمِعْنَا هَدَاکَ اللَّهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَقَالَتَکَ وَ لَوْ کَانَتِ الدُّنْیَا لَنَا بَاقِیَهً وَ کُنَّا فِیهَا مُخَلَّدِینَ لَآثَرْنَا النُّهُوضَ مَعَکَ عَلَى الْإِقَامَهِ…».
[۸] حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب توبه و پیوستنش به امام، نزد شیعیان احترام خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن میدانند. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است. نسب حرّ بن یزید به یکی از تیرههای قبیله تمیم میرسد و وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خواندهاند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. حرّ از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین (علیه السلام) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمانهای حکومتی بود. وی ظاهراً با سیاست میانهای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضعگیری سیاسیاش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی میکردند. درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بودهاند: خاندان مستوفیان قزوین که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهورترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است.
[۹] بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۳۸۱؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج ۴، ص ۳۰۴ نحوه؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴ ص ۴۸ نحوه؛ مقتل ابىمخنف، ص ۸۵ نحوه.
«مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى سُلَیْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَیَّبِ بْنِ نَجَبَهَ وَ رِفَاعَهَ بْنِ شَدَّادٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَالٍ وَ جَمَاعَهِ الْمُؤْمِنِینَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ».
[۱۰] همان.
[۱۱] همان.
[۱۲] همان.
[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۵٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[۱۴] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰٫
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَ مَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ».
[۱۵] الجواهر السنیه، کلیات حدیث قدسى، ص۷۰۹٫
«عبدی أطعنی أجعلک مثلی، أنا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت، أنا غنیّ لا أفتقر أجعلک غنیّا لا تفتقر، انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون».
[۱۶] همان.
[۱۷] میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۲۳۳۹.
«یا بُنَىَّ نَزِّهْ سَمْعَکَ عَنْ مِثْلِ هذا فَاِنَّهُ نَظَرَ اِلى اَخْبَثِ ما فى وِعائِهِ فَاَفْرَغَهُ فى وِعائِکَ».
[۱۸] سوره مبارکه یس، آیه ۸۳٫
[۱۹] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲٫
[۲۰] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶٫
[۲۱] ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم، توبه مقبول و شرایط آن.
[۲۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعهی کبیره.
«…فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ؛ وَ بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ، وَ الدَّرَجاتُ الرَّفِیعَهُ، وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ، وَ الْمَکانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَاللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْجاهُ الْعَظِیمُ، وَ الشَّأْنُ الْکَبِیرُ، وَ الشَّفاعَهُ الْمَقْبُولَهُ، ﴿رَبَّنا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾، ﴿رَبَّنا لَاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾، ﴿سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً﴾؛ یَا وَلِیَّ اللّٰهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَایَأْتِی عَلَیْها إِلّا رِضاکُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَىٰ سِرِّهِ، وَ اسْتَرْعاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ، وَ قَرَنَ طاعَتَکُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی، وَ کُنْتُمْ شُفَعائِی، فَإِنِّی لَکُمْ مُطِیعٌ، مَنْ أَطاعَکُمْ فَقدْ أَطاعَ اللّٰهَ، وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللّٰهَ، وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللّٰهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللّهَ…».
[۲۳] همان.
[۲۴] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰٫
«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».
[۲۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى لَایَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِى مَلَأَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِى عَلَا کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِى أَحَاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ؛ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَهٍ أَخْطَأْتُها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً…».
[۲۶] اللهوف على قتلى الطفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۱۲۰٫
«…قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ یَزَلْ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَهً عَظِیمَهً وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ قَالَ بَعْضُ الرُّوَاهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ عَلَیهِ السَّلام یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً- فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَهً فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ عَلَیهِ السَّلام بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ کَرَاهَهَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَهَ یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً.قَالَ الرَّاوِی: فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِخِرْقَهٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى بِقَلَنْسُوَهٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَهً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَهٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام. ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی: وَ قَالَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّهُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام جَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَهٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ عَلَیهِ السَّلام سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلام مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى. قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَهً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَهُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام زُرْعَهَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَهً کَبَاع بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ عَلَیهِ السَّلام وَ جَلَسَ قَاعِداً فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلام فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فِی حَلْقِهِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجْتَزُّ رَأْسَکَ وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً ثُمَّ اجْتَزَّ رَأْسَهُ الْمُقَدَّسَ الْمُعَظَّمَ…».
[۲۷] همان.
[۲۸] همان.
[۲۹] همان.
[۳۰] همان.
پاسخ دهید