«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

مسئله‌ی «امر به معروف و نهی از منکر» یک قانونِ پیشرفته‌ی مترقّیِ زنده‌ی زندگی‌سازِ ماندگارِ ضروریِ برای حیاتِ اجتماعی است و بر حسب روایات خداوند متعال آمر به معروف و ناهی از منکر را آینه‌ و خلیفه‌ی خود قرار داده است، «مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَنَهى عَنْ المُنْکَرِ فَهُو خَلیفَهُاللّه فى أَرْضِهِ»[۲].

خدای متعال بندگانِ خود را دوست دارد، اوامری که خدای متعال برای خوب بودنِ ما و آدم شدنِ ما و نجاتِ ما از باتلاق‌های گناه و گنداب‌های معصیت، برای عروج و معراج و سعود و ترقّیِ ما در نظر گرفته است، خدای متعال این واجبات را مأموریتِ ما قرار داده است و برای یکایکِ این‌ها «امر» صادر کرده است، و نسبت به گناهانی که مایه‌ی نکبتِ زندگی است، «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا»[۳]، «گناه» دنیای انسان را تلخ می‌کند، یک لحظه هوسرانی یک عمر پشیمانی بهمراه دارد، همه‌ی نوش‌های دنیا بهمراهِ نیش است، هر گناهی یک نکبتی دارد، یک نحوستی دارد، یک شومی دارد که دیر یا زود دامانِ انسان را می‌گیرد، گناه اثرِ خود را در اخلاق و زندگی و تولید و هزینه و روابطِ انسان می‌گذارد، ویروس است دیگر! گناه یک ویروسی است که سلامتِ جان و دل را در مخاطره قرار می‌دهد و بذرِ خاری است که انسان افشانده است و زندگیِ انسان را پُرخار می‌کند و حرکتِ انسان را پُردردسر می‌کند و چند آیه از آیاتِ قرآن کریم برای هشدارِ ما کافی است.

داستانی از مرحوم جهانگیرخان قشقایی

یکی همین آیه‌ای بود که قرائت کردیم، «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی»، مسئله‌ی آخرت را نمی‌گوید، در همین دنیا، «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی»، نماز «ذکرالله» است، اگر کسی نسبت به نماز «اقبال» نداشته باشد و ادبار داشته باشد و بی‌احترامی کند و سبک بشمارد «اعراض از خدای متعال» است، چون خودِ نماز یک سنگر است، ما نماز را نساخته‌ایم، اگر ما نماز را بسازیم نماز ما را می‌سازد، «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»[۴].

یکی از برکاتِ امر به معروف و نهی از منکر این است که آدمی را سیمِ وصلِ با خدای متعال قرار می‌دهد.

در زندگیِ مرحوم جهانگیرخان قشقایی که حکیم و فیلسوف بودند، استادِ مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی بودند… آن صاحب‌نفس و صاحب‌نظر و قرّه‌العینِ اولیاء یعنی جهانگیرخان قشقایی از یک خانواده‌ی مرفّه بود، و خودِ ایشان هم به لهو و لعب گرفتار بودند و تار می‌زدند، سیمِ دستگاهِ تارِ ایشان پاره می‌شود، از اطرافِ اصفهان به اصفهان می‌آید که این دستگاهِ تار را بدهد تا تعمیر کنند، منتظر بود که این تعمیراتی مغازه‌ی خود را باز کند، کسی بر سرِ راهِ او قرار می‌گیرد و از او می‌پرسد که اینجا چکار داری؟ می‌گوید: منتظر هستم که این مغازه باز بشود تا سیمِ تارِ مرا که پاره شده است را تعمیر کند و آن را وصل کند. آن شخص از ایشان می‌پرسد: چند فرسخ راه آمده‌ای؟ پاسخ می‌دهد که فرسخ‌ها آمده‌ام؛ آن شخص می‌گوید: عجب! چند وقت است که این سیمِ تار پاره شده است؟ پاسخ می‌دهد: دیروز پاره شده است.

آن شخص با یک دنیا اعجاب به او می‌گوید که سیمِ تارِ تو یک روز قطع شده است و طاقت نیاورده‌ای و فرسنگ‌ها راه آمده‌ای تا سیمِ تارِ خودت را وصل کنی، چهل سال است که سیمِ دلِ تو قطع شده است و ارتباطِ تو با خدای متعال قطع است، آیا بعد از چهل سال نمی‌خواهی سیمِ دلِ خودت را وصل کنی؟

خدای متعال منتظرِ ماست

این پیامِ قرآن کریم است، سوره مبارکه حدید دقیقاً همن را به ما می‌فرماید، «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»[۵]، خدای متعال زبانِ گله با بندگانِ خود باز کرده است، با زبانِ توقع و انتظار با بندگانِ غافلِ خود صحبت می‌کند، آیا بس نشده است؟ آیا نمی‌خواهید رابطه‌ای با من برقرار کنید؟ «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا»، ای مؤمنین! آیا وقتِ آن نشده است؟ آیا نوبتِ ما نرسیده است؟ مدام اینجا و آنجا و با این و آن رابطه برقرار می‌کنید؟ یک نوبت به خدای خودتان نمی‌دهید؟ «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»، دلِ شما گرفتارِ حجاب است، گرفتارِ کدورت است، گرفتارِ ظلمت است، این دل چراغ ندارد و خاموش است، آیا نمی‌خواهید این دلِ سختِ خودتان را نرم کنید؟ و مانندِ اهلِ کتاب نباشید که آن‌ها گرفتارِ قساوتِ قلب شده‌اند و سر از فسق درآورده‌اند؟

خدای متعال منتظر است، خدای متعال منتظر است، مخصوصاً شب‌های جمعه چشم به راهِ گنهکاران است. فرمود: اگر بنده‌های آلوده‌ی من خبر داشتند خدای آن‌ها چقدر مشتاق است که آن‌ها را در آغوشِ رحمتِ خود بگیرد و پاک کند و مورد عفو قرار بدهد از شدّتِ شوق جان می‌دادند.

خدای متعال در حدیثِ قدسیِ دیگری چه کرده است! خدای متعال برای گنهکارها چه حسابی باز کرده است! الله اکبر! بجز رحمتِ بی‌نهایتِ خدای متعال چیزِ دیگری نمی‌تواند اینطور باشد، هر کسی که یک مرتبه یا دو مرتبه نسبت به شما جفا کند او را به کلّی طرد می‌کند و وقتی هم که کسی بیاید و بخواهد بینِ شما و او وساطت کند شما می‌گویید او را رها کنید که بی‌حیائی را از حد گذرانده است و یک مرتبه و دو مرتبه نبوده است، من چطور بنشینم و دوباره با او آشتی کنم؟

ولی انسان یک عمر گناه می‌کند باز شب‌های جمعه خدای متعال مأمورینِ خود را می‌فرستد و می‌گویند آیا توبه‌کننده‌ای هست؟ آیا سائلی هست؟ هیچ گنهکاری پشیمان نیست؟ هیچ گنهکاری نیست که بیاید تا من مشکلاتی را که گناه برای او پیش آورده است را جبران کنم؟ آن وقت یک تابلویی برای زیباییِ توبه ترسیم کرد که انسان واقعاً…

می‌گویند وجود نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر با این یتیم‌ها مهربانی می‌کردند که هر کسی که می‌دید آرزو می‌کرد و می‌گفت که ای کاش من یتیم بودم، یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور از یتیم‌ها نوازش می‌کردند و آن‌ها را تحویل می‌گرفتند.

خدای متعال برای گنهکارها مانندِ نوازشِ فرزندانِ یتیم است، گویا که بی‌سرپرست و رها بوده‌ای و تو را در اینجا و آنجا فریب داده‌اند و تو را به خرابه‌ها برده‌اند و تو را بدنام کرده‌اند… این محبّتِ خدای متعال چه محبّتی است نسبت به گنهکاری که می‌آید و درِ خانه‌ی خدای متعال را می‌زند و با انگشتِ توبه و پشیمانی در می‌زند.

فرمود: «إن أنین المذنبین أحب إلىَّ من تسبیح المسبحین»، وقتی گنهکار ناله می‌کند…

مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه… شبِ جمعه است، برای شادیِ روحِ ایشان یک صلوات ختم بفرمایید: الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف به نماز جعفر طیّار یک حسّاسیتی داشتند، هم خودشان اهلِ نمازِ جعفر طیّار بودند، علاوه بر اینکه در شبانه روز از ایشان ترک نمی‌شد، شدائدی که برای کشور پیش می‌آمد، خطراتی که ایشان رصد می‌کردند به سنگرِ نماز جعفر طیّار روی می‌آوردند، ما هم که گاهی نسبت به بعضی از گرفتاری‌های خود و استجابتِ دعای‌مان نسخه‌ی نجات می‌خواستیم می‌فرمودند که نماز جعفر طیّار بخوانید، ولی دو توصیه در ارتباط با نماز جعفر طیّار داشتند، یکی اینکه مرحوم مجلسی اعلی الله مقامه الشّریف یک دعایی در «زادالمعاد» برای نماز جعفر طیّار نقل کرده است، دعای خیلی جانانه‌ای است، می‌فرمودند که آن دعا را بخوانید؛ دوم اینکه می‌فرمودند سعی کنید بعد از نماز جعفر طیّار سر به سجده بگذارید و سعی کنید که گریه کنید، این گریه‌ی گنهکار یک گنج و گوهری است که قیمت ندارد.

«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ إِلاَّ ثَلاَثَ»[۶]، در روز فزع اکبر سه چشم گریان نیستند، یکی «عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَهِ اَللَّهِ»، اگر انسان از گناهانِ خود بترسد و به خدای متعال عرض کند که خدایا مرا نسوزان، خدایا من نگران هستم که این گناهانِ من کار به دستِ من بدهد.

این اشکِ توبه‌کار، اشکِ گنهکارِ پشیمان، اشکِ انسانِ مفلوکِ ورشکسته‌ی عمر، وقتی می‌آید و می‌گوید که خدایا گناهانِ من سرمایه‌ی مرا سوزانده است و من باخته‌ام، خدایا! عمرِ خود را باخته‌ام و سوزانده‌ام و فرصت‌های خود را از دست داده‌ام، خدایا خودت مرا دعوت کرده‌ای که جبران کنی، من آمده‌ام… معبودِ من! شبِ جمعه آمده‌ام، سرافکنده و ورشکسته و زمین‌خورده آمده‌ام، دستِ مرا بگیر و مرا بلند کن.

خدای متعال می‌فرماید: «إن أنین المذنبین أحب إلىَّ من تسبیح المسبحین»، ما باید این گریه را جدّی بگیریم، اگر گریه هم نداشتیم… نسخه‌ی بدلِ آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف این بود که تباکی کنید، اگر گریه نداشتید با خودتان نوا داشته باشید، اگر سوز ندارید ساز نشان بدهید، بگو: الهی، غفارا، ستّارا، ای بخشنده، ای کریم، ای عظیم العفو… با خدای خودت با زبان‌های مختلف نجوا و ناله و شیون کن و اشک بریز، وقتی که دل می‌شکند این خدای متعال است که دل را می‌شکند… گریه اختیاری نیست، همینطور که خنده اختیاری نیست، «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَىٰ»[۷]، این خدای متعال است که انسان گریه و خنده می‌دهد. آن زمانی که گریه‌ات گرفت بدان که خدای متعال تو را نگاه کرده است، خدای متعال دلِ تو را از سیاهیِ گناه پاک کرده است، خدای متعال دلِ تو را نرم کرده است، آن وقتی که گریه‌ات گرفت سیمِ تو وصل شده است، بر تو مبارک باشد، قدر بدان، «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[۸].

خودِ انسان توبه کند، بعد هم دلّالِ محبّتِ بینِ بندگانِ خدا و خدای متعال بشود… این امر به معروف و نهی از منکر انسان را به مقاماتی می‌رساند، به مقامِ شفاعت، به مقامِ محمود می‌رساند.

فرمود: «الإمام زین العابدین علیه السلام : أوحَى اللّه ُ عز و جل إلى موسى علیه السلام : حَبِّبنی إلى خَلقی ، وحَبِّبِ الخَلقَ إلَیَّ . قالَ : یا رَبِّ کَیفَ أفعَلُ ؟ قالَ : ذَکِّرهُم آلائی ونَعمائی لِیُحِبّونی ، فَلَئِن تَرُدَّ آبِقا عَن بابی أو ضالاًّ عَن فِنائی أفضَلُ لَکَ مِن عِبادَهِ مِائَهِ سَنَهٍ بِصِیامِ نَهارِها وقِیامِ لَیلِها»[۹]، می‌فرماید: یا موسی! اینکه تو با من دوست و رفیق هستی کافی نیست، من دوست دارم برای من جمع بیاوری، به سراغِ دل‌ها برو و آن‌ها را شکار کن و به من بده، تو شکارچیِ من هستی، برو و این دل‌ها را برای من شکار کن، من تشنه‌ی محبّتِ بندگانِ خود هستم، یک کاری کن که بندگانِ من مرا دوست بدارند، محبّتِ من را در دلِ بندگان بریز، ساقی باش، جرعه‌ی محبّت به آن‌ها بنوشان تا به من محبّت پیدا کنند، «حَبِّبنی إلى خَلقی ، وحَبِّبِ الخَلقَ إلَیَّ»، یک کاری کن که این‌ها یک کارهایی بکنند که من این‌ها را از چشمِ خودم نیندازم، دوست دارم این‌ها را نگاه کنم، این‌ها دوست داشتنی و نگاه کردنی باشند، «حَبِّبنی إلى خَلقی ، وحَبِّبِ الخَلقَ إلَیَّ».

یکی از آن چیزهایی که باعث می‌شود تا خدای متعال به انسان نگاه کند و خدای متعال انسان را دوست داشته باشد این است که «إِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُ‌ التَّوَّابِینَ‌»[۱۰]، خدای متعال اهلِ تو به را دوست دارد.

یکدیگر را راهنمایی کنیم

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که از اولیای الهی بود به یک بنده‌ی خدایی گفته بود که اگر یک سال هر روز صبح صد مرتبه بگویی: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ سَهِّل مَخرَجَهُم وَاحشُرنَا مَعَهُم» خدای متعال به اندازه‌ی یک سرِ سوزن از محبّتِ خود بر دلِ تو می‌ریزد و تو را بیچاره می‌کند، دیگر اسیرِ خودِ خدای متعال می‌شوی و از همه چیز دل می‌کَنی.

«حَبِّبنی إلى خَلقی ، وحَبِّبِ الخَلقَ إلَیَّ»، که اگر کارِ تو گرفت و توانستی یک دلی را نرم کنی و توانستی یک دلی را جارو کنی و توانستی آینه‌ی یک دلی را با حرف‌ها و کارهای خودت صاف کنی تا جمالِ من در آن دل بیفتد، آیا می‌دانی چه چیزی به تو می‌دهم؟ اگر یک سال عبادت کنی یک طرف، وصل کردنِ سیمِ دلِ یک بنده‌ی من هم یک طرف، این بهتر از یک سال عبادت است.

بنابراین غافل نباشیم، خیلی‌ها غافل هستند، عنادی با خدای متعال ندارند، خبیث نیستند ولی یک تذکّر و وساطت و زبانِ خوش و هدایت و دعوت به مجلسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خواهند، خیلی‌ها در این ایّامِ عزای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آیند و توبه می‌کنند، این اشکِ بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اکثیرِ اعظم است، هیچ چیزی مانندِ اشکِ بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نیست، انسان اینجا منقلب می‌شود، دلِ انسان وصل می‌شود، منتها خوشا به حالِ کسی که وقتی دلِ او وصل شد دیگر آن را قطع نکند.

روضه‌ی حضرت رقیّه سلام الله علیها

صلی الله علیک یا اباعبدالله

این شب جمعه‌ای است که دل‌ها به خرابه‌ی شام رفته است، باب الحوائجی که زود پاسخ می‌دهد…

در میانِ اولیای الهی و ائمه علیهم السلام و شهدای ما چند بزرگوار به باب الحوائجی شهره هستند که در رأسِ آن‌ها قمرِ منیرِ بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه هستند، ولی بعضی از باب الحوائج‌ها اصلاً معطّل نمی‌کنند، یکی حضرت علی اصغر صلوات الله علیه است، ایشان خیلی زود پاسخ می‌دهند، کودکان سریع‌الرّضا هستند دیگر، دیده‌اید که بچّه زود قهر می‌کند اما زود هم آشتی می‌کند، هر کسی که می‌خواهد زود پاسخ بگیرد قنداقه‌ی خونینِ حضرت علی اصغر سلام الله علیه را واسطه کند، ولی از ایشان عاطفی‌تر خواهرِ ایشان هستند، حضرت رقیّه سلام الله علیها…

دخترها زودتر از پسرها… عزیزی می‌گفت که این پسرم که کوچک بود می‌آمد و مرا به شوخی می‌زد، دخترم که کوچک‌تر از آن است مدام می‌آمد و مرا می‌بوسید… دخترها عاطفی هستند… عاطفه و محبّتِ حضرت رقیّه سلام الله علیها خیلی زود به جوش می‌آید، می‌گویند که حضرت رقیّه سلام الله علیها خیلی به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شباهت داشته‌اند، هم راه رفتنِ ایشان… هر کسی که ایشان را می‌دید اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دیده بود شباهتِ راه رفتنِ این دو بزرگوار را متوجّه می‌شد، هم صدای ایشان، وقتی صحبت می‌کردند گویا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حالِ صحبت کردن بودند، هم مانندِ مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی رازدار بودند، همینطور که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بازوی خویش را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نشان نداده بودند… صورت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کبود بود ولی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه روی می‌گرفتند…

این دختر چهل منزل بلا دیده بود و در بیابان‌ها دویده بود، پاهای ایشان آبله داشت، ایشان سیلی و تازیانه خورده بودند… بدنِ ایشان کبود بود… نوشته‌اند وقتی غسّال در خرابه غسل می‌داد… معلوم می‌شود که این بزرگواران را مسلمان نمی‌دانستند و به قبرستانِ مسلمین نبردند… این بزرگوار را در خرابه غسل دادند… می‌گویند غسّال در از غسل دادن برداشت و به سراغِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها آمد… امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها… پرسید: بیماریِ این طفل چه بوده است؟ حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: فرزند و یادگارِ عزیزم هیچ بیماری نداشته است… این غسّالِ شامی که گریه‌اش گرفته بود عرضه داشت: اگر هیچ مریضی نداشتند چرا همه‌ی بدنِ ایشان کبود است؟… معلوم می‌شود که ایشان خیلی کتک خورده بودند… اما یک مرتبه از آبله‌های پای خویش یا جای تازیانه‌ها گله نکردند… دلِ ایشان تنها به یک جا مشغول بود، فقط سراغِ پدرِ خویش را از عمّه می‌گرفتند…

حضرت رقیّه سلام الله علیها از بس سراغِ پدر را گرفتند بالاخره پدرِ ایشان آمدند، اما در خرابه آمدند… پدر آمد اما با پا نیامد و با سر آمد…

وقتی چشمانِ مبارکِ حضرت رقیّه سلام الله علیها به سرِ خونینِ پدر افتاد خیره شدند… بابای عزیزم! منتظر بودم شما با پا بیایید و مرا به آغوش بگیرید… پدر جان! از این سفر داستان‌ها برای تعریف کردن نزدِ شما نگه داشته بودم، می‌خواستم خاطره‌ی کربلا و کوفه را بگویم، اما وقتی شما را دیدم متوجّه شدم دردِ شما بیشتر از من است، من نمی‌گویم شما به من بفرمایید… «یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر»… چه کسی محاسنِ شما را با خونِ سرِ شما رنگین کرده است؟ چه کسی رگِ گردنِ شما را قطع کرده است؟ چه کسی پیشانیِ شما را شکانده است؟ چرا لبِ شما پاره شده است؟… همینطور پدر را صدا زدند، ناگهان دیدند که سه ساله یک طرف افتاد و سر هم یک طرف…

ساعَدَ الله قَلبَکَ یا زینب… یا حضرت زینب کبری سلام الله علیها! ان شاء الله خدای متعال به دادِ شما برسد…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] مجمع البیان جلد ۲ ، صفحه ۸۰۷ (مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَنَهى عَنْ المُنْکَرِ فَهُو خَلیفَهُاللّه فى أَرْضِهِ و خَلیفَهُ رَسُولِ اللّه وَ خَلیفَه کِتابه)

[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۴ (وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَىٰ)

[۴] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵ (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ)

[۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶

[۶] الخصال، جلد ۱، صفحه ۹۸ (حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْکُوفِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ إِلاَّ ثَلاَثَ أَعْیُنٍ عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَهِ اَللَّهِ وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ عَیْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَهً فِی سَبِیلِ اَللَّهِ .)

[۷] سوره مبارکه نجم، آیه ۴۳

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۸، صفحه ۲۲۱

[۹] منیه المرید، صفحه ۱۱۶

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۲ (وَ یَسْأَلُونَکَ‌ عَنِ‌ الْمَحِیضِ‌ قُلْ‌ هُوَ أَذًى‌ فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی‌ الْمَحِیضِ‌ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَ‌ حَتَّى‌ یَطْهُرْنَ‌ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ‌ فَأْتُوهُنَ‌ مِنْ‌ حَیْثُ‌ أَمَرَکُمُ‌ اللَّهُ‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ یُحِبُ‌ التَّوَّابِینَ‌ وَ یُحِبُ‌ الْمُتَطَهِّرِینَ‌)